در گرامی داشت روز کومه له!

بیست و ششم بهمن روز گرامی داشت کومه له، روز قدردانی و ارج گذاری به یک جنبش انقلابی است که با همه نقاط ضعف و قوت هایش دوران سخت و پر تحولی را با سرافرازی و پیروزمندانه پشت سر گذاشته است.
این روز، روز گرامی داشت یاد هزاران مبارز انقلابی و کمونیست است که در سنگرهای جنبش انقلابی کردستان، در زندان های حکومت اسلامی، در راه آزادی و آرمان های والای انسانی، اجتماعی، سیاسی خود و هم طبقه ای هایشان با سربلندی جان باختند.
کومه له، فعالیت سیاسی – طبقاتی متشکل و مخفی خود بر علیه سرمایه داری و حکومت سلطنتی را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرده بود؛ در روز بیست و ششم بهمن سال ۱۳۵۷، با جان باختن رفیق محمد حسین کریمی در درگیری با ماموران حکومت شاه، فعالیت علنی خود را اعلام کرد. محمد حسین کریمی، در ۲۶ بهمن، در جریان خلع سلاح شهربانی سقز جان باخت.
کردستان، در تحولات انقلاب ۵۷ و پس از آن، به یک سنگر و دژ محکم آزادی خواهان و کمونیست های سراسر ایران تبدیل شد. از این رو، این منطقه هزاران خاطره تلخ شیرین را در شهرها و روستاها و کوه و دشت هایش جای داده است.
هنوز یک ماه از انقلاب نگذشته بود که حکومت اسلامی به سردمداری خمینی، جنگ ناخواسته ای را به کمک عوامل مرتجع محلی خود به مردم کردستان تحمیل کرد. مرکز این تهاجم نیز شهر سنندج بود که به نوروز خونین سنندج معروف گردید. اما با وجود وحشت و ترور و کشتاری که ارتش و دیگر نیروهای مرتجع حکومتی در این شهر به راه انداختند، نتوانستند عزم و اراده و مقاومت آزادی خواهانه و عدالت جویانه مردم و نیروهای سیاسی را بشکنند. همین حملات سبب شد که مردم با مبارزه و همبستگی خود در سراسر کردستان و مقاومت در مقابل نیروهای سرکوبگر ارتش و گروه های مذهبی مسلح، حکومت را ناچار به عقب نشینی کردند. پس از این جنگ، در فروردین ماه ۵۸ خمینی و دولت موقتش مجبور شدن این طور وانمود کنند که قصد دارند مسایل کردستان را از طریق مسالمت آمیز و مذاکره حل و فصل کنند. در این راستا، مدت دو الی سه ماه هیئت های مذاکره کننده حکومتی بین تهران و کردستان در حال رفت و آمد شوند. در میان این هیئت های حکومتی، از جمله چهره هایی چون طالقانی، بهشتی، رفسنجانی، بنی صدر، فروهر، سنجابی، بازرگان و … شرکت داشتند. طرف مذاکره کننده در کردستان عبارت بود از نمایندگان کومه له، حزب دمکرات کردستان ایران و هم چنین شیخ عزالدین حسینی و…
حزب دمکرات کردستان ایران، به دلیل ماهیت طبقاتی، نماینده و سخن گوی مالکان و سرمایه داران کرد بود. از این رو، نقش متناقض و سازشکارانه ای با حکومت داشت. رهبران آن، بارها به دیدار خمینی رفتند و او را رهبر انقلاب نامیدند.
اما کومه له نماینده و سخن گوی کارگران و مردم محروم و ستم دیده کردستان بود و به عنوان یک نیروی چپ، هرگز زیر بار حکومت اسلامی نرفت؛ با نمایندگان آن نیز هرگز ساخت و باخت نکرد و تنها از موضع و منافع مردم انقلابی کردستان و خواست ها و مطالبات آن ها با فرستادگان حکومت به مذاکره نشست.
هنگامی که مذاکرات طولانی بین احزاب و سازمان ها و حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده در کردستان، نتیجه ای نداد حملات تبلیغی و نظامی حکومت به کردستان آغاز شد. به این ترتیب، حکومت تازه به قدرت رسیده اسلامی، جنگ نابرابری را به مردم آزادی خواه و انقلابی کردستان که از دستاوردهای انقلاب شان دفاع می کردند، تحمیل کرد.
از همان اوائل انقلاب بهمن ماه، ایده تشکیل شوراها تشکیل شدند و کنترل بسیاری از محلات شهرها و روستاها را به عهده گرفتند: جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب، شورای شهر سنندج، شورای محلات، بنکه ها، جمعیت دفاع از خلق کرد و… شوراها که عمدتا از جوانان محل تشکیل شده بودند، نقش حفاظت از محلات و تدارکات شهرها و تامین نیازهای مردم را به عهده داشتند. حکومت اسلامی، کردستان را در محاصره نظامی و اقتصادی خود قرار قرار داده بود، مردم از هر جهت، حتی از تامین مواد غذایی روزانه و سوخت و غیره خود سخت در مضیقه بودند. با این وجود، روحیه انقلابی و مبارزاتی مردم بسیار بالا بود.
صدیق کمانگر، یکی از چهره های سرشناس و جسور مذاکره کننده با هیئت های اعزامی حکومت به کردستان بود. وی، در تیر ماه سال ۱۳۵۷ در حمایت و پشتیبانی از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان شهر سنندج اولین تحصن در ساختمان دادگستری این شهر را سازمان داد.
وی در سال ۱۳۵۷، به عضویت هیات مرکزی کانون وکلا و جمعیت حقوق دانان ایران در آمد و در تشکیل کانون معلمان شهر سنندج نیز نقش فعالی بر عهده داشت. وی، یکی از موسسین اصلی جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب در شهر سنندج و سخن گو و مسئول آن بود.
۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، صدیق کمانگر از مرکز تلویزیون سنندج خطاب به مردم مبارز منطقه پیام فرستاد و پیروزی انقلاب را به مردم نوید داد. در ۲۸ اسفند ماه همان سال، به ابتکار کومه له شورای موقت انقلاب شهر سنندج تشکیل شد و صدیق سخن گو و مسئول این شورا شد.
رفیق صدیق کمانگر، چهره درخشان و مبارز با سابقه ای جنبش کمونیستی، آژیتاتور و سخن وی برجسته مردمی و از کادرهای بنیان گذار حزب کمونیست ایران بود.
با فرمان خمینی، بینان گذار حکومت جهل و جنایت اسلامی، روز ۲۷ اسفند ماه ۱۳۵۷، یعنی حدود ۳۵ روز پس از پیروزی انقلاب، ارتش و دیگر نیروهای سرکوبگر و مذهبی، از هوا و زمین به کردستان جمله کردند. در این روز نیروهاى مستقر در پادگان سنندج، شهر را مورد حمله تانک و توپ های خود قرار دادند که در اثر این حمله صدها تن جان ‌باختند و یا زخمى شدند. در دومین روز حمله ارتش آدم کش دیروزی حکومت شاه و امروزی حکومت‏ اسلامى بر علیه مردم شهر سنندج، صدیق کمانگر سخن ‌گوى شورای موقت سنندج، با ارسال نامه ‌اى به خمینى هشدار داد که «این درگیرى مسلحانه از طریق صفدرى نماینده دولت و پادگان سنندج تحمیل شده است.»
در پی این واقعه آیت الله طالقانى، در راس‏ یک هیات دولتى به سنندج آمد و با نمایندگان مردم کردستان به مذاکره پرداخت. بنی صدر، طالقانی، رفسنجانی و بهشتی اعضاء هیئت را تشکیل می دادند. نمایندگان مردم کرد، ترکیبی از نیروهای ملی، اسلامی و نیروی چپ بود که‌ با هیئت شورای انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ رازی سنندج نشستی داشتند. نمایندگان جنبش مقاومت مردم کرد، شیخ عزالدین حسینی، صارم صادق وزیری، صدیق کمانگر، فواد مصطفی سلطانی، شعیب زکریائی، فاتح شیخ الاسلامی، یوسف اردلان و … بودند و از سوی گرایشات اسلامی نیز احمد مفتی زاده‌ حضور داشت. طالقانی رشته‌ سخن را بدست گرفت و گفت صدیق کمانگر کیست که‌ دستور حمله‌ به‌ پادگان را صادر کرده‌ است؟ بعد از او بهشتی شروع به‌ سخن رانی کرد و خواستار تیرباران صدیق کمانگر که‌ مسبب اصلی حمله‌ مردم به‌ ژاندامری و پادگان بوده‌ است، شد. صدیق کمانگر، با صدای رسا و تعرضی و محکم، جواب طالقانی و بهشتی را داد. صدیق کمانگر صلاحیت آن ها را نپذیرفت و موضع گیری انقلابی وی، نشست‌ را به‌ سکوت کشاند.
اما با وجود تنش در جلسه، سرانجام هیئت اعزامی از تهران و نمایندگان کردستان در نشست دانشگاه‌ رازی در مورد انتخاب شورای شهر سنندج به‌ توافق رسیدند‌ و این یک دستاورد بزرگی برای جنبش کردستان بود. مسلم است که موضع گیری و ایستادگی قاطع و محکم صدیق کمانگر در برابر هیئت اعزامی حکومت، یکی از فاکتورهای موثر در برگزاری انتخابات شورای شهر سنندج بود. انتخابات شورا، در فضایی دمکراتیک برگزار گردید و شورای شهر انتخاب شدند.
در این میان، کومه له در طول کم تر از شش ماه، به یک نیروی عظیم توده ای تبدیل شد که هم حکومتیان و هم نیروهای ناسیونالیست و بورژوازی کرد را به وحشت انداختند. آن ها، به دلیل این که از موضع طبقاتی کارگران و مردم محروم و زحمت کش حرکت می کردند با استقبال بی نظیر آن ها روبرو شده بودند.
سرانجام در روز ۲۸ مرداد ۵۸، خمینی فرمان حمله به کردستان را صادر کرد. حملات زمینی و هوایی علیه مردم شهر و روستاهای کردستان آغاز شد. ابتدا نیروهای ارش و سپاه از راه زمین و هوا وارد پاوه شدند و تعدادی از جوانان را به فرمان خلخالی این نماینده آدم کش خمینی اعدام کردند. بعد از پاوه، شهر به شهر از مریوان و سنندج گرفته تا سقز، نقده، بانه و مهاباد را یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار دادند. یا آدم کشان حکومتی به هر کدام از این شهرها می رسید و هر کسی را دستگیر می کردند بلافاصله در دادگاه های چند دقیقه ای خلخالی، به دست جوخه های اعدام می سپردند. ملاحسنی معروف امام جمعه ارومیه با اوباشانی که دور خودش جمع کرده بود جنگ داخلی در نقده راه انداخت و مردم کرد و ترک به جان هم انداختند تا سیاست ها و اهداف جانیانه خود را پیش برند. آن ها مردم قارنا و ایندرقاش و … را قتل عام کردند.
از مهر ماه ۵۸ تا جنگ ۲۴ روزه سنندج که در فروردین ماه ۵۹ اتفاق افتاد به مدت ۵ ماه شهرها و روستاهای کردستان، بار دیگر به کنترل مردم و نیروهای سیاسی مسلح درآمد. بار دیگر، حملات وحشیانه نیروهای حکومتی به کردستان از فروردین ۵۹، آغاز شد و نیروهای مردمی و سیاسی قدم به قدم مجبور به عقب نشینی شدند.
با لشکرکشی ارتش، گروه های مرتجع مذهبی و قداره بندان حکومتی به کردستان در سال ۵۸، پیشمرگان مسلح در مقابل این یورش ها ایستادند و مردم نیز دسته دسته به نیروهای پیشمرگ پیوستند. هزاران پیشمرگ که عمدتا به کومه له و یا حزب دمکرات تعلق داشتند در مقابل مهاجمان حکومتی دست به مبارزه و مقاومت بی نظیری زدند.
بخش عمده نیروهای کومه له در شهرهای سنندج، سقز، مریوان و در جنوب و مرکز کردستان مستقر بودند و از نفوذ توده ای قدرت مندی نیز برخوردار بودند. حزب دمکرات نیز در شمال کردستان و عمدتا در شهرهای مهاباد، نقده و اطراف آن دارای نفوذ بیش تری بودند. دیگر احزاب و گروه های سیاسی سراسری هم چون سازمان پیکار، سازمان چریک های فدایی خلق و… نیز نیروهای پیشمرگ داشتند که چندان تعیین کننده نبودند و در حد توان و طرفیت خود رد مبارزات روزمره حضور داشتند.
یکی از این ارگان های مردمی «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» در شهر سنندج تاسیس شد. طیف وسیعی از فعالین سیاسی سنندجی و سایر نقاط کردستان در این ارگان حضور داشتند و در راستای تحقق آزادی و برابری و عدالت اجتماعی مبارزه‌ می کردند. کادرهای سرشناسی از سوی کومه ‌له‌ در این ارگان مردمی فعالیت داشتند. چهره های محبوب و شناخته شده ای چون ناصح مردوخ، سیدایوب نبوی و صدیق کمانگر. رفیق صدیق، به عنوان سخن گوی جمعیت در برابر رسانه‌ ها و توده‌ های مردم ظاهر می شد؛ با حرارت دست به آژیتاتوری می زد و یا هیئت های اعزامی حکومت از پایتخت، به مذاکره می نشست.
سازمان دهی مردم آزادی خواه در شوراهای دهقانی و شهری، تشکل های زنان، جمعیت ها، اتحادیه های دهقانی، تشکل های کارگری، زنان، حرکت های سیاسی اعتراضی اجتماعی چون تحصن مردم شهر سنندج علیه حضور نیروهای حکومت اسلامی، کوچ مردم شهر مریوان، راه پیمایی طولانی سنندج – مریوان و بانه و سقز به طرف مریوان توسط کومه له، چهره سیاسی کردستان را دگرگون کرد.
جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب روز هشتم فروردین ۱۳۵۸، هیئتی از انقلابیون و فعالین سیاسی سنندج را برای کمک به‌ مردم ترکمن صحرا فرستاد. سازمان ده اصلی این هیئت نیز صدیق کمانگر بود. هیئتی با مسئولیت دکتر فتح الله‌، به همراه‌ جمعی از انقلابیون سنندج ‌عازم ترکمن صحرا شدند اما ماشین آن ها در نزدیکی بیجار به رودخانه‌ «زرده‌ کمر» سقوط کرد و ۹ نفر از آن ها جان باخت و هفت نفر نیز زخمی شدند. بیش از صد هزار نفر با راه پیمایی و اعتراض، جان باخته گان خود را بدرقه کردند. جنایات حکومت اسلامی در ترکن صحرا نیز بی سابقه بود.
بعدها صدیق کمانگر به عضو کمیته‌ مرکزی کومه ‌له‌ و عضو کمیته‌ مرکزی حزب کمونیست ایران انتخاب شد. تا این که رفیق صدیق کمانگر، روز سیزده‌ شهریور سال ۱۳۶۸، در کردستان عراق با ضرب گلوله ترور شد. ضارب با استفاده‌ از تاریکی شب موفق به فرار شد و خود را به‌ پایگاه‌ های حکومت اسلامی رساند.‌
به این ترتیب، انقلاب ۱۳۵۷ مردم ایران، تاریخ کاملا جدیدی را در مقابل طبقات اجتماعی و همه نیروهای سیاسی سراسر کشور از چپ تا راست گشود. در چنین فضایی، رهبری وقت کومه له نیز با شهامت بی نظیری به این دوره جدید گام گذاشت و فعالیت علنی خود را در روز بیست و ششم بهمن ۱۳۵۷، با مبارزه پیگیر از موضع منافع کارگران و زحمت کشان در سرنگونی حکومت سلطنتی به جامعه اعلام کرد. از آن تاریخ، حدود ۳۷ سال می گذرد و در این مدت کارنامه همه نیروهای سیاسی در مقابل جامعه قرار دارد.
حکومت اسلامی، هم زمان با این یورش های وحشیانه به کردستان، تهاجم خود به سازمان ها زنان و خواسته های آن ها، احزاب و سازمان های سیاسی، نهادهای دمکراتیک نویسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران، رسانه ها، تشکل های کارگران، دانش جویان و غیره را آغاز کرد.
موقعی که ما درباره کومه له و کردستان و کمونیسم بحث به میان می آوریم بلافاصله نقش و تاثیر کاک فواد سلطانی را حس می کنیم. رفیق فواد، نه تنها چهره ای برجسته و محبوب در جامعه کردستان، بلکه در بین نیروهای سیاسی چپ جامعه ایران بود. دل سوزی و آگاهی و شهامت کاک فواد، او را به یک شخصیت برجسته تبدیل کرده بود.
کاک فواد، کمونیستی خستگی ناپذیر و آگاه و سازمان ده ماهری بود که در راه رهایی طبقه کارگر و مردم محروم و ستم دیده تا آخرین لحظه حیاتش مبارزه کرد و به همین خاطر نیز از سوی نیروهای حکومت سرمایه داری اسلامی به قتل رسید. روز نهم شهریور ۱۳۵۸، قلب تپنده کاک فواد برای همیشه از تپش افتاد.
حضور کاک فواد، در سازمان دهی و پیش برد همه حرکت های سیاسی و اجتماعی و نظامی برجسته بود و با حضور خود، به این حرکت های مردمی شور و شوق فوق العاده ای می داد. از اعتصاب زندانیان سیاسی در زندان سنندج تا کوچ مریوان، از مذاکره با نمایندگان حکومت اسلامی تا سازمان دهی نیروی پیشمرگ و جنبش مردمی مقاومت در کردستان، تاکتیک هایی بودند که اتخاذ آن ها برای هر رهبر و سازمان دهی چندان هم ساده نیست. آن هم در دوره ای بسیار حساسی که هر لحظه مساله مرگ و زندگی در میان است. اما رفیق فواد، با دقت و هوشیاری کامل، اهداف و شعارهای تاکتیکی را به طوری طرح می کرد که در خدمت استراتژی جنبش کارگری کموینستی باشد.
رفیق فواد، حتی سال ها قبل از انقلاب بهمن ۵۷، به فکر تشکیل حزب کمونیست ایران بود و پس از انقلاب نیز همه تلاش خود را به کار بست تا کمونیست های سراسر ایران در ارتباط و تبادل نظر قرار گیرند و افق و چشم انداز تشکیل حزب کمونیست ایران را پیگیری کنند.
سروده زیبا و طبقاتی زیر، بزرگ ترین سند تاریخی به یادگار مانده از رفیق فواد است و به بهترین وجهی آرزو و ایده وی در جهت تشکیل حزب کمونیست ایران را به نمایش می گذارد:
روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع می کند
روز رستاخیز سرخ زحمت کشان را نوید می دهد
و آن روز روز آب شدن برف های ستم است
رفقا خورشید را بجنبانیم.
رفیق فواد مصطفی سلطانی، از بینان گذاران کومه له در پائیز سال ۱۳۸۴ بود که بعدها «کومه له» نام گرفت. کومه له، از تشکیل حزب کمونیست ایران از سال ۱۳۶۲ تاکنون سازمان کردستان حزب کمونیست ایران است. متاسفانه تاکنون این حزب و سازمان کردستان آن، چندین انشعاب را از سر گذرانده اند. این جریان با وجود این که دوره های مختلفی از حیات خود، افت و خیزهای متفاوتی پشت سر گذاشته، اما از مواضع و اهداف و برنامه کمونیستی خود دور نشده است.
رفیق فواد، در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک شاه دستگیر شد و با تعمیق و گسترش انقلاب، در مرداد ماه ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. وی، بلافاصله دست به کار سازمان دهی مردمی شد و به ویژه در مبارزات مردم شهرهای سنندج و مریوان علیه حکومت شاه نقش برجسته ‌ای را ایفا کرد. برپائی شوراها، تشکیل اتحادیه های دهقانی، تشکیل اولین دسته های پیشمرگ کومه له، بخشی از مبارزات موثر و برجسته کاک فواد بود.
جنایت کاران حکومت اسلامی، پنج تن از برادران کاک فواد را اعدام کرده اند. در بخشی از آخرین نامە «ماجد مصطفی سلطانی» از زندان تبریز، می خواینم:
«‌چه کند بر قلب چون آتش من، آتش تیر؟ بلشویک وار بباید مردن». رفقا و دوستان گرامی! با سلام گرم و آتشین از دور صمیمانه دستتان را می فشارم.
….
و اما مادرم!…
«فرزند تو نیستم، حاشا کنمت مادر، اگر از مردن من زار زنی و بر اعدام من چون مردن یاد کنی، فرزند تو نیستم اگر دیدى تن آغشته به خونم را، غم به دل راه دهی، و بر کار دشمن زار زنی، حاشا کنمت مادر اگر رفقاى رهم بر تن تو رخت عزا ببینند. مادر تیرباران در راه آرمان طبقه کارگر عروسی من است، پیرهن آغشته به خونم چلچراغ حجله من است. اگر مادرى و مادر من بپاخیز! جامه سرخ به تن کن گل سرخ بیاذین بر سینه خواهرم، تفنگ و فشنگدانم را بر دوش خواهر بگذار که سال هاست «آیین» مرا با خود دارد. بر خیز و جامه سرخ به تن کن و سرخ نگهدار نام من تا خصم بلرزد زنام من.»
با درود فراوان پیروز باشید.
مرگ بر امپریالیسم و ارتجاع داخلی
زنده باد سوسیالیسم!
بی دادگاه تبریز ماجد‌‌
این وصیت نامه، توسط ملکه مصطفی سلطانی، خواهر فواد و…، در دادگاه ایران تریبونال در لاهه قرائت گردید و قضات و حضار را عمیقا تحت تاثیر عیمق قرار داد.
در گزارشات مستقیم خود از دادگاه لاهه، از جمله درباره شهادت خانم ملکه مصطفی سلطانی، در تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۲، نوشته بودم: «خانم «ملکه مصطفی سلطانی»، سومین شاهد بود که به سئوالات دادگاه جواب داد. دادستانی: لطفا برای من بگویید چند خواهر و بردار بودید؟ ملکه: ما ۱۲ برادر و سه خواهر بودیم. دادستانی: چند نفر از خواهر و یا برادرهای شما به دست جمهوری اسلامی از بین رفتند. جمهوری اسلامی پنج برادر من را از بین برده است. چهار برادرم را اعدام کردند و یکی را نیز در راه کشتند. دادستانی: لطفا تعلق سیاسی آن ها را توضیح دهید؟ ملکه: آن ها مدافع حقوق زنان و محرومان و مردم تحت ستم از جمله مردم کرد بودند. هنگامی که خلخالی به مریوان آمد. پدرم خلخالی را ملاقات کرد. او، به پدرم گفته بود مطمئن باشید بچه هایتان را آزاد می کنیم. آن ها، در پادگان شهر زندانی بودند. اما فردا، برادران مرا با پنج نفر دیگر اعدام کردند. روز دوم، جنازه دو برادرم امین و حسین را همراه با ۹ نفر آوردند. خلخالی پس از حمله ۲۸ مرداد به کردستان آمد و در همه شهرهای کردستان عده زیادی را اعدام کرد. او، در کردستان به قصاب مردم کرد معروف است. برادرم فواد سلطانی، یکی از بینان گذاران سازمان کومه له بود که با حمله نیروهای جمهوری اسلامی جان خود را از دست داد. دو برادر دیگرم نیز در تبریز دستگیر شدند. ماجد و امجد این برادرم از کادرهای کومه له بودند که در زندان تبریز اعدام شدند. من از شاهدانی که با برادرانم در زندان بودند پس آزادی شان به ما گفتند که برادران مرا بدون هیچ دادگاهی اعدام کردند. موسوی تبریزی، اعدام آن ها را صادر کرده بود. همسرم جعفر شفیعی را نیز با یک تصادف در کردستان عراق کشتند.»
در پیشاپیش جنبش انقلابی کردستان، ‌دکتر جعفر شفیعی نیز یکی از چهره های محبوب کومه له بود که در کردستان عراق، ظاهرا در یک تصادف جان باخت. غلام کشاورز «بهمن جوادی» نیز در لارناکا (قبرس) ترور شد. هزاران پیشمرگ کومه له و حزب کمونیست ایران در درگیری ها جان باختند و یا در زندان ها اعدام شدند. همه این ها ضربه های سنگینی بر کومه له و حزب کمونیست ایران و به طور کلی جنبش کارگری کمونیستی وارد ساخت.
یکی از عرصه های دایمی کومه له، مبارزه با ستم ملی است. اما بنیان گذاران کومه له با دیدگاه های کمونیستی، همواره طرح و برنامه یک مبارزه رادیکال و انقلابی و کمونیستی را هم جهت با مبارزین و سوسیالیست های سراسر ایران پیش برده و راه حل واقعی ستم ملی را نیز در بستر مبارزه طبقاتی می بینند. چرا که آن ها به خوبی می دانستند که انتظارات و مطالبات مردم آزادی خواه و کارگران و ستم دیدگان کردستان، از طریق یک مبارزه سراسری علیه سرمایه داری و حکومت مرکزی امکان پذیر است نه غرق شدن در مبارزه محدود محلی.
در سراسر ایران تبعیض و ستم ملی یک واقعیت غیرقابل انکار است. کسانی که چنین معضلی را نمی بینند و یا آگاهانه خود را به ندیدن آن می زنند و یا دادخواهی مردم تحت ستم را «تجزیه طلب» و غیره می نامند نه تنها گرهی از گره های پیچیده مردم تحت ستم باز نمی کنند، بلکه به پیچیده شدن و حاد شدن آن نیز دامن می زنند.
بی شک یکی از معضلات و مشکلات حاد جامعه ایران در آینده، بر سر برابری واقعی همه شهروندان بدون در نظر گرفتن ملیت، جنسیت و باورهای آن ها خواهد شد. سیاست انسان دوستانه و همبستگی واقعی انسانی این است که در نخستین گام باید زبان های مادری همه ساکنان ایران به رسمیت شناخته شوند و همراه با زبان فارسی تدریس گردند. باید برتری ملی از بین برود و همه شهروندان از حقوق یک سان و برابری برخوردار گردند. برای حل این معضل و مشکل، گرایشات مختلف بورژوایی راه سرکوب و تحقیر و سرکوب ملل تحت ستم را در پیش می گیرند در حالی که کمونیست ها انسانی ترین و کم بهاترین راه حل ها را ارائه می دهند: همبستگی و هم زیستی مسالمت آمیز در چارچوب یک کشور، باید آگاهانه و داوطلبانه و آزادانه باشد نه از طریق زور و سرکوب و تحقیر و توهین!
دست کم در دو دهه اخیر و با دخالت نظامی آمریکا و متحدانش در خاورمیانه و اشغال افغانستان و عراق، لیبی و…، گرایشات ناسیونالیستی و شوونیستی اپوزیسیون ایرانی نیز فعال تر شده اند. آن ها، همواره سعی دارند سیاست ها و اهداف خود را با سیاست های دولت های قدرت مند غربی منطبق سازند تا شاید با مداخله نظامی ویران گر آمریکا و متحدانش و در میان جنگ و کشتار و ویرانی جامعه ایران، به قدرت برسند. بنابراین، استراتژی احزاب و جریانات بورژوائی و ناسیونالیست کرد و فارس و ترک و عرب و غیره، عمدتا از مسیر هم ¬گرایی با سیاست¬ ها و استراتژی غرب و در راس همه آمریکا می گذرد. در حالی که کمونیست از موضع مناقع و مصالح اکثرت ستم دیدگاتن و استثمارشدگان جامعه راه حل های خود را در رابطه با حل مساله ملی ارائه می دهند. در این میان راه حل کومه له، جایگاه برجسته ای در کردستان و جامعه ایران دارد.
حل مساله ملی در جامعه ایران، نه از طریق سیاست ها و اهداف فدرالیسم و خودمختاری و نه از طریق سرکوب ملل تحت ستم توسط شوونیست ها و حکومت مرکزی، بلکه از طریق راه های انسانی و اجتماعی و سیاسی جنبش کارگری کمونیستی امکان پذیر است.
در چنین شرایطی، طبیعی ست که هر فرد و سازمان و حزب و جمع کمونیست و برابری طلب و آزادی خواه موظف است بدون هیچ گونه چشم داشت و سیاست های سکتاریستی و فرقه گرایی، امکانات مادی و معنوی خود را در جهت متحد و متشکل شدن طبقه کارگر به کار اندازد تا طبقه کارگر متشکل و متحد با افق و چشم ¬انداز مبارزه همه جانبه علیه سرمایه ¬داری در صحنه سیاسی ایران به عنوان یکی از طبقات اصلی جامعه ظاهر شود و بدیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی خود را در مقابل افکار عمومی قرار دهد. در غیر این صورت تحقق انقلاب سیاسی – اجتماعی و رهایی جامعه ایران از ستم و استثمار سرمایه ¬داری امری محال است.
در این میان، نقش کومه ¬له و تلویزیون کومه له نه تنها در جنبش کردستان، بلکه سراسر ایران و منطقه نیز نقش حساس و تاثیرگذار است. از این رو، این انتظار از کومه ¬له می رود که بیش از پیش به جنبش کارگری و متحد کردن جنبش های دیگری با آن اولویت دهد و در حد توان و ظرفیت خود، برای برداشتن موانع پیش روی خودسازمان یابی کارگران گام های جدی بردارد.
کومه ¬له که در بیش از سه دهه و نیم گذشته، مبارزه سیاسی و اجتماعی بی ¬وقفه و خستگی ¬ناپذیری را هم در جنبش کردستان و هم در سراسر ایران پیش برده است اکنون باید بیش از هر زمانی خود را هم به لحاظ سیاسی و هم در عرصه مبارزه مسلحانه آماده کند. چرا که حکومت اسلامی ایران، در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگ و هم چنین بین المللی و منطقه ای در بحران و انزوا به سر می برد و اکثریت مردم ایران، دوران سختی را می گذرانند و خواهان بر کناری کلیت این حکومت ستم گر و استثمارگر هستند. در چنین موقعیتی، طبیعتا همه گرایشات سیاسی اپوزیسیون خود را برای تحولات آتی ایران آماده می کنند. در این میان، اگر کمونیست ها خود را برای این تحولات سرنوشت ساز آماده نکنند بعید نیست که همانند انقلاب ۵۷ ایران، فرصت تاریخی دیگری را نیز از دست بدهند.
به خصوص استراتژی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن، سرنگونی کلیت حکومت سرمایه¬ داری اسلامی و تحقق شعار «آزادی، برابری، حکومت کارگری» است. یعنی این جریان نه برای حاکمیت حزبی خود، بلکه برای حاکمیت طبقاتی کارگران مبارزه می کند و به این ترتیب، تحقق شعار «آزادی، برابری، حکومت کارگری»، خواست و آرزوی قلبی ده ها میلیون ها کارگر و مردم محروم و تحت ستم سراسر ایران است.
در پایان بار دیگر ۲۶ بهمن، روز کومه له را به کارگران و کمونیست ها و مردم انقلابی و آزادی خواه و برابری طلب کردستان و سراسر ایران و هم چنین رفقایم در صفوف کومه له و حزب کمونیست ایران، صمیمانه تبریک می گویم!
گرامی باد یاد و خاطره همه جان باخته گان راه آزادی و سوسیالیسم!
دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۱ – یازدهم فوریه ۲۰۱۳