رکسانا گیلانی
حریف شکارچی
زمان ملاقات
من و تو را
در صفحه ی پاره اش ندیده
شماره ی دو … سه …
ما بالای صفحه نشسته بودیم
شکستن آواره های تیرانداز
چشم بندها را خرد کرده است .
آتش حضور تو
هیبت نگاه کوچه ها شده
موهایت با نوازش دست هایم
چشم های راه را
از انتظار دور کرده
بیا که شماره های صفحه ی ما
از یک شروع شده است
یک … دو … سه …
من و تو
صفحه ی تازه
ما …
نهم مه ۲۰۰۸