وقتی سادیسم و دگر آزاری در جامعه الگوی مجازاست

دوجلد کتاب کە در چند روز گذشتە خواندم، خواندن این دو کتاب را بە تمامی دوستانی کە تابحال انها را نخواندەاند پیشنهاد میکنم.

کتاب اول رومان ” ژوستین ” اثر نوسیندە مارکی آلفونس فرانسوا دوساد است او بیرحمی، خشونت جنسی و تجاوز را با کنجکاوی فلسفی بە نقد میکشد . از نظراو بشر برای شهوت، لذت از دردمندی دیگران، معامله به مثل، استیلا یافتن بر آنها و یا صرفا جهت پاسخ دادن به کنجکاوی خود به خشونت دست می‌زند. اختلال شخصیت سادیستی ، لذت بردن به تنهایی کافی نیست و لازم است که این لذت شامل لذت جنسی هم باشد. در اینجاست کە کلمە سادیسم نمایان میگردد .
کتاب دوم کتیبه های هخامنشی، اثر پی یر لوکوک بود. این کتاب ترجمەایی است از کتیبەهای دوران هخامنشی کە اکثر ان کتیبەها در بییستون موجود است. مبالغه های فراوان در برقراری عدالت و انسانیت در ایران باستان مطرح می شود حتی این مبالغەها بە جایی رسیدە بود کە پهلویها میخواستند هخامنشیها را بە عنوان پدران حقوق بشر در تاریخ دنیا بە ثبت برسانند، از سوی دیگر یوانایان را مساوی با وحشی گری معرفی می کردند این در حالی است کە در همان زمانی کە در یونان بحثهای فلسفی کسنوفانس، سقراط و افلاطون و بسیاری دیگر بە نوشتار تبدیل میشد و در اختیار عموم قرار دادە میشد کە اکثرا با نوشتەهای انها اشنایی داریم. در ایران نیز پادشاهان هخامنشی دستور حکاکی عباراتی را میدادند کە در اینجا بدور از شایعات از زبان داریوش در بیستون را از ترجمە کتیبە های هخامنشی را برای دوستان باز نویسی میکنم تا زمینە این نوشتار را فراهم سازم.
“آن گاه ندینتبیره فرار کرد با چند تن از سربازان اش بر پشت اسب. او به بابل رفت، آن گاه با یاری اهوره مزدا هم بابل را گرفتم هم ندینتبیره را. در بابل تیر به مقعد ندینتبیره و بزرگانی که با او بودند فرو کردم. تمام ۴۹ نفر را کشتم. این آن کاری است که در بابل کردم”. ص ۲۲۷ پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی.
“بدین سان، ارخه را دستگیر کرد که به دروغ خود را نبوکودرچره می نامید، و همچنین مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، من تصمیم گرفتم: ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در بابل تیر به مقعدشان فرو شود. این آن کاری است که من کردم”. ص ۲۴۳ تا ۲۴۵ همان کتاب.
“من تصمیم گرفتم که ارخه و بزرگانی را که با او بودند روی تیر نوک تیز بگذارند. آن گاه ارخه و مردانی که وفا داران اصلی او بودند، در بابل تیر به مقعدشان فرو شد. در کل کشتگان و بازماندگان سپاه ارخه ۲۴۹۷ تن بودند”. ص ۲۴۴ همان کتاب.
“مردمی به نام رغا، در سرزمین ماد، او تا آن جا رفت، آن گاه من سپاهی را به دنبال او فرستادم، فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوش ها، زبان او را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم”. ص ۲۲۸،۲۲۹، ۲۳۳ همان کتاب
“به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را شکست داد و چیژتخمه را دستگیر کرد، او را به سوی من آوردند، آن گاه، من بینی و گوش هایش را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، در درگاه من، او زنجیر شده به نمایش گذاشته شد، تمام مردم او را دیدند، سپس در اربئیلا تیر به مقعد او فرو کردم”. ص .۲۳۴همان کتاب.
داریوش شاه می گوید: “آن گاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند،شهری به نام هووادیچیه، در پارس، در آن جا تیر به مقعدشان فروکردم”. ص ۲۳۸همان کتاب.
نکتەایی کە پس از خواندن این دو کتاب مرا بە تفکر و تامل وا داشت، خشونت گرا بودن سلسەایی است کە از طرف بخش عظیمی از ایرانیان مرکز نشین پایە فرهنگ ایرانی بە حساب اوردە میشود.و این سلسلە را بە عنوان پایە گذار انسان دوستی قلمداد کردە و از عظمت ان سلسلە بە خود میبالند و ان را مشهودی از بزرگی و متمدن بودن تاریخ خود بحساب میاورند.
بسیاری از جامعە شناسان منشاء خشونت را فرهنگ حاکم و فرهنگ رایج ان جامعە میدانند و بر این باورند کە الگوهای فرهنگی و تاریخی کە خود خشونت افرین بودەاند میتوانند عامل و معرف اصلی خشونت در یک جامعە باشند.
به طور کلی خشونت در جوامع، وقتی رشد و نمو میکند کە از طرفی حاکمان یا عاملان خشونت، نتوانند وضعیت را بە نفع خود بچرخانند یا نتوانند از طریق دیالوگ ، گفتمان و استدلالهای منطقی پاسخگوی افکار عمومی باشند. در نتیجە خشونت زبان کرداری میشود و این برخورد نیز بە نوبە خود به ایجاد تنفر و تعارض درجامعە منجر می شود، کە خود میتواند نسلهایی از انسانهای ان جامعە را در برخورد خشونت امیز نسبت بە همدیگر، همدست و شریک نماید.
اگر فرهنگ حاکم اسلامی ایران، کە خود منشایی از خشونت در طول تاریخ بودە و فرهنگ رایج تاریخی هخامنشی کە از جانب بعضی از مخالفان حکومتی هنوز هم بشدت تبلیغ میشود را، مورد بررسی قرار دهیم بخوبی در خواهیم یافت کە چرا مردم جامعە ایرانی، بجای اعتراض بە اجرای احکام جزای اسلامی در ملاء عام، تخمە و اجیل و دوربینهایشان را میبرند تا خود را بخشی از ان فرهنگ و الگوهای تاریخی و حکومتی ان جامعە بحساب بیاورند و احساس همبستگی کنند و نظارەگر اجرای حکم شلاق و اعدام جوانان و نوجوانانشان باشند.
در گذار از سنت گرایی تاریخی به نوگرایی باید بە سە مسئلە اساسی توجه نمود: یکی از انها دریافت صحیح از سنتهای تاریخی، ریشه ها، ارزشها و کارکردهای آن است کە متاسفانە در جامعە ایرانی هیچگاە نتوانستە است مورد نقد وبررسی قرار بگیرد. هرگاە کسی ، تمایل و توانایی نقد از ان سنتها ی تاریخی را داشتە، با خشونت قهری و حذف فیزیکی از جانب حمکرانان و طرفدارن فرهنگ رایج مواجە گردیدە است. و با همان شیوەایی کە الگوهای سنتی تاریخی با مخالفان خود رفتار کردەاند با او نیز رفتار شدە است.
دیگری تعریف و تبیین شفاف از نوگرایی ، نمودها و پیامدهای آن در جوامع مدرن است کە در این گزینە نیز بجای ارائە تعریف واقعی از ارزشهای انسانی در جوامع مدرن، شاهد و ناظر سانسور و تحریف حقایق هستیم کە، چیز غرینی در تاریخ دهشتناک جغرافیایی بە نام ایران نبودە و نیست. دور نمودن مردم از حقایق و وادار نمودن انها بە مصرف تولیدات ناقص و دورغین فکری را، در این روند بە خوبی شاهدیم. بخش عظیمی از حقایق از شیوە زندگی جوامع مدرن و کل پیامدهای مثبت ان را تنها در روابط ازاد جنسیتی میان مرد و زن خلاصە و بخورد جامعە ایرانی میدهند.
سوم بینش و تفکری که به تحلیل سنت و نوگرایی تبدیل میشود و ارزشهای آنها را انتخاب میکند کە در این ضمینە نیز بە دلیل نبود تعاریفی درست از دو مورد اول تفکرات مذهبی، ایدولژیکی ، قدرت طلبی، مرکزگرایی وخودبزرگ بینی جایگاە محکمتری از خشونت پروری در جامعە را تبلغ میکند. و برجستەترین راە حل رسیدن بە نوگرایی را درحذف دیگری خلاصە میکنند.
تعریف مدرن انسان شناسی بر انسانهای یک جامعە کە بە دنبال تغییرات اساسی در نحوە زندگی خود هستند حکم می کند که یا خود را به سیل نوگرایی سپرده و تابع محض ان دادەها باشند و بر گذر زمان ان دادەها را با باورها تدبین کنند. یا اینکە با ارزیابی تاثیرات و پیامدهای تغییرات، آگاهانه فرهنگ خشونت و سنت گراییهای تاریخی و ارزشهای دیرین قدرت طلبی خود را نفی کنند وان فرهنگ را بە عنوان دورانی از خشونت طلبی و انزاوی ارزش انسانی جامعە در طول تاریخ قلمداد کنند. ان زمان است کە ما میتوانیم شاهد ان باشیم کە مردم جامعە ایران تماشاگران تاتر خشونت امیز همچون سنگسار،قطع اجزای بدن انسانها در میدانهای اعدام و شلاق نخواهند بود و اعتراضگران خشونت امیزی دستگاهای دولتی و قدرت خواهند بود.