مسئله کرد در متن تحولات خاورمیانه (بخش ۲)

در بخش اول این نوشته به موقعیت جنبشها و نقش احزاب اپوزیسیون و سرکوبگری دولتها در کردستان پرداختیم و موضوع مذاکره پ.ک.ک، دولت ترکیه و نقاط قوت و ضعف هر کدام از آنها را در متن تحولات خاورمیانه بویژه تحولات سوریه بررسی کردیم. در این بخش از نوشته سعی میکنم به موضع احزاب سیاسی کردستان ایران در قبال این تحولات اشاره بکنم . اهمیت این موضوع از نظر من اینجا است که اولا تصویر این احزاب از تحولات منطقه را مورد بحث و بررسی قرارگیرد و دوما استراتژی سیاسی آنها را در این محدوده زیر ذره بین قرار میدهیم. این برای مردم کردستان مهم است که بدانند هر کدام از این احزاب چه سیاست و راه حلی را دنبال میکنند.

احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران در متن تحولات منطقه اساسا به دنبال راهی و سیاستی هستند که کمک و توجه دولتهای غربی بویژه آمریکا را به خود جلب کنند. آنها با تحولات کشورهای مصر٬ تونس و اخیرا سوریه به این نتیجه رسیده اند که حمایت غرب و آمریکا را جلب کنند تا از این طریق بتوانند در فردای تحولات ایران شانس  قدرت گیری خود را امتحان کنند. احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران و از جمله حزب دمکرات کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران و….اکنون ضمن ابراز خوشحالی و خوشبینی به نتایج مذاکرات دولت ترکیه و پ.ک.ک٬ همزمان نگرانی این احزاب از تحولات عراق و کردستان عراق را طرح میکنند. در هیچکدام از این تحولات هم نقشی بجز انتظار کشیدن برای خود نمیتوانند تعریف کنند. تنها کاری که در مورد کردستان عراق میتوانند انجام بدهند مشاوره دادن به احزاب برادر و طرح پیشنهاد و راه حلی است که  تاثیر بر احزاب حاکم عراق داشته و کمک کند این راه حلها را همین احزاب حاکم انجام بدهند. بنابر این سیاست احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران با هر تفاوتی که با هم داشته باشند در یک راستا و چهار چوب عمومی قرار دارند. نقش این احزاب در تحولات منطقه را میتوان این طور تعریف کرد که آرزوی اینرا دارند احزاب حاکم فعلی در کردستان عراق به موقعیت تثبیت شده برسند و احزاب ناسیونالیست کرد در ترکیه هم بتوانند در قدرت شریک بشوند. این آرزویی است که آنها انتظارش را میکشند. زیرا فکر میکنند از این طریق شانس قدرت گیری آنها در کردستان ایران هم بیشتر میشود. این احزاب در رویای تکرار سناریوی مشابه کردستان عراق در کردستان ایران هستند که خودشان به همان موقعیتی برسند که احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق به آن دست پیدا کرده اند.

اما در میان احزاب سیاسی کردستان کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران به عنوان یک جریان چپ قاعدتا باید حرف متفاوتی بزند. انتظار میرود که اتکایش به جنبش کارگری و کمونیستی در کردستان عراق و ترکیه باشد و راه حل مورد نظر و افق مورد نظرش را رو به این جنبش طرح کند و سعی نماید در تقویت این جنبش برای رسیدن به جامعه ای آزاد و مرفه همراهی کند. یعنی همان کاری که احزاب ناسیونالیست با احزاب هم جنبشی خود در کردستان میکنند. اما رفیق ابراهیم علیزاده در مراسم روز کومه له در مقرشان در کردستان عراق سیاستی را مطرح کرده است که از انتظارات فوق فاصله زیادی دارد.

او به موضوع تفاوت کردستان عراق با بقیه مناطق عراق پرداخته و راه حل مورد نظر و افق مورد نظرشان برای کردستان عراق را چنین تشریح  کرده است:

 “در کردستان (عراق) این اوضاع متفاوت است. میخواهم بگویم چرا این تفاوت وجود دارد. این تفاوت به این دلیل است چون در پروسه سرنگونی رژیم عراق مردم کردستان چیزی در دست داشتند که نشان بدهد سرنگونی صدام حسین نتیجه همت و مبارزه و اراده خودشان است. اما در بقیه مناطق عراق مردم به حاشیه رانده شده بودند. مردم بی اراده بودند مردم چشم به انتظار بودند. مردم منتظر بودند که آمریکا کاری برایشان بکند.”

این گفته بالا به این معنا است که در کردستان عراق برخلاف بقیه مناطق این کشور مردم در حاشیه قرار نگرفتند. گویا اراده مردم به حساب آمد و انتظاری از آمریکا در میان مردم بوجود نیامد. من مدعی هستم که این تصویر واقعی نیست. زیرا همین مردم در کردستان عراق بوسیله احزاب ناسیونالیست کرد حاشیه ای شدند و هیچ نقشی در تعیین سرنوشت جامعه ای که سالها برای رهایی آن مبارزه کرده بودند نداشته و ندارند. همین احزاب مردم را به خیابان آوردند و با عکس بوش تظاهرات کردند که “عمو بوش” برایشان کاری بکند. تصاویر و فیلمهای آن وقایع هنوز قابل استناد هستند. یعنی همین احزاب حاکم فعلی که گویا دستاوردی برای مردم به ارمغان آورده و مردم را شریک تحولات کردستان کردند و قرار است با رفرمهایی که رفیق ابراهیم علیزاده به عنوان افق خودشان در کردستان تمنا میکند مردم خود را صاحب “دستاوردهای هریم” بدانند٬ از همان روز اول بی اراده شدند و احزاب حاکم فعلی خود قدرت را قبضه کرده و مردم نه تنها امکان هیج دخالتی در تعیین سرنوشت سیاسی و اقتصادی آن جامعه پیدا نکردند بلکه از حقوق اولیه خود هم محروم شدند. رفیق ابراهیم در ادامه صحبت خود راه نجات “هریم کردستان” را و نه راه رسیدن مردم به حقوق خود را چنین توضیح میدهد:

“راه نجات هریم کردستان و راه حفظ دستاوردی که به دست آورده است٬ هیچ چیزی نیست بجز اینکه مردم این منطقه به تمام معنا این جامعه را و دستاوردهای آنرا متعلق به خود بدانند و حاضر باشند برای دفاع از هر تک دستاورد آن فداکاری کنند. …  این افقی است که ما برای کردستان عراق تمنا میکنیم. ما فکر میکنیم این منطقه منطقه ای است که از لحاظ معادن و امکانات موجود٬ از نظر آب و خاک و هوا و از نظر نیروی انسانی و…. استعداد اینرا دارد که به منطقه ای آباد و آزاد تبدیل بشود. این ظرفیت و امکانات میتواند به کار گرفته شود هم رفاه و آسایش برای مردم کردستان بوجود بیاورد و هم همه خطراتی که او را تهدید میکند خنثی نماید.”

اولا راه نجات هریم کردستان با حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد و راه نجات مردم کردستان از بی حقوقی یکی نیست. کسی که این دو موضوع را یکی قلمداد میکند باید بپذیرد که در جبهه همین احزاب حاکم قرار گرفته است نه در کنار مردم کردستان که در مقابل حاکمان فاسد احزاب ناسیونالیست کرد روزمره در حال اعتراض و مبارزه هستند. دوما این جامعه مثل هر جامعه دیگری طبقات و جنبشها و منفعتهای متفاوتی در آن حکم میراند و نمیتوان منفعت مردم و کارگر و زحمتکش آن جامعه را با سرمایه داران و حاکمان آن جامعه یکی فرض گرفت و برای نجات “هریم” (حکومت اقلیم کردستان عراق) نسخه نوشت. بنابر این راه حل مسئله کرد و خطراتی که مردم کردستان را تهدید میکند این نیست که مردم با رفرمهایی تشویق به دفاع از حاکمان فعلی بشوند. مردم این حاکمان را دیده و علیه آن به خیابان آمدند. مردم سرکوبگری این احزاب را هم تجربه کرده اند.

تلاش رفیق ابراهیم این است که اولا هریم کردستان با حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد را یک “دستاورد” برای مردم قلمداد کند و مشکل از نظر او این است که مردم خود را فعلا صاحب این دستاورد نمیدانند و احزاب حاکم باید کاری کنند که این مردم خود را صاحب این دستاوردها بدانند. پاسخ من به سادگی این است که مردم نه الزاما از روی آگاهی اما از نظر منفعت سیاسی و اقتصادیشان و با تجربه حاکمیت بیش از دو دهه این احزاب به درست حاکمیت این احزاب را دستاوردی برای خود نمیدانند. مردم میدانند منافع آنها با منافع حاکمان یکی نیست٬ بلکه در مقابل هم است. مردم کردستان عراق میدانند و به تجربه به این قناعت رسیده اند که این احزاب حاکم فعلی منافعی دارند که با بی حقوق کردن مردم کردستان توانسته اند به آن برسند. به همین خاطر این احزاب با هر نیرویی و قدرت منطقه ای و جهانی مرتجع و سرکوبگری متحد میشوند که مردم نتوانند به مطالباتشان برسند. زیرا رسیدن مردم به خواسته ها و مطالباتشان به معنی خلع قدرت سیاسی و اقتصادی از این احزاب است. بنابراین آنها نه دوست مردم بلکه با مردم کردستان بیگانه اند. آنها در مقابل مردم هستند نه با مردم. و مردم هم به حق از آنها رویگردان و بیگانه هستند. زیرا مخالف سیاستها و تصمیمات احزاب حاکم هستند. تلاش رفیق ابراهیم علیزاده برای آشتی دادن مردم و احزاب حاکم تلاشی بی ثمر است. این سیاست اگر از سر دلسوزی برای احزاب حاکم نباشد٬ راه نشان دادن به مردم برای رهایی و رسیدن به مطالبات و زندگی بهتر هم نیست. بلکه تلاشی برای آشتی طبقات و منفعتهای مختلف است که شباهت زیادی به یک مصلح اجتماعی دارد تا سیاست و استراتژی یک حزب سیاسی چپ و کمونیستی که مبارزه طبقاتی و سیاسی را با اتکا به جنبشهای انقلابی موجود میخواهد به سرانجام برساند.

به همین دلایل فوق من این نوع راه حلها را راه رهایی مردم کردستان نمیدانم. این ممکن است در بهترین حالت راه حلی برای نجات حاکمیت احزاب حاکم کردستان عراق باشد. اما راه رهایی مردم کردستان نیست. مردم کردستان برای رهایی از خطرات فعلی و برای رسیدن به جامعه ای آزاد و مرفه باید در قدم اول از این احزاب عبور کنند. خوشبختانه اکثریت بالایی از مردم تحت ستم کردستان به این قناعت رسیده اند که راه رهایی آنها تقابل با حاکمیت فعلی در کردستان عراق است نه آشتی آنها با هم و تقویت احزاب حاکم.

با توجه به وجود مسئله کرد در کردستان و با توجه به تحولات اخیر در منطقه و سیاست ارتجاعی حکومت بغداد در مقابل مردم باید راه حلی واقع بینانه و پایه ای را در مقابل مردم کردستان قرار داد. در قدم اول راه حل مسئولانه و کم دردسر رهایی مردم کردستان عراق از مصائب تاریخی و احتمال جنگهای تحمیلی و خطرات و تهدیدهای است که این جامعه را میتواند با نا امنی مواجه کند. راه حل ما برای رهایی مردم کردستان عراق در قدم اول این است که این منطقه به یک کشور مستقل تبدیل بشود. برای رسیدن به چنین مطالبه ای راه حل ما برگزاری یک رفراندوم آزاد و تصمیم مردم کردستان به جدایی یا ماندن در چهار چوب کشوری عراق با حقوق مساوی است. در شرایط فعلی ما به مردم کردستان عراق پیشنهاد میکنیم که به جدایی و تشکیل دولت مستقل کردستان  رای بدهند. زیرا امکان تامین حقوق برابر با قوانین و حاکمیت فعلی وجود ندارد و در چشم انداز کوتاه مدت و میان مدت هم نمیتوان به آن دست یافت. همزمان باید تلاش کرد جنبشهای مترقی و بویژه جنبش کارگری و کمونیستی در این پروسه قدرتمند تر و با نیروی قوی توده ای به میدان بیایند تا بتوانند مطالبات فوری مردم برای رسیدن به یک زندگی بهتر را به قانون آن مملکت تبدیل کنند. این یک بحث مفصل و همه جانبه است که ما قبلا به جوانب مختلف و ضرورت آن پرداخته و پاسخ داده ایم.

بنابراین راه حل ما برای رهایی مردم کردستان از ستمها و معضلاتی که تاریخا ایجاد شده است و برای مقابله با تهدیدها و خطراتی که مردم کردستان را تهدید میکند با راه حل کومه له و حزب کمونیست ایران که رفیق ابراهم علیزاده آنرا بیان کرده است متفاوت است. نا گفته پیدا است که ما راه حل فدرالیسم قومی احزاب ناسیونالیست کرد را ارتجاعی و ضد جامعه میدانیم. تفاوت این راه حلها سلیقه ای و یا تنها ناشی از تفاوت تحلیل تاکتیکی اوضاع فعلی نیست. بلکه از نظر جنبشی و طبقاتی تعلق خاطر و اتکای هر کدام از احزاب مورد بحث به جنبشهای متفاوت است که راه حلهای متفاوتی را طرح میکنند. برای روشنتر کردن این تفاوتها باید ما بدانیم مشکل کردستان عراق و جدال احزاب حاکم بغداد با احزاب حاکم کردستان عراق بر سر چیست.

ماهیت جدال احزاب حاکم کردستان عراق با احزاب حاکم بغداد

این جدال ریشه ای سیاسی و تاریخی دارد. جدال این احزاب امروز شروع نشده است٬ قدیمی است. تفاوت شاید این است که امروز این جدال یک بار دیگر حاد شده و به نقطه انفجار نزدیک میشود. جدال آنها جدال دو جنبش ناسیونالیستی کرد و عرب بر سر سهم خواهی آنها از ثروت و قدرت در آن جامعه است. جدال آنها ربطی به منافع مردم کرد و عرب ندارد. جدال آنها مذهبی نیست. این جدال بر سر دمکرات بودن و غیر دمکرات بودن یکی از طرفین نیست. جدال دسترسی هر کدام از آنها به منفعت مادی و زمینی و سرمایه های میلیاردی است. جدالشان بر سر سهم قدرت جدالی برای دستیابی به منابع طبیعی موجود آن جامعه و امکان استثمار همان مردم است. بنابر این جدال آنها در پایه ای ترین شکل خود بر سر سهم بری از این منابع لایزال ثروت است. اما این جدال اگر به جنگ نیروهای این دو جنبش منجر بشود  برد و باخت اش تنها به این احزاب محدود نیست. تبعات مخربش تماما بر زندگی و امنیت مرم تاثیر میگذارد. پای مردم این مناطق را عملا به میان میکشند و کشتار خونریزی از مردم تنها یکی از نتایج جنگ این نیروهای ارتجاعی خواهد بود. اگر در میان آنها جنگی آغاز بشود من مثل رفیق ابراهیم فراخوانم این نیست که مردم از “هریم” دفاع کنند. زیرا سرنوشت این هریم اکنون نه در دست مردم بلکه تماما در دست احزاب ناسیونالیست کرد است. مردم نباید از حاکمیت مافیای فعلی و سیاستهای هیچکدام از آنها در هیچ طرفی دفاع کنند.

مردم باید راه حل سومی را در مقابل و علیه حاکمین فعلی دو طرف این جدال پیش ببرند. این هم وظیفه نیروها و جنبش کارگری و کمونیستی است که این راه حل را طرح و از مردم بخواهند راه سوم را انتخاب کنند. قرار نیست این سناریوی تکراری احزاب ناسیونالیست کرد که قدمت طولانی و تاریخی در کردستان دارد باز هم تجربه بشود. تاریخ کردستان پر است از این نوع حکومتها که مدتی به قدرت رسیده و یا با بندوبست و مذاکره و جنگ و در نهایت شکست آنها٬ مردم کردستان همیشه قربانی بوده اند. این دور تسلسل جنگ مذاکره و جنگ باید تمام بشود و مردم یک بار برای همیشه از این مصائب نجات پیدا کنند. راه نجات مردم کردستان راهی است که در نقد جنبش ناسیونالیستی کرد و عرب پیش برده شود و مردم باید علیه حاکمان فعلی دو سمت دعوی باشند نه در کنار یکی از آنها.

راه حل رفع ستم ملی و مسئله کرد در کردستان ایران

 همچنانکه قبلا گفتیم مسئله کرد در کردستان لاینحل مانده و بدون یک راه حل متمدنانه میتواند این جامعه را همیشه با خطرات بیشتری مواجه کند. احزاب ناسیونالیست کرد بر سر فدرالیستی کردن کردستان ایران یک توافق عمومی دارند. فدرالیسم قومی مورد نظر این احزاب از نظر ما نه مسئله کرد را حل میکند و نه راه درستی برای رفع ستم ملی است. بلکه دائمی کردن زخم تفرقه قومی است. همچنانکه اکنون در عراق شاهد آن هستیم. با یک قدم فاصله از فدرالیست چیها٬ راه حل بینابینی کومه له است که نه مدافع فدرالی کردن است و نه مخالف آن. کومه له علیرغم سکوت معنا دار در مقابل فدرالیستها٬ و طرح فدرالیسم قومی به شکل سنتی خواهان به رسمیت شناسی “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” است. خارج از اشکالات و ابهامات و تفاسیر مختلفی که این شعار به همراه دارد و اینجا لازم نیست به آن بپردازم٬ بالاخره هر جریان سیاسی جدی باید راه حل روشن و شفافی در مقابل مردم کردستان قرار بدهد. و قاعدتا راه حل های دیگر جریانات را درست نمیداند. کومه له با سکوتش در مورد طرح فدرالی کردن جامعه در این رابطه با یک تناقض مهم مواجه است.

 زیرا اولا همین راه حل مورد نظرش را برای مردم کردستان عراق طرح نمیکند. دوما مخالفتی هم با فدرالیستی کردن آن جامعه نداشته است. و یا لاقل سکوت کرده و کسی از موضع آنها خبر ندارد. بنابراین به نوعی در کردستان عراق راه حل فدرالیستی احزاب حاکم را پذیرفته و تا کنون لام تا کام در این مورد حرفی نزده و منافع سازمانیش را بر طرح راه حل “اصولی” مورد نظرش ترجیح داده است.

در مقابل همه طرحهای مورد بحث راه حل ما در کردستان ایران برای رفع ستم ملی تصویب قانون حقوق برابر برای همه شهروندان است. اما برای حل مسئله کرد باید از این فراتر رفت. زیرا به تجربه هم داریم میبینیم که در کردستان عراق بیش از دو دهه است که ستم ملی وجود ندارد. اما هنوز مسئله کرد لاینحل مانده است. راه حل مسئله کرد برگزاری یک رفراندوم آزاد در میان مردمان ساکن کردستان است که به دو سوال پاسخ بدهند. ماندن در چهار چوب کشور ایران با حقوق مساوی یا حق جدایی و تشکیل دولت مستقل مردم کردستان؟

ما در شرایط فعلی برخلاف مورد کردستان عراق پیشنهادمان به مردم کردستان ایران این است که رای به جدایی ندهند. پایان

۵مارس ۲۰۱٣