طبقه کارگر و مبارزه برای افزایش دستمزدها

سرمایه داری در دوره های بحرانی تلاش خود را جهت تعرض به سطح معیشت کارگران بکار میگیرد و تا جائیکه زورش برسد خدمات اجتماعی را میزند. در مقابل کارگران نیز با اعتراض و تعرض متقابل تلاش میکنند مانع آن شوند. این کشمکش امروز درابعاد گسترد‌ه ای در سطح جهان جریان دارد. این قانون حرکت جامعه سرمایه داری است، ولی جانیان اسلامی از این هم پا فراتر گذاشته اند و با تعرض به هر نوع تشکل مستقل کارگری، با زندان و شکنجه رهبران کارگری تلاش میکنند راه هر نوع دخالت طبقه کارگر در سر نوشت خود را  مسدود نماید و با بی رحمانه ترین شیوه با استفاده از انواع ابزارهای سرکوب، جهنمی سیاهی را ساخته است، که زندگی انسان کارگر را با مخاطرات جدی روبرو نموده است.  جمهوری اسلامی با اخراج و بیکارسازی گسترده و پرداخت سطحی از دستمزد ماهانه که حتی کفاف یک هفته مخارج خانواده کارگری را نمیدهد، دم و بازدم زندگی کارگران جهت تامین معاش خود و خانواده اش را سلب نموده است، چند میلیون خانواده کارگری را به نابودی، از هم گسیختگی و گرسنگی سوق داده است. 

در ایران، سرمایه داران و بویژه بخشی که در حکومت قرار دارد، از نرخ سودی نجومی برخوردار است و تامین چنین سودی غیر معمولی نیز تنها با سرکوب اعتراضات و تعرض بیسابقه به معیشت طبقه کارگر ممکن میشود. سه دهه است مردگان از گور برخاسته اسلامی به نیابت از سوی سرمایه جهت حراست و تضمین چنین سود نجومی وغیر معمولی از نیروی کار ارزان کارگر، بی وقفه هستی کارگران را مورد تعرض قرار داداند و سوخت و ساز جامعه را مختل کرده اند و کارگران را به تباهی کشانده اند. جمهوری اسلامی در طول حیات ننگینش هیچ سقفی از آسایش و رفاه را برای کارگران به رسمیت نشناخته است، و هر سال بیش از سال قبل با سرکوب مبارزات، دستگیری و شکنجه و آزار رهبران کارگری، ریاضت اقتصادی بیشتری را به کارگران تحمیل نموده است، تا جای که به طور باور نکردنی در دنیای متمدن امروز دستمزد ها را به پنج برابر زیر خط فقر کاهش داده است که همین یک قلم بتنهای میتواند جامعه کارگری را به فلاکت اقتصادی سوق دهد. نه تنها این، بلکه در موارد زیادی صاحبان سرمایه در زیر سایه بربریت اسلامی، همین دستمزدها چند برابر زیر خط فقر را نیز چندین ماه پرداخت نکرده اند، و سبکی از زندگی را برای کارگران ساخته اند که بیشتر به عهد عتیق مربوط است تا به جوامع مدرن امروزی. نباید اجازه داد وضعیت فعلی را بخصوصیت دائمی زندگی کارگران و به نرم جامعه تبدیل نمایند، باید جلو این اتفاق را گرفت.
کیفیت زندگی طبقه کارگر بحدی پائین است که بر شخصیت طبقاتی کارگران تاثیر گذاشته و پراکندگی و کم باوری به نیرو خود را به همراه آورده است. رژیم اسلامی سرمایه از بدو تولدش مشغول خرد کردن شخصیت اجتماعی طبقه کارگر بوده و امروز نیز میخواهد کارگر را تابعی از شرایط کند و وضعیت فعلی را به خصوصیت دائمی زندگی کارگران تبدیل نماید. کابوس اخراج، تهدید به بیکاری، نبود امنیت شغلی و… همه بیانگراین است که طبقه کارگر هم نه برای زندگی مرفه بلکه برای بقای فیزیکی خود میجنگد. از ابتدائی ترین سطح معیشت خود دفاع می کند و منتظر تعیین دستمزد توسط نهاد ارتجاعی شورایعالی کار است. کارگران نباید این نرم را بپذیرند، باید به تعیین دستمزد توسط شورایعالی کار اعتراض کنند و نهاد های واقعی کارگری و منتخب مجامع عمومی را برای تعیین دستمزدها را رسمیت دهند. نباید بیش از این به رژیم جنایتکار اسلامی ایران اجازه چنین تعرض وحشیانه ای به سطح معیشت خود و جامعه را بدهند. مبارزات پراکنده و کم قدرت کافی نیست و جواب نخواهد گرفت، رهبران و طبقه کارگر تنها با متشکل کردن خود و سازمان دادن مبارزات وسیع و اعتصابات سراسری برای افزایش دستمزد تا سطح یک زندگی مرفه میتوانند روند فعلی را سد نمایند و تصویر دیگری از شخصیت اجتماعی خود به کل جامعه بدهند. باید در مقابل این وضعیت متشکل شد و در اشل دیگری در مقابل رژیم اسلامی سرمایه ظاهر شد.

هشت ساعت کار در جامعه سرمایه داری برای کسانیکه تولید و توزیع ثروت اجتماعی را در اختیار خود گرفته اند و کار و زندگی طبقه کارگر را تحت کنترول خود در آورده اند، به اندازه کافی فرسودگی جسمی و روحی برای کارگران در بر دارد، و کارگران احتیاج دارند که بقیه وقت خود را خارج از محیط کار در راحتی و آسایش، آنطور که خود دوست دارند و از آن لذت میبرند، بگذرانند. در دنیای مدرن امروز با کمتر از شش ساعت کار میشود از یک زندگی مرفه و انسانی بهره مند شد. مانع اصلی سرمایه داری است.اما همین نرم فعلی یعنی هشت ساعت کار نیز در ایران تحت حاکمیت جنایتکاران اسلامی سرمایه به عنوان حداقل استاندارد پذیرفته شده رعایت نمیشود، و کارگران گذشته از کار اصلی شان مجبورند برای امرار معاش شغل های دیگری نیز انجام دهند. دستمزدهای پنج مرتبه زیر خط فقر، چند شغله بودن را به امری عادی تبدیل نموده است. و کارگر نه تنها به سیزده، چهارده ساعت کار در روز اعتراضی ندارد، بلکه با دسترسی پیدا کردن به شغل دوم خوشحال نیز میشود، با این حال هنوز زندگی خود و خانواده اش تامین نیست. این گوشه کوچکی از تصویر یک جامعه بزرگ ۷۷ میلیونی است که توسط جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه به تباهی و فلاکت اقتصادی سوق یافته است.
این وضعیت طبقه کارگر را به موقعیتی رانده است که در اذهان جامعه بعنوان طبقه محروم شناخته میشود، نه طبقه مدعی قدرت که میتواند با نیروی متشکل خود تحولات اساسی به نفع انسان و انسانیت در جامعه ایجاد نماید. قدرت طبقه کارگر در تشکل اوست و صفوف آگاه و متشکل کارگران میتواند با اعتراض و مبارزه سازمان یافته این روند را به عکس خود تبدیل نماید و دست جمهوری اسلامی را از تعرض به معیشت خود و مردم فاقد سرمایه کوتاه کند.

مبارزه برای اضافه دستمزد در ایران تحت حاکمیت جنایتکارن اسلامی یک امر روتین برای برقراری بالانس مزد با تورم سالانه نیست، در کشورهای اروپایی با پنج تا ده در صد اضافه دستمزد سالانه موازنه برقرار میشود، اما در ایران کارگران با اضافه دستمزدی معادل ۵٠٠ در صد مواجه هستند. به فرض دستری به آن هم، هنوز مساوی با خط فقر باید به زندگی ادامه دهند. افزایش ١۵ الی ٢٠ در صدی دستمزدها به روال سالهای قبل و ٢۵ در صدی برای سال جدید، آنطور که نماینده گان ضد کارگری شورایعالی کار در صدد تحمیل آن به طبقه کارگر هستند، نه تنها نمیتواند دردی را از دردهای طبقه کارگر دوا کند، بلکه با توجه به بالا رفتن سرسام آور نرخ تورم و گرانی بی سابقه قدرت خرید را بیشتر کاهش میدهد و خط فقر را باز هم بالاتر میبرد. این شرایط مبارزه را از حالت نرمال خارج نموده است و آنرا به یک عرصه مهم وتعیین کننده در ایجاد توازن قوای سیاسی بین کارگران و دولت تبدیل نمودن است. مبارزات پراکنده و ابتکاراتی نظیر ٣٠٠٠٠ امضا که شکلی از اشکال متنوع اعتراض برای افزایش دستمزد است، کافی نیست، این سطح از مبارزه و ظاهر شدن در این ظرفیت در مقابل حکومت اسلامی و صاحبان سرمایه جواب نمیگیرد و افزایش دستمزد مجددا به روال سالهای قبل ادامه پیدا میکند و طبقه کارگر را با موقعیت دشوارتری روبرو میکند.

کارگران باید از شکاف و بحران حکومتی شدید و ناتوانی جمهوری اسلامی در شرایط فعلی، بهره ببرند و به سرعت خود را متحد و متشکل نمایند و از طریق برقراری ارتباط بخش های مختلف کارگری با همدیگر، مبارزات خود را گسترش دهند و خود را برای حرکت های اعتراضی وسیع و اعتصابات قدرتمند آماده نمایند و برای عقب راندن حکومت به یک نبرد طبقاتی تعیین کنند پای بگذارند. خواست افزایش دستمزد تا سطح یک زندگی مرفه و شایسته انسان طبیعی ترین مطالبه است و در شرایط امروز ایران نیز قابل پرداخت است. مبارزه بر سر افزایش دستمزد در سال جدید عرصه مهم و سرنوشت سازی است که نیاز به اتحاد و همبستگی بالای دارد. اگر طبقه کارگر بتواند خود را برای این نبرد آماده کند و جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کند، توازن قوای اجتماعی را به نفع خود تغییر میدهد و بعید نیست در موقعیت اجتماعی جدیدی قرار گیرد و همراه خود جامعه را نیز وارد فاز جدیدی نماید.

http://www.hekmatist.org/

۲۰۱۳/ ۰۲ / ۲۸