بمناسبت روز جهانى زن / ناهید وفائى

چگونه رویش گل از قلب سنگ را منع می کنی؟!
آهای، ای پردهِ سیاهِ گسترده بر روزگار من
ای کابوسِ گره خورده بر روزهای تار من
با توام که قرنهاست نام مرا تحریف می کنی
دشمنی و همواره به فکر خرد کردن هر زنی
…….
گاه همچو دیوانگان مرا نفرین میکنی
و گاه از من همچون گل بستانت نام می بری
گاه مرا نادان و مایه ننگ مردان
و گاه از من همچون فرشتگان آسمانت نام می بری!
من نه گل بستان توام و نه از تبار فرشتگان
من نه نادانم و نه مایه ننگ مردان
من یک انسانم و از تبار آدمیان!

گر چه قرنهاست
به هر چه دست می زنم
آن را سنگ سیاه می کنی
گر چه قرنهاست
بر سر راه من چاه می کنی
اما ای ناکام!
چگونه رویشِ گل
از قلب سنگ را منع می کنی؟!
چگونه وزش تند باد
بر عمق چاه را منع می کنی!
ناهید وفائی
‏پنجشنبه‏، ۲۰۱۳‏/۰۲‏/۱۴
گرامی باد ۸ مارش روز جهانی زن