منصور اسانلو و “موج سبز” هر دو راست و یک جنبش اند

پیوستن منصور اسانلو به “موج سبز” یکی از خبرهای مورد بحث در این هفته بود. امیر حسین جهانشاهی بنیانگزار “موج سبز” طی مصاحبه ای مطبوعاتی در این هفته ضمن اعلام این خبر از انتصاب منصور اسانلو “بعنوان مسئول ستاد هماهنگی فعالان کارگری” در این سازمان با افتخار خبر داد. برای کسی که منصور اسانلو را بشناسد و موضعگیری ها و اظهارات تا کنونی اش را دنبال کرده باشد، و کسی که از برنامه کار و پلاتفرم سازمان یا جبهه ای چون ” موج سبز” اطلاعی داشته باشد، این نه خبری جدید و نه اتفاقی غیر منتظره و غیر مترقبه است. منصور اسانلو از سالها قبل به لحاظ سیاسی و نظری بطور واقعی در کنار دیگر مخالفان حکومتی طیف ملی اسلامی، قرار داشته و اعتراضاتش نیز در چهارچوبه نظام موجود، قرار داشته است.

اکنون جریان شکست خورده “موج سبز” با پیوستن منصور اسانلو به صف خود تصور میکند که با اسم “منصور اسانلو” به عنوان یک “رهبر کارگری” میتواند جایی در جنبش کارگری پیدا کنند. اما به اینها باید اطمینان داد که این خیال خامی بیش نیست. واقعیت جامعه ایران و واقعیت جنبش کارگری نشان میدهد که کارگران هم از جناحهای حکومتی و جریاناتی مثل “جنبش موج سبز” و هم از کسانی چون منصور اسانلو عبور کرده اند. مردم در همان سال ٨٨ با شعار نه احمدی، نه موسوی، آزادی برابری بر روی دست همه این جریانات آب پاکی ریختند. مبارزات رو به پیش و رادیکال همین امروز جنبش کارگری و جدال هر روزه مردم ایران با سرکوبگریها و قوانین ارتجاعی رژیم اسلامی نیز به روشنی بیانگر همین حقیقت است. جریان راه سبز امید و شرکا همانگونه که خود میگویند جزئی از نظام اسلامی هستند و کسی که نفهمد که مدافعان این نظام هیچ جایی در میان مردم ندارند، چیزی از سیاست در ایران نفهمیده است. تا آنجا که به کارگران مربوط است این را در بیانیه ها و قطعنامه های کارگری در طول تمام این سالها و عرض اندام چپ و رادیکال جنبش کارگری در اول ماه مه ها و در مناسبت های مختلف میتوان آشکارا مشاهده کرد. اتفاقا اگر امروز وجود اسانلو چنین جایگاه مهمی را برای کسانی امثال جهانشاهی و “موج سبزش” پیدا میکند، به دلیل وزنه و جایگاه سنگینی است که به طور واقعی جنبش کارگری در سیر تحولات جاری پیدا کرده است. در واقع در برابر عظمت قدرت رو به جلوی این جنبش است که سران این جنبش فکر میکنند از این نمد کلاهی نصیبشان خواهد شد.

پیوستن رسمی منصور اسانلو به این جنبش و با پرچم بازگشت به قانون اساسی رژیم اسلامی و دوره خمینی نجاتی برای این حنبش نیست. بلکه پایان نا میمونی است بر جایگاهی که اسانلو به دلیل زندانی شدنش در میان کارگران و مردم بدست آورده بود. اسانلو اگر میخواست این جایگاه را حفظ کند حداقل وقتی که پایش را از حیطه جمهوری اسلامی بیرون گذاشت میبایست نماینده نفرت همه کارگران و مردم علیه کل نظام اسلامی و جمهوری اسلامی وجناحهای حکومت میشد. نه اینکه با پیوستن به یک جریان حکومتی، به کارگران و مردمی که برای آزادیش تلاش کردند پشت کند.

گفتم اسانلو قبلا هم از همین قماش بود. نگاهی به برخی از موضعگیری ها و اظهار نظرهای منصور اسانلو اینجا و آنجا به روشنی جایگاه راست و بازی کردن او در درون نزاعهای درون حکومتی را نشان میدهد.

در سال ٨۶ منصور اسانلو در جریان نمایش انتخاباتی مجلس هشتم جمهوری اسلامی حمایت خودرا از نامزدهای “ائتلاف اصلاح طلبان” اعلام داشت. او علت تصمیم خود را “حمایت آنان از جنبش کارگری” توضیح داد و گفت: “معتقدم با این‌که اصلاح‌طلبان شاید در برخی مواقع عمل‌کرد مثبتی نداشتند، اما بهترین راه برای حفظ آرمان‌های انقلاب ۵٧ حمایت از یاران خاتمی و اندیشه خاتمی است.” و این ادعای سخیف در حالی صورت میگیرد که فقط یک قلم از عملکردهای حکومت در دوره ریاست جمهوری خاتمی “اصلاح طلب” به گلوله بستن صف اعتراض کارگران خاتون آباد توسط نیروهای جمهوری اسلامی از زمین و هوا بود که علیه بیکارسازیها به خیابان آمده بودند. بیش از چهار کارگر معترض در این تهاجم به قتل رسیدند، شمار زیادی زخمی شدند و صدها تن دستگیر گردیدند. منصور اسانلو در سال ٨٨ در جریان مضحکه انتخابانی حکومت نیز از کاندیداتوری کروبی اعلام حمایت کرد. و جالب این بود که همان هنگام سندیکای شرکت واحد با بیانه ای اعلام کرد که ما کارگران در این انتخابات کاندیدی نداریم. این سندیکا بر محرومیت کارگران از داشتن حق تشکل و ابراز عقیده و دخالت در سرنوشت جامعه اشاره کرد و بر یکسری خواستهای اساسی کارگران از جمله حق تشکل کارگری بدون دخالت دولت و کارفرما، حداقل دستمزد یک میلیون تومان، و غیره و غیره به عنوان خواستهای کارگران و کل جامعه تاکید گذاشت و با این کار پاسخ منصور اسانلو را داد. منصور اسانلو از سالها قبل تعلقش به جنبش اصلاح طلبی حکومتی را بارها اعلام کرده بود.

در عملکرد خود سندیکای واحد نیز منصور اسانلو بطور واقعی نماینده خط توده ایستی و راست و قانونگرا بود که همواره همانند ترمزی در برابر به میدان آمدن هزاران کارگر شرکت واحد عمل میکرد. منصور اسانلو هر جا که سخنی و گفته ای داشته تاکیدش بر قانون اساسی جمهوری اسلامی و مبارزه در چهارچوبه های قانونی بوده و یک افتخارش دادن کتاب قانون کار جمهوری اسلامی دست کارگران بوده است. او در حالیکه کارگران واحد از زندگی انسانی و حقوق عادلانه شان دفاع میکردند، همه تلاشش محدود نگاه داشتن مبارزات آنان به فصل ۶ این قانون بوده است. برای او نشستن سندیکا به جای شوراهای اسلامی کافی بود که به حقش رسیده باشد. منتها تمام نکته اینجاست این رژیم حتی این سطح از اعتراض را نیز نتوانست تحمل کند. خصوصا اگر در درون جنبش کارگری باشد. دلیلش نیز ترس این رژیم از جنبش اعتراضی کارگری است. از جمله وحشتش از همین مبارزات شرکت واحد بود که در سال ٨۴ شاهدش بودیم و در همانجا نیز دیدیم که چگونه کارگران از خط و گرایش راست عبور کردند و به جای گزینه هایی چون اعتصاب آرام و مسالمت آمیز که سیاست امثال اسانلو بود، گزینه اعتصاب را برگزیدند. اعتراضاتی شکوهمند که تاثیر مهمی در توازن قوای سیاسی جامعه آنهم درست موقعی که احمدی نژاد با بستن شمشیر از رو آمده بود که جامعه را به ارعاب بکشد، داشت. بنابراین آنچه که به سندیکای واحد اعتبار بخشید و آنرا به عنوان تشکلی کارگری به جلو چشم جامعه آورد همین مبارزات و دفاع جانانه آنان از خواستهای خود و حق تشکلشان بود.

برای همین بود که رژیم اسلامی، لازم میدانست که جلوی تحرکات کسانی حتی چون اسانلو را بگیرد.همانطور که در دل نزاعهای درونی شان امثال کروبی و میرحسین موسوی را به “حصر” میکشاند.

نمونه دیگر سخنرانی منصور اسانلو در سال ٨۶ در کنگره سالیانه فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل (آی تی اف) در لندن و مجمع عمومی آن در بروکسل است. او در این سخنرانی نه بحثی از اعتصابات کارگری و مبارزات با شکوه کارگران شرکت واحد داشت و نه از خواستها و معضلاتی که کارگران در ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند. برعکس تمام تاکیدش این بود که کارگران چیزی جز آنچه در اصل چهل و چندم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده را نمیخواهند. خواست وی صرفا کمک به مشروعیت یافتن سندیکای واحد بر طبق ماده ٢۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی بود. او در سخنرانی اش میگوید:”سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه (شرکت واحد) بر اساس ماده ٢۶ قانون اساسی ایران یک اتحادیه مشروع و بر حق است. سندیکای ما در خرداد ماه ١٣٨۴ مجددا بازگشایی شد. جمهوری اسللامی ایران بنا بر قوانین موجود داخلی و بر پایه تفاهم نامه مورخ ١٣/٧/١٣٨٢ برای تغییر فصل ششم قانون کار در مطابقت آن با مقاوله نامه٨٩-٨٧ آی ال او حق تشکیل سندیکا و بازگشایی سندیکاهای قدیمی را به رسمیت شناخت”.

لب سخن او در این سخنرانی این بود که قانون اساسی جمهوری اسلامی حق تشکیل سندیکا را برای کارگران برسمیت میشناسد. لب سخن او این بود که کارگران تحت حکومت اسلامی قانونا حق تشکیل اتحادیه دارند و اگر ممانعتی انجام میگیرد، مقصر خودسری و اعمال خارج از قانون است. منصور اسانلو همچنین در همانموقع در مصاحبه تلویزیونی ای که با صدای آمریکا داشت از “سعه صدر رهبران جمهوری اسلامی” سخن گفت. او بطور واقعی در این کنفرانس همانگونه سخن گفت که شوراهای اسلامی و خانه کارگر در اجلاس های جهانی سخن میگویند. منصور اسانلو در صحبتش در این کنفرانس نه بحثی از اعتصابات کارگری و مبارزات با شکوه کارگران شرکت واحد داشت و نه از خواستها و معضلاتی که کارگران در ایران با آن دست و پنجه نرم میکنند. او تمام تاکیدش این بود که کارگران چیزی جز آنچه در اصل چهل و چندم قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده را نمیخواهند. خواست خود وی نیز این بود که به آنها کمک شود که سندیکای آنان که بر طبق ماده ٢۶ قانون اساسی تشکیل شده است، مشروعیت یابد.

البته منصور اسانلو همیشه چنین سخن گفته است. او آنجا هم که از قوانین اسلامی دفاع نکرده بود از یک خط سندیکالیستی راست دفاع میکرد. او در شماری از مصاحبه هایش عامل و ریشه فقر و فلاکت گسترده کارگران را نه در نظام سرمایه داری و اسلامی حاکم بلکه در نداشتن سندیکاهای مستقل کارگری قید میکرد. او چشمش را بر این حقیقت که مثلا در جایی مثل آفریقا کارگران با وجود داشتن اتحادیه خود توسط پلیس حکومت حاکم به گلوله بسته شدند را می بندد.

طبعا منصور اسانلو نقش مهمی در شکل گیری سندیکای واحد داشت. اما تصویر او از سندیکا همان تصویر راست و توده ایستی از سندیکای کارگران و بازی کردن آن در چهارچوب قوانین موجود بود. اما این اتفاق در شرایطی روی داد که جنبش کارگری گامهای مهمی به جلو آمده بود. کارگران خواهان تشکل واقعی خود بودند و برای تحقق چنین خواستی به میدان آمدند و سندیکا شکل گرفت. بعد از آن ما شاهد جدال دو گرایش راست و چپ در این سندیکا بودیم. در اعتصابات با شکوه سال ٨۴ و با عقب رانده شدن خط راست که تاکتیکش سکوت بود و به هر چیز متوسل میشد تا جلوی اعتصاب کارگران را بگیرد، گرایش چپ و رادیکال به جلوی صحنه مبارزات این سندیکا کشیده شد و چنین بود که سندیکای واحد به مرکز توجه جامعه و جهان تبدیل شد. چنین شد که سندیکای واحد به یکی از تشکلهای معتبر در درون جنبش کارگری تبدیل شد و بطور واقعی امروز یکی از دستاوردهای جنبش کارگری است. بدین ترتیب در عمل سندیکا از خط راست و سازشکارانه کسانی چون منصور اسانلو عبور کرد.

بعدا بدنبال اعتصاب قدرتمند کارگران شرکت واحد در سال ٨۴ و حملات وحشیانه رژیم اسلامی به سندیکای واحد و به مبارزات این کارگران، خط توده ایستی و راست، خطی که امثال اسانلو آنرا نمایندگی میکردند، میدان تحرکی دوباره یافت و همواره مثل یک ترمز بر سر راه مبارزات این سندیکا عمل کرد. تمام تلاش این گرایش محصور نگاهداشتن مبارزات کارگران در چهارچوبه های قانونی و پشت در کریدورهای اداره کار و مقامات شرکت واحد بود. حتی در تجمع اعتراضی ای که این کارگران در برابر دادگاه انقلاب اسلامی در تهران در اعتراض به حمله ای که از سوی اوباش شوراهای اسلامی و با سرکردگی صادقی به دفتر این سندیکا شده بود و میخواستند حتی زبان اسانلو را ببرند، از سوی تعدادی از کارگران هم خط اسلانلو پلاکاردی با نوشته “وزیر دادگستر، عدالت، عدالت” بلند شد که با اعتراض کارگرانی از خود شرکت واحد که به این تجمع آمده بودند روبرو شد.

نمونه دیگر از همین راست روی ها که باز خشم و اعتراض بخشی از کارگران شرکت واحد را برانگیخت شرکت نمایندگانی از سندیکای واحد در همایش مشترک نمایندگان سازمان جهانی کار و مزدوران شوراهای اسلامی و خانه کارگر در آبان ٨۵ در تبریز و کرمان بود. از سندیکای کارگران شرکت واحد منصور اسانلو رئیس هیات مدیره سندیکا به همراه ١٣ نفر دیگر از اعضای هیات مدیره و فعالین سندیکا در این همایش شرکت داشتند. این همایش بطور واقعی توطئه ای بود توسط شوراهای اسلامی و مقامات جمهوری اسلامی برای سودجویی از اعتبار کارگران سندیکای شرکت واحد و جلب کارگران در ایران به تصمیمات و راهکارهایی که ظاهرا قرار بود چنین همایش هایی را در مقابل کارگران ایران قرار دهند. به عبارت دیگر این اقدام در واقع تلاشی بود در تقابل با تلاش کارگران برای داشتن حق تشکل آزاد و مستقل از دولت. شرکت اسانلو و اطرافیانش در این همایش در حالی صورت میگرفت که بیش از ۵٠ نفر از کارگران شرکت واحد که اساسا اعضای هیات مدیره و از فعالین این تشکل بودند ٬ بخاطر اعتراضاتشان از کار اخراج شده بودند و نزدیک به یکسال بود که به آنها حقوقی پرداخت نشده بود. در حین برگزاری این همایش نیز رهبران این سندیکا مورد بازداشت قرار گرفتند.

همه اینها نشان میدهد که کسانی که اخیرا در جریان کنار گذاشتن اسانلو از این سندیکا، یک جانبه به دفاع از وی به میدان آمدند، چگونه در عمل و بطور واقعی گرایش معینی را تقویت میکنند. معضل گرایش راستی چون نظرات اسانلو از مدتها قبل معضل سندیکا واحد بوده است. این را در کشاکش های دو گرایش راست و چپ در این سندیکا به روشنی میتوان دید. از همین رو در اقدام اخیر سندیکا در مورد برکناری اسانلو نقد کسانی چون من نحوه انجام این کار بود. درحالیکه همه تاکید من این بود که سندیکای شرکت واحد یک پیشروی جنبش کارگری است و باید با تمام قدرت آنرا حمایت کرد.

البته این را هم بگویم که اینها نقدها و انتقاداتی است که ما همان موقع در مورد همه این ها نوشتیم و این راست روی ها را به نقد کشیدیم و اسناد آنها موجود است. ضمن اینکه هنگامیکه منصور اسانلو در زندان بود، جانانه از او دفاع کردیم. اگر جایی کوچکترین سخنی در جهت خواست کارگران بر زبان آورد از آن دفاع کردیم و حتی عکس او را در اعتراض به حضور نمایندگان جمهوری اسلامی در آی ال او بدست گرفتیم و خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط وی و همه کارگران زندانی و زندانیان سیاسی از زندان شدیم.

بحثم را خلاصه کنم، نگاهی به بیانیه های سندیکای شرکت واحد در طول تمام این سالها تقابل و کشاکش دو گرایش راست و چپ را به نمایش میگذارد. ما این سندیکا را می بینیم که کنار تشکلهای کارگری دیگر به مناسبت اول ماه مه بیانیه میدهد. بیانیه هایی که بطور واقعی خواستهای رادیکال و چپ، خواستهای کل جامعه را نمایندگی میکند. یا امضای خود را پای مطالبات حداقل کارگری میگذارد و سخنش اینست که حتی با دو میلیون تومان نیز نمیشود زندگی کرد. سندیکایی که علیه اعدام بیانیه میدهد. علیه قتل ستار بهشتی بیانیه میدهد و نمونه آخرش تجمع بیش از صد نفر از فعالین این سندیکای در همین هفته، در مقابل جلسه شورایعالی کاری جمهوری اسلامی با خواست افزایش فوری دستمزد ها است. این کارگران در این تجمع در نشستی با مسئولین وزارت کار با اشاره به اینکه کسانی که تحت عنوان نماینده های کارگران در شورایعالی کار حضور دارند نماینده های واقعی آنان نیستند، به بر پایی تشکلهای مستقل کارگری تاکید گذاشتند و خواهان حضور و دخالت نماینده های واقعی کارگران در تعیین حداقل دستمزدها شدند. در عین حال سندیکایی را می بینیم که در سال ٨٩ بیانیه ای صادر میکند تحت عنوان “اصلاح قانون کار یا نابودی دستاوردهای زحمتکشان” که در آن قانون کار جمهوری اسلامی را دستاورد کارگران میخواند. و به بهانه اینکه اصلاحیه قانون کار نسخه صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی است، بر اینکه راهی دیگر جز توسل به قانون کار و قانون اساسی ارتجاعی جمهوری اسلامی برای مقابله با زورگویی کارفرمایان وجود ندارد، تاکید میکند. همان خطی که منصور اسانلو در سخنرانی خود در کنفرانس آی تی اف در لندن به پیش برد.

با این توضیحات خواستم نشان دهم که پیوستن منصور اسانلو به “جنبش موج سبز” ابدا موضوع جدیدی نیست.

“موج سبز” نیز در همان اعلام موجودیتش در ٢٨ مهر ٨٨ از سوی امیر حسین جهانشانی بنیانگزار آن همه مخالفان احمدی نژاد، شامل تمام افراد داخل دستگاههای حکومتی از جمله سپاه، ارتش، آخوندهای حکومتی و دیگر نهادهای جمهوری اسلامی را فراخوان تا به این سازمان بپیوندند. به گفته خود جهانشاهی تا قبل از به ریاست جمهوری رسیدن مجدد احمدی نژاد در خرداد ٨٨ برای وی و یا فعالین مورد خطاب وی شرایطی وجود نداشت که علیه حکومت اسلامی کاری کنند!!! بنابراین روشن است که مساله اینها به هیچوجه سی و چند سال حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی، این رژیم فقر و فلاکت و سرکوب و اعدام بر گرده جامعه نیست. بلکه بند ناف آنها به جنگ و جدالهای درونی شان وصل است که در سال ٨٨ به اوج خود رسید. استراتژی آنها به قول جهانشاهی اساسا مذاکره با تمام عوامل کلیدی در درون حکومت برای به وجود آوردن شرایط “قیام ملی” با پشتیبانی ارتش، سپاه و روحانیونست وحلقه پیوند این موج با همه مخالفین دیگر در درون دعواهای حکومتی، اجرای قانون اساسی رژیم اسلامی و بازگشت به دوره خمینی است. در هر حال همین چند خط از پلاتفرم اعلام شده “موج سبز” به روشنی ربط پیوستن منصور اسانلو و این جنبش را بیان میکند و نشان میدهد که پیوستن منصور اسانلو به “موج سبز” چرا خبر تازه ای نیست. شاید تنها اتفاق تازه ای که در این میان روی داده است، عضویت رسمی او در جنبش خود در سازمان “موج سبز”باشد.