نفوذ اسلام و استروکتور عروض و قافیه اسلامی عربی در فرهنگ و زبان فارسی

اقلیت های زبانی در ایران مرتب صحبت از این میکنند که چرا ما با زبان خودمان حرف نمیزنیم در مدارس درس بزبان مادری به زبان کردی و یا بلوچی و غیره ….نمیخوانیم که این یک حق انسانی است و باید از آن دفاع کرد. حال اگر زبانی رسما وارد زبان دیگری بشود و ساختارهای دستور زبانی خود را بر زبان دیگری تحمیل کند همانند زبان عربی که برای سرودن و نگارش قواعد خود را بر زبان پارسی تحمیل کرده چه باید کرد؟ چرا نویسندگان و شعرای ایران دستورات و قواعد زبان عربی را برای سروده های پارسی خویش برگزیده اند؟ اشکال کار در کجاست و چه ضرباتی زبان پارسی و فرهنگ پارسی بطور اخص و جامعه ایرانی بطور عام از قواعد زبان عربی و فرهنگ اسلامی خورده؟
چرا فارسی زبانها از خود نمیپرسند ، چرا شعرای پارسی نویس ما عروض و قافیه زبان عربی را وارد ساختار فرهنگ پارسی کرده و بر مبنای عروض و قافیه و دستورات زبان دیگری(عربی) بفارسی شعر میسرایند؟ چرا زبان پارسی و شعرای پارسی گوی ایرانی از این دور اسلامی مذهبی خارج نمیشوند و برای زبان خود به تدوین قوانین جدید شعری دست نمیآزند؟
مولانا بر چه وزنی شعر سروده؟ حافظ و سعدی و عطار و …… بر چه وزنی و حتی فردوسی برچه وزنی شاهنامه را سروده است؟ او که معتقد بود عجم زنده کرده بدین پارسی.
باید توجه داشت که اوزان عروضی عربی جوهرا بر سوگواری و دعای وثتای مذهبی اسلامی استوار است که با فرهنگ شاد و پویای پارسی عمیقا در تضادی اشکار بسر میبرد

تعریف عروض در عربی به چه معناست ؟وجه تسمیه : سبب نامیدن آن را به «عروض » چنین گفته اند : که موزون از ناموزون بوسیله آن شناخته میشود و یا به این جهت است که شعر را بر آن عرضه میکنند و یا اینکه چون در مکه این علم عربی بر خلیل بن احمد الهام شد بدین نام خوانده شده است.
مسلمانان و اعراب میگویند: خلیل بن احمد در مکه ٔ مبارکه به این علم ملهم شده. یکی دیگر از اسمای مکه معظمه عروض است.
عروض به معنی معروض است ، این علم نیز معروض علیه شعر است که شعر را بر آن عرضه می کنندتا موزون از ناموزون جدا شود و آن فعولی است به معنی مفعول ، چنانکه رَکوب به معنی مرکوب و حَلوب به معنی محلوب
مخترع یا مدوِّن کننده علم عروض خلیل بن احمد عروضی است که آنرا از علم موسیقی استخراج کرد وآن را در پنج دایره شامل پانزده بحر تدوین کرد ابولحسن سعید بلخی یک بحر به آن افزود شعرای فارسی سه بحر یا سه وزن به آن افزودند
بنای اوزان و افاعیل عروض : بنای اوزان عروض بر فاء و عین و لام نهادند تا بناء لغت عرب و صرف اوزان لغوی و شعری بر یک نسق باشد، لغویان میگویند «ضرب » بر وزن فعل است و «ضارب » بر وزن فاعل و «مضروب » بر وزن مفعول و عروضیان می گویند «نگارینا» بر وزن مفاعیلن است و «نازنینا» بر وزن فاعلاتن و «دلدار من » بر وزن مستفعلن .
خلیل بن احمد اوزان عروضی را از اشعار عرب گرفته و از آن پانزده بحر و یا وزن ساخته است
این اوزان را در الفاظی منتظم ضبط کرده و آن الفاظ را اصول و افاعیل و تفاعیل میگویند و ارکان نیز مینامند این ارکان در نزد بعضی ده تاست و در نزد بعضی هشت تا.
قافیه در اصل یک حرف است و هشت آن را تبع
چار پیش و چار پس ، این مرکز آنها دائره
حرف تأسیس و دخیل و ردف و قید آنگه روی
بعد از آن وصل و خروج است ومزید و نایره
.بعضی عروضیان پارسی یازده بحر دیگر استخراج کرده اند که عبارتند از: عریض ، عمیق ، صریم ، کبیر، مذیل ، قلیب ، حمید، صغیر، اصم ، سلیم و حمیم . اماخلیل بن احمد بنای عروض را بر این پانزده بحر یا وزن گذاشته بود: طویل ، مدید، بسیط، کامل ، وافر، رمل ، هزج ، رجز،منسرح ، مضارع ، سریع، خفیف ، مجتث ، مقتضب و متقارب.
شعر در بحر طویل به چهار «فعولن مفاعلین » تمام میشود، و مدید از چهار بار «فاعلاتن فاعلن »، و بسیط از چهار «مستفعلن فاعلن »، و وافر هشت بار مفاعلتن ، و کامل هشت بار متفاعلن ، و هزج از هشت مفاعیلن ، و رجز از هشت مستفعلن ، و رمل از هشت فاعلاتن ، و سریع از دو بار «مستفعلن مستفعلن مفعولات ُ»، و منسرح از چهار بار «مستفعلن مفعولات ُ»، و خفیف از دو بار «فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن »، و مضارع از چهار بار «مفاعیلن فاعلاتن »، و مقتضب از چهار بار «مفعولات ُ مستفعلن »، و مجتث از چهار بار «مستفعلن فاعلاتن »، و متقارب از هشت فعولن ، و متدارک از هشت فاعلن ، و قریب از دو بار «مفاعیلن مفاعیلن فاعلاتن »، و جدید از دو بار «فاعلاتن مستفعلن »، و مشاکل از دو بار «فاعلاتن مفاعیلن مفاعیلن ». هفت بحر متقارب ، رمل ، هزج ، رجز، کامل ، وافر و متدارک را که از تکرار یکی از اجزاء حاصل میشود بحور متفق ارکان نامند، و دوازده بحر باقی که از ترکیب اجزاء مختلف با یکدیگر تشکیل میگردد، بحور مختلف ارکان نامیده میشود.
در عروض هر چند بحر متناسب را جزو یک دستگاه کرده آن را دایره نامیده اند و برای هر دایره اسمی مخصوص وضع کرده اند. و ترتیب رسم این دوایر چنین است که دایره را بوسیله رسم کردن اقطار، بر چند بخش قسمت کرده و بر محیط دایره در هر بخش یکی از ارکان سبب و وتد و فاصله را با حرف «ف ع ل » نوشته اند سپس مبداء انشعاب هر بحری را تعیین کرده اند، چنانکه از هر کدام از ارکان آغاز شود یکی از بحور مربوط به آن دایره استخراج میشود. دوایر مشهور بحور عروض شش دایره است که از هر کدام آنها چند بحر از نوزده بحر استخراج میگردد: ۱- دایره متفقه که دو بحر متقارب و متدارک از آن استخراج میشود. ۲- دایره مختلفه که سه بحر طویل و مدید و بسیط از آن بیرون می آید. ۳-دایره ٔ مؤتلفه که مشتمل بر دو بحر وافر و کامل است . ۴- دایره ٔ مجتلبه که سه بحر رجز و هزج و رمل از آن جدا میشود. ۵- دایره ٔ مشتبهه مشتمل بر چهار بحر منسرح و مضارع و مجتث ّ و مقتضب . ۶- دایره ٔ منتزعه که پنج بحر خفیف و سریع و جدید و قریب و مشاکل از آن استخراج میشود.
حال شما این سامانه و ساختار و دستور العمل عربی را وارد ساختار زبان و شعر پارسی کنید
با فرهنگ عربی با مذهب اسلامی و با زبان عربی بدون اینکه هیچ شُبه راسیستی و یا نژاد پرستانه ای داشته باشید بگوئید که شعرای قدیم ایران چه خدمتی به فرهنگ و زبان پارسی کرده اند؟ چرا خمینی و اعوان و انصارش توانسته اند ۳۴ سال تا امروز بر سر مردم ایران سوار شوند و حکومت کنند؟ و چه کسانی اسلام را فرهنگ اسلام را بر شعر پارسی و بر فرهنگ پارسی و ایرانی نهادینه کردند؟
چه آنکه فکر کرده غزل میگوید و چه آنان که تصور کرده اند با مثنوی و قصیده و دیگر اشکال شعری نه بر وزن موسیقائی پارسی و فرهنگ این سرزمین که با فرهنگ و دستور العمل های اسلامی عربی شعر سروده اند چنان بستری را برای اسلام فراهم کردند که اعوان و انصار خمینی و خامنه ای تا امروز ۳۴ سال است که در کشور ما خون میریزند و چپاول میکنند.
راه رهائی از مذهب اسلام فقط رها شده از قید چند آخوند نیست که اگر هم رها شود باز دوباره باز میگردد و انقلاب مشروطیت نمونه بارز آن است که حتی سمبل آن را یعنی شیخ فضل الله نوری جد خمینی را بدار کشیدند ولی در صد سال بعد خمینی ظهور کرد . اگر بخواهد رهائی از قید شیخ و ملا و قرآن و سوره های سرکوب گر اسلامی صورت بپذیرد باید در بنیاد های شعر پارسی و فرهنگ تحمیلی موسیقائی اسلامی عربی که به زور بر شعر پارسی تحمیل شده نظری انقلابی و دوباره کرد.
برای نمونه ببیندی که شعرای کلاسیک ما چگونه در بحر ها و اوزان زبان عرب کوشیده اند و سامانه ای را بر روی زبان پارسی تحمیل کرده اند که آن سامانه فقط بار قرآن و مذهب اسلام را میتواند و باید بدوش بکشد
شعرای کلاسیک ما چقدر پیرو عروض و قافیه عربی اسلامی بوده اند؟
حافظ در چه بحری سروده؟
حافظ در ده بحر، از بحور عروضی سروده.
در دیوان حافظ تنها یک وزن هست که در دیوان سعدی وجود ندارد (فع لن فعولن. فع لن فعول بحر متقارب مثمن اثلم): غزلی با مطلع
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله
(وزن (فاعلات مفعولن، فاعلات مفعولن = بحر مقتضب مثمن مطوی مقطوع یا
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی حاصل از حیات‌ای جان این دم است تا دانی
اکثر وزن های دیوان حافظ در دیوان مولوی هم آمده است. گفتنی است که دیوان مولانا (بدون احتساب وزن رباعی) ۴۸ وزن را شامل می‌شود.
حدودا ۳۱ مورد از اشعار حافظ در بحر رمل است (رمل مثمن محذوف =فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن):
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه‌ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
سومین وزنی که در دیوان حافظ از شاخه‌های بحر رمل آمده است(مسدس محذوف فاعلاتن فاعلاتن فاعلن است.
مثنوی مولانا نیز در این وزن سروده شده و حافظ ۶ غزل در این وزن دارد .
شاهنامه فردوسی اثری است منظوم در حدود پنجاه‌هزار بیت در بحرمتقارب مثمن محذوف یا مقصور (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول)).
بوستان در وزن شاهنامه فردوسی سروده شده است. وزن شاهنامه مخصوص منظومه‌های حماسی است اما لحن سعدی به گونه‌ای است که زبان منظومه‌های حماسی را ندارد، چرا که شکل نصیحت و اندرزگویی دارد. از همین رو از منظومه‌های حماسی قابل تفکیک است اما سنایی حدیقه را در بحر خفیف سروده است.. هر چند مشکلات این بحر برای شاعر بسیار بیشتر از وزنی است که سعدی برگزیده است و خلاصه این رشته سر دراز دارد و من به ذکر چند نمونه از شعرای شناخته شده پارسی نویس مختصر کردم که همه بطور یکدست در خدمت ساختار عروض و قافیه زبان عربی و فرهنگ موسیقائی آن عمل کرده اند. روشنفکران و شعرای ایران باید از خویش بپرسند برای رهائی از این مخمصه اسلامی آخوندی در کنار مبارزات روزانه عملی در سطح خیابانها و در سطح جهان برای براندازی نظام اسلامی دیگر چه باید کرد؟
کاش ما بجای آکادمی هائی که همه چیز هستند جز آکادمی و به تبلیغات تلویزیونی تبدیل شده اند آکادمی زبان پارسی را با حضور موسیقدانان شعرا محققین، زبان شناسان روانشناسان اجتماعی- تاریخی برای احیای شعر و فرهنگ و زبان و موسیقی و رهائی از قید عروض و قافیه زبان عربی و فرهنگ اسلامی قرآنی و تدوین متدهای بروز و مدرن شعر و فرهنگ و موسیقی ایرانی و پارسی براه میانداختیم و نه تنها موسیقی ایرانی را از بند سوگواریهای تدوین شده اسلامی عربی رها میساختیم که با تدوین آموزه های جدید شور و نشاط شعر عاشقانه و زندگی ساز پارسی را با متد های متمدنانه جامعه بشری به نسل های آینده عرضه میکردیم.
نوید اخگر ۲۶ فوریه سال ۲۰۱۳ میلادی سوئد استکهلم