طبقه ی کارگر ایران موانع و مشکلات تشکل یابی!

یک بررسی کوتاه تاریخی
اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت طبقه ی کارگر ایران بیندازیم،ناچاریم کمی به عقب تر برگردیم و موانع تشکل یابی این طبقه را در طول چند دهه ی گذشته توضیح دهیم. بدون شک توضیح موانع تشکل یابی طبقه ی کارگر در طول چند دهه ی گذشته تاکنون در یک مطلب کوتاه نمی گنجد و هدف من هم توضیح موانعی است که در حال حاضر سر راه طبقه ی کارگر ایران برای تشکل یابی قرار گرفته اند، نه صرفا بازخوانی موانع چند دهه ی اخیر! در این هم شکی نیست که انقلاب ۵۷ نمی توانست بدون طبقه ی کارگر، بدون اعتصاب کارگران نفت، بدون مبارزات کارگری و بدون تلاش های بی وقفه ی تشکل های کارگری وقت صورت گیرد. اینکه طبقه ی کارگر ایران در این انقلاب به سیاه لشکر ارتجاع تبدیل شد و انقلابی که بر روی دوش این طبقه صورت گرفته بود توسط نیروهای امپریالیستی جهانی مخالف اردوگاه شوروی و بنا به مصلحت منطقه یی بورژوازی جهانی و غرب، این انقلاب را به نفع اسلام سیاسی کانالیزه کردند.اینکه امریکا و غرب در ان مقطع تمام تلاشش را کرد که بتواند مهره های ” دست نشانده ” ی خود را نگه دارد، اما توده های مردم با تمام این ” مهره ها” مخالفت کرده و به چیزی جز سرنگونی نظام شاهنشاهی رضایت نمی دادند. در چنین شرایطی بود که خمینی جلاد از یک اخوند ابله به یک رهبر شناخته شده تبدیل شد. از نجف به فرانسه منقل شد و تمام رسانه های امپریالیستی روی این اخوند دلقک و بی سواد فوکوس کردند. عکس خمینی در ماه دیده شد و این خزعبلات از طریق رسانه های مهندسی افکار به خورد مردم داده شد. بسیاری از نیروهای موسوم به چپ که به ظاهر در ان مقطع نماینده ی ” کمونیسم”!! جامعه ی ایران را می کردند و نفوذ چشمگیری هم داشتند با شعار های سطحی و “ضد امپریالیستی” خمینی قند در دلشان اب شده و به سیاه لشکر ارتجاع تبدیل شدند و بخشی از توده های متوهم مردم را با سیاست های ارتجاعی خمینی همراه کردند.
با تثبیت جمهوری اسلامی در اوایل دهه ی شصت تمام بازماندگان، تشکل های رادیکال کارگری و احزاب سیاسی از جامعه روبیده شده، کنترل کارگری که در اوایل انقلاب به دلیل اینکه رژیم هنوز تثبیت نشده بود،در برخی از کارخانه ها و شرکت ها شکل گرفته بود، لغو و فعالین کارگری سرکوب شدند و برای مدت چندین سال هر اعتراض اجتماعی با شدیدترین شیوه هاسرکوب می شد. نمونه ی ان اعدام جمال چراغ ویسی فعال کارگری در سال ۱۳۶۸ یعنی در دوران جنگ رژیم جمهوری اسلامی و رژیم بعث است. حاکم بودن شدیدترین شکل از اختناق و سرکوب سیاسی بر جامعه ی ایران عملن زمینه ی نفس کشیدن را برای طبقه ی کارگر از بین برده بود. در سال ۱۳۸۳ بعد از سالها سکوت جنبش کارگری در نتیجه فضای اختناق زده ی جامعه،بار دیگر تشکل های کوچک خارج از محیط کار سر براورند، این تشکل ها اگر چه در کشمکش های طبقاتی جامعه زیاد تاثیری نداشتند، اما خود نشان از ریختن ترس توده های مردم از رژیم و تعضعیف جایگاه رژیم بعد از شکست پروژه ی اصلاحات و دوم خرداد در میان مردم بود.
توده های مردم در سطح وسیع امید خود را به جمهوری اسلامی و اصلاح این نظام از دست داده و تلاش برای پیدا کردن الترناتیو به یک امر ضروری طبقه ی کارگر تبدیل شده بود. در این راستا مطرح کردن مطالبات کارگری به یک مسئله واقعی در جامعه تبدیل شده بود. در دوران اصلاحات و دوم خرداد، کارگران خاتون اباد مس کرمان جواب مطالبات خود را با گلوله و هلیکوپتر گرفتند و کارگران ایران با دیدن این صحنه های خونین عملن به این نتیجه رسیده بودند که روبنای سیاسی در ایران از هر شکل که باشد عملن حافظ منافع سرمایه داران و مرتجعین دولتی است و کشتار کارگران خاتون اباد این را به خوبی برای طبقه ی کارگر روشن کرد که منفعت انها هیچ همسویی ایی با این بخش یا ان بخش از بورژوازی ایران،آنچه چپ ضد کارگری موسوم به سوسیالیست کارگری و متوهم به اصلاحات ادعای ان را داشت، نداشته و ندارد.
بنابراین تلاش های جسته گریخته در همین دوران برای سازمان دادن تشکل های کارگری صورت گرفت و کمیته ی پیگیری و کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری اگرچه دو تشکل کاملن خارج از محیط کار بودند، اما نتیجه ی همین ریختن توهم توده های مردم نسبت به رژیم و اصلاحات و تلاش های بخشی از کارگران بیکار شده یا کارگران بیکار و … بود.
در طول حدودن سه دهه و نیم از حیات ننگین سرمایه داری اسلامی در ایران ما به جز دو تشکل کارگری محیط کار تشکل دیگری به طور واقعی نداشتیم. این دو تشکل سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه بوده و هستند.
علیرغم اینکه ماهییت سندیکا و سندیکالیسم برای هر کمونیستی روشن است، و علیرغم اینکه سندیکالیسم در ایران به هیچ وجه با سندیکالیسم در غرب در یک بستر قرار نمی گیرد، اما به هیچ وجه تشکل های سندیکایی نمی توانند مدافع منافع طبقه ی کارگر مترقی و انقلابی در جامعه باشند. ما برخلاف برخی از نیروهای چپ تلاش نکرده ایم که این تشکل های محیط کار را تخریب کنیم، بلکه تمام تلاش ما این بوده که یک گرایش رادیکال را در همین تشکل ها پیش برده و تشکل های زرد را به تشکل سرخ تبدیل کنیم. به قولی هدف ما تسخیر این تشکل ها و جا انداختن سنت های رادیکال انقلابی و کارگری در همین تشکل ها بوده است و باید باشد.
در این شکی نیست که وجود این سندیکا ها با هر ماهییتی که دارند یا ممکن است داشته باشند، به مراتب بهتر از نبود انان است،اما مبارزه و تلاش برای سازمان دهی تشکل های رادیکال کارگری به هیچ وجه نباید از دستور کار ما و فعالین رادیکال کارگری خارج شود. ما باید تلاش کنیم که تشکل های سندیکایی را تسخیر کرده و از تسخیر این تشکل ها توسط نیروهای رفورمیست و متوهم به رژیم جلوگیری به عمل اوریم.
اگاهی طبقاتی ضرورت پایه یی برای تشکل یابی!
کارگری که به حق و حقوق اولیه خود اشنایی یابد، اگاهی طبقاتی را کسب کند و این را بداند که افزونه ی تولید اجتماعی ای که او تولید می کند به جیب کسی می ریزد که کار نمی کند، بخشی از بردگی خود را از دست داده است. برای از دست دادن ان بخش دیگر از بردگی اش، مبارزه ی متشکل و تلاش برای متشکل شدن با دیگر هم طبقه یی هایش، تلاش برای تحمیل مطالبات خود به بورژوازی و سرمایه داران،دست بردن به ابزار اعتصاب و متوقف کردن تولید اجتماعی و در نهایت دست بردن به قهر انقلابی علیه سرمایه داری می تواند او را برای همیشه از بردگی نجات دهد.
اینکه در شرایط اختناق سیاسی حاکم بر جامعه طبقه ی کارگر و کارگران محیط کار باید چه شکل از مبارزه یی را انتخاب کنند، خود نیاز به درک مشخص و عینی کارگران از شرایط دارد، اما در این شکی نیست که حتی در اختناق زده ترین دوران کار کمونیستی به اشکال مختلف، مخفی، نیمه مخفی یا تلفیقی از کار علنی و مخفی ممکن است. کارگران اگاه باید تشخیص دهند که در چه شرایطی توازان قوا به نفع انهاست و چه بخشی از طبقه ی کارگر در محیط کار با انها همراه می شود. سیاست سازماندهی کارگری باید به یک سیاست روز در بین فعالین کارگری تبدیل شود. کارگران باید به سرنوشت خود و دیگر هم طبقه یی هایشان حساس بوده و تلاش نمایند تا سنت اعتصاب و اعتراض برای افزایش دستمزد و بهبود زندگی را به یک سنت روزمره در بین طبقه ی کارگر تبدیل کنند. تنها در چنین شرایطی است که کارگران می توانند یک دست و متحد عمل کنند. در این شکی نیست که مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز باید در دستور کار کمونیست ها و فعالین سوسیالیست کارگری قرار گیرد، هر گونه توهم به رفورمیسم، به سیاست های ضد کارگری بخش های مختلف بورژوازی طبقه ی کارگر را به دامن بورژوازی خواهد برد، اما این به معنای این نیست که مبارزات روزمره ی طبقه ی کارگر، مبارزاتی که بالاتر اشاره شد، به انتظار انقلاب سوسیالیستی از دستور کار فعالین سوسیالیست خارج شود. فعالین کارگری و طبقه ی کارگر باید متوجه باشند که مبارزه برای برای رفرم به شیوه یی پیگیرانه و تحمیل شرایط بهتر و مناسب تر به بورژوازی، می تواند شرایط مناسب تری برای کار و فعالیت کمونیستی فراهم کند، اما همانطور که اشاره شد هر گونه توهم به رفورمیسم می تواند برای برای مبارزات رادیکال کارگری مضر و برای طبقه ی کارگر کشنده باشد. از نظر ما کمونیست ها، هر میزان از تغییر در نظام موجود نمی تواند ما را از مبارزه برای رسیدن به سوسیالیسم بازدارد. هدف استراتژیک و نهایی ما استقرار سوسیالیسم و در نهایت رسیدن به یک جامعه ی بدون طبقه ی کمونیستی است. ما برای تبدیل کردن شعار از هر کس به اندازه ی توانش و به هر کس به اندازه ی نیازش می جنگیم و از نظر ما عملی کردن این شعار به جز با سرنگونی انقلابی سرمایه داری، استقرار دیکتاتوری پرولتاریا، خلع ید از صاحبان تولید و سرکوب سرکوبگرانی که سالها خون طبقه ی کارگر را به شیشه کردن اند ممکن نیست. از نظر من عبور از مرحله ی سوسیالیستی به کمونیسم طی یک دوره ی گذار سوسیالیستی صورت خواهد گرفت، دوره یی که دولت طبقه ی کارگر به شیوه یی مقتدر جامعه را اداره کرده و مقاومت مرتجعین و نیروهای ضد انقلاب بورژوایی را در هم می شکند. بنابراین مطرح کردن مسائلی مانند استقرار فوری کمونیسم در فردای تحولات سیاسی و پیاده کردن برنامه ی کمونیستی فورن بعد از تحول انقلابی مطالبه یی بیش از حد ضد علمی و پوپولیستی است.
من به هیچ وجه با این گفته که اگاهی طبقاتی خودبخودی درون طبقه ی کارگر تولید می شود و طبقه ی کارگر خود به خود و از درون متشکل می شود موافق نبوده و نیستم. من همان طور که لنین در چه باید کرد؟ اعلام می کند، خواهان وارد کردن اگاهی از خارج طبقه به درون طبقه ی کارگر هستم. کمونیست های پراتیک و روشنفکران کمونیست و حزب و تشکیلات کمونیستی نباید به انتظار اگاهی خودبخودی طبقه ی کارگر سالها در اپوزیسیون انتظار بکشند و سازمان دهی را از دستور کار خود خارج کنند، بلکه سازماندهی طبقه ی کارگر و نیروهای کارگر محیط کار باید در دستور کار تشکیلات کمونیستی قرار گیرد.
ما باید از همین امروز امادگی مقابله با هر نیروی مرتجعی را داشته باشیم و بدون امادگی و سازمان دهی طبقه ی کارگر، بدون مبارزه ی توده یی طبقه ی کارگر علیه دیگر نیروهای مرتجع مدافع وضع موجود، این عمل ممکن نیست.
ما برخلاف بسیاری از نیروها سیاست انتظار تحول خودبخودی را نداشته و تحولات سیاسی را به درون کشمکش های درون جناحی یا سیاست خارجی و … دولت جمهوری اسلامی و دخالت نظامی و غیره خلاصه نکرده و نمی کنیم. از نظر ما هر تحول اجتماعی باید نتیجه ی یک ضرورت واقعی و اگاهی طبقه ی کارگر باشد، نتیجه ی شرایطی باشد که در ان طبقه ی کارگر متشکل و کمونیست ها ضرورت تغییر وضع موجود را به نفع یک شرایط انسانی تر و برابر را کرده و امادگی نسبی برای دست به دست کردن قدرت سیاسی را کسب کرده باشند، در غیر این صورت هر گونه تحول خودبخودی، هرگونه دخالت نظامی دولت های مرتجع بورژوایی و غربی، هرگونه تغییر از بالا و … می تواند برای سالها دوباره طبقه ی کارگر را به سیاهی لشکر ارتجاع تبدیل کند و جمهوری اسلامی دیگری را با لباس دیگری سر کار بیاورد و طبقه ی کارگر را برای چند دهه ی دیگر خانه نشین کند.
برای پیشگیری از هرگونه اتفاقی که دود ان به چشم طبقه ی کارگر و کمونیست ها خواهد رفت، باید از همین امروز سیاست سازمان دهی کارگری، سیاست تشکل یابی طبقاتی طبقه ی کارگر، سیاست فعالیت کمونیستی چه مخفی و چه نیمه مخفی و … را در پیش گرفت. تنها در این شرایط است که می توان جلو فجایع احتمالی را گرفت. لازم به ذکر است که کارگران کمونیست باید خود را از مباحثی که به ضرر اتحاد طبقاتی انان است شدیدن پرهیز نموده و تلاش نمایند سنت های کمونیست و اصول و پرنسیپ هایی سیاسی رادیکال را جایگزین مباحثی که می تواند در متفرق کردن طبقه ی کارگر نقش مخرب داشته باشد، نمایند و از مباحث بی ربط و شخصی پرهیز کنند، در غیر این صورت این مباحث می تواند از هر لحاظ به ضرر همبستگی و یکدستی طبقه ی کارگر باشد.
حسن معارفی پور
۲۰٫۰۲٫۲۰۱۳
المان