در پایان یک دوره در سازمان سراسری پناهندگان ایرانی (بیمرز)

نزدیک به بیش از ۸ سال است که از تأسیس سازمان سراسری پناهندگان ایرانی (بیمرز) می­گذرد. در این ۸ سال افت و خیزهای زیادی در این سازمان رخ داد، که به انحاء مختلف سرهم بندی و حل و  فصل می شد و روی ایراد و انتقادات به سادگی سرپوش می گذاشتند. اما چیزی که بسیار واضح بود این بود که بیمرز بعنوان یکی از سازمان­های مدافع حقوق پناهندگان ایرانی به لحاظ سیاسی و اجتماعی نقش قابل ملاحظه ای در این عرصۀ داشت.بیمرزاز کادرهای مجربی برخوردار بود و در چند منطقه دارای امکانات لوکالی و دفتری بود و در روند سیاست­­ پناهنده پذیری مخصوصاً در کشور سوئد تاثیر گذار بوده است.

همانطور که گفتم در این ۸ سال این سازمان از فراز و نشیب­های زیادی عبور کرد،و توانست با قدرت بیشتری در چندین کشور و در مقطعی فقط در مناطقی مثل سوئد (و اکنون بیشتر در سوئد) اعلام حضور نماید. اما با این وجود در این ۸ سال به غیر از برگزاری چند کنفرانس کوچک و کم تاثیر آن هم در سوئد گسترش بیشتری پیدا نکرد. ولی هیچ کس به نقد،این سازمان همت نگذاشت و مسائلی که در کنفرانس­ها پیش آمد،نه تنها نقدی بر آن سنت و سبک کار صورت نگرفت،بلکه بیشتر،توجیه سیاست­هاو برنامه­های بود که به هیچ وجه راه گشاه نبوده است.

 من بعنوان یکی از بنیانگذاران این سازمان و از مسئولین شناخته­شدۀ این سازمان در سوئد و کسی که از اول در متن این افت و خیزها بودم، خود را موظف می­دانم که این نقد را هر چند دیر هنگام اما بالاخره انجام بدهم، تا گامی باشد در عرصۀ بهبود امر مبارزه برای کسب حق پناهندگی در دنیایی که سرمایه و سرمایه­دار یکه تاز میدان است.

همانطور که بر همگان روشن است، بیمرز بعد از انشعاب از فدراسیون با نام سازمان­ پناهندگان ایرانی شروع به فعالیت نمود. در کشور سوئد نیز به تبعیت از سیاست عمومی انشعاب این امر انجام گرفت و سازمان بیمرز در سه منطقۀ شمال – مرکز و جنوب سوئد به فعالیت پرداخت. در شهرهایی مثل Linköping و Västerås  نیز دفتر نمایندگی اعلام کرد و طبق تمام بازی­های سیاسی بعد از انشعاب به تبلیغ و بزرگنمایی بیش از حد پرداخت.

اما چیزی که واضح بود در شمال سوئد به لحاظ اینکه جریان دیگری در عرصۀ پناهندگی نبود به سازمان اول پناهندگان ایرانی و در شهرهای استکهلم و گوتنبرگ به لحاظ چند حرکت خوب و سنجیده توانست خود را مطرح کند. هدف در مرحلۀ اول اعلام حضور و تثبیت کردن سازمان در مقابل همسایۀ رقیب (فدراسیون) بود. طبق روال تمام انشعابها برای نشان دادن حقانیتشان می بایست چهرۀ همسایه را خراب می کردند. متأسفانه در این عرصه در مواقعی نیز بی پرنسیب هایی هم اتفاق افتاد که از جملۀ آن نادیده گرفتن دست آوردهای انسانی و چندین سالۀ جنبش پناهندگی بود.دل دادن به اعتصاب غذای پناهندگان و لب دوزی و ریاضت کشی و حمایت از اعتصاب غذای پناهجویانی که دچار استیصال و بی آیندگی شده بودند متاسفانه به یکی روشهای نادرست فعالیت این سازمان تبدیل شده بود.

زمانیکه این سازمان با منشور حقوق دفاع از حق پناهندگی اعلام وجود نمود تمام بحث­ها و نقدها بر سر این بود که باید سازمان پناهندگی فقط مربوط به پناهنگان و جدا از اتوریتۀ سیاسی یک حزب خاص باشد. و بدرستی هم همین است سازمان پناهندگی، حزب سیاسی نیست یک سازمان اجتماعی برای کسب حقوق پناهندگی، علیه نژادپرستی در یک کشور خاص می باشد. اما این امر در مورد سازمان بیمرز به چه شکل بود؟ اگر ما از زمان اعلام موجودیت سازمان تا بحال را به سه بخش تقسیم کنیم می توان گفت: که بخش اول آن، بیشتر برای شناساندن و اعلام موجودیت سازمان در سوئد بود. در این مرحله سازمان چندین حرکت موفق در شمال و در استکهلم انجام داد که از آن جمله جلوگیری از دیپورت چندین پناهنده زن و مرد و کسب حق پناهندگی برای آنها بود که این امر باعث شد سازمان در بین جمعیت پناهندگان ایرانی بعنوان یکی از سازمان های مدافع حق پناهندی شناخته شود.

دوران دوم را می توان دوران تثبیت سازمان نام نهاد، در این دوران سازمان بیمرز هدفی جزءاینکه تلاش کنند این سازمان را به سازمان پناهندگی در سوئد تبدیل کنند نداشت. رقابت با رقیب و دست بالا گرفتن به تمام همٌ و غم این سازمان در مقابل فدراسیون بود. در اینجا بهتر است به یک معضل اساسی که برخی از جریانات چپ فرقه ای به آن بیماری دچارشده بودند و آنرا با خود حمل می­کردند اشاره نمود. پوپلیسم و دگم­گرایی یکی از معضلات این نوع جریانات بود.

نادیده گرفتن دستاوردهای با ارزش فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی،از زاویۀ تنگ تشکیلاتی در سازمان به امری عادی برای مطرح کردن خود و تعیین جایگاهی برای خود در عرصۀ سیاست پناهندگی تبدیل شده بود. حمایت از پناهندگانی که دست به اعتصاب غذا زدند و در بدترین شرایط دهانهای خویش را دوختند، یکی از آن عقب­گردهای پوپولیستی در عرصه سیاسی سازمان بیمرز بود. این امر باعث شد برای مدتی هر پناهنده­ای که می­خواست اعتراض خودرا به سیاست پناهندگی مطرح کند، اهرم اعتصاب و لب دوختن را بهترین راه و ملاک حرکت پر سر و صدای سازمان در حمایت از این پناهندگان می­دانست و این می­رفت به یک نرم و سبک کار در درون سازمان تبدیل شود. (در استکهلم) که با نامۀ اعتراضی من به دبیر وقت واحد استکهلم تقریباً جلو این کار گرفته شد. در عرصه تشکیلاتی قرار  دادن سازمان در کنار حزب و اینکه دستورات از حزب باشد با زمزمه­هایی شروع شد و این امر باعث یک بحث و اختلاف نظری بین من و دبیر وقت شد که بالاخره با عقب­نشینی و توجیه دبیر وقت این امر گذشت و تصمیم بر این شد که سازمان مستقل از حزب و تنها در امر پناهندگی باشد.

دوران رشد و عروج سازمان تقریباً از ۵ سال پیش شروع شد. در این دوران سازمان با چند حرکت سمیناری و آکسیون­های موفق و تشکیل کلاس­های زبان­آموزی و کارهای انتگراسیونی به محل اعتماد پناهنده تبدیل شد. در این دوره سازمان به لحاظ سبک کار، سیاست پناهندگی و تشکیلات موفق­ترین دوران خود را داشت و پشت سر می گذاشت. از دو سال پیش چسبیدن به امر برگزاری آکسیون به تنها امر حیاتی این سازمان تبدیل شده بود، آکسیون­های پی­در­پی در استکهلم در دفاع از پناهندگان اخراجی و آکسیون­های علیه رژیم، در مجموع به سیاست سازمان تبدیل شده بود.

این امر از زمانیکه بخش­نامۀ دادگاه حقوق بشر در ارتباط با قرار گرفتن کیس پناهندگی با موازین سیاسی مطرح شد به اوج خود رسید. اما چیزیکه در این بین واضح بود، اینکه سازمان به قسمتی از تشکیلات حزب و در جهت سیاست­های آن از جمله در دفاع از سبک کار حزبی به شیوۀ ترتیب دادن آکسیون­های که موضع و معضل حزب بود تبدیل شد. من در چندین مورد گفتم که سازمان بیمرز نه یک حزب ساسی است و نه یک سازمان کارگری.

 بلکه این فقط یک سازمان مدافع حقوق پناهندگی است. ولی متأسفانه دبیر فعلی این سازمان در استکهلم در جلسه­ دبیران تشکیلاتی اعلام کرد از آنجایکه این سازمان توسط کادرهای یک حزب معین اداره و رهبری می­شود بایددر جهت سیاست­های آن حزب کار کند. معمولا به این نوع سبک کارها می گویند بازگشت به صفر. تجربۀ ۱۳ سال کار پناهندگی و موضع شفاف و روشن منصور حکمت در بیان علت ایجاد یک سازمان پناهندگی نشان داده است. زمانیکه سازمان به بخشی از حزب تبدیل می­شود، دگماتیسم، پراگماتیسم و باندبازی به امر بدیهی در عرصۀ سبک کار و سیاست پناهندگی تبدیل می­شود.

به نظر من امروز سازمان بیمرز در سوئد به نقطۀ آخر خود رسیده است و این برای من که در رشد و جان گرفتن این تشکیلات صمیمانه کوشش کردم جای تأسف دارد. سازمان هیچگونه سبک کار روشن و سیاست روشن برای امر پناهندگی ندارد و تنها معطوف شده است به استکهلم (درحالیکه همیشه کارهای سراسری نتیجه­بخش بودند و بیشتر از منظر رسانه ای جای بحث و سؤال یجاد می کرد) امری که سیاست پناهندگی سوئد برای مدتی به شرایط Surplace بستگی پیدا کرد و درصد قبولی­ها بشدت نزول کرد. در این روزهای آخر صحت این موضوع به خوبی اثبات)شد. بنابراین این سازمان بیمرز نمی­تواند به آکسیونی و آکسیونیسم در روند سیاست پناهنده پذیری تاثیری داشته باشد. امروز برای مبارزه در امر پناهندگی به سازمان­هایی نیاز است که هم در عرصۀ تشکیلاتی و هم در عرصه سبک کار و سیاست به ابزارهای نو و عرصه­های نو مسلح شوند. بیمرز سازمان پناهندگی ایرانی که روزی در چندین کشور دنیا از تشکلهای خوبی برخوردار بود، امروز تنها به بیمرز در استکهلم تبدیل شده است. آیا این امر برای کسی جای سؤالات پیش نمی آورد؟ در این عرسه با همۀ انتقاداتی که به فدراسیون پناهندگان دارم، از نظر تشکیلاتی فدراسیون را موفق و متین­تر از سازمان بیمرز می­دانم. به تجربه­ها باید بها داد و این تجربه در فدراسیون وجود دارد. من هیچگونه چشم­اندازی برای آیندۀ سازمان بیمرز با این شیوۀ پوپولیستی چه در عرصۀ تشکیلاتی و چه در عرصه سیاسیت پناهنده پذیری نمی­بینم. اگر فردا اداره مهاجرت با کیسهای سیاسی مثل سابق برخورد نماید سازمان پناهندگان بیمرز هیچگونه پلاتفرم کاری را در این مورد ندارد. ادامۀ این سازمان بدین شکل تنها آنرا به یک گروه کوچک و کم تاثیر در امر پناهندگی هدایت خواهد کرد. اما این تمام مطالب نیست، در یک بحث و مقالۀ جداگانه طرح این موضوع را از اولویت­های کار خود در عرصۀ پناهندگی می­دانم. این تنها مقاله و بهانه­ای است که می­خواهم نتیجه­گیری خود را از آن به اطلاع عموم برسانم. من بعنوان دبیر فعلی با این مقاله استعفاء خود را از دبیری و عضویت این سازمان اعلام می­نمایم. عرصه برای کار پناهندگی زیاد است و من در این عرصه ماندگار و از فعالین آن خواهم بود اما نه در سازمان بیمرز و بدین­ترتیب انشعاب واحد شمال سوئد را نیز از این سازمان اعلام می­کنم. ما در آینده شاهد کشمکش­های زیادی در ارتباط با سیاست پناهنده­پذیری دول اروپا و دولت سوئد خواهیم بود. بویژه مبارزه علیه راسیسم. من این فعالیت ها را ادامه خواهم داد اما نه در سازمان بیمرز بلکه در یک جریان دیگر !

۱۳ فوریه ۲۰۱۳