رفرمیسم جان سخت در درون جنبش کارگری و مدافعان آن

رفرمیسم جان سخت در درون جنبش کارگری و مدافعان آن

یادِ رُزا گرامی باد

با گرامی داشت ۵ مارس سالروز تولد رزا لوکزامبورگ، یادش را گرامی می داریم، رُزا این زن متفکر و انقلابی و  چهره ارزنده جنبش کمونیستی- کارگری جهان،نمونه والایِ مقاومت و مبارزه و سازش ناپذیری در برابر سیستم سرمایه داریِ امپریالیستی و نوکران رفرمیست – سوسیال دموکرات و سوسیال شونیست آن بوده ؛ خصوصا مبارزه بی امان او با انحرافات نامبرده و درک درست او از جدایی ناپذیری این پدیده  جدید، یعنی امپریالیسم از سرمایه داری بود که رهبران بزدلی چون کائوتسکی نتوانستند هرگز به درک این مقوله برسند. نظرات بسیار ارزشمند و رادیکال و تاثیر گذار او در جنبش کارگری_ سوسیالیستی، غیر قابل انکارو قابل ستایش میباشند.

رفرمیسم ؛در اشکال  مختلف ، خطر و زیان های آن برای جنبش کارگری  

” بورژوازی لیبرال با یک دست اصلاحات میدهد و با دست دیگر همیشه، آنها را پس میگیرد، به هیچ تنزل میدهد و از آنها برای به بردگی کشیدن کارگران، ایجاد چنددستگی در میان آنان و جاودانه کردن بردگی مزدی بهره میجوید. به این دلیل، رفرمیسم حتی اگر صادقانه باشد، به سلاحی مبدل میشود که بورژوازی با آن، کارگران را فاسد و تضعیف میکند. تجربیات همه کشورها نشان میدهد کارگرانی که به رفرمیست ها اعتماد کنند همواره فریب میخورند برعکس، کارگرانی که تئوری مارکس را جذب کرده‌اند، یعنی اجتناب ناپذیری بردگی مزدی را تا هنگامی که سرمایه‌داری مسلط است، دریافته‌اند، با هیچگونه اصلاحات بورژوایی تحمیق نمیشوند. کارگران با درک این که هر جا سرمایه‌داری وجود دارد، اصلاحات نه میتواند دیرپا باشد و نه عمیق،برای شرایط بهتر می رزمند و از اصلاحات برای تشدید مبارزه با بردگی مزدی استفاده می کنند.رفرمیست ها میکوشند کارگران را به تفرقه بکشند و فریب بدهند، توسط امتیازات کوچک، آنها را از مبارزه طبقاتی منحرف کنند. اما کارگرانی که آنسوی ظاهر دروغین رفرمیسم را می بینند، از اصلاحات، برای تکامل و توسعه مبارزه طبقاتی استفاده می کنند .هر چه نفوذ رفرمیستی در بین کارگران قویتر باشد، طبقه کارگر ضعیف‌تر، وابستگی اش به بورژوازی بیشتر، و بی‌خاصیت کردن اصلاحات با نیرنگ های مختلف، برای بورژوازی سهل تر خواهد بود. هر اندازه که جنبش طبقه کارگر مستقل‌تر، اهدافش عمیق‌تر و وسیع‌تر، و از کوته بینی رفرمیستی آزادتر باشد، ابقا و بهره برداری از بهبود ها برای کارگران آسانتر خواهد بود. در همه کشورها رفرمیست ها وجود دارند زیرا بورژوازی در همه جا بدنبال آن است که به طریقی کارگران را فاسد کند و آنها را به بردگانی خشنود تبدیل کند که هرگونه فکر رهایی از بردگی مزدی را کنار بگذارند. ( و.ا لنین،چاپ شده در پروادا ترودا، بازنویسی با استفاده از ترجمه سهراب شباهنگ منتشر شده توسط اتحادیه مارکسیست ها و متن انگلیسىPravda Truda شماره ٢، دوازدهم سپتامبر ۱۹۱۳″

واکنش ها ی گوناگون  به تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد تهران و حومه

 از بازتاب علنی اولین اطلاعیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد تهران و حومه در مورد برکناری منصور اسانلو در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۹۱ حدود بیش از ۴۰ روز می گذرد. در این مدت جریانات،گرایش ها و افرادِ مختلف که بخشا شامل رفرمیست ها – سانتر یست ها و افرادی دارای سمت گیری چپ  بوده اند؛ با حمله به هیئت مدیره سندیکا، تفکرات سانتریستی و رفرمیستی خود را به شکل بارزو حیرت آوری نشان داده و با انتشار و بازتاب مطالبی مبنی بر وارد کردن اتهاماتی از قبیل اطلاعاتی بودن اطلاعیه،اتهام اینکه هیئت مدیره  تکیه بر روی مسائل اخلاقی نموده  و اسلامی بودن آن و نیز اتهاماتی از قبیل غیردموکرات بودن و قدرت طلب بودن هیئت مدیره به آنان وارد کرده و سعی در بی اعتبار کردن تصمیم آنان و دوستداران هیئت مدیره را  داشته اند.

درمقابل این برخوردهای مخرب، خوشبختانه رفقا و فعالین راستین و صادق و سو سیالیست جنبش کارگری – سوسیالیستی و روشنفکران انقلابیِ همراه و دلسوز طبقه کارگر، از موضع طبقاتیِ درست و آگاهانه و سوسیالیستی و درک و تبین و تحلیلِ درستِ طبقاتی و آگاهانه از شرایطی که پدید آمده بود، به درستی به این پدیده برخورد کرده و پاسخ این نوشته ها را با متانت و با شفافیت انقلابی داده و به رسالت تاریخی خویش که دفاع از بخش آگاهِ طبقه کارگر و  پشتیبانی از تصمیم درست هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد بود پرداختند و به درستی در مقابل سیل اتهاماتِ رفرمیست ها – سانتریست ها ایستادند و از موضع درست و انقلابی از تصمیم  هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد دفاع نمودند ( مجموعه کامل  این نوشته ها در آرشیو سایت آزادی بیان که ویژه برکناری منصور اسالو  است موجود می باشد علاقمند می توانند برای اطلاع بیشتر و دقیق تر از موضع گیری های موافقین و مخالفین به این آرشیو مراجعه نمایند ( ۱) همانطور که انتظار می رفت رفقای انقلابی و روشنفکران ِ سوسیالیست و موافق تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد، مورد خشم و غضب و برخوردهای کینه توزانه و انواع افتراهات و توهین ها از طرف  رفرمیست ها _ سانتریست ها در جنبش چپ _ کارگری قرار گرفتند. اما ادامه روندِ وقایع و پروسه حرکت منصور اسانلو نشان داد که این نوع  برخوردهای کینه توزانه و نادرست علیه تصمیم هیئت مدیره سندیکا و علیه موافقین تصمیم هیئت مدیره و علیه و روشنفکرانِ سوسیالیست؛ تنها در کینه ورزی و غرض ورزی این افراد نهفته نبوده، بلکه به گرایش جان سختِ رفرمیسم- سانتریسم در جنبشِ چپ و کارگری و آنان نیز باز می گردد که سابقه ای چندین و چند ساله دارد و بطور مشخص و بارز و عریان به دوران پیش از جنگ جهانی اول درجنبش کارگری- سوسیالیستی بر می گردد (به  قبل  از سال های ۱۹۰۰) بر می گردد. به اضافه این که رفرمیسم در جنبش کارگری ایران نیز سابقه ای طولانی دارد که بیان تاریخچه آن متاسفانه در این نوشتار نمی گنجد و در نوشتار دیگری، قطعا در آینده  به آن خواهم پرداخت. موضع گیری های خصمانه بخشی از نیروها و گرایشات و افراد” چپ ” در قبال تصمیم هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد نه بر اثر ناآگاهی و احساسات زودگذر و ندانم کاری این جریانات و احزاب و افراد، بلکه بخاطر نزدیکی فکری و همراهی نظری آنها با ایده هاو خواست ها و آمال رفرمیستی منصور اسانلو و دردفاع و همراهی با او و دید گاه های رفرمیستی آنان سرچشمه می گرفته.

تحولات جدید در  رابطه با موقعیت اسانلو

بعد از درج اطلاعیهِ هیئت مدیره سندیکا  و برخوردهای هیستریک مخالفین آن، دیری نپایید که منصور اسانلو مواضع و جهت حرکت آینده خویش را در مصاحبه اخیر خودبا تلویزیون رها، در همکاری با بورژوازی ( دشمن طبقاتیِ طبقه کارگر) به طور واضع و آشکار بیان نمودند و با اعلام همکاری با طرح جدیدبورژوازی، طرحی را که اعلام آن با پیش مقدمه ای توسط  امیر حسین جهانشاهی  ( همکارو هم پالکی سازگارا، عبداله مهتدی نوری زاده و کارگزار سر مایه داری امپریالیستی و عنصری بغایت ضدِ کارگری و ضد کمونیست و دست راستی می باشد ) بنیانگزار حرکت ضد کارگری و  بورژوایی موج سبز، قبل از گفتگوی تلویزیون رها با آقای اسانلو مطرح وبیان شد که این پیش مقدمه و پس از آن مصاحبه خود آقای اسانلو ( یکم مارس ۲۰۱۳) نقطه عطفی در سرنوشت و حرکت آینده آقای منصور اسانلو، بعد از برکناری و خروج ایشان از ایران می باشد. حرکتی که رفرمیسم – سانتریسم موجود در بخشی از گروه ها و افراد “چپ” در مورد برکناری و خروج او تا چندی پیش به شدت انکار می کردند و هنوز هم بعضا این کار را می کنند. و سر سختانه سعی در انکار و پوشاندن و ندیده گرفتن آن داشته و هنوز نیز  دارند. این تصمیم آقای اسانلو، یعنی شروع پیوستن به جبهه بورژوازی_ به شکل دردناکی با آن مقدمه چینیِ بیان شده توسط  عنصر ارتجاعی _ ضد کارگری و ضد کمونیست و امپریالیستی ای  به نام  آقای امیرحسین جهانشاهی، موقعیت و موضع آقای منصور اسالو را بطور روشن و عریان در پیش روی جهانیان و طبقه کارگر ایران قرار داد.برای مخالفان تصمیم  هیئت مدیره سندیکا و مدافعان آقای منصور اسانلو همه چیز روشن گردید و الان دیگر طبیعتا باید جای انکاری برای آنان در رابطه با برکناری ایشان و  اهدافِ خروج اسانلو و وجود نداشته باشد. اصولی ، درست و مطابق با پرنسیب های  انقلابی است که مخالفانِ تصمیم هیئت مدیره سندیکا باید مواضع خود را تصیح کرده – البته اگر صادقانه برخورد کنند- و از خود در برابر طبقه کارگر ، کارگران همرزم آقای اسانلو و جنبش کارگری _  سوسیالیستی و هیئت مدیره سندیکا از خود انتقاد کنند. در این رابطه خود آقای اسانلو بیان روشنی از جهت و حرکت آینده خود ارائه دادند که اتفاقا او در آن جهتی که می خواهنددر آینده حرکت کنند را خیلی صادقانه بیان کردند و طرح همکاری خود را با نهادهای بورژوازی – ضد کارگری و ضد کمونیستی و امپریالیستی (بخشا  از زبان آقای جهانشاهی) آشکار ساختند و و به اینطریق آب سردی روی دست  تمام کسانی که از او قهرمان بی بدیلی ساخته بودند ریخت. اسانلو  با مصاحبه اخیر خود با تلویزیون رها که فیلم آن در یوتوپ موجود است، کعبه آمال خود را که جامعه و  نظام سرمایه داری و همراهی کامل با بورژوازی باشد ( فرقی ندارد، سبز و سیاه و یا نارنجی و صورتی) را انتخاب نموده و نظرات خود را دررابطه با این انتخاب بیان کردند (اسانلو  ادعا های آقای جهانشاهی را در مورد همکاری با ایشان تاکنون رد نکرده اند). متاسفانه هنوز هم رفرمیست ها و سانتریست ها روی نظرات انحرافی خویش در تطهیر منصور اسانلو و دشمنی و مخالفت با هیئت مدیره سندیکا و روشنفکران سوسیالیستِ موافق و همرا ه هیئت مدیره پافشاری می کنند، برای منصور اسانلو دل می سوزانند و نامه های سوزناک و رفیقانه برای او  می نویسند تا شاید که او را به راه درست هدایت کنند. ( از کسانی که همیشه سعی کرده اند که لنین را فردی منفور و دیکتاتور جلوه دهند، و مبارزان را تخریب و اتفاقات تاریخی_ سوسیالیستی و تاریخ مبارزات طبقه کارگر آگاه  را وارانه جلوه دهند، انتظاری بیش از این نمی رود) اینان به غلط فکر می کنند که اسانلو  فریب خورده و یا نادان است

وظایف کارگران آگاه، سوسیالیست های انقلابی و روشنفکران سوسیالیست

 مسئله مهم و حیاتی برای طبقه کارگر این است که آگاه به منافع طبقاتی خویش گشته و شناخت بهتری از  از دشمنانان  طبقاتی خویش بدست آورد،و دید روشن و شفافی از ایده ها و تفکرات و خواست های نهایی رفرمیست ها کسب کند. طبقه کارگر بایدخود را به سلاح آگاهی مسلح کند  و بداند که رفرمیست ها، دوستان طبقاتی او نیستند و در جهت عکس  منافع طبقاتی او گام بر می دارند. و دقیقا با موضع گیری و تفکرات منصور اسانلو، اساسا هم جهت و همسو می باشند. منصور اسانلو در واقع نمودِ آشکار و واضع و بی پرده رفرمیسم (ایده بورژوایی) در درون جنبش کارگری است و افشای تفکرات و اهداف و خواست های این گونه رهبران و سمبل ها و نمودهای رفرمیستی؛ وظیفه کمونیست ها و روشنفکران سو سیالیست انقلابی و کارگران آگاهِ به منافع طبقاتی خود در درون جنبش کارگری می باشد زیرا که : رفرمیسم، گرایش بورژوایی در درون طبقه کارگر می باشد. رفرمیست ها ایده انقلاب سوسیالیستی قهر آمیز را رد کرده و تفکر انقلابیِ تغیر از ریشه . بنیادی نظام سرمایه داری و شکستن ماشین دولتی و براندازی انقلابی _ قهرآمیز نظام سرمایه داری را قبول نداشته  و انقلاب اجتماعی را رد کرده و پدیدهای مربوط به گذشته می دانند. در عوض، آنان، مدافع و مبلغ این  تفکر ضد انقلابی (رفرمیستی) دربین اقشار مختلف طبقه کارگر می باشند مبنی بر این که : او (طبقه کارگر)  می تواند از طریق فقط رفرم و به تدریج و با تغیرات روبنایی، یعنی بدون تسخیر قدرت سیاسی قهرآمیز و بدون برپایی دیکتاتوری پرولتاریا از سرمایه داری به سو سیالیسم برسد.در طول تاریخ مبارزات طبقه کارگر و جنبش کمونیستی – سوسیالیستی؛ متاسفانه  رفرمیسم در شکل های مختلف ظاهر گشته است  منجمله؛درشکل، سوسیال شونیسم؛ رویزیونیسم، اکونومیسم؛ سوسیال دموکراسی؛ اتحادیه گرایی به عنوان هدف نهایی نه برای خواست های موقت و کوتاه مدت ؛ و اعتقادبه و ترویج و تبلیغ این ایده نادرست و غیر مارکسیستی که مسائل و مشکلات طبقه کارگر در چهارچوب  سیستم استثماری سرمایه داری حل خواهند شد.

در پایان

متاسفانه منصور اسانلو اکنون گام در راهی گذاشته  است که او را در کنار ضد انقلاب و علیه طبقه ای که خود از او برخاسته است قرار می دهد. طبیعتا این جهت گیری او برای همه فعالین جنبش کارگری _ سوسیالیستی و همکاران و همرزمان سابق او و تمام هم طبقه ای های ایشان  بسیاردردناک وبه صورتی غیر قابل باورمی باشد و  به گونه ای تجربه ای تراماتیک ( استرس زا پس از سانحه) برای آنان است، خصوصا همرزمان سابق ایشان. اما با تاسف  باید پذیرفت که او به طبقه خویش و به کارگران همرزم خود پشت کرده است و الان در جهت منافع متضادِ این طبقه شروع به برداشتن گام های اولیه نموده است. هر چند که این تغیرِ جهت طبقاتی، پدیدهِ تازه و جدیدی در جنبش کارگری ایران و جهان نیست،اما همیشه و در همه حال مایه تاسف می باشد. در ایران و در سایر  نقاط دنیا از این نمونه ها فراوان بوده و خواهدبود. معروف ترین آنها، لخ والسا کارگر لهستانی بود که در سالهای ۸۰ میلادی با وجود در دست داشتن رهبری هزاران کارگر عضو اتحادیه همبستگی لهستان که او را به مثابه قدرت مافوق و جادویی تصور می کردند،در نهایت خود را بطور کامل در خدمت بورژوازی امپریالیستی و کلیسای کاتولیک قرار داد.

بنفشه کمالی ۵ مارس ۲۰۱۳

(۱) http://www.azadi-b.com/J/2013/01/post_256.html