در بدرقه غفور عباس نژاد

غفور عباس نژاد از دبیری سازمان بیمرز کنار رفت. شخصا علاقه ای به اظهار نظر و یا لزومی برای توضیح در این رابطه نمی دیدم در صورتی که ایشان فقط استعفایشان را اعلام می کردند. اما اطلاعیه پر تناقض و بیانات غیر واقعی و ادعاهای بی پایه ایشان لزوم یک جواب کوتاه را ضروری می کند. 
استعفا
غفور ادعا می کند که بیمرز امروز به نقطه آخر رسیده است و طبق ارزیابی ایشان و تحلیل بزعم خویش داهیانه اش در این اطلاعیه، ایشان را به این نتیجه رسانده ا ست که از مسئولیتش در سازمان استعفا دهند. عجب ! می توانید بگوئید از کی به این نتیجه گیری رسیدید.؟ اصلا می توانید توضیح دهید که اگر این سازمان اینقدر بی ارزش است و به نقطه آخر رسیده است، چرا چند ماه تمام است که دارید می جنگید که سمت دبیری را در سازمان حفظ کنید؟ یادت باشد روز اول از شما خواستم که مشکل را برای خودتان چند برابر نکنید. گوش ندادید.
جهت اطلاع عموم مسئله چیزی دیگری بود. حدود دو ماه قبل در جلسه رسمی با حضور دبیران واحدها و دبیر بیمرز رسما از شما خواسته شد که استعفا بدهید. دلیلش نه ارزیابی از کار بیمرز بلکه آن موازین ،تعهدات سازمانی و اجتماعی و اخلاقی بود که شما زیر پا گذاشته بودید . پرنسیپال ترجیح می دهم که از بیان جزئیات خودداری کنم . حرمت شما برایمان مهم است اگر ندانم کاری شما به چیز دیگری مجبورمان نکند. اما نکاتی از ادعاهای غفور.
تعریف از بیمرز
،( بیمرز سازمانی ماکزمالیست و رادیکال است، خود را متعلق به صف سوسیالیستی مدافع حقوق برابر انسانها می داند)، (دفاع بی قید و شرط از حقوق انسانی و پناهندگی مستقل از عقاید سیاسی ، نژاد، جنسیت، مذهب، ملیت، گرایش جنسی و..)( مبارزه با هر نوع موارد نقض حقوق پایه ای انسان در ایران ) ( قرار دادن نیروی اعتراض پناهندگان در کنار اعتراض مترقی و رادیکال در کشورهای محل اقامت)
اینها فقط چند عبارت از تعریف بیمرز و اهداف فعالینی سازمان است که در اساسنامه بیمرز آماده است. بنابراین تلاش ما در چند سال گذشته از مسئله شرکت در اعتراضات برای رفاهیات در محلات گوتنبرگ و استکهلم ، علیه قلتلهای ناموسی ، راسیسم، دفاع از کارگران افریقای جنوبی، دفاع از زندانیان سیاسی در ایران، دفاع از فعالین کارگری، اعتراضات متعدد علیه اعدام در ایران، مارش ۸ مارس و اول مه و دفاع از حقوق کودک و زن و اعتراض علیه زن ستیزی و غیره و همه اعتراضات علیه اخراج پناهجویان و دفاع از حق پناهندگی هیچکدام خارج از چهار چوب هویتی سازمان بیمرز نبوده است. چیزی که در این میان بیگانه است ذهنیت غفور است (که متاسفانه با همه ادعای که بیان می کنند بنظر می رسد خود سازمانی که ۸ سال در آن فعالیت داشته است را نفهمیده است. و گر نه این همه ادعا سر اینکه سازمان فقط مربوط به مسئله پناهندگی است ونه حزب سیاسی و نه تشکل کارگری نیست لازم نبود. بعلاوه حتی در این رابطه هم معلوم نیست این دفاع از حق پناهندگی یعنی پیش بردن کدام وظایف معین. چون این اقدامات را هم بارها در نوشته اش زیر سئوال می برد.بعدا به این بر می گردم. اینجا لازم است توضیح دهم که هر چند ستون اصلی فعالین بیمرز از حزب حکمتیست بوده است و بخش زیادی از تحرک بیمرز در سالهای گذشته با شرکت و همکاری اعضای این حزب پیش رفته است با این حال بیمرز همیشه با پرچم و شعار و فراخوان خودش در آکسیونهای مختلف حضور داشته است. و البته نه تنها با حزب حکمتیست بلکه با بخش زیادی از چپ ایران و کشور سوئد همکاری داشته است .
درک غفور از مسائل پناهندگی
ایشان دو نکته را بر شمرده اند که گویا سبک کار سازمان را تغییر داده است. (از دو سال پیش چسبیدن به امر برگزاری آکسیون نه تنها به امر حیاتی این سازمان تبدیل شده بود، آکسیونهای پی در پی در استکهلم در دفاع از پناهندگان اخراجی و آکسیونهای علیه رژیم در مجموع به سیاست سازمان تبدیل شده بود. این امر از زمانیکه بخش نامه دادگاه حقوق بشر در ارتباط با قرار گرفتن کیس پناهندگی با موازین سیاسی مطرح شد به اوج خود رسید. ازمتن غفور)( سازمان هیچگونه سبک کار روشن و سیاست روشن برای امر پناهندگی ندارد و تنها معطوف شده است به استکهلم .امری که سیاست پناهندگی سوئد برای مدتی به شرایط surplace بستگی پیدا کرد و در صد قبولی ها بشدت نزول پیدا کرد. همانجا)
اولا هیچ بخش نامه ای از طرف دادگاه حقوق بشر در رابطه با کیس پناهندگی با موازین سیاسی بیرون داده نشده است. در ضمن شرایط پناهندگی هم در سوئد به فعالیت سورپلیسی بستگی پیدا نکرده است. تم فعالیت مخالف کشور مطبوع و فعالیت سور پلیسی جزوه قوانین پناهندگی کنوانسیون ژنو هستند. و هیچ تازگی وجود ندارد. تازگی که هست این است که سازمان ما با تعریف و باز کردن پروسه های قانونی پناهندگی ، شرایط و ملزومات برخورداری از پوششهای قانونی پناهندگی و راههای تامین موقعیت های قانونی آن در چند سال گذشته در جلسات روتین سازمان و در مشاوره ها و در جریان کشمکش های دفاع از حق پناهندگی با اداره مهاجرت آنرا به درک عمومی بسیاری از پناهجویان تبدیل کرده است. و شاید شما از محدود کسانی باشید که این تعارف را نمی فهمید. با این حال سوال این است چرا اینها را پیش کشیده اید و دارید در قالب متخصص نظر می دهید؟ بی دلیل نبود با همه تلاشی که کردم کسی در سازمان در استکهلم حاظر نبود از شما نظر خواهی کند. متاسفانه شما نه تنها در مورد سازمان ، سابقه و موقعیتی که امروز در جنبش پناهندگی دارد احساس مسئولیت نمی کنید بلکه در مورد مسائل پناهندگی هم نا مسئولانه نظر می دهید بدون اینکه صحت موضوع از خود شما روشن باشد. ایراد گرفته اید که ما کارمان آکسیون علیه جمهوری اسلامی و دفاع از پناهجویان اخراجی شده بود. مبارزه علیه جمهوری اسلامی و دفاع از حقوق اساسی مردم در ایران امر هر روزه بیمرز است. قطعا تا آنجایی که توان سازماندهی داشته باشیم . امری که صدها پناهجو را در استکهلم تا حال به گرد سازمان جمع کرده است. ما گناهی نداریم که شما و یا کسانی که درکشان این است این موقعیت را نمی فهمند. در ضمن در رابطه با پناهجویان اخراجی کار را بدتر هم کردید. دوره اخراجها ، پلیس مرزی سوئد برای اولین بار در سالهای گذشته تصمیم گرفته بود علارغم موانع قانونی و اداری، پناهجویان ایرانی را با زور به ایران دیپورت کند. این مسئله نمی توانست اهمیت درجه اول برای سازمان پناهندگی نداشته باشد. ما نه تنها موثر ترین جریان سازماندهی اعتراضات دفاع از این پناهجویان بودیم بلکه در شکل دادن و فراهم نمودن ملزومات قانونی و اداری کسب پوشش پناهندگی آنها بیشترین تلاشها را کردیم. همه پناهجویان از دیپورت رها شدند، اقامت گرفتند. و البته از همه موفقیت آمیز تر اینکه برای یک دوره سیاست دیپورت اجباری پناهجویان ایرانی را از طرف پلیس مرزی به شکست کشاندیم. حال می خواهی بدانی چرا بیمرز و فعالینش در استکهلم از اعتبار و محبوبیت بر خور دارند؟ با آن بیانات نوشته ات معلوم است شما از درک این پروسه ها عاجز ید. با این حال باید از شما بپرسند چرا اینها نقطه منفی سازمان به حساب می آیند؟ شما که می گویید سازمان باید فقط مشغول مسئله پناهندگی باشد.
دوست قدیم نوشته ات پر از تناقض و چیزهای بی ربط است. ( بیمرز بعنوان یکی از سازمانهای مدافع حقوق پناهندگی به لحاظ سیاسی و اجتماعی نقش قابل ملاحظه ای در این عرصه داشت. اما با این وجود در این ۸ سال به غیر از چند کنفرانس کوچک و کم تاثیر آن هم در سوئد گسترش بیشتری نداشت. دوران رشد و عروج سازمان از ۵ سال پیش شروع شد. به نظر من امروز سازمان در سوئد به نقطه آخر رسیده است. بنابراین بیمرز نمی تواند با آکسیون و آکسیونیسم در روند سیاست پناهنده پذیری تاثیری داشته باشد. از متن)
هیچکس نمی تواند بفهمد شما چی می گویید. چرا یک جایی بیمرز نقش قابل ملاحظه ای داشته، دوره ای عروج رشدش بوده و چرا در آخر به نقطه صفر رسیده است. تنها می توان دید که وقتی صحبتی از فعالیت شمال بیمرز است سازمان خوب است و بعدش هیچ.
گفته اید که در این ۸ سال کسی به نقد سبک کار این سازمان نپرداخته است و سیاستها و برنامه در کنفرانسها توجیه شده است.
ببینید ممکن است کسی با این توضیحات شما فکر کند که بحثها ی بوده و لابد بیشتر از جانب غفور. من در ۵ سال گذشته فعال سازمان و بیشترین وقتش دبیر سوئد بوده ام می توانید بگوید در تمام این ۵ سال در کدام کنفرانس و یا خارج کنفرانس شما و یا کس دیگری بحث سبک کاری و یا ارزیابی متفاوت داشته است و مجال طرح نه یافته است؟ می توانید بگوئید حتی خارج از کنفرانس شما پیشنهاد و نظر معینی در رابطه با فعالیت سازمان داشته اید که به چالش کشیده شده است؟ انصافاٌ مدعی دبیری سازمان بوده اید ولی تا کنفرانس سال گذشته موفق به آن نشدید. و البته خودت از هر کسی بهتر می دانید که اگر من حمایتت نمی کردم مطلقا موفق نمی شدید. و من قبول می کنم اشتباه کردم.
در رابطه با اعتصاب غذا و لب دوختن پناهجویان کلی اتهام ردیف کرده اید. معلوم نیست چرا این مسئله امروز با این شدت از جانب شما عنوان می شود . چرا آن موقع تعیین تکلیف نکردید؟ این هم از آن درک چپ اندر قیچی شماست. در ۳ سال گذشته چند بار تحصن و اعتصاب غذای پناهجویان ایرانی در استکهلم وگوتنبرگ اتفاق افتاد. در همه این موارد ما اطلاعیه رسمی دادیم. از خواست پناهندگی آنها حمایت کردیم و در همان حال شیوه اعتصاب غذا را نه تنها بدلیل شیوه ای از خود آزاری ناپسند دانستیم بلکه توضیح دادیم که از لحاظ ضرورت پروسه پناهندگی هیچ شیوه ای از خود زنی کمکی به پرونده کسی نمی کند. با این حال به اداره مهاجرت نامه اعتراضی دادیم، در اجتماعات شان و اعتراضات که بود شرکت کردیم. در محل اعتصاب حاضر شدیم و صمیمانه عواقب ناگوار و نا لازم اعتصاب غذا را توضیح دادیم. مواردی هم موفق شدیم که اعتراض به اعتصاب غذا نیانجامد . من که اعتراضی سر این موضع از شما ندیدم. حال امروز بیان می کنید (حمایت از پناهندگانی که دست به اعتصاب غذا زدند و دهانهای خود را دوختند یکی از عقب گردهای پوپولیستی در عرصه سیاسی سازمان بود) یعنی پناهجویی که از سر استیصال اعتصاب غذا می کند. حق پناهندگی اش را به زعم شما از دست می دهد. یا پناهجویی که از سر استیصال دست به خودکشی می زند باید نفرین شود. لابد زندانیان سیاسی هم که دست به اعتصاب غذا می زنند باید از حق حمایت بی بهره باشند. چه مدافع حق پناهندگی شفیعی شما تشریف دارید؟. شما می توانید هر چقدر علیه مضرات اعتصاب غذا برای اعتصابی بگوئید و سعی کنید ایشان را از اعتصاب غذا بر حذر دارید. و خودت در آن شرکت نکنید. اما طرد اعتصابی و مجازات کردن ایشان چون اعتصاب غذا کرده است غیر قابل قبول است. می توان مخالف شیوه و اشکال مبارزه کسی و یا جمعی بود اما این را نمی توان بهانه کرد برای کتمان حقوق مسلمی که خارج از شیوه رسیدن به آن ، پذیرفته شده است . می دانم اینرا از موضع فدراسیون به یاد دارید.
از رقابت بیمرز با فدراسیون صحبت کرده اید. در ۵ سال گذشته در استکهلم ما انواع اعتراضات مشترک، فراخوانهای مشترک و همکاری داشته ایم. در کنفرانسهای سازمان بر این همکاریها بخاطر امر مشترک تاکید کرده ایم. در جلسات سازمان بارها در مقابل جریانات بی ربط به مسئله پناهندگی از آنها حمایت کرده ایم. این رقابت را شما از کجا آورده اید؟ شما چرا ذهنیت خودتان را به سازمان و مسئولین سازمان تعمیم می دهید. خیلی روشن است که ما برای قدرتمند کردن بیمرز تلاش می کنیم و به تعریف و تمجید جریان دیگری مشغول نخواهیم بود. ما حتی بارها عمدی از اختلاف نظر خودمان و افشای اشتباهات فدراسیون در سطح مدیا خودداری کرده ایم. چون نفعی از این کار ندیده ایم. قطعا در جلسات سازمان از بیان این اشتباهات خود داری نکرده ایم. اما برجسته کردن این موضوع و تعریف و تمجید از فدراسیون برای شما جایگاه دیگری دارد. شما می خواهید با این تعریفها از طرف فدراسیون پذیرفته شوید. مبارک است. امروز فکر نمی کنم بیمرز ضرری کرده باشد. اما جریان پناهندگی که شما را بعنوان قهرمان بپذیرد اشتباه فاحش می کند. امتحان این دوره آخر جایی برای شما تو عرصه پناهندگی باقی نگذاشته است.
نکته آخر
کل بیان و برداشت غفور از موقعیت سازمان بیمرز شخص خودش است. چون ایشان از سازمان کنار گذاشته می شود پس بیمرز به نقطه آخر رسیده است. گذشته از اینکه کدام واحدهای ما فعال بوده اندو ما چقدر آکسیون داشته ایم، امروز بیمرز محبوب ترین و قابل اعتماد ترین جریان مدافع حق پناهندگی در سوئد است.و این نتیجه روشن بینی در تشخیص موقعیت های سیاست پناهندگی در کشور سوئد ، راهنمایی های کار ساز و مشاوره های وسیع در امر پناهندگی، آکسیونها و اقدامات چند سال اخیر در دفاع از پناهجویان ، علیه دیپورت، سازماندهی اعتراض علیه جمهوری اسلامی و دفاع از حقوق پایه ای مردم در ایران ، پیگیری وسیع پرونده ها و….. بوده است. امروز صدها پناهجو به اشکال مختلف در ارتباط با سازمان هستند و مشکلاتشان را در میان می گذارند. جلسات سازمان در استکهلم محل تجمع تعداد وسیعی از پناهجویان است. فقط در یکسال گذشته پرونده دهها پناهجو با همکاری و مشورت ما پیش رفته است.موفقیت پرونده های تحویل داده شده به اداره مهاجرت و نقش سازمان در فراهم کردن ملزومات قانونی این موفقیت ها غیر قابل انکار است. قطعا دنیایی از کار هست که ما هنوز نمی رسیم سازمان دهیم.با این حال ما کماکان یکی از موفقیت آمیز ترین دوران فعّالیت مان را طی می کنیم. ایراد گرفتن از کار و فعالیت و جایگاه ما در جنبش پناهندگی اشکالی ندارد. اما کسی که نقد می کند باید مستدل باشد. نه مثل غفور که یک خروار جملات و عبارت سر هم ریخته بدون اینکه بفهمی سر و ته قضیه چیست.
در آخر اضافه کنم که هر چند غفور از کنفرانس قبلی تا کنون ظاهرا دبیر بیمرز بوده است. ولی به غیر از چند بار شرکت در جلسات و آکسیون( که فکر نمی کنم کسی حضورش را مثبت ارزیابی کند و یا کسی از اعضای سازمان برای رفتنش حسرت بخورد) نقشی ایفا نکرده است. کل پروژه ها و برنامه فعالیتی سازمان از طرف من و مسئولین واحدها بوده است. اسم دبیری تو این دوره برای غفور زیادی بود. هر چند فعالیتهای گذشته غفور را کماکان قابل قدردانی می دانم. و امیدوارم بتواند زندگی آرامی داشته باشد.
رسول بناوند ۱۱ فوریه ۲۰۱۳