آزادی، برابری، مرگ بر جمهوری اسلامی، راه حل و انتخاب ما و جامعه است

آزادی، برابری، مرگ بر جمهوری اسلامی، راه حل و انتخاب ما و جامعه است
(مصاحبه با سلام زیجی در رابطه با تشنج اخیر احمدی نژاد و مجلس اسلامی )

کمونیست هفتگی : جلسه استیضاح وزیر کار کابینه احمدی نژاد در مجلس جمهوری اسلامی روز یکشنبه ١۵ بهمن ١٣٩١ به صحنه رویارویی و افشاگری متقابل احمدی نژاد و لاریجانی تبدیل گردید. اکران فیلم ملاقات مرتضوی و صادق لاریجانی از طرف احمدی نژاد، پاسخ متقابل و تند رئیس مجلس و “غیر اخلاقی” خواندن اقدام احمدی نژاد به برکناری وزیر کار قطعیت بخشید. ایجاد چنین تشنجی در سطح علنی و در این ابعاد در صفوف بالاترین ارگان و مقامهای جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟ مردم چکار میتوانند بکنند؟

سلام زیجی: چنین کشمکشی در تاریخ جمهوری اسلامی تازگی ندارد اما مورد اخیر در مجلس شواری اسلامی ابعاد حادتر و عریانتری به خود گرفت و پیامدهایی نیز به دنبال داشت. بازداشت مرتضوی همزمان با سفر احمدی نژاد به مصر و خانوادگی خواندن قوه قضاییه از سوی احمدی نژاد و متقابلا جرم خواندن حرف های احمدی نژاد از سوی رئیس قوه قضاییه و “بخشیدن” احمدی نژاد محض خاطر “رهبری” از جمله پیامدهای بعدی آن بود و اینچنین به نظر میرسد به این سادگی این آتش زیر خاکستر خاتمه نخواهد یافت. تشدید اختلافات در میان مقامات جمهوری اسلامی و ابراز علنی آن علیرغم اینکه خامنه ای علنی و رسانه ای کردن این اختلافات را خیانت نامیده است، نشانه شدت و حدت بحرانی است که روبنای سیاسی سرمایه داری با آن مواجه است. این دعوا یکبار دیگر پوچی و بی ربطی این نمایندگان خود گمارده به منافع مردم را نشان داد و عیانتر نشان داده شد که چه سیستم مافیائی به اسم رئیس جمهور وحکومت و مجلس بر ایران حکمرانی میکنند. این کشمکش ها انعکاسی از حدت بحران سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی با آن روبرو شده است. نشانه انزوا بیش از پیش در میان مردم و در سطح جهانی است.
همانطوری که در مطلبی دیگر در کمونیست هفتگی اشاره کرده بودم شدت نزاع در بالا و در میان جناحهای مختلف حاکمیت، انعکاسی از تشدید بحران در کلیت رژیم و رابطه اش با جامعه است، ناشی از شکست سیاستهای اقتصادی و سیاسی و تضاد و تنفر جامعه از کل پیکره جمهوری اسلامی است. آنچه که در مجلس اسلامی گذشت تشدید اختلاف تا حد تیغ زنی علنی علیه همدیگر از سوی جناحهای رژیم برسر چگونگی پاسخ دادن و عبور دادن کلیت سیستم بورژوازی و جمهوری اسلامی از همین بحرانها و رابطه شکننده اش با جامعه است. جمهوری اسلامی در طی ٣ دهه بارها با بحرانهای متفاوتی روبرو بوده است اما جامعه و دشمنان طبقاتی خود را سرکوب کرده و به قهقرا سوق داده است، بعلاوه در خلا حضور یک حزب کمونیستی مدعی قدرت و حاضر در همه عرصه های نبرد طبقاتی به همراه عدم حضور طبقه کارگر متشکل و قدرممند توانسته است با حفظ کلیت خویش از این بحرانها عبور کند. در دو دهه اخیر پروژه های خاتمی و احمدی نژاد هردو ابزار و محصول عبور از این بحرانها بوده اند. هم رئیس مجلس و مجلسی ها و هم قوه قضاییه و سپاه و بیت خامنه ای هشت سال پیش متحدانه احمدی نژاد و سیاستهایش را حمایت و شخص وی را به جلو راندند و امروز که آن پروژه های اقتصادی و سیاسی کم و بیش مورد توافق شان پاسخ نگرفت و این دولت بار دیگر با شکست روبرو شده است، برای نجات بیت رهبری و نظام ،اگر بتوانند، جناح احمدی نژاد را قربانی و مسئول آن معرفی میکنند. سناریو فریب مجدد مردم را میچینند، چهره و پروژه ارتجاعی دیگری را در جهت کسب مشروعیت خود و بازسازی نظام طبقاتی و ایدئولوژیکی شان تدارک دیده و وارد صحنه میکنند.

اساس دعوا بر سر کنترل ثروت جامعه است . هر جناحی سعی دارد کنترل خود را بر ثروت تولید شده در جامعه توسط طبقه کارگر تثبیت کند. الگوهای سیاسی خود را متناسب با سیاست های اقتصادی خود بر جامعه تحمیل و در مقابل هم قرار دهند. با این وجود جناحهای جمهوری اسلامی بر حفظ کلیت جمهوری اسلامی و سرمایه داری در ایران توافق کامل دارند. بر این توافق دارند که برای انباشت سرمایه بیشتر باید به معیشت طبقه کارگر تعرض کنند. زدن سوبسیدها و بیکار سازیهای کم سابقه و به گروه گرفتن نان و زندگی دها میلیون خانواده کارگری و گرانی اقلام اولیه زندگی مردم تا حد ٣٠٠ درصد مبنا و سیاست اقتصادی توافق شده همه جناحها به عنوان بخشهای مختلف بوژوازی در حاکمیت بوده و هست! دعوا بر سر چگونگی اجرا آن و سهم بری بیشتر است. این اختلافات و به هم چنگ انداختنهای سران جمهوری اسلامی بسیار واقعی است اما واقعی تر از آن، این مسئله است که همه این ها همانطور که پیشتر گفتم در صدد نجات جمهوری اسلامی هستند و همه آنها خود را در مقابل دهها میلیون انسان تحت فشار در ایران و خشم فروخورده و انباشته کارگران و زنان و جوانان و آزادیخواهان ایران میبینند. اکثریت عظیم مردم اینها را نمیخواهند و دنبال راه حل و التڕناتیوی هستند. مشکل اینجا است که این اکثریت عظیم و در راس آن طبقه کارگر ایران نه تشکل توده ای و قدرتمند واقعی خود را دارد نه متحزب است و نه توانسته است پرچم پیشرو آزادیخواهانه و سوسیالیستی طبقه کارگر و آزادیخواهان را عملا و اجتماعا در بعد سراسری و میلیونی به پرچم و مطالبات روشن حرکت های اعتراضی درجامعه تبدیل کند. تلاش همگانی برای تامین چنین آلترناتیو و پرچم و حزبی امر مبرم همه کارگران و طرفدارن سرنگونی انقلابی رژیم و انانی که تشنه آزادی و برابری و رفاه و سعادت خود و جامعه می باشند. در دوره ای که دشمنان ما در بحرانند و به صورت همدیگر چنگ می اندازند ، باید استفاده خود را کرد و از جمله برای رفع این کمبودهای جدی جنبشمان گام جدی و فوری برداریم و صف مستقل کارگری و آزادیخواهی در در مقابله با کلیت این حاکمیت ضد کارگری و ضد آزادیخواهی ایجاد کنیم.

کمونیست هفتگی:آیا امکان برکناری کل کابینه احمدی نژاد قبل از برگزاری نمایش انتخابات ریاست جمهوری هست؟ طبق قانون جمهوری اسلامی در صورت برکناری نصف کابینه، امکان برکناری کل کابینه هست. دولت احمدی نژاد اگر یک وزیر دیگر را ازدست بدهد مجلس رژیم طبق قانون خودشان قدرت برکناری کل کابینه را دارد. از طرف دیگر این نگرانی نیز هست که جمهوری اسلامی برای مقابله با اعتراضات جاری دست به خشونت و کشتار بیشتری بزند.

سلام زیجی:هر اتفاقی در این نظام ممکن است رخ دهد. رژیمی که با سرکوب و خونریزی سر کار آمد، با سرکوب و خونریزی نیز به حاکمیت خود ادامه داده است، اقتصادش بحرانی است، سیاستش ارتجاعی و ضد مردمی است، فرهنگش در تضاد با جامعه و قرون وسطایی است، عدالتش دزدی و چپاول ثروت آن مملکت است، و با زور سرنیزه در صدد تحمیل آن به نرم بوده ولی برایش ممکن نشده است. هر اتفاق پیش بینی نشده ای چه در تقابل با جامعه و چه حتی با صف بندیهای درونی خودشان محتمل است. پیچدیدگی در نظامهای غیر متعارف، مستبد و اسلامی و مافیائی در همینجا است. با این وجود ، موقعیت شکننده ای که جمهوری اسلامی با آن روبرو است در مقابلش خط قرمزهایی قرار می دهد و شاید این رژیم را مجبورکند که به آن تن دهد و بارها مجبور شود “جام زهرش” را سر بکشد. تا جائی که به رابطه اش با جامعه بر میگردد بیش از این فشار آوردن و کشتار و به اختناق کشاندن جامعه نمی تواند قابل تحمل باشد و توان سرکوب و فشار آوردن بیشتر به مردم هم، به ویژه در ایندوره محدود است. حتما مرعوب میکنند، مانور میدهند اما بنظرم توان دست بردن به سرکوب ها و اقدامات شبیه به دهه شصت را ندارند. هم خودشان بسیار ضعیفتر و پراکنده تر شده اند و هم وحشتشان از مردم را به مراتب مخاطره آمیزتر برای خود حس میکنند.خودشان گفته اند شورشهای شهری شروع میشود. مردم به جان آمده اند و در نتیجه مجبورند دست به عصا حرکت کنند. به شدت در وحشت و نگرانی بسر میبرند. جنگ نهائی و خونین خود را حتما در مرحله ای که زوال و فروپاشی و سرنگونی خود را حتمی میبینند علیه مردم خواهند کرد اما اگر ابزارهای مبارزه و مقابله جنبش ما نیز آماده و محکم و گسترده باشد بنظرم به راحتی از پس شان بر میاییم و فراریشان خواهیم داد. در برخود به جناح بندیهای درونی شان نیز در این دوره نمی توانند دست به ماجرا جوئی نهائی بزنند. کنترل اوضاع فعلا محور اصلی سیاستشان است و در برخورد به دولت احمدی نژاد نیز به نظرم همین روش را تا پایان دوره اش ادامه خواهند داد. البته دوباره تاکید میکنم نمیشود با قاطعیت این روند را پیش بینی کرد. به ویژه اینکه احمدی نژاد متعلق به کمپ اصولگرا و خود بیت خامنه ای بود. چنانچه تشخیص دهند که جناح احمدی نژاد بیش از حد پا از گلیم خود بیرون میکشد بعید نیست همین راه “قانونی” که شما گفتید در مقابلش قرار دهند و ساقطش کنند. اما بنظر میرسد مصلحت نظامشان ایجاب میکند که هر طوری شده دوره ۴ ،۵ ماه باقی مانده از عمر دولت احمدی نژاد را تحمل کنند و نگذارند حادتر شدن کشمکش با دولت و ماجراجوئیهای بیشتر احمدی نژاد منجر به تعمیق بیش از بیش بحرانشان شود.
اما توجه داشته باشید که نفس این جدل ها و زنده نگاهداشتن آن در یک سطح کنترل شده برای همه جناحها و کلیت رژیم نفع دارد. از این طریق این رژیم، مردم و جریانات زیادی را بازی داده است و از آن سود برده است. ایجاد فضای “رقابتی” برای رژیم برابر است با توهم پراکنی در میان جامعه و اینکه هر جناحی بخشی از ناراضیان جامعه را به دنبال خود بسیج کند و ببرند پای صندقهای مسخره انتخاباتی و سر آنجام بازنده و پیروز هر طیفی باشد این کلیت جمهوری اسلامی است که به خود “مشروعیت” میدهد و مردم است که دوباره بازنده و شکست خواهد خورد. به دنبال رژیم همین را مبنا تعرض و افسارگسیختگی بعدی علیه کارگران و توده مردم قرار میدهد و در سطح منطقه و بین المللی نیز درصدد باجگیری و قدرت نمائی خواهد شد. این استراتژی در اولویت کلیت جمهوری اسلامی است تا تشدید بیشتر تشنج درونی صفوف جمهوری اسلامی و حذف عریان و قطعی همدیگر.

کمونیست ‌هفتگی: بعنوان سوال آخر، سر انجام این بحران و کشمکش در حاکمیت جمهوری اسلامی را چگونه میبینید؟ طبقه کارگر، مردم و حزب چه نقشی در این تحولات می توانند داشته باشند؟

سلام زیجی: سر انجام این روند و تحولات بیشتر به نقش ما کارگران و کمونیستها و مردم آزادیخواه گره خورده است. به عکس العمل طبقه کارگر ایران به عنوان مهمترین، بزرگترین، محرومترین و سرکوب شده ترین ، و در عین حال معترضترین بخش جامعه ایران گره خورده است. به علاوه به جنبش زنان و جوانانی گره خورده است که هیچگاه با این حاکمیت و مذهب و فرهنگش سر سازگاری نداشته اند. به نقش حزب ما به عنوان بخش متحزب این جنبش گره خورده است که آیا میتوانیم افق و تحرکی که مد نظر ما است به پرچم طبقه و کارگران تبدیل کنیم یانه؟ در عین حال فاکتورهای بین المللی نیز روی تحولات درونی جمهوری اسلامی و قدرت مقابله آن با مردم بسیار موثرند . همین که اخیرا با اشتیاق به استقبال پیشنهاد مذاکره معاون اوباما رفته اند خود گویای رویکرد جدید و عقب نشینی آشکارای جمهوری اسلامی از هویت و پرچم “ضد امریکایی” خود میباشد. این ترس از “شورش گرسنگان” و خیزش توده دها میلیونی است که در این شکل دست دوستی به طرف “شیطان بزرگ” دراز کرده اند. به منظور کاهش بار معضلات اقتصادی و سیاسی که هم در داخل و هم در سطح روابط بین المللی با آن رو بروهستند مشتاقانه به استقبال پیشنهاد مذاکره با امریکا میروند. خود دولت های غربی نیز وقتی خطر شورش و خیزش توده های محروم وانقلابی را احساس کنند که در آن کارگر و چپ دست بالا را پیدا کنند حاضرند هر کاری بکنند که این رژیم، البته در شکل رام شده آن، همچنان قدرت را حفظ کنند.

ماههای آینده و به بهانه “انتخابات ریاست جمهوری” دوره مهم و حساسی برای جمهوری اسلامی هم در بعد داخلی و هم خارجی است. دوره ای که در اشکال مختلف در صدد فراهم کردن ملزومات برای عبور خود از بحرانها و موقعییت شکننده اش است. برای کارگران و کمونیستها و حزب ما هم اگر این دوره مترادف با بسیج جامعه علیه رژیم و بازیهای انتخاباتی و جناحی اش نباشد، اگر دوره به شکست کشاندن طرحهای رژیم نباشد، اگر دوره تعجیل در تشکل یابی طبقه و تحزب و بازیگری در صحنه سیاسی به عنوان طبقه کارگر و حزب حکمتیست نباشد نمیتوان از پیشروی طبقه کارگر وجنبش آزادی وبرابری علیه جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری حاکم حرفی زد. در خلا این تلاش و پیشروی، تحولات آتی را همچنان جمهوری اسلامی و یکی از جناحهای آدمکش آن و دیگر بازیگران بورژوازی در اپوزیسیون همراه با دولتهای ضد کارگری و هراسان از عروج کارگر و کمونیسم دولتهای غربی از جمله امریکا رقم خواهند زد. در صورت وقوع چنین سناریوی، هر شکلی از تحولات به زیان طبقه کارگر و جنبشی است که بیش از سه دهه است هدفش سرنگونی بدون قید و شرط کلیت این نظام جنایتکار و دست یابی به آزادی و برابری و رفاه بوده است.

یک رکن مهم سیاست فعال جنبش و حزب ما رفع آن ضعف ها، خنثی کردن طرحهای امریکائی و ناتوئی، سناریوهای فریبند “انتخاباتی”جمهوری اسلامی و تلاش بدون درنگ برای کسب موقعیت و تناسب قوا متناسب با قدرت اجتماعی جنبش خودمان است. تشخیص این شرایط و تلاش برای تامین این موقعیت، امر اول هر نهاد کارگری و محافل سوسیالیستی و فعال کمونیست و آزادیخواه است. باید با تلاش پیگیر و تامین گسترش مبارزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کارگران و توده های زحمتکش علیه حکومت بورژوا اسلامی دوره آتی را بنفع طبقه کارگر و برای ساختن جامعه ای عاری از استثمار طبقاتی رقم زد. حزب حکمتیست باید این پتانسیل را داشته باشد که این روند را از هم اکنون بنفع طبقه کارگر و صف آزادیخواهان شکل دهد. در مقابل مضحکه انتخابات جمهوری اسلامی و در تقابل با کلیه جناحبندیهای این حاکمیت جنایتکار حزب ما و جنبش ما یک را حل و تنها یک انتخاب را در مقابل خود دارد: آزادی، برابری، مرگ بر جمهوری اسلامی!

http://www.hekmatist.org/index.php

۲۰ بهمن ۱۳۹۱