رابطه سیاسی یا انتخاب سیاسی

رابطه سیاسی یا انتخاب سیاسی

این نوشته در تاریخ ۰۸-۰۲-۲۰۱۳ آماده شده بود اما پس از آنکه بیانیه دوحزب ونوشته ریبوار احمد”واقعیتها برای گذشته ” انتشار یافت، من انتشار آن را متوقف نمودم به این امید که رفقا مروری به سیاستهای خود انجام دهند، یا حداقل سیاستهای خود را که پراتیک کرده اند آنطور که هست از آن دفاع کنند. در بیانیه نوشته رفیق رحمان حسین زاده “چند واقعیت برای حال و آینده مان” شخصیتهای حزب جای حزب را گرفته اند، فرم سیاست جای محتوای سیاست  را گرفته ، گذشته تبدیل به بازگو کردن رویدادها و مبنای گذشته جایگاهی ندارد، بی پرنسیپی حزبی  جابجا شده اند، ظالم تبدیل به مظلوم گردیده ، دفاع از حکمت و کمونیسم تبدیل به جنگی تحمیلی گردیده …. الان بعد از بیاینه “جناح هئیت دائم”( فوریه ۲۰۱۳ این جدل اولویت فعالیت و کار امروز ما نیست…) لازم دیدم این نوشته انتشار پیدا کند. این نوشته با کمی تغییر که خواننده را در جای خود متوجه بخش های اضافه شده میکند،انتشار میابد.

سامان کریم ۱۸ شوبات ۲۰۱۳

Saman.karim5@gmail.com

رابطه سیاسی یا انتخاب سیاسی

بیانیه حزب حکمتیست جناح هیئت دائم “تا کی به حقیقت پشت میکنید؟ بهانه تراشیدن است، یا اینکه انتخابی سیاسی”( ۴ فوریه ۲۰۱۳ ) در جواب به دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان سیاستی روشن و … و سبک سنگین کردن و آگاهی سیاسی “جناح هیئت دائم میباشد. این بیانیه در واقع مانیفستی اعلام نشده بود که قرار است زیر سایه تناقضات با دو حزب کمونیستی به دنیا بنگرد.روشنترین بیان این بیانیه معامله  تحویل گرفتن جناح “هیئت دائم ” است که از طرف احزاب دیگر انجام گردید. این معامله را میبایست روی ما انجام میداد که برای تحویل گرفتنشان مقبول واقع شود .

مانیفست این بیانیه را در چند خطوط میتوان نشان داد ، بعضی جاها را میتوان روشن و شفاف دربیانیه خوانده و بعضی جای دیگر را با بازی با کلمات و به شیوه ای ناشیانه پنهان کرده اند. در حال حاضر بیانیه سیاسی دو حزب “گام دیگر به عقب” و نوشته ریبوار احمد منتشر شده است. دراینجا لازم نیست  خطوط و بحث های موجود دربیانیه و بخشی از نوشته ریبوار دوباره تکرار شود، بلکه لازم است مبنا و منافعی که پشت این مانیفست رفقای “جناح هیئت دائم” است توضیح دهیم.

اما قبل از پرداختن به خطوط سیاسی بیانیه ، لازم است یک بحث دیگر را  نیز مهم به شمار آوریم ، که اهمیت آن کمتر از این خطوط نیست. آنهم این است که چرا رفقا جواب دادند در حالیکه  با درنظر گرفتن حکم قبلی خودشان که جدل با دو حزب را در اولویت نمیدانند، همانطور که نوشته اند:” هر چند ما در نامه ۲۹ اکتبر ۲۰۱۲ دفتر سیاسی به اطلاع رهبری دو حزب رسانده ایم که “جدل علنی با رهبری دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان در رابطه با مواضعشان در حال حاضر در اولویت حزب و فعالیت خودمان نمیدانیم”، اما با وجود  اعلام کردن این سیاسی ، به دلایلی که در پایین به آن اشاره میکنیم، لازم است به این بیانیه اخیر رهبری دو حزب جواب داده شود.”(بیانیه هیئت دائم/ تاکید از من است).

اما وقتی به دلایل پایین توجه میکنیم هیچ چیزی در آن نیست که رفقا خودشان ندانسته باشند، تمام چیزهای که بحث کرده اند قبلتر روشن شده و معلوم است بنا بر نظر خودشان است . دلایل آنها این است که ما دو حزب “به جناح راست گرا ملحق شده ایم” یا “دنباله رو رهبر معنوی هستیم” یا” محفل بیرون رفته از حزب” یا  “بحث را عوض کرده ایم”… تمام اینها به قول بیانیه خودتان روشن بوده برایشان همین که میگویند:” بهانه نگیرید، ناکارآمد و قدم به قدم مسیر کج را پیش نگیرید.بلکه جرات کنید و آشکارا تمام این احکام را اعلام کنید.”(جناح هیئت دائم)”. بنابراین رفقا فهمیده اند و میدانند که ما طرفدار “راست گراها و محفلچیان هستیم” اما ” ناشیانه و بی شهامت هستیم”، الحق ممنون این تعاریف جدید هستیم. به همین خاطر  دو سوال پیش کشیده میشود یکی این است که آنها فهمیده اند ما طرفدار راست گراها هستیم، چرا قبلتر حکم داده اند که جدل با ما در اولویتشان نیست؟ دوما اگر حکم داده اید چرا پشیمان میشوید؟!

جواب سوال اول روشن است، حداقل بتوانند دو حزب را مانند دو حزب در مقابل سیاستهایشان به سکوت وادار کنند زیر رمز” اولویتشان نیست”، اگر اینطور نیست چرا که بحث بر سر سیاست های پراتیک شده شان با دو حزب دیگر ، که هر دو احزاب ” صرف نظر از سیاستهای هر یک از طرفین ” در مقابل خط و سیاست سه حزب  یعنی حزب حکمتیست گذشته و دو حزب عراق و کردستان دارای اختلاف سیاسی و تفاوت عمیق سیاسی و طبقاتی بوده اند ، به گفتمان پرداخته اند و از قرارهای خود پشیمان شده اند؟! از اینجا جواب سوال دوم واضحتر روشن میشود ، پشیمان شدنشان از قرارهای خود و جواب دادنشان به هر دو حزب معنای سیاسی دارد، معنای سیاسیش ما نیستیم و حتی “کودتاچیان ” نیز نیستند، بلکه دو طرف دیگر هستند، اما دو طرف دیگر چه کسانی هستند، یک طرف کومله است اما طرف دیگر “اتحاد کمونیسم کارگری” نیست، آنها کارشان تمام شده، بلکه تمام آنهای که  اسمشان چپ و کمونیست است.. . قرار است به مناسبت این جدلی که ما دارند که امیدوارم ادامه دهند ،( حال بعد از ادعامانه حزب خودشان ما را کوچک کرده اند و حرف خود را زده اند و از آن دفاع میکنند ، تا آن حد کافی میباشد برای متحقق کردن سیاستهای که پیاده کرده اند) و جواب نیازهای آنها را بدهند، به آنها بگویند قبل ترها” مشکل ایجاد میکردند ”  الان آنها نمانده اند و ما هم “بعد از تجربه شش سال فکر کرده ایم”، این چراغ سبز نشان دادن است حداقل به آن جریانات. بخصوص برای این کار میبایست سنتی سیاسی در پلمیک و جواب دادن بکار بگیرند که شایسته این تقدیم کردن باشد، و دراین کار در ادبیات نوشتاری الحق موفق بوده اند.

اما در حال حاضر به ما میگویند” ما بر این باوریم که  رهبری دو حزب در صدد تحمیل جدال علنی به حزب حکمتیست و جنبش کمونیسم کارگری هستند “(فوریه ۲۰۱۳/بیانیه حزب حکمتیست – جناح هیئت دائم). محتوای مسئله برای ما مانند دو نیروی کمونیستی درست برعکس است، و به ما تحمیل شده است، و ناچار هستیم دفاع از جهت و خطی سیاسی کنیم که با آن زندگی کرده ایم و در آن مشترک بوده ایم. مگر دفاع از خط کمونیستی ،از مارکس ، ازلنین، از حکمت همیشه نه تنها وظیفه کمونیستی بوده بلکه ازآن فزون تر بخشی از موجودیتمان، و زندگیمان بوده وحتی ربطی به این ندارد که نیروی کمونیستی در اولویتش هست یا نه، خارج شدن از خط و جهت کمونیستی همیشه کار کمونیستها و رهبران کمونیستی بوده. مگر منصور حکمت چکار کرده، تنها از خط و سیاستی دفاع کرده که درمیان کومله مسلط بوده، سپس آن را به جا گذاشت. مگر بخش زیادی از نوشتهای لنین در امتداد همان بحث نیست. ما معتقدیم که شما در ارتباط با این دو سیاست از خط و جهت حزب حکمتیست خارج شده اید، در این بابت تا جای که بتوانیم انتقاد میگیریم و مطلعتان میسازیم، مانند بخشی از موجودیت خودمان و نه تنها صرفا به خاطروظیفه کمونیستی. به این دلیل محتوای مسئله این است که به ما تحمیل گردیده، و مجبوریم جوابگو باشیم. اینکه شما این سیاستها را پراتیک کرده اید و به ما تحمیل کرده اید و از آن هم فراتر میخواهید مانند خط و جهت قبلی از شما پذیرا باشیم که هیچ ربطی به آن ندارد ، آیا میشود ساکت باشیم؟ ممکن است  شما بگوید بله، منافع شما این جواب را میخواهد، من میگویم معذرت میخواهم نمیتوانیم، این هم منافع ماست. آنقدر هم به “جدل علنی” برگردد ، من نمیدانم جدل علنی چه معنی دارد و بین دو نیروکه خود را کمونیست میدانند مگر این نیز سنتی متداول سیاسی حزب قبلی نبوده؟ مگر در اساسنامه داخلی حزب قبلی به روشنی بحث جدل علنی و شفاف را مطرح نکرده؟!

این بحث چهار بند اصلی را به خود اختصاص میدهد.، به اسم چهار بند جداگانه اما در واقعیت همه آنها با هم میتوانند منافع سیاسی و “تغییر ریل سیاسی” که اینبار به شیوه ای آگاهانه اما محتاطانه اعلام شده را نشان داد.چهار بند به این شیوه در پایین است:

یکم: هر دو حزب و سیاست راست روانه محفل انحلال طلب از حزب بیرون رفته.

دوم: اتحاد هر دو حزب، برداشتن ” موانع سازهای” دوران قبلی

سوم: نزدیکی با کومله و برقراری رابطه سیاسی و کوچک کردن دو حزب.

چهارم: سنت جواب دادن به دو حزب همسرنوشتی قبلی.

یکم : هر دو حزب و سیاست راست گرایانه محفل انحلال طلب از حزب بیرون رفته

بحث ما مانند دو حزب، یک نقد سیاسی است از سیاستهای اجرا شده ی “جناح هیئت دائم”. ضرورت این بود که مستقیما جواب به سوالات و انتقادات داده شود، نه اینکه آن را آویزان کنید به جناح “راست گرای محفل انحلال طلب”. مشخص است که رفقای “هیئت دائم” هنوز نسیم “روابط دیپلماسی” کومله در روان شان درجریان است، والا هیچ ربطی بین بیانیه هر دو حزب و این “انحلال طلبان” وجود ندارد، در مورد این موضوع سیاست هر دو حزب به روشنی اعلام شده ، هر کسی میتواند مراجعه کند وآن را بخواند. اما آوردن این مسئله سیاست است و طبعا سیاست وظیفه از آن بیرون کشیده میشود.

وظیفه سیاسی پیش کشیدن این بحث، چندین پیام را میرساند ،اما با سه  بند دیگر یک هدف را میزنند. پیامی ساده و آشکار برای طرفداران و اعضا خودشان است . برای اینکه بیانیه شان بحثی است که قبل از خواندنش ، به دوران گذشته و به جدل و اختلافات مرتبط میشود  که همه را خسته و مضطرب کرده است. به هر حال درمورد آن گذشته در میان کادرها و اعضا حکمتیست قطب بندی درست شده ، سیاه و سفید ، انحلال طلب و پرنسیپ حزبی، من حکمتیستم ، تو نیستی. به همین خاطر مرتبط کردن  انتقاد سیاسی به آن گذشته تلخ ، مستقیم در ذهن خواننده به خصوص آنهای که در قطب بندی ها سهیم هستند، بر همان روال دوره گذشته موضعگیری درست میکنند، این رفقایمان میخواهند از این طریق حداقل به دوستان خود بگویند که اینها هم راست گرا هستند و همینطور بودند اما” ناکارآمدبودند” خجالتی بودند. اینکار برای نگه داشتن صفوف تشکیلاتی است ، برای آرام کردن آنها!! این شیوه تنها منفعت درونی دارد برای این رفقا. اما آنچه روشن است که هیچ نیروی سیاسی نمیتواند بر اساس گذشته رشد کند و به جلو برود، خصوصا گذشته ای که رفقای جناح ” هیئت دائم”  اگر  بیشتر مسئول نباشند کمتر نیستند.

آن جناح دیگر درون حزب حکمتیست قبل مانند شیطانی نشان داده شده که حزب را تحت فشار قرار داد که انشعاب کند. راست روی جناح دیگر، با همان مفهوم شیطان سازی مجازی است ، هیچ چیزی در اینباره روشن نشده است، حتی عوامل قبل از انشعاب نیز برایش مسئله نیست. اما پیامی به همه ما و هر کس دیگر” دهان بستن ” و “نگرفتن انتقاد” است. چونکه انتقاد این معنی را میدهد که منتقد ” با راست گرا ها است”، یا به لطف خودشان به آنها گفته میشود”ناشیانه و قدم به قدم راه کج در پیش نگیرید” و “بی شهامت هستند” . یعنی گناهکار هم میشوی که ناشی هستید  وشهامت آن راندارید که علنا طرفدار “راست رو ها” شوید. مگر شخص و جریانی  کمونیستی وجود دارد که جرات داشته باشد که طرفدار و پشتیبان ” راست رو ها ” باشد؟ اما تحمیل کردن این راست روی به سه طرف تنها منفعت درونی دارد و آگاهانه از آن استفاده شده است. اما میشود “راست رو” بود و انتقاد نیز گرفت، ما از آن جنس هستیم.

این تحلیل تماما جبری و مکانیکی است، با هیچ طنابی  به کمونیسم مارکس و حکمت نمیرسد، تقسیم کردن نیروها به راست و چپ، به سیاه و سفید، یا با ما هستید یا شیطانید، انتقاد بگیرید پس طرفدار راست گرا ها هستید،….. تمام این کلیشه ها نشان از نبودن درک کمونیستی برای رخدادهای اجتماعی میباشد. راست روی ما باید پروسه ای باشد که قبل”طرفداری”از جناح راست گراها شروع کرده باشیم، این طرفداری عامل نیست بلکه نتیجه  است و یا افشا شدن سیاستهای راست روانه ما است ، همانطور که متحد شدن با حزب اتحاد و رابطه سیاسی با کومله نتیجه سیاست دیگری است و خودبخود ، بدون آن تغییرات سیاسی  که در سیستم سیاسی و استراتژیکی “جناح هیئت دائم” وجود داشته، هیچ چیز را روشن نمیکند، به همان شیوه “طرفداری ما از” راست گراها” بدون اینکه روشن شود که چطور راست رو هستیم بی محتوا است و تنها منافع درونی دارد.

مرتبط کردن ما به رفقای جناح دیگر و متهم بودن به ناشیانه  و بی شهامتی و گذاشتن هر سه طرف در کنار هم یا حداقل نزدیک بهم، منافع سیاسی امروز جناح “هیئت دائم” را تشکیل میدهد، منفعتی که نمیتواند سیاسی نباشد. برای نزدیک شدن به تمام طیفهای قدیم درون تاریخ کومله و کمونیسم در ایران که از ناسیونالیسم کوردی تا ناسیونالیسم پروغرب و تا پوپولیسم را در بر میگیرد، لازم است که کمونیستها را مسخره کنند و حقیر نشان دهند و مورد ترحم و دلسوزی قرار بگیرند تا به این شیوه نشان دهند که بله ما متمایز هستیم، ما الان ” مانع ایجاد کننده ” اسم گرفته ایم که درون ما نمانده اند و ” مانع سازی ” برای هیچ کدام از این جریانات درست نمکینند، نه برای کومله و نه برای اتحاد و نه برای حزب کمونیست کارگری ایران و حتی برای اتحادیه میهنی کردستان عراق ونه برای هیچ جریان دیگری، به خصوص اگر آن جریان اسم چپ و کمونیست را بخود چسپانده باشد، این که نور اعلاست.

دوم:اتحاد هردو حزب، برداشتن “مانع ساز” دوره قبل

بحث از بین بردن مانع سازی ، بحثی گیج کننده است که در بیانیه رفقا آمده. چونکه خودشان نوشته اند که تغییر کرده اند و آگاه شده اند به دلیل پراکتیک شش سال گذشته . تغییر کرده اند و پشیمان شده اند از اینکه “اتحاد کمونیسم کارگری” را  درچهارچوب جنبش کمونیسم کارگری نشناخته اند. به وضوح  آن را در بیانیه شان  میگویند”مسئله دیگری در این رابطه این است که در سال ۲۰۰۷ تا الان شش سال گذشته است. در این فرصت شش ساله در پراکتیک سیاسی و اجتماعی این واقعیت را تجربه کردیم که ادعای اینکه کمونیستهای دورن صفوف حزب اتحاد کمونیسم کارگری بخشی از جنب و جوش سیاسی واجتماعی کمونیسم کارگری نسیتند، مبنای سیاسی و عملی مادی نبوده.”(منبع قبلی/تاکیدها از من است). در این بخش خیلی ناشیانه بازی با “کلمات ” شده. مثل این است که بازیکنی توپ را داشه باشد و به دروازه خودشان گل بزند. رفقا تا این حد فرو رفته اید که هیچ چیز نمیتواند کمکتان کند و در دقیقه نود به خودتان گل زده اید.

در اینجا دست از سر نام  کمونیسم کارگری برمیدارم چونکه تمایزی روشن نمکیند در میان طیفهای مختلف درون این جنبش. اما پس واقعیت”حکمت و حکمتیست ” چی بود؟ به چه دلیل تبدیل به پسوندی برای کمونیسم کارگری شد؟ و اصلا شناختن حزب حکمتیست فقط به اسم حکمتیست ها بود نه کمونیسم کارگری و هیچ کس به حزب حکمتیست نمیگفت کمونیسم کارگری، و این هم نقطه تمایزی بود در سطح اسم. اما چرا این رفقا آشکارا تاریخی که خود در آن سهیم بودند به تاریخ خود نمیدانند؟ نه تنها این بلکه خود را سرزنش هم میکنند که بعداز شش سال نه یک سال یا دو یا سه سال رسیده اند به واقعیت دیگر آنهم اینکه “اتحاد کمونیسم کارگری” از جنبش خودشان است و به همین منوال همان تعلق طبقاتی و سنت سیاسی را دارند. فکر نمیکنید این بجا گذاشتن سیاست و سنتهای سیاسی و حزب قبلی است؟ از این واضحتر ثابت شود؟! آن دوره در اشتباه بودند که این درک را نداشتند. حالا خدا را شکر آگاه شده اند. میگویند این” تغییر ریل” است. من اینطور فکر نمیکنم، برعکس ریل از شش سال قبل وجود داشته اما امروز واگن آن عوض شده ، این است که رفیق رحمان به وضوح میگوید ما آنوقت اشتباه کردیم. این قبول کردن برای چیست؟ مسئله این است که ضرورت دارد اینطور شود، تاریخ گذشته به درد امروز نه تنها نمیخورد بلکه مانع این راه است.، برای این باید کنار گذاشته شود و بندازند به عهده رهبری شش سال گذشته  زیر اسم برداشتن “مانع سازی” ، دراینباره حق دارند و من هم شاهدم، وبیانیه اتحاد کمونیسم کارگری درباره متحد شدن همین را میگوید و تمام …..و سیاستهای گذشته شان را گردن رهبری گذشته میندازند. نتیجه به جا گذاشتن عمری که از کار وفعالیت میباشد که زیر این اسم داشته اند، در جهت نزدیک شدن و متحد شدن با تمام آن جریاناتی که اسمشان با کمونیست یا کمونیسم کارگری است. این هدف نیاز به حمله دارد و نیاز به اینکه تاریخ گذشته مشترک را پاک کنند ، والا قابل قبول نیست.

اما در حال حاضر در نوشته رحمان بدان مشغول است که سیاستهای پیاده شده خود و اتحادشان را مورد تایید و مهر تعدادی از رفقای رهبری دو حزب عراق و کردستان قرار میدهند. عجیب نیست شخصیتهای حزب را به جای حزب قلم دهند؟! ما که به این هم متهم شده ایم که “دنباله رو رهبر معنوی افتاده ایم” تعجب اینجاست که برای منفعت سیاسی خودتان  رهبری معنوی به قول خودتان جای حزب را گرفته است، این چه نسبیت سیاسی است رحمان جان. بحث ما بحث حزب است و سیاست حزب فقط، نه ریبوار و نه محمد فتاحی که هر دو نفرشان بدون اینکه از هم مطلع باشند آن زمان همان نگرشرا داشتند، ربطی به خط و جهت سیاسی اسناد رسمی حزب ندارد، برای این است که جواب تو به ریبوار نه جواب بیانیه  هر دو حزب را میدهد بلکه در واقعیت تاکید میکند بر محتوای بیانیه هر دو حزب. جدا کردن میان شخصیتهای حزب و ارگانهای رسمی آن همیشه سنت برجسته منصور حکمت بوده ، این را چرا فراموش کرده ای؟

از آن فراتر رحمان مینوسید” قرار این بود که شما بی طرف باشید؟ چرا ادبیات آن جمع کودتاچی را تکرار میکنید؟”. ما الان هم بی طرفیم، آن بی طرفی را در ماه اکتبر در بیانیه هر دو حزب اعلام کردیم. اما هم در آن زمان و هم الان بی طرفی ما مشروط بوده، به دفاع از هر کدام از شما که سیاست و مستندات رسمی حزب قبل و خودتان نیز در آخرین کنگره تان دوباره آنها را تایید کرده اید . شما از دیدگاه ما آن شروط را لگد مال کرده اید و روی همان جهت نمانده اید و حداقل در این دو سیاست که داشته اید، ما هم تنها اعلام کردیم به شما …. . اما شما مضطرب شدید، عصبانی شدید، تقصیر از ما نیست. مطمئن باشید اگر طرف دیگر هم اینکار را انجام دهد همین برخورد را میکنیم که در مقابل شما انجام دادیم و میدهیم. خلاصه  کلام شما این مسیر را فراهم نکنید که ما بی طرفی خود را بشکنیم. آنهم با دفاع ازجهت و قرارهای گذشته میسر میشود.

سوم: نزدیکی با کومله و برقراری رابطه سیاسی و کوچک کردن دو حزب

بحث برقراری رابطه سیاسی با کومله که در بیانیه رفقا آمده خیلی عجیب است. بخصوص که رابطه سیاسی دارای یک چارچوب خیلی گسترده  سیاسی است و شامل یک رابطه عادی مانند ملاقات بین دو طرف را در خود دارد تا میرسد به رابطه سیاسی همسرنوشتی طبقاتی. در این وسط رابطه سیاسی چند روش متفاوت را دربرمیگیرد.، از اتحاد عمل تا هم پیمانی سیاسی ،تا  درست کردن جبهه تا رابطه سیاسی عاجل به واسطه تحولات سیاسی و تا رابطه ای در سطح تمایلات سیاسی یعنی ملاقات با همدیگربرای تبادل نظر بدون اینکه هیچ توافقنامه و هم پیمانی به دنبال خود داشته باشد…. بهمین دلیل بحث  رابطه سیاسی نه تنها هیچ چیزی را روشن نمیکند بلکه گمراه کننده است. رابطه سیاسی براساس نوع ارتباط شناخته میشود، والا در خود هیچ چیزی را روشن نمیکند. که وقتی میگوید “اتحاد عمل” سطحی از فعالیت کردن دو جریان یا چند جریان دررابطه با خواست و مسئله ای مشخص شده را نشان میدهد، بر اساس مبنا و تعریفی مشخص واین سطحی از رابطه سیاسی میباشد.

دو حزب پارلمانی میتوانند هم پیمانی تشکیل دهند برای پیروزی در انتخابات، یا بعد از پیروزی در انتخابات برای تشکیل کابینه وزرا، آنهم نوع دیگری است از رابطه سیاسی و اسمش هم پیمانی انتخاباتی یا حکومت هم پیمانی است . دو یا چند حزب یک  همپیمانی سیاسی تشکیل میدهند تا حکومتی را سرنگون کنند که همه آنها اپوزسیون میباشند، اسم آنهم ائتلاف سیاسی است.

قبلا از لیستی که رفقا در ضمیمه بیانیه گذاشته اند، مینویسند” در تشخیص روند رویدادها و فاکتهای مهم اوضاع منطقه، ایران و کردستان  نقاط مشترک جدی وجود داشته. بر این مبنا ، دیدار بر تبادل نظر درباره هماهنگی و همکاری مشخص شده میان دو حزب”(تاکید از من است). اما در بندهای این لیست اگر دست از تناقضات و خوش باوری برداریم که بندها آن را درست میکند آن بند دوم که از دیدگاه من  مسئله است و رابطه سیاسی را نه تنها تا سطح هم پیمانی و تشکیل یک ائتلاف سیاسی پیش میبرد بلکه هیچ مانعی برای متحد شدن در میان این دو حزب درست نمیکند. بند دوم میگوید” مبارزه بی امان علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای قدرتمند کردن روند سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باحمایت قدرت کارگران و توده مردم ستمدیده و آزادیخواه ایران” (تاکید از من است).  یعنی بر مبنای سرنگونی “انقلابی” جمهوری اسلامی و بر اساس قدرتی که آن را سرنگون میکند”قدرت کارگران” نقاط مشترک جدی وجود داشته. پس یک نیروی کمونیستی تمام عیار از آن بیشتر چه میتواند بکند؟ اگر بر اساس سرنگونی انقلابی به قدرت کارگران نقاط مشترک جدی هست و همکاری و هماهنگی میکنید، دیگر چه مشکلی هست برای تشکیل جبهه سیاسی؟! پس تمایز کمونیسم کارگری و تشکیل کانون و بعد از حزب کمونیست کارگری از طرف منصور حکمت هدف اصلی این نبود که جمهوری اسلامی رابا قدرت طبقاتی کارگران سرنگون کند؟ رفقا این پوپولیسم خیلی قدیمی است که کمونیسم را تبدیل به خیمه فعالیتهای دیگر و ربطی به جنبش کارگری و فعالیت انقلابی ندارد، زیر پرده رابطه سیاسی  تمام سیاسیتهایتان را مخفی نکنید، باور کنید  به ضرر خودتان است. برای جواب به این دو جمله ضروری است و خواهشا نگاهی به تمام مباحث”نادر” بندازید در انتقاد از پوپولیسم که هسته اصلی بحث هایش است به سوی  تشکیل حزب کمونیست ایران است، تمام بحث های آن دوره منصور درباره رزمندگان و راه کارگر و فدائیان خلق است. تااینجا آن چیزی که رفقا خودشان نوشته اند و من تبیین سیاسی کوتاهی برآن دادهام ، حتی اینطور فکر میکنم که به سود این رفقا باشد.

اما آن چیزی که آگاهانه در این پارگراف جا داده شده است مفهومش “به حمایت قدرت کارگران است”. برای نیروی که نیروی طبقه کارگر باشد، برای نیروی که هدفش انقلاب کمونیستی باشد، برای نیروی که بخواهد نظام کار مزدی را لغو کند، و رهبری انقلاب طبقاتی کارگر را  برای برقراری سوسیالیسم بکند ، ” حمایت کارگران” چه معنی دارد؟۱ – برگشت بی نهایت سریع و تعجب برانگیزی است به قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران و از آن هم عقب تر . آن دوره تز”پیوند” بود که از طرف حمید تقوایی پیشنهاد شد و مورد نقد منصور حکمت قرار گرفت و این بحث تمام شد و … . اما هنوز “پیوند” نزدیکتر است به کارگران تا ”  حمایت ” ، چونکه نیرویشان سازمانی است که میخواهد به کارگران نزدیک شود و آنها را از طریق ارتباط گرفتن میخواهد سازماندهی کند(بحث من محتوای تز پیوند نیست در اینجا). اما”تز” ” حمایت ” هیچ نیروی در دنیا وجود ندارد که حمایت کارگران را برای گرفتن قدرت نخواهد و بخصوص تمام سوسیال دمکراتهای اروپا وتمام ناسیونالیسم عرب از تاریخ خیزش و تا مدت زیادی از حاکمیت شان از “حمایت” خیلی فراتر رفتند. و سوسیال دمکرات اکنون نیز با پشتیبانی و حمایت قدرت کارگران متشکل شده در سندیکا و اتحادیه ها، در انتخابات پیروز میشوند. این تز به  طبقه کارگر نیاز دارد برای مسائل دیگر و اهداف طبقه ای دیگر، قدرت کارگر در اینجا مانند هر قدرت دیگری بحث شده است نه مانند قدرتی طبقاتی. و”هیئت دائم” خود را مانند یک قدرت میشناساند که بیرون جنبش طبقه کارگر ایستاده، والا ” حمایت ” معنی ندارد، ازاینجا به بعد قدرت گارگر مثل مسئله ای وارد بحث شده است که از آن در جهت سود جستن استفاده میشود، و در آن تحلیل طبقه کارگر(هرچند در آن پارگراف بحث طبقه نشده است)برای مسائل تاکتیکی بکار برده میشود، اما هم تاکتیک و هم استراتژیک. در یک سند حزب حکمتیست قبلی ” حمایت” پیدا میکنید؟! این بیانیه شما به جا گذاشتن حزب حکمتیست قبلی است، زیر نام جواب به دو حزب این مانیفست را ارائه کرده اید.

با این قرار تمایزاتمان چی شد؟صدها نوشته درباره کومله چی شد؟ رفقا برای خودتان بهتر است ارتباط هایتان و موارد را با اصطلاحات خود آنها اسم گذاری کنید همانطور که بعدا قبول کردید که با حزب اتحاد متحد شده اید، بازگشت تان به تعلق طبقاتی و سنت سیاسی مشترکتان، اکنون هر کسی به وضوح میتواند قضاوت کند و حقیقت آن اتحاد برایش روشن شده است، اما این نیز روشن است آن اقدام و آن سیاستتان با کومله نیز “نقاط مشترک جدی وجود دارد” با سنت سیاسی حزب حکمتیست قبلی همخوانی ندارد و با حزب کمونیست کارگری دوره منصور حکمت همخوانی نداردو مسئله “مانع سازی” به ضرر خودتان است. چونکه حداقل کسی میپرسد اگر”مانع سازی ” وجود داشت چرا جوابش را ندادید؟!چرا نقدش نکردید؟ و چرا شش سال سکوت کردید؟ نمیشود که به خودتان بگوید” بی شهامت بودیم” من عذر خواهی میکنم برای بکار بردن این دو کلمه.

برای روشن کردن بیشتر این پوپولیسم قدیمی در تحولات جدید توجه کنیم به این نوشته منصور حکمت:”( واقعیت این است که تشکیلات این دوستان چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ سیاسی و تاکتیکی و چه از لحاظ پراکتیک علنا و رسما به آن حزب و تاریخ مبداهایش پشت کرده و بی احترامی به آن گذشته میکند. این تنها ادعا نیست. نگاه کنید امروز چه میگویند وچه میکنند.حزب کمونیست ایران مانند حزبی ضد اردوگاه رورزیونیستی و تحلیل های بورژواهای سوسیالیسم متولد شد، امروز آنها رسما و علنا اعلام میکنند که مسئله این نیست که سوسیالیسم چه کسی واقعی است” بلکه مسئله متحد کردن پایه اجتماعی چپ است. اعلام  فرموده اند که بحث ماهیت شوروی بحثی اضافه و روشنفکرانه بوده! حزب کمونیست ایران تعلق اساسی و استراتژیک های خود برای جنبش شورایی به شاخص هویت سیاسی خود میدانست، که حالا این دوستان به این رسیده اند(اکتشاف کرده اند) که بحث شورا و سندیکا بحث عبث و انحرافی بوده که تعدادی روشنفکر به جنبش کارگری و صد بار البته به خود آنها نیز تحمیل کرده اند. حال برایشان آشکار گردیده که حزب کمونیست وظیفه ای بخصوص در راهنمایی کردن و راه نشان دادن کارگران ندارد و باید به شیوه دهاتی ترین محفل های چپ دوره انقلاب ۵۷(۱۹۷۹ میلادی) از آنها چیز یاد بگیرند. یکبار دیگر، همانطور که عقب مانده ترین گرایشات قبل از ۵۷، خواسته های کارگری را به توانای های بورژازی گره میزنندوبه “سطح شکوفایی نیروهای تولیدی” و شعار ساده ۳۵ ساعت کار یا (….سی ساعت)، بدون شک با تهمت ذهنی بودن و روشنفکری بودن در گلوی تشکیلاتهایشان گیر کرده. کارکرد و جایگاه آنها را در عراق و کردستان دیدیم. در چهارچوب اپوزوسیون ایران هم وضعشان ازاین بهتر نیست. روشن کردن و گقتن علنی تمایزات که سنت آن وقت بود، جای خودرا به اعجاب انگیزترین و بی اصولی ترین ائتلاف – بازی و درست کردن انواع واشکال انجمن تملق گویی در مقابل هر گرایشی و محفل اپوزوسیون “چپ” و دمکرات داده است. دراین میان برای یکبار دیگر راه و رسم همیشگی چپ قومی بنیاد گذاشته شده براساس رهبر تراشیدن و شخصیت درست کردن از شاعران و نویسندگان میانه حال و درویش مسلک ووطن پرست “داخل” هم باب شده.)منصور حکمت –”دیپلماسی ” یا انتخاب سیاسی ؟/تاکیدها از من است./ آوریل ۱۹۹۶٫

منصور حکمت در اینجا نام کومله را تغییر داده به “کومله جدید”. کومله جدید بدین معنا که جناح راست و راست رو سایه انداخته بر این جریان، مشخص است از آن زمان تا الان خیلی تغییرات بزرگ سیاسی در سطح دنیا و عراق و کردستان و در درون کومله رخداده است. در اینجا بحث من کومله و شخصیتهای درون کومله نیست بلکه بحث “جناح هیئت دائم ” است، که با کومله میخواهند انقلاب کنند و جمهوری اسلامی را سرنگون کنند با ” حمایت” قدرت کارگران!!! اما حقیقت این است که رفقا پشت کرده اند  به تاریخ منصور حکمت و جنبشی که او رهبری میکرد، به جای آن ، به جای جنبش طبقه کارگر به قوت حق جنبش دیگری را انکشاف کرده اند. این ادعای من نیست نگاهی به متحد شدنشان با اتحاد کمونیسم کارگری و هم پیمانی با کومله و تلاش با حزب کمونیست کارگری ایران که تا امروز به نتیجه نرسیده است، و توجه کنید به ادبیات چند ماه گذشته شان… . این رفقا برای این حرکت کردن نیازی به تئوری ندارند، تئوری هست ، بلکه نیاز دارند به آن جریاناتی که این تئوریها و سیاستها را پراکتیک میکنند، این پوپولیسم کهنه که درمیان این”هم پیمانی بازی” نیاز است بیرون بیاید و روشن شود. این راهی که این رفقا در پیش گرفته اند راهی آسان است و خودشان نیز دراینباره آگاه هستند، میانبری کوتاه را انتخاب کرده اند برای پاک کردن تاریخ گذشته شان.

درباره کوچک کردن حزب: میگویند این جای تاسف دارد. من میگویم تاسف به هیچ دردی نمیخورد و در سیاست تاسف هیچ جایگاهی ندارد. این نیست که رحمان دفاع سرسختانه از آن میکند ، این نیست که در نوشته شخصی اش لطف زیادی نشان داده و خود را در تمام کمبودهای تا الان دو حزب مسئول میداند، اما در بیانیه رسمی حزب به آن نیاز دارند تا سیاستهای که در پیش گرفته اند  متحقق کنند، نه تنها ما را به مسئول میداند(که معلوم است ما مسئول هستیم) بلکه ما مانعی هستیم در مقابل تلاشهای که آنها میخواهند پیاده کنند. من به هر دو باور میکنم. اما اگر راه رحمان راه حزب است لطفا آن قرار را در بیانیه حزب بردارید و نقدی رفیقانه از آن بگیرید، درغیر اینصورت ما اهل  این نیستیم که “دل نوایی ” کردن را در جای سیاست بگذاریم. درجواب  به هر دوحزب و با بحث کومله رفقا ما را طوری ذلیل و کوچک کردند تا سر حد حال بهم زدن. اما در این حال بهم زدن در کوچک کردن جریانی کمونیستی و هم سرنوشتی گذشته تان یک نفع در آن هست ، در این رابطه هم خیر و برکت بخشیدیم به این رفقا.

اما دیروز و تنها قبل از یکسال و دو ماه ، ما دو جریان خیلی مهم بودیم و نقش بزرگی ایفا میکردیم، اتحاد کمونیسم کارگری محفل بودند، مدح وستایش عجیبی از ما میشد که خود من اینطور نمیدیم، و در حقیقت برایم خوشایند نبود چونکه کاری که ما میکردیم وظیفه مان بود، نه از آن بیشتر. امروز ما شدیم محفل و حزب اتحاد تبدیل شد به جریانی مهم و ” طیفی از کادرها و اعضا مهم” که با آنها یکی شدند. اما پرنیسپ انسانی مدرن  نه کمونیست این است که کمی توازن داشته باشد نه مدح و ستایش آن زمان و به آن شیوه و نه کوچک کردن حال بهم زن الانتان. رفقا نقش نصیحت کننده را درخود میبینند، جالب است؟! رفقای که تنها برای مدت دو هفته نتوانستند حزب حکمتیست را نگه دارند و خرد و نابودش کردند و امروز تبدیل به نصیحت کننده ما شده اند. آرزو داشتم در آن سطح میبودید که میتوانستند نصیحت کنند، اما نه رفقا این وظیفه را نمیتوانید انجام دهید.

رفقا مینویسند”دو دهه بیشتر است که عراق و کردستان میان تب و تاب سیاسی جدی و جدال بر سر قدرت سیاسی بسر میبرد. دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان هم مستقیما و آشکارا و از همه جهات دستش به جامعه رسیده است و تمام تلاش ما این بوده که در این جامعه کمونیسم کارگری را تبدیل به گرایشی موثر در میدان سیاسی و اجتماعی کنیم، متاسفانه تا بحال  این وظیفه با اهمیت انجام نشده است. اگر رهبری دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان وفادار جدی کمونیسم کارگری و منصور حکمت هستند ضروری است اولویت کاری خود را بر سر این مسئله معطوف کنند. متاسفانه به دلیل اینکه این قضیه در اولویتشان نیست(بیانیه جناح هیئت دائم/تاکیدها از من است) .

این پارگراف جدا ازاینکه هیچ ربطی به بحث ما ندارد که در بیانیه رفقا آمده بلکه به زور آن را جا داده اند . کوچک کردن ما همانطور که دربالا اشاره کردم تبدیل به خیر و برکت برایشان شده، ما را با بحث کومله کوچک کرده اند. این بی ارتباط نیست به گذشته درون کومله. آن دوره در کومله از طرف عمر ایلخانی زاده همانطور ما را کوچک میکرد، آنزمان آنها به آن احتیاج داشتند، اکنون نیز رفقای “هیئت دائم” به آن احتیاج دارند، این اقدام روشن سیاسی و استراتژیکی دیگری است که بهرحال ربطی به خط سیاسی گذشته حکمتیست ندارد. اما از آن عجیب تر این است که این رفقا میگویند” تمام تلاش ما این بوده” که کمونیسم کارگری را تبدیل به گرایشی موثرکنیم… اگر اینطور بود کی مانع شده بود؟! ما نمیگذاشتیم شما کمونیسم کارگری را تبدیل به آلترناتیو کنید، این بحثی است که با عقل نمیگنجد، اما فرضا این هم درست باشد و خطا از ما بوده پس در ایران چی؟! از ایران هم دست میکشیم پس در کردستان چی؟! از این هم دست برمیداریم پس درمیان شش ، هفت میلیون فارسی زبان و کردی زبان خارج کشور چی؟! اینها که تقصیر ما نیست دیگر. من به این باور نیستم که ادعای اینکه آزادی فعالیت سیاسی در ایران نیست ، چونکه اگر اینطور باشد پس هرگز ما نمیتوانیم جریانی کمونیستی ببینیم  که تبدیل به قدرتی موثر شود، در مبارزه مخفی واین برخلاف تاریخ جنبشمان است.

کوچک نشان دادن ما دلیل نیست، و مسئله تنها آن نیست که گویا ما “طرفدار راست گراها” هستیم. و حرفهای درشت در بیانیه نیست، که دو نفر یا یک نفر نوشته اند…. بلکه نتیجه است. سرانجام نماندن هیچ “مانع سازی ” است، اما “مانع سازی” از دیدگاه من تنها اشخاص نیستند، نه “منصور “میتوانست جلوی این گرایش ها رابگیرد نه”کورش” توانست” و نه “لنین” توانست، گرایش و جنبش سیاسی صاحب سنت سیاسی خودش است، بی حس میشود ، خود را پنهان مکیند، در آن تحولات ایجاد میشود، اما معدنش همین است و تغییر نمیکند. همانطور منصور به کومله جدید میگوید”دشمنی ما تاثیرات بیزاری از گذشته است”(همان منبع قبلی). جنبش و سنت سیاسی “اشخاص” نیست که بتواند در چهارچوب مناسبات سیاسی تغییرات کامل ایجاد کند. حقیقت این است ، گرایش سیاسی همراه با رشد و بالا بردن خود، یعنی هنگامی که درتحولاتی شکوفا میشود فراموش میکند که سیاست و اهدافش چه بوده؟! چونکه رشد خود را میکند، تمام تاریخ ناسیونالیسم به اسم کمونیسم آسیایی وخاورمیانه مگر در برگه کمونیسم نبوده؟ مسئله این بوده که زیر این اسم آن زمان رشد کردند، جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر مجبور شد برای پیشبرد جنبش ناسیونالیستی اش پرچم سوسیالیسم را بلند کند! رفقای “هیئت دائم” در تفکرات سیاسی و سنت سیاسی به  قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران برگشته اند، و این مبنای این حمله کردن به احزاب با اهمیت دیروزو ضعیف و از پا افتاده امروز است از یک طرف و دست در دست گذاشتن تمام آن جریانات و نیروهای که علیه چارچوب حزب گذشته شان بودند.

رفیق رحمان در جواب به ریبوار و دررابطه با کومله، لیستی از سالها را نوشته است،اما در هیچ سالی آنچه اتفاق افتاده بود برای خواننده و ما هم روشن نکرده است، که آن رابطه سیاسی که قرار بود درست شود درآن سالها چه محتوای داشته اند؟! اتحاد عمل است، ائتلاف سیاسی است، یا کارهای بوده که الان انجام میدهند، برای این است که جوابش جوابگو محتوای بیانیه دو حزب نیست، بلکه بیشتر میخواهد دلیل ریبورا احمد را تبدیل به آدرسی برای پیاده کردن سیاستهای پیاده شده شان کند.

چهارم : سنت جواب دادن به دو حزب همسرنوشتی قبلی

زمانی که رفقا مشغول نوشتن بیانیه به او بودند، همخوانی دارد با ادبیات سیاسی که پیاده کردن اند. این”زبان نوشتن ” رفقا اینقدر قدرتمند است از لحاظ سنت سیاسی که هر کسی آن را بخواند نیازی به این ندارد چیزی را بفهمد یا حتی به دنبال محتوای بحث بگردد. درآن بیانیه انواع اتهام زدن، بی مزه گی ، مسخره کردن و گذاشتن جایگاه رهبری دو حزب مانند مخلوقی محفلی، وتلاش برای تفرقه ایجاد کردن…سرریز میکند. نمونه آن حرفهای که در بیانیه آنگونه نشان داده شده:” برای نویسندگان و طرفدارنشان هم اصل نیست” و “جدی نیست… بهانه است” و “ناشیانه است” و” هر بخشی از رهبری آن دو حزب…” و ” بهانه است” ” بی شهامت”…

مختصر این بحث را دراینجا پایان میدهم، تاریخ صنعت داستان و افسانه، همراه با تاریخ طبقات و مبارزه طبقاتی شروع میشود، درست کردن افسانه همیشه امری سیاسی بوده، درمسیر رشد خود و به دلیل رشد دانش ، بیشتر افسانه های دیروز برای امروز بی مصرف اند، افسانه جایگاه خود رابه ” صنعت هویت سازی” داده همانند ملت، طایفه و ” صنعت دشمن درست کردن”. ما باید مانند ” راست ” شناسانده شویم  همانند “مخلوق” محفل برای اینکه همانند دشمن در مقابل رفقا و کادرهای ” جناح هیئت دائم” شناخته شویم، کمونیسم دقیقا از مارکس علیه این سنت بوده. دشمن کمونیسم طبقه بورژوازی و حاکمانش است، آنهم نیازی به صنعت افسانه ندارد.

۰۸-۰۲-۲۰۱۳

سامان کریم

ترجمه: وریا نقشبندی