روز کو مه له گرامی!

( هیچ پدیده ای آنقدر تقدس ندارد که مورد نقد قرار نگیرد.. در این نوشته کوتاه نه نام کسی آورده شده و نه جنبه ای از فعالت کو مه له در عرصه های مختلف برجسته و به حالت تقدس در آمده است! ضمن ارج نهادن به فعالیت و تلاش همه کسانی که یک دهه(۵۷ تا۶۷)در پیوند با این جریان مبارزه و فداکاری نمودند.! !!
این نوشته تنها نظر شخصی صاحب این قلم است و هر کسی آزاد است از هر منظر ,دیدگاه و تصیوری که دارد این پدیده را مورد بررسی و نقد و نظر قرار دهد. چیزی که برای همه ما عیان و روشن است! حاکمیت بی رحمانه ترین و خشنترین و جنایت پیشه ترین رژیمهای عصر حاضر یعنی رژیم خون و جنون وانسان ستیزاسلامی ایران است….. با سپاس م شکیب )
در گذشته ها فرارى شدن و به کوه زدن یکى از شیوه ‏هاى مبارزه با نظام‏هاى استبدادى و فاسد دولتی بوده است. تاریخ سراسر دنیا و از آن‏جمله ایران و سرزمین‏هاى همسایه‏ اش چون قفقاز و عثمانى از حوادث مربوط به یاغیانِ به تنگ آمده از ستم و زورگویى مأموران و خان‏ها آکنده است.
بعضى از این به کوه‏ زدگان در پرتو دلاورى خود در ذهن توده‏ هاى ستمدیده تبدیل به قهرمانان مردم ‏خواه شده، ترانه ‏ها و داستان‏ها درباره‏ اشان ساخته شده و گاهى هم همین ساخته‏ ها دست‏مایه آفرینش رمان‏هایى در این موردبوده است!
مردمان نام قهرمانان و خاطرات رزمندگیشان را بر روی بچه هایشان می گذاشتند و نسلهای جدید سنتها و دلاوری قهرمانان خود را پاس می دارند……..
در زمان سلطنت پادشاهی ایران تا دهه ۴۰ این نوع مبارزه همچنان مرسوم بود و در مناطقی از ایران و بویژه در کردستان هنوز این روش مبارزه به قوت خود باقی بود! در زمان محمد رضا شاه و بعد از کوتای ۲۸ مرداد و با گسترش شهر نشینی و ابعاد وسیعتر دانشگاه ومراکز آموزشی و شیوه جدید ساختار جامعه از فئودالی به نظام سرمایه داری وابسته در ایران و با علم به آگاهی قشر روشنفکر به شیوه های نوین مبارزاتی و تشکیل سازمانهای سیاسی که حاصل و ابداع آن اروپا و کشورهای غربی و اثرات انقلابسوسیالیستی در شوروی سابق طیف های بسیاری از روشنفکران چپ و راست ، پولوتیسین ها ، دکترین صاحب ایده ، لیبرالها برای مبارزه در راه تحقق خواسته های صنفی و سیاسی خود اقدام به تشکیل سندیکاها .. احزاب و تشکلهایی نمودند که رنگ و بوی سیاسی و مترقی تر و علمی تر با تکا به شیوهای مبارزاتی و موسوم در کشورهای غربی شدند!
در همین راستا سازمانهای زیادی در دل خفقان سلطنتی پدید آمدند از جمله حزب توده جبهه ملی و بعدها سازمان چریکهای فدایی خلق مجاهدین و غیره ……………..روشنفکران سایر مناطق ایران هم که اکثرآ هم دانشجویانی بودن در آن دوره از قشرهای مرفه تر جامعه که توانایی ادامه تحصیل و ورود به دانشگاها را داشتند!
برای مدارک تحصیلی به دانشگها وارد شدند و در پیوند با دانشجویان سیاسی و کتب علمی در دانشگاها و با آشنایی با علم مارکسیست و شیوهای مبارزاتی آن در میان توده ها آشنایی بیشتری کسب کردند و با نوعی سوسیالیست مردمی و صادقانه در رابطه با مردم آشنایی پیدا کردند اما بر خلاف فهم و تفسیر کلاسیک آن ! و در پروسه دو دهه بخشی از این دانشجویان کرد با توجه به ستم و ظلم و خفقان حاکم بر ایران و فقر و تنگدستی در کردستان توسط حکومت سرتا پا وابسته شاه به آمریکا هم وارد عرصه روشنفکری ایران شدند و در این دوران این روشنفکران با شیئوه نوین کار مخفی مطالعاتی و کار و فعالیت در میان توده ها آشنای پیدا کرده بودند و تجربیات خود را کم کم به محیط کردستان انتقال دادند و بیشتر آنان هم در طی این پروسه طعم تلخ زندان و شکنجه را از ساواکیان مزدور سلطنت تجربه کرده بودند!
این تجربیات در بطن جامعه کردستان که سنتهای ریشه ای عمیق فئودالی و رگه های ناسیونالیستی و ملی گرایی هنوز بوفور در آن نمایان بود توسط قشر معلمان دلسوزی که صادقانه در مناطق محروم مشغول کار و خدمت بودند پرورش یافت و نطفه آن کم کم بدیگر مناطق شهر و روستا پراکنده شد !
در مجموع نسلی بمیدان مبارزه با استبداد و ستم حاکمیت سرمایه داری وابسته ایران پا به عرصه فعالیت بی باکانه صادقانه فداکارانه و مردمی نهاد که اگرچه پراکنده و دارای تشکیلات خاصی نبودند اما همه در یک جهت خاص اداب روش و خلق و خوی ساده زیستن و در میان مردم را با نوعی مردمگرایی دلسوزانه پپولیستی و شجاعت و صداقت در عمل چهره به چهره با اتکا بر آرمان برابری خواهانه و تحولات در جامعه پدیدار و به صحنه جامعه کردستان حضور پیدا کردند ! که در مقطع انقلاب ۵۷ با حضور خود در میان توده های مبارز و جوانان انقلابی به کار و فعالیت پرداختند و طی یک دوره بعدها در پاییز سال ۵۸به سازمانی اختصاصی پیدا کرد بنام کو مه له!
این سازمان با توجه با نسلی از فعالینش که در صداقت و یکدلی و دلسوزی برخوردهای انسانی و آرمانهای سوسیایستی و حضور در صحنه های اعتراض و مبارزه کم کم با توده های وسیع مردمی پیوند برقرار کرد و خیلی سریع و در مدتی بسیار کم در دل تودهای شهر و روستا مهر خود را بر صحنه مبارزات یک دوره تاریخی مردم کردستان کوبید !
و با سیاستهایی روشن و شفاف و قاطعی که در قبال رژیم تازه به حاکمیت رسیده اسلامی و سرکوب و کشتاری که در پیش گرقته بود توانست از دیگر احزاب و سازمانهای موجود در آن زمان پیشه بگیرد و به قطبی و وزنه ای قاطع و محکم و باورمند در دل مردم کردستان و همانند یک تکیه گاه ” مادر” برای مردمان زحمتکش و ستمدیده نقش تاریخی خود را ایفا کند. !
جنگ و گریزها و ایجاد شبکه های مسلح در شهر و روستا درگیریهای پراکنده و غیر کلاسیک و پارتیزانی در اطراف شهرها و حمله به مقرهای رژیم و پادگانها کم کم از این تشکل نیروی سازمانیافته و سراسری ایجاد کرد که در دو جبهه فعالیت مخفی در میان مردم و فعالیت علنی بنام نیروی “پیشمرگه” آغاز دوره ای از تاریخ این جریان اجتماعی بود.!
درگیریهای پیشمرگان با نیروهای نظامی رژیم از یک طرف و کار و فعالیت و اعتراضات شهرها و کمک رسانی مالی و تدارکاتی نیروهای فداکار تشکیلات مخفی و جان بر کف شهری در ابعاد وسیع مردمی و خانواده ها این جریان را بعنوان نیروی مسلح متکی بر نیروی مردمی و خار چشم رژیم تبدل کرد که تا مقطع سال۶۱/ ۶۲ این سیاست ادامه داشت ! با سرکوب بی رحمانه و اعدامهای دسته جمع یفعالین تشکیلات مخفی و هوادار در داخل سرتاسر شهرها کوچک و بزرگ کردستان و شهرهای همچون تهران و تبریز و لو رفتن تشکیلاتهای داخل شهرها که پشتوانه اصلی نیروی پیشمرگ بودند ! رهبران و کار گزاران در تشکیاللات علنی و مسلح به چاره اندیشی برآمده و همانند دیگر نیروهای مخالف و مسلح رژیم از جمله حزب دموکرات سپاه رزگاری سازمان خبات و مجاهدین روابط و پیوند خود را با رژیم بحث عراق برای کمکهای مالی و تدارکاتی پیوند زدند و از استقلال عملی و سیاسی یک سازمان مردمی فاصله گرفتند و در داخل تشکیلات هم بعد از تغییر و تحولاتی و پیوستن چند جریان کوچکتر مارکسیستی که توانسته بودن از حملات رژیم سرکوبگر و جانی اسلامی و دستگیریهای آن دوران سالم بگریزند حزب کمونیست ایران را در کوه های کردستان و بدور از چشم کارگران و زحمتکشان و با فاصله ای زیاد از بطن واقعی اجتماع و مراکز صنعتی و کارگری اعلام کردند و دوره جدیدی از سیاست گزاری ها و فعالیتهای آن آغاز شد! !
با وجود آن اما چنان در گیر و دار مبارزات تنگاتنگ نظامی علیه رژیم اسلامی ایران بودند بودند که تا چندین سال بعد ابعاد تحولات سایسی داخلی بی نقش و بی رنگ خوذ را متوجه نشدند !اما بلحاظ ی نمودار و پر رنگ در عملیاتهایی علیه رژیم بی باکانه ادامه می دادند و همین امر عملی و درگیریهای داهلی با حزب دموکرات کردستان ایران باعث شده بود که همه در یک سطح اتحاد موقتی و در همدلی و کار عملی و مبارزه علیه رژیم و حزب دموکرات بهمتوفقل قول شوند و درگیر تئوریهای بحث بر انگیز نشوند! تنها بعد از یورش همه جانبه رژیم در سالهای ۶۶ وبعد از آن که بین دو رژیم ایران و عراق صلح ایجاد شد و و در کردستان اکثر نقاط بدست رژیم افتاد و آن را اشغال کرد و بناچار اردوگاه نشینی را به نیروهای مسلح تحمیل نمود! و ابعاد سیاسی و اختلافات در نگرش و دیدگاهای گسترده و متناقض و متفاوت در این تشکلات پدیدار و نمایان شد!
از سوی دیگر> در دهه ۶۰ رژیم اسلامی خون و جنون قدرت مطلقه خود را در سایر مناطق ایران بر مبنای توهم توده ها و مزدور بگیری و شیوه های اسلامی بجامانده در صندوقهای جهل و نادانی به مردم حقنه کرده بود و کردستان تنها بخشی از ایران بود که هنوز در دفاع از دستاوردهای انقلاب و در تب و تاب حاکمیت مردمی و شورایی تودها با نیروهای مسلح و سازمان یافته همچنان می جوشد! توطئه ها ی بسیار . لشکر کشی ها به توپ بستن و حملات گسترده با عنوانهای مختلف. ترور .. زندانی کردن و اعدام .تبعید و دیگر سرکوبها هیچ یک نمی توانست در اراده مردمان یک سرزمین که برای حق طبیعی خود دست به مبارزه متحد و یکپارچه زده اند را بشکند مگر در یک صورت آن هم” ایجاد اختلاف در بالاترین سطوح رهبران و ایجاد نا امیدی و از دست دادن انگیزه مبارزاتی درمیان صفوف آن بود.. .. رژیم اکنون از تجربیات و مهارت بالایی برای این کار برخوردار بود و تمامی مزدوران آموزش دیده مکتب سعیذ امامی را که در تئوری مارکسیستی دست کمی هم ار رهبران حزب توده و اکثریتی هاو با کمک گرفتن از این دو حزب یاد شده” توده و اکثریت” راه ها وشیوه های نوین از هم پاشیدن دشمنانش را در پیش گرفت از آن جمله فرستادن نفودی ها به داخل تشکیلاتهای مردمی و انقلابی که نمونه های بسیاری می توان آورد حتی هم اکنون در قلب اروپا!!
در سال ۶۷ بعد از کشتار زندانیان سیاسی و قتل عام آنها همزمان ترور قاسملو و صدیق کمانگر و نفوذ مهره ای از رژیم بداخل این تشکیلاتها وپیش بردن نوعی سیاست پاسیفیستی و عقب نشینی و تخلیه کردن متآسفانه آن نا امیدی بی افقی و نداشتن انگیزه مبارزاتی در این تشکیلات بوقوع پیوست! و این جنبش مردمی و رهایی بخش با ندانم کاری ها و اتخاذ سیاستهای وابستگی و دیپلماسی توطئه گرانه در سطح رهبران! تبلیغات و عدم اعتماد جمعی و فردی به رهیران قبلی و تلبیغات زندگی مرفه و امنیت و آسایش در کشورهای اروپایی که قبلآ توسط عده ای از این تشکیلات در آنجا جا خوش کرده بودند و عوامل اجتماعی دیگر از جمله ساختار تشکیلاتی استالینی و سلسله مراتبی که در آن از بالا تا پایین مشهود بود تبعیض و نابربری هایی که در سطوح مختلف بر این تشکیلات حاکم بود و حاکمیت مردسالاری که بزور به حیاتش ادامه می داد و اینکه
نگرش جدید رفرمیستی که بمیان رهبران و کارگزاران کومه له و دیگر اعضای آن از بالا تا پایین در حال تسخیر کردن کل تشکیلات بود مجموعه عواملی بود که نمی توانست یک شبه اتفاق بیفتد مگر اینکه طی پروسه ای در رشد و نمودپیدا کرده باشد و در یک فضای انقلابی و مبارزاتی و جو گرفتگی نقش این پدیده در ذهن و کار و فعالیت به حاشیه رانده شده باشد و بعد از آرام شدن فضا و برگشتن به حالت عادی این رفرمیست ..وابستگی و دیپلماسی برژوامابه انه و عافیت طلبی دوباره سر بلند نموده خود بلحاظ علمی می تواند توجیه گر هر نوع عمل انقلابی و مبارزاتی گردد و دارای تئوری های صدمنی می شود و می تواند توجیه گرایانه و منکر هر حرکتی انقلابی باشد ه نگرش رفرمیستی و دیپلماسی لیبرالی حاصل از آن وارد هر حرکت مردمی و جنبش اصیلی شده باشد ! آن را از مسیر اصلی و جوهره اصلی خود تهی می کند و از درون از هم فرو می پاشد! شاهد تاریخی این ادعا هم گسست و پراکندگی وتبدیل به محافل اندرونی وبی تآثیر شدن نه تنها جریان مردومی کومه له بلکه دیگر نیروهای انقلابی است چه در ایران و چه در سایر کشورها ! مشخصآ حاصل آن دیدگاه رفرمیستی و معامله گرایانه بعد از سالها انشقاق ۱۲ تشکل و سازمان کوچکتر که هر کدام با توجه به ایجاد دهها طرح و برنامه و رادیو و تلوزیون و غیره هنوز هیچ نتوانسته اند درصدی هر چند ناچیز از اعتماد مردم را دوباره بخود جلب کنند و نام کو مه له این جریان آرمان خواه و مردمی را برای خود کسب کنند. هر زحمت و تلاشی و راه سختی ، الزاما به معنی درستی آن راه نیست اما به معنی راه گم کردن هم هست و نه مبارزه !
تاریخ خیلی به صراحت و حقانیت اشتباها را و حقیقت را پیش روی مردم می گذارد و تاریخ نویسی سلیقه ای نیست ! تاریخ به تعداد شکست و پیروزی در این جنگ یا آن درگیری کاری ندارد . تاریخ را من و شما و این و آن میسازند .
تاریخ رنگ نمیشود نقاط سیاه را با سفید جا به جا نمیکنند . هیتلر و خمینی و چه گوارا و فواد مصطفی سلطانی….بخشی از همین تاریخند تاریخ راعملکرد تمام نقطه های موجود مینویسد . این است که با قاطعیت و اطمینان خاطر باید گفت : قضاوت نهایی با تاریخ و نسل های آینده است و نه با تبلیغات و شیپور !
!!!
بیش از ۲۴ سال از تاریخ آن دهه عشق و مبارزه به مردم می گذرد صدها من کاغذ و جلسه و سمینار و دهها سایت و خروارها نوشته و تئوری من درآوردی توسط این ۱۲ سازمان در باب من منم های اثباتی برای مقبولیت و مشروعیت خود بنام کو مه له پخش و برگزار شده و باز هم خواهد شد اما تاریخ راه خود را می رود و به عقب باز نخواهد گشت!!
امروز در ۲۶ بهمن بعد از ۳۴ سال حاکمیت سیاه و ستمگرانه رژیم اسلامی ایران یاد و خاطره کسانی را که در یک دهه از سال” ۵۷ تا ۶۷ و ” با جان فشانی و فداکاری و اثبات عملی انسانی در راه تغییر و عدالت و آزادی … یاد و خاطره آنهایی را گرامی میداریم که در سنگر مقاومت در زندانهای رژیم و زیر شکنجه بیدادگران اسلامی سر افرازانه جان سپردند و همچنین یاد و خاطره هزاران جانسپرده راه آزادی و برابری طلبانه پیشمرگان ی که با آرمان انسانی و برابری طلبانه در پیوند با کو مه له بدست رژیمهای سرکوبگر ایران و عراق و عوامل حزب دموکرات در جنگ داخلی در کردستان جان سپردند را پاس می داریم!!
یاد همه جان سپردگان راه آزادی و سوسیالیست و یاد رفقای دهه ۵۷ تا ۶۷ جاودان و گرامی است!
م شکیب
۲۶٫۰۲٫۲۰۱۳