مسئله کرد در متن تحولات خاورمیانه

مسئله کرد در چهار کشور ترکیه٬ ایران٬ عراق و سوریه موضوع و مسئله ای تاریخی است و معضلی است که تا کنون لاینحل مانده است. علیرغم تفاوتهای هر کشور٬ یک چیز در همه این کشورها به نسبت مردم کرد زبان مشترک بوده است. اعمال بی حقوقی٬ سرکوب و اعمال ستم ملی بر این مردم در همه این کشورها با شدت و ضعف متفاوت ادامه داشته و بدون راه حل متمدنانه همچنان این جوامع را با مشکلات متعددی مواجه کرده است. بنابر این بدون حل مسئله کرد این منطقه همچنان میتواند با کشمکش و سرکوب و خونریزی و نا امنی برای مردم همراه باشد. زیرا جنبشهای اجتماعی و دولتهای مرکزی این کشورها منافع متفاوت و بعضا متضادی را نمایندگی میکنند و این خود یک کانون بحران را ایجاد کرده است. 

جایگاه و موقعیت جنبشهای اجتماعی

در مقابل اعمال ستم ملی و دیگر نابرابریهای اجتماعی از جانب دولتهای مرکزی٬ جنبشهای اجتماعی متفاوتی شکل گرفته است که اهداف و سیاستهای مختلفی را نمایندگی میکنند. جنبش ناسیونالیستی کرد که قدمت طولانی تری دارد و خود را ادامه جنبش عشایر و قبایل کرد در قرون ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ میداند و رهبران آن جنبشها هنوز به عنوان رهبران “کرد” سمبلهای تاریخ این جنبش میباشند. طبعا جنبش ناسیونالیستی احزاب متعدد و متفاوتی را از خود بیرون داده است. اما همه این احزاب از سنتها و سیاستها و استراتژی ویژه ای پیروی میکنند که در یک چهار چوب عمومی میتوان همه آنها را در یک راستا به حساب آورد. اگر چه هر کدام از آنها اهداف میان مدت خود را تعقیب میکنند ولی هدف اصلی همه این احزاب با هر اختلافی که با هم دارند شریک شدن در قدرت در این کشورها است. این هدفی است که  قطب نمای اصلی سیاست این جریانات و استراتژی سیاسی  آنها را تشکیل میدهد.

در مقابل دولت مرکزی و سیستم حاکم و در نقد جنبش ناسیونالیستی کرد٬ جنبش نوپا و مدرنی هم در کردستان شکل گرفته است٬ که راه حل دیگری را در مقابل مسئله کرد و مشکلات این جوامع نمایندگی میکند. به یمن به میدان آمدن طبقه کارگر و مبارزه این طبقه برای رسیدن به خواست و مطالباتش٬ احزابی در این مناطق  شکل گرفتند که هم منتقد جنبش ناسیونالیستی و هم علیه ستم ملی و هم خواهان مبارزه ای طبقاتی برای رفع دیگر ستمهای اجتماعی هستند. بعد از انقلاب سال ۵۷ ایران این جنبش در کردستان ایران برای اولین بارعملا و اجتماعا پا به میدان سیاست گذاشت و حزب چپ آن دوره (کومله) را تقویت کرد. به دنبال موفقیتهایی که این جنبش در کردستان ایران به دست آورد تلاش فعالین کمونیست در کردستان عراق برای شکل دادن به چنین حرکت و جنبشی در این بخش از کردستان هم شدت گرفت و در پروسه پیشروی خود به یک حزب کمونیستی (حزب کمونیست کارگری عراق) شکل داد.

  علیرغم محدودیتها و کمبودهای این جنبش بویژه احزاب منبعث از آن در کردستان ایران و عراق صرف به میدان آمدن این احزاب و این گفتمان تحول تازه و مهمی بود که در تاریخ کردستان و جدال جنبشهای اجتماعی به مرور متعین تر شد. این جنبش اکنون با شکلگیری و تحزب یافتگی کمونیسم کارگری (احزاب کمونیسم کارگری در ایران و عراق) بیش از هر زمانی با افق تر و  در حال ایفای نقش خود در کردستان است.

با این وجود ما هنوز شاهد چنین تحولی در کردستان ترکیه و سوریه نیستیم. اما این به این معنا نیست که در این دو بخش جنبش کارگری و چپ و کمونیستی وجود ندارد. بلکه معنی مشخص آن این است که در این دو بخش تسلط جنبش ناسیونالیستی بلامنازع است. ضعف جنبش کمونیستی در این دو بخش باعث شده است که هنوز حزب با برنامه و افق سوسیالیستی نتوانسته است شکل حزبی و اجتماعی به خود بگیرد. طبقه کارگر و مردم زحمتکش در این دو بخش هنوز از عدم وجود چنین احزاب و آلترناتیوی محروم هستند. طبقه کارگر و مردم این دو بخش برای رهایی خود و رسیدن به خواست و مطالبات خود هیچ راهی بجز شکل دادن به چنین جنبش و احزابی ندارند.

در کردستان ایران به دلایل مختلف و متفاوتی که جای توضیحش اینجا نیست میتوان گفت که جدال جنبش ناسیونالیستی و کمونیستی به تعادلی دست پیدا کرده است. این یک تحول مهم در تناسب نیرو و تعادل قوای جنبشهای اجتماعی است که هر تحول تعیین کننده ای درجامعه بدون نقش و حضور جنبش سوسیالیستی و احزاب منبعث از آن ممکن نیست. به این معنا میتوان گفت که جنبش سوسیالیستی در کردستان ایران  در هر تحولی که اتفاق بیفتد عملا یک پای قدرت و تحول سیاسی در کردستان است.

برخلاف کردستان ایران در کردستان عراق علیرغم وجود و حضور این جنبش تا رسیدن به چنین تعادلی هنوز باید راه طولانی ای را طی کند. در کردستان ترکیه و سوریه اوضاع از این هم بد تر است.

حال با توجه به نکات فوق الذکر دقیقتر میتوان به تحولات اخیر در میان نیروهای دخیل در کردستان و در خاور میانه پرداخت.

تحولات خاور میانه و مسئله کرد

در یک سال گذشته دو اتفاق مهم در ترکیه و سوریه افتاده است که از بقیه اتفاقات در بخشهای دیگر کردستان برجسته تر و رسانه ای تر بوده است. الف: خارج شدن نیروهای دولت سوریه از مناطق کردنشین این کشور و تسلط احزاب ناسیونالیست کرد بر این منطقه و ب: مذاکرات پ.ک.ک و دولت ترکیه و احتمال توافقات آنها که تا کنون به شکل غیر رسمی رسانه ای شده است.

ابتدا به این دو موضوع میپردازم و در ادامه به اتفاقات کردستان عراق و ایران خواهم پرداخت.

کردستان سوریه

با شروع انقلاب آزادیخواهانه و حق طلبانه مردم سوریه یک نیروی توده ای مهم و معترض با قدرت توده ای و خیابانی به شکل عمدتا تظاهرات با شعار رژیم اسد باید برود معادلات منطقه را دستخوش تغییر و تحولی جدی کرد. جمهوری اسلامی همراه با روسیه و حمایت ضمنی چین خواهان حفظ اسد در قدرت هستند. در مقابل٬ ترکیه و عربستان و قطر با حمایت دولتهای اروپایی و آمریکا و دیگر کشورهای عربی منطقه خواهان رفتن بشار اسد و جایگزینی او با نیروهای مورد نظر و متحد خود میباشند. این قطب بندی عملا و در یک پروسه زمانی توانست مردم را از صحنه بیرون کند و سوریه را اکنون به میدان جنگ نیروهای ارتجاعی از دو طرف تبدیل کرده اند. در این پروسه یک سناریوی سیاه به مردم سوریه تحمیل کرده اند که تمام آن جامعه را از چند ماه گذشته تا کنون در آتش و خون غرق کرده است. با این تحولات آثاری از انقلاب مردم سوریه نمانده است. اما با این حال رفتن اسد به یک امر مسجل برای مردم سوریه تبدیل شده است.

در این پروسه اتفاق مهمی که در کردستان ترکیه و سوریه افتاد این بود که به دلیل سیاست دولت ترکیه علیه بشار اسد٬ عملا پ.ک. ک. و جمهوری اسلامی و دولت سوریه در یک جبهه علیه ترکیه قرار گرفتند و طی مذاکراتی پنهانی به توافقاتی رسیدند که جریانات متحد پ.ک.ک در کردستان سوریه بدون هیچ جنگی اکثرمناطق کردنشین سوریه را از ارتش سوریه تحویل گرفتند.

این توافقات در شرایطی اتفاق افتاد که جمهوری اسلامی و دولت ترکیه با همدیگر جنگ سختی را علیه پ.ک.ک. آغاز کرده بودند. در نتیجه این توافق بود که عملا و غیر رسمی جنگ پ.ک.ک. و جمهوری اسلامی تمام شد و به عنوان متحد همدیگر همراه با دولت سوریه تلاش کردند که با تقویت پ.ک.ک منافع ترکیه را مورد هدف قرار بدهند. بعد از این تحولات عملا نیروهای متحد پ.ک.ک در کردستان سوریه دست بالا پیدا کردند.  زیرا بدون هیچ جنگی با ارتش سوریه مناطق کردنشین این کشور تحویل آنها داده شد.

بعد از این تحولات بحث مذاکره پ.ک.ک. و دولت ترکیه شکل جدی تری به خود گرفت.

مذاکره پ.ک.ک و دولت ترکیه

طبق گزارشاتی که اخیرا از جانب خبرگزاری رویتر و روزنامه های ترکیه منتشر شده است از یک سال قبل مذاکرات نمایندگان پ.ک.ک و دولت ترکیه در بروکسل با نظارت دولتهای اروپایی و آمریکا در جریان بوده است که  نتیجه ای از آن حاصل نشد. ولی تحولات منطقه خاورمیانه هر دو طرف درگیر را ناچار کرده است که به مذاکراتشان شکل جدی تر و علنی بدهند.

با تحولات کردستان سوریه عملا پ.ک.ک برای یک دوره موقت و میان مدت تقویت شده است و ترکیه نگران مرزهای خود با سوریه و نقش پ.ک.ک در کردستان سوریه است. اما از طرف دیگر پ.ک.ک که فعلا متحد غیر رسمی جمهوری اسلامی و اسد است میداند در فردای تحولات سوریه اگر اسد برود جمهوری اسلامی نمیتواند متحد قابل اتکایی برای او باشد و عملا به دلیل منافع جدیتری که جمهوری اسلامی و ترکیه با هم دارند آنها یک بار دیگر میتوانند حداقل علیه اپوزیسیون همدیگر متحد بشوند. علاوه بر این باید توجه کرد که حاکمیت شمال کردستان عراق هم خود را متحد دولت ترکیه میداند. این آینده نگری پ.ک.ک. را ناچار کرده است امتیازات بیشتری به دولت ترکیه بدهد. اما همزمان که این اتفاقات افتاده و اتفاقات قابل پیشبینی دیگری مانند رفتن اسد و تبعات آن هم دور از انتظار نیست در جامعه ترکیه یک جنبش اعتراضی قوی علیه دولت ترکیه شکل گرفته است که اوج آن اعتصاب غذای بیش از هزار زندانی سیاسی بود که فقط با درخواست اوجلان پایان یافت. همه این فاکتورها را اگر در کنار همدیگر قرار بدهیم پ.ک.ک فعلا تقویت شده است اما آینده پ.ک.ک. چندان روشن نیست. زیرا آنها نمیخواهند به نیروی اعتراض شهری مردم در کردستان ترکیه اتکا کنند.

با این وصف برخلاف کسانی که کوته بینانه فکر میکنند پ.ک.ک از وضع قویتری برخوردار شده است و نباید کوتاه بیاید٬ خود پ.ک.ک خوب میداند بدون متحدان منطقه ای امکان زیست در کوههای قندیل را نخواهد داشت. متحدان فعلی پ.ک.ک جمهوری اسلامی و بشار اسد میباشند که هیچکدام از آینده روشنی برخوردار نیستند. کردستان عراق هم با توجه به بحران جدیی که گریبانگیرش شده است و احتمال جنگ با دولت مرکزی بیش از اینکه به فکر منافع مردم کردستان ترکیه و سوریه باشد٬ برای حفظ  حاکمیت خود در کردستان عراق در تقلا است و خود را متحد دولت ترکیه میداند. زیرا آینده آنها در حاکمیت کردستان عراق بدون حمایت ترکیه تیره و تار است. در عین حال روشن است که جمهوری اسلامی متحد مالکی است نه احزاب حاکم در کردستان عراق. آینده سوریه هم نامعلوم و در پرده ای از ابهام است. تنها چیزی که مسجل به نظر میرسد این است که اسد میرود. اما هر جریانی که بعد از اسد قدرت را یا حتی بخشی از قدرت را در سوریه کسب کند سالهای سال درگیر جنگ داخلی خواهد بود تا بتواند رقبای خود را از میان بردارد. بنابراین دولت آینده سوریه هم معلوم نیست متحد چه کسی خواهد بود. در چنین اوضاعی است که مسئله مذاکرات دولت ترکیه با پ.ک.ک مطرح شده است و تقریبا اکثر احزاب سیاسی در گیر در کردستان و همچنین کردستان ایران در مورد این واقعه اظهار نظر کرده اند. من در این نوشته سعی میکنم در مورد علت و زمینه های این مذاکرات و تغییرات در منطقه حرف بزنم و در عین حال به بررسی نظرات احزاب دیگر بپردازم. نکته اول اینست: کسی که خود را چپ میداند و عملا بدون هیچ نقد جدی و طبقاتی به حاکمان و اپوزیسیون ناسیونالیست در کردستان عراق و ترکیه و سوریه در نقش مشاور طالبانی و بارزانی و اوجلان ظاهر میشود به آنها رهنمود میدهد که چگونه سر مردم را شیره بمالند و اعتماد آنها را کسب کنند و… فقط محدودنگری خود و همدلی خود با ناسیونالیستها را به نمایش گذاشته است.

ادامه دارد