در حاشیه برکناری منصور اسالو و تحولات در سندیکای واحد

اخیرا سندیکای شرکت واحد در اطلاعیه ای برکناری منصور اسالو از ریاست هیات مدیره این سندیکا را اعلام کرد. در این اطلاعیه آمده است: 

هیات مدیره سندیکا: “منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده و از این تاریخ هیچگونه سمت و مسئولیتی در این سندیکا ندارد و از آن نهاد کارگری خواستار قطع همه ارتباطات،همکاری ها و حمایتها از نامبرده می باشد.”
این اقدام سندیکای شرکت واحد را چگونه باید ارزیابی کرد؟ چرا اطلاعیه برکناری منصور اسانلو از ریاست هیات مدیره سندیکای واحد به “فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل” ارسال شده است؟ چرا سندیکای واحد خواهان “قطع همه ارتباطات٬ همکاری ها و حمایتها” از اسالو شده است؟ کدام منفعتی این اقدام را توضیح میدهد؟ آیا ارزیابی از این اقدام را میتوان به عدم درایت و درک منافع عمومی جنبش کارگری و چهره های آن محدود کرد؟ نقش و جایگاه عمومی گرایش سندیکالیستی در این میان چیست؟
١- مسلما سندیکا و هر تشکل دیگری حق دارد و باید بتواند که در هر مجمع عمومی خود تمامی مسئولین خود را در صورت لزوم بر مبنای رای توده کارگران تغییر دهد و انتخابات جدیدی برگزار کند. اما باید متذکر شد که اصولی ترین شکل این تغییر و تحولات در مجمع عمومی کارگران آن تشکل است. مسئولین سندیکا موظفند فراخوان تشکیل اجلاس مجمع عمومی سندیکا را به اطلاع عموم کارگران از طرق متعارف و معقول رسانده و توده اعضای سندیکا را از برگزاری اجلاس عمومی سندیکا و دستور جلسه آن کاملا مطلع کرده و امکان حضور در آن را داشته باشند. بعلاوه اصولی نیست که هیات مدیره سندیکا یکی از اعضای خود را خود راسا و بدون تصمیم مجمع عمومی کارگران٬ که ظاهرا همه این هیات مدیره باید منتخب آن جمع باشند٬ اخراج کند.
تغییر و جابجایی مسئولین در سنت جنبش شورایی و جنبش کمونیسم کارگری یک امر ساده و طبیعی است. در این سنت هر زمان که کارگران اراده کنند میتوانند نمایندگان و افرادی را که در راس امور قرار داده اند٬ عزل کنند و به جای آنها افراد دیگری را انتخاب کنند. این یک مکانیسم شناخته شده در جنبش شورایی کارگری است. شوراها تشکل عمل مستقیم کارگری اند. جنبشی متکی بر سنت مجمع عمومی و دخالت مستمر و هر روزه توده کارگر در سرنوشت و مقدرات سیاسی خود است. در این سنت تغییر مسئولین یک امر ساده و طبیعی است. نیازمند وقوع “تخلفات” متعدد نیست. تنها اراده و رای اکثریت افراد تشکیل دهنده تشکل کارگری نیازمند چنین تغییری است.
از نقطه نظر جنبش شورایی مجمع عمومی کارگران بالاترین مرجع تصمیم گیری است. مجمع عمومی مسئولین اجرایی خود را برای انجام وظیفه در فواصل نشست های خود تعیین میکند. این مقامات و مسئولین نیز در هر زمان توسط مجمع عمومی قابل عزل و تغییر خواهند بود. تکیه بر مجمع عمومی کارگران یک رکن حیاتی اجتناب از بوروکراتیسم و ضامن پایداری سندیکا بعنوان یک تشکل توده ای کارگری است. هیات مدیره و یا مسئولین سندیکا در هر شرایطی باید تنها نماینده و پیشبرنده سیاستهای اتخاذ شده توسط مجمع عمومی کارگران باشد. در غیر این صورت سندیکا به یک تشکل بوروکراتیک کارگری٬ یک تشکل سندیکالیستی (و باید تصریح کنم که هر سندیکایی الزاما یک تشکل کارگری با خط و سیاست بورژوایی نیست و میتواند نباشد.) و دور از دسترس توده کارگر تبدیل خواهد شد.
اما تغییر و تحول کنونی در سندیکای واحد یک امر ساده و روتین الزاما نیست. برکناری اسالو یک اقدام سیاسی و تشکیلاتی در زندگی سندیکای واحد است. و همین مساله است که به یک بحران در این سندیکای دامن زده است.
٢- درخواست سندیکای واحد از “فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل” برای “قطع همه ارتباطات٬ همکاری ها و حمایتها” از یکی از چهره های شناخته شده و رهبران جنبش کارگری که مدتها بخاطر فعالیتهای کارگری و سندیکایی اش در زندان رژیم اسلامی قرار داشته است و انواع ضرب و شتم را تا همین زمان تحمل کرده است٬ مستقل از هر درجه اختلاف در سیاست و روشهای کاری٬ اقدامی بدون تردید در تقابل با این تلاش عمومی و سنت تثبیت شده در جنبش همبستگی کارگری است. کمتر دیده شده و غریب است که یک تشکل کارگری چنین درخواستی را در مقابل سایر تشکلات کارگری و اتحادیه ای قرار دهد. معمولا کارگران و تشکلات کارگری برای جلب حمایت و همبستگی دست خود را به سوی سایر تشکلات هم طبقه ای های خود دراز کرده اند. تلاش سندیکای واحد در این راستا یک اقدام آشکارا ضد همبستگی بین المللی کارگری و بر علیه منافع عمومی طبقه کارگر است.
٣- سندیکای واحد در اطلاعیه خود اعلام کرده است که “منصور اسالو را به علت انجام تخلفات متعدد و عدم پایبندی به تعهدات خود و نادیده گرفتن هشدارها و اعتراضات درونی سندیکا، از ریاست هیئت مدیره برکنار کرده” است. اما کوچکترین استدلال و مدرکی در “محکومیت” اسالو در این زمینه ارائه نداده است. آیا سندیکای واحد انتظار دارد که فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل و سایر تشکلات کارگری و فعالین کارگری و کمونیست چنین اتهاماتی را بدون ارائه هیچگونه مدرک و دلیلی و حق دفاع از جانب اسالو٬ در صورت تمایل ایشان٬ بپذیرند؟ بعلاوه کدام “تخلفاتی” است که سندیکای واحد را واداشته است تا خواهان قطع هر گونه حمایتی از اسالو شود؟ این “تخلاف” ادعا شده از چه جنس و در چه زمینه ای هستند؟ چرا مسئولین سندیکا کوچکترین گزارشی در این زمینه به کارگران شرکت واحد و جامعه نمیدهند؟ چرا سندیکای واحد در این زمینه سکوت کرده است؟ معنای این سکوت چیست؟
اما در همین زمان ما شاهد تبلیغات کثیف و اسلامی رژیم اسلامی در زمینه “پرده بردادی” از زندگی شخصی و روابط خصوصی منصور اسالو هستیم. تبلیغاتی که انتظار میرفت و میرود به شدت مورد نقد و افشاگری فعالین جنبش کارگری و کمونیستی و چپ قرار گیرد. زندگی خصوصی اسالو امری شخصی است. آنچه در برخی از روزنامه های رژیم تحت عنوان “افتضاح … اسالو” نام برده میشود. افتضاح و عقب ماندگی مفرط بنیادهای فکری و عقیدتی رژیم اسلامی است. تنها در سنت کثیف اسلامی و گرایشات عقب مانده بورژوایی مسائل زندگی خصوصی میتواند “جرم” محسوب شود. رژیم اسلامی و سنتهای عقب مانده این چنینی را باید عمیقا نقد و افشاء کرد.
آیا سندیکای واحد نمیتوانست به سادگی اعلام کند که این تغییر و تحول در سندیکا تحت تاثیر و یا متاثر از این فضا نیست؟ یا چنین انتظاری توقعی بیجا است؟
۴- منصور اسالو مستقل از گرایش سیاسی سندیکالیستی – رفرمیستی اش٬ بخاطر تلاشهایش برای متحد کردن کارگران شرکت واحد و ایجاد سندیکای کارگران واحد٬ بخاطر قرار دادن “خشتی روی خشت” جنبش کارگری مورد حمایت گرایشات و بخشهای مختلف جنبش کارگری و کمونیستی و چپ قرار داشته است. این الزاما حمایتی از چهارچوبهای سیاسی و فکری و نظری منصور اسالو نبوده است. آزادی فعالیت و ابراز وجود اجتماعی و سیاسی و آزادی بدون قید و شرط اسالو و تمامی کارگران و زندانیان سیاسی یک خواست عمومی جنبش کمونیسم کارگری و بخشهای وسیعی از اپوزیسیون رژیم اسلامی است. منصور اسالو میتواند رئیس هیات مدیره سندیکای واحد باشد٬ یا نباشد٬ اما حمایت بی دریغ از آزادی بی قید و شرط او٬ حمایت از آزادی عمل اسالو و تمامی فعالین کارگری و زندانیان سیاسی یک خواست عمومی و بخشی از تلاش برای آزادی و رهایی و برابری در جامعه است. این خواست به همت فعالین جنبش کمونیستی و کارگری و طرح آن در مجامع بین المللی کارگری به خواست بخشهای وسیعی از تشکلات و اتحادیه های کارگری جهان تبدیل شده است. مهم این نیست که سندیکای کارگران شرکت واحد “هیچ نماینده وسخنگویی در خارج از کشور ندارد.” جنبه حقوقی و رسمی این مساله کوچکترین خللی در تلاش جنبشی که برای همبستگی بین المللی کارگری تلاش میکند٬ ایجاد نمیکند.
۵- منصور اسالو به لحاظ سیاسی و اجتماعی یک سندیکالیست – رفرمیست است. نقد سنت ها و افق اجتماعی و سیاسی سندیکالیسم و جنبش ملی – اسلامی٬ که سندیکالیسم عملا بخشی از این جنبش است٬ یک رکن تلاش برای گسترش دامنه و حوزه عمل جنبش شورایی کارگری است. کمونیسم کارگری به مثابه یک جنبش اجتماعی دارای افق سیاسی و اجتماعی متفاوتی از سندیکالیسم است. سندیکالیسم بمثابه یک جنبش اجتماعی حتی در جوامعی مانند ایران که کارگران فاقد هر گونه حقوق برسمیت شناخته شده کارگری است٬ علیرغم تمایزهایش با سندیکالیسم در کشورهای سرمایه داری غرب٬ کماکان یک گرایش غیر کمونیستی در صفوف کارگری است. اما جنبش کمونیسم کارگری علیرغم تفاوت جنبشی و اجتماعی خود با سندیکالیسم٬ از تلاش هر کارگری که خشت روی خشت تشکل و اتحاد کارگری میگذارد٬ قاطعانه دفاع میکند.
۶- دلایل و ریشه این رفتار تشکیلاتی رهبری سندیکا را باید در سیاست و خط مشی حاکم بر سندیکای واحد و کلا تعلق اجتماعی و جنبشی این نوع تشکلات جستجو کرد. واقعیت این است که سندیکای واحد در حال حاضر یک تشکل در سنت جنبش سندیکالیستی است. اطلاعیه سندیکای شرکت واحد نشانگر گوشه ای از عملکرد واقعی سندیکالیسم در ایران است. همانطور که جنبش مجمع عمومی و شورایی یک واقعیت دیگر درون جنبش کارگری و گرایشی سوسیالیستی است. و هر کدام از این گرایشات روشهای کاری و سنت های تشکیلاتی متفاوت خود را دارند. ندیدن این واقعیت یک بخش از تلاش گرایشات بورژوایی و غیر کمونیستی برای سایه انداختن بر تلاشهای کارگران کمونیست و رادیکال در صفوف جنبش کارگری است.”کمونیستی” که این واقعیت را نادیده میگیرد یا آن را انکار میکند٬ خود عملا یک گرایش غیر کمونیستی غیر کارگری را نمایندگی میکند.
٧- و بالاخره حفظ و تحکیم سندیکای واحد بمثابه یک تشکل توده ای کارگری و همچنین حفظ حرمت فعالین کارگری و از جمله منصور اسالو یک وظیفه فعالین کارگری و مشخصا فعالین رادیکال و سوسیالیست است. باید در مقابل هر تعرض رژیم اسلامی سرمایه به سندیکای واحد و شخص اسالو ایستاد. بعلاوه تداوم حیات موثر سندیکای کارگران واحد بعنوان یک تشکل کارگری منوط به متکی شدن به مجمع عمومی کارگری و دخالت مستمر و همه جانبه توده های کارگر در سرنوشت این تشکل کارگری و نقد سنتهایی است که مصالح عمومی کارگری و همبستگی بین المللی کارگری را فدای مصالح کوچک و فرقه ای میکند.