ناسیونالیست های ایرانی در تکاپویی دیگر

این روزها با گرم شدن بازار سیرک انتخابات ریاست جمهوری اسلامی می بینیم که دسته دسته محافل و گروه ها و جک و جانورهای سیاسی موسوم به ملی و ملی مذهبی و وطن پرستان چند آتشه تحت لوای حفظ تمامیت ارضی، “کیان ملت”، “انتخاب بین بد و بدتر” و مقداری اراجیف دیگر دوشادوش باندهای جنایت کار رژیم سعی در گرم نمودن تنور ویران و سرد نمایش باغ وحش رژیم را دارند، از این رو این بنده کمترین سعی دارد تا با کمی واکاوی این جریان برای مخاطبین گرامی اندکی روشن سازم آنچه را در حال وقوع است.
ابتدا باید اشاره کنم که بحث بر چند محور اصلی استوار است.
۱)شناسایی باندها و گرایشات سیاسی ناسیونالیست و بررسی پایه های مادی دخالت گری و مشارکت اینها در انتخابات.
این گروه ها، شامل دو دسته اصلی هستند: یکی اصلاح طلبان حکومتی و باند احمدی نژاد و دومی اپوزیسیون ملی-مذهبی، سلطنت طلب، سوسیال دمکرات و استالینیست های داخل و خارج کشور . طیف وسیعی از اصلاح طلبان حکومتی پس از وقایع سالهای گذشته و رو شدن دستان فاسدشان در دو سال اخیر با دگردیسی سیاسی، شعارهای مذهبی و ملی و میهنی جدیدی را وارد فضای کثیف سیاسی نموده اند؛ مانند “ایران برای همه ایرانیان” و “یک رنگ، یک وطن، یک نژاد” که جملگی این نوع شعارها تا به امروز گوش شنوایی نیافته است. باید گفته شود که این باند هیچ شانسی در بازگشت به قدرت ندارد و حتی در میان همسویان خارجی اش هم دارای هیچ حسابی نیست، توده به جان آمده مردم و اقشار تهی دست جامعه نیز عطای اینها را به لقایشان بخشیده اند. تحلیل نگارنده این است که در هفته های آینده این گروه در باند احمدی نژاد ادغام و هژمونی احمدی نژاد، اینان و جنبش سبز را خواهد بلعید.
باند احمدی نژاد اما بسیار شانس بیشتری برای ماندگاری در عرصه سیاسی ایران را دارد و در این سالها به راستی که دیپلماسی فعال چند سویه خارج کشورش توانسته تا مقادیر زیادی پول و سلاح گرد آورد. همچنین این باند توانسته است در عرصه هایی توسط واسطه هایی چون مرکز ایرانیان مقیم خارج و جامعه ایرانیان امریکا، نظر اربابان اروپایی و آمریکایی را جلب کند. “مکتب ایرانی” و “اسلام ایرانی” شاخصه اصلی این ناسیونالیسم است که الحق خریدار هم دارد تکیه بر پوپولیسم عریان و تاریخ جعلی ایرانیت و اسلام تاریخی که وقتی آدم نگاه می کند پر است از جنایت و خیانت و پستی و رذالت که ذره ذره آن را با خون انسانهای شریف نوشتنه اند، تاریخ سیاه صدها سال بربریت و تاریکی . اما باند احمدی نژاد ظرفیت بالایی دارد که همه دار و دسته و دلقک های ناسیونالیست را زیر پرپم خود گرد آورد؛ چون این بار اینها هم در قدرت هستند، هم پول دارند و هم سلاح و کوچکترین جرقه ای منجر به جنگ خیابانی و تسویه حساب های درونی رژیم می شود.
باند احمدی نژاد در حال حاضر بزرگترین گروه (بخوانید مافیا) ناسیونالیست ایرانی است که توانسته است حتی از سبز ها نیز گوی سبقت را برُباید و از سویی این خطر می رود که آینده ای بسیار تاریک تر از حال، توسط اینها رقم بخورد.
اما آن سوی مرزهای ایران هم از لیبرال ها و دموکرات ها و شماری از ملی چی ها، مصدق چی ها و ملی مذهبی ها نیز به عنوان صحنه گردان این کارناوال وارد میدان شده اند و زیر لب واژه ها و عباراتی همچون “بد و بدتر”، “حمایت مشروط” واستراتژی “بُرد- بُرد” دستاویزی شده است برای دخیل بستن به ارابه انتخابات و ارابه¬ران آن که همانا احمدی نژاد است. این اولین باری نیست که ناسیونالیست های خارج نشین به منجلاب انتخابات درمی غلتند از آن جایی که ناسیونالیست ها هیچ شانسی برای جلب نظر مردم از طریق تبلیغ و ایجاد پایگاه فراگیر اجتماعی ندارند و بی سازمانی و نبود سنت های مبارزاتی موجب شده که در نهایت دریوزگی هر روز سیاست نوینی را به محک آزمایش گذارند که خوشبختانه تا به امروز توفیقی نیافته اند و فقط ویترینی بوده اند در لابی های خارج کشور رژیم در دو دوره خاتمی و سبز برای نشان دادن و غالب کردن اپوزیسیون اخته شده و گوش به فرمان . افسار این جماعت در دست چپ ناسیونالیت (استالینیست) به سرکردگی باند فرخ نگهدار و توده ای هاست، اینها که در این ماه ها، یک شب در میان در بی بی سی و صدای امریکا که جولانگاه این خفاش های سیاسی اند، دارند در خیزشی نوین سخن از بد و بد تر و سیاست “برد برد” به زبان می رانند. کسانی که تا دیروز تا دم در دادگاه لاهه رفتند برای تحت پیگرد قرار دادن احمدی نژاد و سران رژیم به یکباره تغییر موضع داده اند، به راستی چه چیز باعث این چرخش ناگهانی شده؟! به عقیده این نگارنده استیصال و اپورتونیزم و بی افقی سیاسی تنها دلایل چنین تغییر سیاستی نیست، بلکه باید گفت اشتراکات زیادی چه از نظر جهت گیری سیاسی و چه از نظر جنبشی، ماتریال چنین پیوند نامیمونی است. مگر اینها مطالباتشان در طی این سالها چه بوده ؟ چه در دوره اصلاحات و چه در دوه خاتمی و چه در حال حاضر، احمدی نژاد و شعارهایش بسیار رادیکالتر از اینها بوده و بالاخره توفیق یافته است که جملگی این سیاست بازان را زیر یک چتر واحد ارتجاعی به صف کند و در روزهای آینده همگان خواهند دید که چه کسانی آهسته آهسته به مکتب مضحک ایرانی احمدی نژاد خواهند پیوست.
اما ببینید حال و روز سلطنت طلبان “وطن پرست” را که رضا پهلوی لیدر بزرگشان هم به طور کاملا خاموش در حمایت از احمدی نژاد در برابر کل رژیم و اینکه این آخرین فرصت خواهد بود، در گفتگو با تلویزیون آریایی نظر خود را طوری اعمال کرد که مجری برنامه دست به مخالفت آشکار با این “شازده” اصیل ایرانی زد. لازم به ذکر است تلویزیون و مجری مذکور از سینه چاکان اعلیحضرت همایونی و علیا حضرت ملکه می باشند. وقتی هم تاریخ اینها رو آدم ورق می زند چیزی چز چاپلوسی و خیانت نمی بیند و تمام قهرمان های تاریخ اینها یک مشت پهلون پنبه وبی عرضه، و بنا هایشان و هنرشان هم یک مشت تیر و تخته، و افتخارشان هم شکم چرانی و کاسه لیسی است.
۲)دلایل و توجیهات جریانات مختلف ناسیونالیست برای مشارکت یا حداقل تبلیغات گسترده که از چند هفته پیش آغاز شده است و گویا دفاع از باند احمدی نژاد آغازیست بر این ماجرا.
کلیه این جریانات دلایل مشابهی برای دخالت در این منجلاب سیاسی را دارند دلایلی همچون شرایط جهانی و احتمال جنگ عده ای را وا داشته تا از استراتژی “بد و بدتر” دفاع کنند و عده ای از فدرالیست ها نیز از سیاست “برد برد” حرف می زنند یعنی این انتخابات و گرم شدن آن باعث می شود که بار دیگر مردم در خیابانها ظاهر شوند، حالا به چه قیمتی و با چه خواست و مطالباتی مهم نیست؛ متاسفانه بخشی از چپ پوپولیست نیز که اسم کمونیست و کارگر نیز بر دوش خود دارد به این اردو پیوسته و هر روز با سیاست نوینی سعی در توجیه استحاله سیاسی جدید خود را دارد .
۳) بررسی و نگاهی به رسانه هایی همچون صدای امریکا و بی بی سی فارسی.
اما ببینید رسانه های سرویس های امنیتی امریکا و انگلیس را که هر روز با زوم کردن بر جماعت باند احمدی نژاد سعی در حقنه کردن همان چیزی هستند که در ۳ سال گذشته برای سبز و موسوی چی ها مایه گذاشتند . امروز می بینیم که به طرز خارق العاده ای دارند برای احمدی نژاد تبلیغ می کنند و می خواهند هر طور شده باند احمدی نژاد را مخالف جلوه بدهند . برای نمونه مشاهده کنید که در چند روز اخیر چه تبلیغ گسترده ای را حول حرف های احمدی نژاد در مجلس آغاز کرده اند. به نظر من باید این بار ترسید از آنچه در حال وقوع است و کمونیست ها و طبقه کارگر باید موضعی شفاف و انسانی را اتخاذ کنند موضعی که ازجامعه و مدنیت آن در مقابل این گانگستر های سیاسی دفاع کند ….
اما صف کمونیست ها و طبقه کارگر
طبقه کارگر هیچ نفعی در هیچیک از نزاع ها و جناح های رژیم ندارد مطالبات طبقه ما تنها از طریق انقلاب کارگری و تداوم ان دست یافتنی است این امر هم مستلزم زمان و نیروی واحد طبقاتی است . مادامی که طبقه کارگر، حزب خودش را نداشته باشد هرگز نمی تواند در رویدادها و تحولات سیاسی وارد شود و تاثیری قابل ملاحظه از خود برجای بگذارد. متاسفانه سی و چند سال از حاکمیت سرمایه داری ایران می گذارد، ولی نیروهای کمونیست ظاهرا تصور می کرده اند که تدارک برای تشکیل حزب انقلابی طبقه کارگری امری است که از “غیب” انجام خواهد شد یا این که مربوط به اینده ای دور ودراز و نامعلوم است. و دقیقا به همین دلیل که کوچک ترین سازماندهی و تدارکی برای رویارویی با حوادث انقلابی پیش رو و خیزش های کارگری نکرده اند، همیشه از فرط استیصال یا موضعی منفعلانه می گیرند، یا در بهترین حالت به همان بازی “بد و بدتر” درمی غلتند. نسل جوان مارکسیست های انقلابی باید یک بار برای همیشه تصمیم بگیرد که به جای تکرار اشتباهات گذشته، به جای صرفا “ناظر” بودن (و نه “کنشگر” بودن) در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه، به جای راحت طلبی و “انتظار” برای چرخش توازن قوای سیاسی و اجتماعی به سمت آن ها، باید زمینه های اولیه حزب طبقه کارگر را ایجاد کند، چرا که در غیر این صورت ناگزیر باید برای حفظ “نام” خودش بر روی کاغذ و صفحات اینترنت، به زائده باندهای رژیم یا سایر نیروهای ارتجاعی مذکور تبدیل شود و با این کار هم چنان به خودکشی سیاسی دست بزند. تجربه اعتراضات پس از انتخابات، به خوبی اثبات کرد که وزن نیروهای “چپ” به لحاظ میزان تاثیرگذاری بسیار پایین، اگر نگوییم صفر، بود. این در حالی بوده است که بسیاری از این “چپ ها” سال های مبارزه کارگری را رها کرده بودند و مشغول “فعالیت” در بین نیروهای لیبرال و ناسیونالیست خرده بورژوایی بودند. با این حال حتی در بحبوحه مبارزات، قادر نبودند که کوچک ترین جهتی به نیروهایی بدهند که روی آن که تکیه داشتند. وضع بسیاری از چپ در زمینه فعالیت کارگری، که یقینا حوزه فعالیت ما هست و باید باشد، نیز به همین شکل بود. پس باید باید آستین ها را بالا زد و صف مستقل طبقاتی خودمان را از چپ نما ها و گروه هایی که منتظرند تا وقایع ۳ سال گذشته تکرار شود، جدا کنیم. یک بار و برای همیشه، درک کنیم که اولا بدون حزب انقلابی طبقه کارگر، انقلاب ناممکن است، و به علاوه سپردن ابتکار عمل در دست نیروهای ارتجاعی مزبور برای تاثیرگذاری بر روی جامعه و کانالیزه کردن اعترااضت جاری، تبعات و عواقب جبران ناپذیر و سنگینی دارد؛ و ثانیا از هم اکنون باید برای تدارک چنین حزب و انقلابی تدارک دید و هرگز وظایف امروز را به آینده نامعلوم نسپرد.