مبارزه طبقاتی در مصر و شرط اصلی پیروزی آن!

مبارزه طبقاتی سیاسی جاری در مصر به این زودی ها و آسانی ها  به باورمن، نمی تواند فرونشیند.  مبارزه ای که بیشترین نیروی آنرا طبقه کارگر مصر و حاشیه نشینان  بی چیز تشکیل می دهند. شعارهای اصلی این مبارزه اکنون »نان  آزادی» و «عدالت سوسیالیستی» شده اند.

 در هر دوره ای از این مبارزه  سخت و خونین شاهد این هستیم و خواهیم بود که گروهها و احزاب سیاسی از اپوزیسیون  متعلق به بورژوازی  از دور مبارزۀ انقلابی  به کناری رفته و در صف مقابل آرایش بندی می کنند. و این نشان از سمت و سو یافتن و یکدست شدن صفوف کارگران و زحمتکشان را دارد. این احزاب همین سه روز قبل یعنی ۵ شنبه با مُرسی نشسته و پیمان نامه امضاء کردند، ولی  در عمل و در تظاهرات میدان التحریر نشان داده شد، این پیمان نامه در حقیقت کاغذ پاره ای بیش نبود.

این مبارزه از سال  ۲۰۰۸ و۲۰۰۶ از کارخانه های پارچه بافی دلتای نیل و با اعتصاب در حدود ۸ تا ۱۲ هزار کارگر شروع شد، بعد با شورش گرسنگان که نان می خواستند اوج گرفت. در این سالها دولت دیکتاتور حامی سرمایه داران، شرایط را مناسب دید وبا راهنمائی ارگانهای جهانی سرمایه یعنی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول  یارانه های مواد غذائی و نان را بر داشت، نان قیمتش بالا رفت. نان خوراک اصلی مردم فقیر مصر می باشد. بر طبق گزارشاتی که ازطرف همین ارگانهای سرمایه و در همان سال ها اعلام گردید، مصر بیشترین جمعیت فقیر و بی چیز حاشیه نشین را دارا است. مبارزه کارگران و زحمتکشان مصر از خواست هائی عمیقا طبقاتی  سرچشمه گرفته اند که ربطی به خواستهای اسلامی های بنیاد گرا  و سکولارهای متمایل به غرب را ندارد، چون این دو گروه در دولت پیشین تحت فشار آنچنانی نبودند، حزب اخوان المسلمین در مجلس نماینده داشت و دولت یک دولت سکولار و دوست نزدیک دولت امپریالیستی آمریکا و دولت صهیونیستی اسرائیل  بود.

 شعارهای اصلی این مبارزات اکنون بر طبق گزارشاتی که حتی شب گذشته از تلویزیون دولتی سوئد هم پخش گردید، ” نان آزادی” و ” عدالت سوسیالیستی” می باشند و این شعارها همانطور که از ماهیت آنها پیداست هیچگونه ربطی چه مستقیم یا غیر مستقیم  به هیچ جناحی از طبقه سرمایه دار در مصر ندارد وقطعا متعلق به طبقه کارگر میلیونی مصر می باشند.

 این مبارزات هر روز بنا به ریزش صفوف غیر انقلابی در آن، مبارزاتی که بر اساس خواست و تمایلات کاملا طبقاتی کارگران و تودههای ۹۹% بوده هر روز رادیکالتر و توده ای تر می شوند.

اما همان گونه که در سال ۲۰۱۱ بعد از اوجگیری مبارزات در مصر برعلیه دیکتاتوری سرمایه داری حسنی مبارک، نوشتم که به عقیده من این جنبش  از یک کمبود اساسی رنج می برد و پیروزی اش نیز به رفع این کمبود وابسته بوده و هست و آن اینکه طبقه کارگر مصر علیرغم داشتن سنت اتحادیه ای و داشتن سازمانهای اتحادیه ای وابسته و مستقل و داشتن احزاب باصطلاح کارگری سوسیالیستی، امروز در این مقطع  نیازمند حزب خویش، حزب سازمانده انقلاب کمونیستی اش می باشد.  حزبی که توسط طبقه کارگر و برای کارگران  ایجاد گردیده باشد. حزبی  که توانسته باشد در طبقه کارگر نفوذ یافته وباچشم انداز ادامه مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، تا براندازی  دولت سرمایه داری در هر شکل و فرمش به مبارزه ای پیگیر و همه جانبه بپردازد. در همه جوامع معاصر که سرمایه داری امپریالیستی و استثمارگر تا اعماقشان ریشه دوانده و دولت های امپریالیستی با یاری گرفتن از نیروهای ارتجاعی قومی مذهبی و دموکراسی لیبرالی سعی در مخدوش نمودن و منحرف کردن مبارزات توده های زحمتکش در هر گوشه از جهان که باشد را دارند تا آنها را با اشکال متفاوتی که بنا به موقعیت هر منطقه داراست  را بخدمت گیرند. در چنین شرایطی ، انقلابی می تواند به پیروزی منتهی شود که چشم انداز و هدف بلاواسطه اش، ایجاد مالکیت اجتماعی و سلب مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بر تارک جنبش انقلابیش بدرخشد و نه سکولاریسم بورژوائی و بویژه دموکراسی خواهی بی محتوای کنونی که همگی شکلی از آن معادله جهنمی است  که مسدود نمودن به قدرت رسیدن دیکتاتوری پرولتاریا می باشد است. چنین  انقلابی بدون داشتن حزب کارگران آگاه، حزب کمونیستی کارگران پیروزی اش محال است. این را مارکس و انگلس در سال های دهه ۱۸۵۰ تئوریزه کردند و حزب بلشویک به رهبری کسانی مانند لنین این را بکار بست و در پراکتیک به کار برد و انقلاب کارگران  در روسیه ( انقلاب اکتبر) را به پیروزی مقطعی رساند. لنین این را  یعنی ضرورت حزب انقلابی کارگران را به صراحت در پیام به مناسبت چهلمین سال به خون کشیده شدن کمون پاریس و در سال ۱۹۱۱ بدین شکل جمع بندی می کند ” پیروزی انقلاب اجتماعی حداقل نیازمند دو شرط  اساسی است، رشد نیروهای مولده و آمادگی طبقه کارگر… ” و این آمادگی را ناشی از وجود یک حزب کارگری، حزب کارگران  کمونیستی دانست و اعلام نمود.

امروزه نیز خارج از تجربیات جمع بندی و  تئوریزه شده ، کلیه مبارزات و اعتراضات توده ای و کارگری مانند اعتراضات توده ای در ایران در سال ۱۳۸۸ و بعد از کودتای انتخاباتی، چه خاورمیانه و بویژه تونس و مصر و چه اروپا یونان، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، انگلیس، فرانسه وووو نشان داده اند که داشتن حزب کمونیست کارگران آگاه، حزبی که چشم اندازه انقلاب مسلحانه کمونیستی ، برای سرنگونی و در هم شکستن نیروهای سازمان یافته ی سرکوبگر یعنی دولت طبقه سرمایه دار و ایجاد دولت شورائی کارگران(دیکتاتوری پرولتاریا) را داشته باشد، ضرورت و لزومیت بنیادی و اساسی دارد که بدون آن ، تمام از خود گذشتگی ها و فداکاری های توده طبقه کارگر و دیگر اقشار زحمتکش و مخالف دولت  و سیستم سرمایه داری، نمی توانند کارسازباشند و سرانجام با شکست خونین و کشتار و قتل عام ها  روبرو خواهندشد، البته که چنین حزبی نمی تواند خارج از مبارزه طبقاتی حی و حاضر، بلکه می باید در درون این مبارزات ایجاد گردد، ولی  نه خود بخودی و خودجوش بلکه با یک فعالیت همه جانبه و با  برنامه و تلاش واقعی، و با ایجاد ارگانها، بنیادها و بویژه ایجاد کمیته های مخفی و غیر علنی کمونیستی در محل  کار و زندگی کارگران و زحمتکشان، از طرف خود کارگران سوسیالیست- کمونیست درون جنبش طبقه کارگر و به کار بستن تئوری علمی مبارزه طبقاتی (مارکسی لنینی).

مبارزات حاد و خونین طبقاتی در مصر هم همچنانکه مشاهده می گردد اکنون به درجه ای رسیده اند که به دو شیوه احتمال پایان آنها در چشم انداز می رود. ۱- اینکه طبقه کارگر مصر در جهت و رو  به ایجاد حزب انقلابی کمونیستی خود گذاشته که با انقلابی قهرآمیز در چشم انداز خود توده های رنج و زحمت را زیر چتر خود گرفته و با اعمال هژمونی و نشان دادن اینکه فقط با حصول این رهبری است که آنها به پیروزی یعنی به خواست “نان و آزادی”  خواهند رسید ، دولت کنونی را سرنگون و دولت خود (دیکتاتوری پرولتاریا) را  با مشخصات جامعه مصر ایجاد کند و پیشروی واقعی انقلاب کمونیستی کارگران در منطقه و جهان می شود. ویا ۲- طبقه حاکمه بوسیله رژیم خویش و با یاری احزاب آشکار و پنهان خود و به ویژه دخالت دادن ارتش بعنوان نیروی اصلی سرکوب و مساعدت دولت های امپریالیستی و ارتجاعی بین المللی و منطقه، موفق به سرکوب خونین انقلاب گردد که ممکن است این قلع و قمع نمودن و کشتار از حد میلیونی نیز بگذرد، و جامعه را از نیروی انقلابیش یعنی کارگران سوسیالیست و کمونیست و رهبران توده مردم رنج دیده پاک کند.

زمانی سوسیالیسم می تواند بر بربریت، پیروز شود. بربریتی که به وسیله قدرتهای امپریالیستی و حکومت های مرتجع سرمایه داری در جای جای این جهان پهناور شاهدش هستیم بربریت اعمال شده بر کارگران آفریقای جنوبی  که نمونه ای از مشت نشانه خروار است. بربریت اعمال شده در افغانستان عراق، فلسطین، کنگو، مالی، لیبی، سوریه ما را به این مسئله خواهد رساند که بدون حضور و نقش آگاهانه کارگران و تشکل یافتنشان در حزب خود یعنی حزب طبقه کارگر هرگز مردم رنجدیده قادر نخواهند بود حکومت خود را  ( دیکتاتوری پرولتاریا) که نیاز به مبارزه ای پیگیر و مداوم را تا حصول پیروزی  خود بر علیه سرمایه داری و هر انچه که پیوندی نا گسستنی با آن را داردبه انجام رسانند.

بعدالتحریر: سنگباران شدن نخست وزیر

قاهره: روز شنبه دوم فوریه ۲۰۱۳هنگامی که نخست وزیر مصر با اسکورت نظامی خواست وارد میدان آزادی گردد، از طرف تظاهرکننده گان خشمگین با سنگ و قوطی خالی روبرو گردید. آقای هاشم قندیل مجبور شد که فوران میدان را ترک کند.

پلیس ضد شورش اطراف قصر رئیس جمهور را محاصره کرده است. این بعد از این است که قاهره شب داغی را پشت سر گذاشته است. در شب قبل یک تظاهر کننده جوان به وسیله تیر پلیس به قتل رسید و ۵۰ نفر دیگر  زخمی شده اند.امروز پلیس یک مرد ۴۰ ساله را لخت کرده و روی اسفالت خیابان می اندازد  و با باتوم و لگد او را به سختی مورد شتم و ضرب قرار داده و بعد به یک ماشین پلیس انداخته و به شکنجه گاه می برند. نشان دادن چنین ددمنشی از تلویزیون که یادآور روی اسفالت کشیدن زن جوان  و لخت مصری بود که دو سال قبل رُخداد، نفرت و بیزاری را نسبت به فرعون جدید و دولت سرمایه داری عمیق و توده ای نموده است.

تلویزیون سوئد: یک تطاهر کننده خطاب به مُرسی: ” من رأی خود را به شما دادم. شما فقر، گرسنگی و تحقیر را به من دادید. من این را تحمل نمی کنم”.

تا کنون در تظاهرات و اعتراضات اخیر که از ۲۴ ژانویه سالروز اوجگیری شورشی که به  سرنگونی دیکتاتور سابق سرمایه  حسنی مبارک منجرشد، آغاز شده است، بیش از ۶۰ نفر جان با خته اند و صدها نفر زخمی شده اند. از این تعداد ۴۰ نفر فقط در شهر اسکندریه کشته شده اند. اسکندریه همان شهری است که سال قبل در یک درگیری بین پشتبانان  دو تیم فوتبال بیش از ۷۰ نفر به قتل رسیدند. در سالروز این فاجعه از طرف بیدادگاهی ۲۲ نفر بعنوان عوامل اصلی فاجعۀ پارسال محکوم به اعدام اعلام گردیدند. در همین روز تعداد ۳۰ تظاهر کننده به قتل رسیده و ۳۰۰ نفر در همین شهر زخمی شدند. تا کنون در نقاط مختلفی دفاتر حزب اخوان مسلمین یعنی حزب فرعون جدید، محمد مُرسی بوسیله تظاهر کننده گان به آتش کشیده شده اند و چندین بار سعی شده است که ایستگاههای رادیو و تلویزیون را تسخیر کنند. مبارزه چون آتشی فروزان شعله می کشد. کارگران با پرچمهای سرخ و با پاندرول هائی که روی آنها شعار نان و آزادی نوشته گردیده است، در تظاهرات و اعتراضات شرکت می کنند.  رئیس جمهوری در شهرهای قاهره، اسکندریه، سوئز و اسماعیله حکومت نظامی اعلام کرده است. ارتش اجازه یافته است که تظاهر کننده گان را دستگیر نماید. تظاهرات و اعتراضات انسانهای خشمگین اکثر شهرهای مصر را در بر گرفته است. عکس های نشان داده شده از یک تظاهرکنندۀ ۴۰ ساله و لخت کرده  و لگد زده شده بوسیله پلیس نگهبان نظم سرمایه و فرمان بر فرعون جدید، نفرت و بیزاری را سراسری نموده است. تظاهر کننده گان شعار می دهند مُرسی مُرسی برو برو گم شو. این اخبار را رویترز، آ اف پ و ت ت سوئد مخابره کرده اند.