پیرامون بیانیه چشم انداز اوضاع سیاسى / گفتگوى کارگر کمونیست با کاظم نیکخواه

کارگر کمونیست: کاظم نیکخواه در بیانیه حزب در مورد “چشم انداز اوضاع سیاسی در ایران” گفته شده است که روند اوضاع سیاسی به سمت یک رودرویی گسترده مردم با رژیم اسلامی   پیش میرود.  با توجه به اینکه بویژه از سال ٨٨ تا امروز جنگ باندهای حکومتی هر روز حادتر شده است و مبارزه مردم در عرصه های مختلف بر علیه رژیم اسلامی لاینقطع ادامه داشته است، آیا اشاره بیانیه به همین شرایط است یا اینکه  ما داریم به یک شرایط کاملا جدید وارد میشویم؟

کاظم نیکخواه:  درست میگویید. مبارزه مردم در ایران علیه جمهوری اسلامی و فشارها و قوانینش مدام جریان داشته و دارد. و یکی از ویژگیهای اوضاع سیاسی ایران همین فضای جوشش و مبارزه دائمی است که در تمام ٣٠ سال گذشته جریان داشته است. در کمتر کشوری نظیر آنرا شاهدیم. اما نکته ای که بیانیه حزب کمونیست کارگری دارد روی آن تاکید میکند کمی متفاوت است. تاکید بیانیه روی “رودررویی گسترده مردم” با حکومت است. که منظور اساسا تبدیل این مبارزات به خیزشهای توده ای گسترده نظیر مثلا آنچه در سال ٨٨ شاهد بودیم و امثال آن است. یعنی هم جنبه توده ای مبارزات مد نظر است، و هم جنبه سیاسی این مبارزات که توده مردم مستقیما حکومت را به مصاف خواهند طلبید و خلاص شدن از شر جمهوری اسلامی به موضوع حرکت توده ای تبدیل خواهد شد. و قطعا مبارزاتی که در شرایط سیاسی امروز در ایران علیه حکومت اسلامی به جریان بیفتد با توجه به تجربه سال ٨٨ و انقلابات اخیر در خاورمیانه وشمال آفریقا، میتوان مطمئن بود که یک پله از سال ٨٨ بالاتر خواهد بود. حداقل از نظر اهداف سیاسی و طرح خواستها و مضمون مبارزه حتما جلوتر و شفافتر از سال ٨٨ خواهد بود. طبعا پیش بینی دقیق آینده ممکن نیست اما میتوان این را دید که اوضاع دارد به سرعت به این سمت میرود. هم درهم پاشیدگی اقتصادی و سیاسی حکومت و هم خشم و نفرت مردم و فضای اعتراض و مبارزه در جامعه دارد این را بازتاب میدهد. و جمهوری اسلامی جوابی به این اوضاع ندارد و در سطح بین المللی بسیار منزوی است و صفوفش بسیار در هم ریخته است. بیانیه حزب با توجه به همه این اوضاع میخواهد توجه فعالین و رهبران جنبشهای اعتراضی و کارگران و حتی خود صفوف حزب را به این چشم انداز و آمادگی برای آن جلب کند

کارگر کمونیست: در بیانیه حزب گفته شده که نان و تامین اقتصادی به مرکز سیاست رانده میشود. منظور چیست؟ چه اتفاقی افتاده؟ مگر مبارزه کارگران ومردم برای دستمزدها و علیه فقر و گرانی تا کنون سیاسی نبوده؟

کاظم نیکخواه: در ایران هر مبارزه ای کمابیش سیاسی است. چون در هر مبارزه ای حتی در مبارزه با کارفرمایان خصوصی باید با حکومت و مزدوران و نیروهای مسلحش طرف شد و آنها را عقب زد. مبارزه برای معیشت و دستمزد و علیه گرانی هم چون به ناچار یک مبارزه علیه حکومت است عملا یک مبارزه سیاسی است. اما به مفهومی که اینجا در این بیانیه مد نظر است تاکنون اینگونه نبوده است. یعنی اینکه مردم به طور گسترده و توده ای به خیابان بیایند و با خواستهای رفاهی و معیشت و نان حکومت را به چالش بطلبند و بفرض سرنگونی حکومت را فریاد بزنند. اما اکنون نشانه هایش دارد دیده میشود و این میتواند یک جنبه بسیار مهم و تعیین کنده و جدید در اوضاع سیاسی ایران باشد. تصور من اینست که به موازات این تحول جنبش کارگری و کارگران هم نقش محوری تری در اوضاع سیاسی ایران پیدا خواهند کرد. اتفاقی که افتاده اینست که گرانی و بیکاری و بی تامینی باعث میشود که مردم هرروز بیشتر و بیشتر به معضل و مشکل تهیه ابتدایی ترین نیازهای معیشتی مواجه شوند و در عین حال با توجه به تحریمهای گسترده که مردم بدرست آنرا از چشم حکومت می بینند، و سیاست زدن یارانه ها که مستقیما توسط حکومت انجام میشود و امثال اینها، این خشم و نفرت دارد بسرعت بر علیه حکومت کانالیزه میشود. همین چند ماه اخیر ما بارها شاهد درگیریها و شورشهایی پراکنده بر سر قیمتها و گرانی بوده ایم که مردم علیه حکومتی ها شعار میدهند. هرروز در خیابانها شاهد اعتراض و بروز خشم مردم در ابعاد محدودتری هستیم. روند اوضاع اقتصادی دارد میگوید که این وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد و مردم خشمگین تر و تعرضی تر میشوند و یک جایی بناچار این فضا به شورشها و خیزشهای گسترده و توده ای علیه حکومت برای نان و معیشت تبدیل میشود. اینجا دیگر مردم مستقیما حکومت را مقصر میدانند، و برای دفاع از زندگی خود ناچارند حکومت اسلامی را عقب برانند و آنرا با همه قوانین وسیاستهایش از کل جامعه جارو کنند.

کارگر کمونیست: آیا نمیتواند عکس این اتفاق بیفتد؟ منظور اینست که وقتی بیانیه حزب با رجوع به  درهم ریختگی اقتصادی و تحریمها میگوید که این وضعیت، فقر بیسابقه ایی را به مردم تحمیل کرده است، آیا این فضای فقر و مشقتی که بر مردم حاکم شده نمیتواند باعث شود که مردم مدام درگیر دوندگی برای تامین نان شبشان باشند؟ آیا به بیان دیگر این شرایط معیشتی دشوار نمی تواند به یک “استیصال سیاسی” منجر شود و  در نتیجه  مبارزات مردم به عقب رانده شود؟

 کاظم نیکخواه: تجربیات تاریخی در کشورهای مختلف و دوره های مختلف نشان میدهد که فشار فقر و محرومیت ممکن است در شرایطی به استیصال مردم دامن بزند و در شرایط دیگری مردم را به انقلاب علیه کل حاکمیت و نظام حاکم سوق دهد. واقعیت شرایط سیاسی در ایران اما دارد با قاطعیت به شق دوم یعنی گسترش مبارزه و خیزش مردم  اشاره میکند. تقریبا ٣٠ سال است که در ایران گرانی هرروزه و فقر کمر شکن و و بیکاری گسترده را با سرکوب و جنایت بر مردم حاکم کرده اند. اما تجربه زنده ای که جلوی چشم ماست همانطور که قبلا اشاره شد گویای اینست که مردم بهیچ وجه مستاصل و تسلیم نشده اند. برعکس ایران تحت حکومت اسلامی یک کشور سرشار از مبارزه و جدال و حق خواهی است و این حکومت است که در اثر این مبارزات شقه شقه شده است. گذشته از تجربه خیزش میلیونی سال ٨٨ که مردم حکومت را تا آستانه سرنگونی پیش بردند، در همین هفته های اخیر برای نمونه ما شاهد تجمعات مردم سنندج علیه اعدام زندانیان بودیم. شهر مریوان در اعتراض به حکم اعدام لقمان و زانیار مرادی در یک اعتصاب هماهنگ و یک پارچه فرورفت. طومار چند ده هزار نفری کارگران در اعتراض به پایین بودن دستمزدهارا داشتیم. شاهد اعتصابات و مبارزه موفقیت آمیز کارگران پتروشیمی ها برای لغو کار پیمانی بودیم. کارگران بازنشسته ذوب آهن اصفهان و کارگران پالایشگاه نفت آبادان نیز درگیر یک مبارزه ادامه دار بری افزایش دستمزد و علیه اخراج بوده اند. و همچنین اعتراضات و تجمعات پی در پی در رابطه با نپرداختن دستمزدها و اعتراض به گرانی و امثال اینها را اینجا و آنجا مدام شاهد هستیم. اینها گوشه ای از مبارزات همین ماههای اخیر است. اما فراتر از این مبارزاتی که در سطح اخبار منعکس میشود در ایران روحیه مردم بسیار بالا و تعرضی است. مردم در کوچه و خیابان و صف اتوبوس و غیره مدام سرتاپای حکومت را به باد فحش و حمله میگیرند. زنان در خیابان هرروز در برابر حجاب و جداسازیها مقاومت میکنند. جوانان قوانین اسلامی را به مصاف میگیرند. و فضا آنچنان است که این روزها آخوند جماعت جرات نمیکنند بدون گارد مسلح پا به خیابان بگذارند. فضای امیدواری به سرنگونی این حکومت نیز بسیار بالاست. درست است خیزش انقلابی سال ٨٨ به موفقیت نرسید ولی در عین حال مردم در آن جدال سرکوب و منکوب نشدند بلکه نبود رهبری رادیکال در وسط صحنه جامعه باعث شد که آن مبارزه در لحظات حساس از جوشش بیفتد. و خیلی زود این فضا و روحیه در میان مردم حاکم شد که این بار باید قاطع تر و گسترده تر و هماهنگ تر و متشکل تر به خیابان آمد. یک

یک فاکتور دیگر هم وضعیت درهم ریخته حکومت است که به آن اجازه نمیدهد به مردم بطور یکپارچه تعرض کند. با توجه به همه اینها میتوان مطمئن بود که در ماههای آتی ما با فضایی ملتهب تر و فعالتر و مبارزه جویانه تر در ایران مواجه شویم.

کارگر کمونیست: اختلاف بر سر  مرحله دوم “هدفمندی یارانه” به مرکز جدال باندهای حکومتی رانده شده است. با توجه به  فروپاشی اقتصادی ، آیا ادامه هدفمندی کردن یارانه واقعا نقشی در “رتق و فتق” امور اقتصادی رژیم دارد یا اینکه این مسئله به محملی برای جنگ جاحها بر سر قدرت درون حکومت تبدیل شده است؟

کاظم نیکخواه: طرح کذایی “هدفمند کردن یارانه ها” داستان جالبی دارد. این طرح بطور واقعی به یک باتلاقی برای حکومت تبدیل شده است که واقعا نمیدانند که چگونه خودرا از آن بیرون بکشند. این طرح قرار بود به زعم حاکمین معجزه کند و اقتصاد جمهوری اسلامی را از بحران و رکود و فلج نجات دهد و بقول خودشان “ثبات و تعادل” ایجاد کند. همه کس میداند که این یک طرح سرهم بندی شده ریاضت اقتصادی است. اما حماقت است که کسی فکر کند میتواند ریاضت اقتصادی را با وعده “نان را به سر سفره مردم میبریم” به مردم بخوراند. اینها اول جنایتکارترین چهره هایشان یعنی احمدی نژاد و پورمحمدی و اژه ای و صفار هرندی و سران سپاه را در مقام دولت بالا کشیدند تا با سرکوب و بگیر و ببند این طرح را پیاده کنند. اما دولت احمدی نژاد و باند جنایتکارانش از همان ابتدا با مبارزات گسترده و مداوم کارگران و مردم مواجه شد و سرش به سنگ خورد و در اختلافاتی که پیش آمد خیلی زود ناچار شد عذر پورمحمدی و هرندی و بعضی های دیگر را بخواهد و کل طرحش را در دوره اول معوق بگذارد. بعد خیزش گسترده سال ٨٨ پیش آمد و اصلا این طرح را مخفی کردند و بعد که احساس کردند میشود آنرا بیرون آورد، احمدی نژاد با احتیاط و با یک مقدار دست کاری آنرا  در دوره دوم ریاستش دوباره وسط کشید و تلاش کرد با وعده و وعید آنرا به خورد مردم بدهد. اما این همزمان شد با نزاعها و شکاف های جدید در بالای حکومت میان مجلس و احمدی نژاد و باند خامنه ای و بقیه. برسر همین طرح هم با هم بشدت گلاویز شدند و هی پشت سر هم این طرف و آن طرفش را تغییر دادند.

اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم اینگونه بود که دولت بنا به شرایط جنگ و دیگر اوضاع پیش آمده سالیانه ١٠٠ هزار میلیارد تومان یارانه به کالاهای اساسی مردم میپرداخت. این صدهزار میلیارد را میخواستند تماما قطع کنند و به جایش حدود ١٠ هزار میلیارد تومان به بخشی از مردم نقد بدهند و بعد همین را هم قطع کنند. اما با فضای اعتراضی در سطح جامعه و با دعواهای درونی شان که انعکاسی از همان فضای مبارزه بود، قرار شد این طرح را در سه مرحله پیاده کنند، به جای دادن یارانه به بخشی از مردم ناچار شدند به همه مردم یارانه نقدی بپردازند، و به جای ماهی ٢٠ هزار تومان ناچار شدند ماهی ۴۵ هزار تومان به هر نفر بپردازند. یعنی عملا دولت احمدی نژاد همه مردم را رسما طلبکار و حقوق بگیر دولت کرد و حدود ٢٢ هزار میلیارد تومان از کل یارانه ها زد و به صندوق دولت ریخت اما به جایش حدود ۴٠ هزار میلیارد تومان را به ناچار به عنوان یارانه نقدی به مردم داد. اما  در عین حال به دلیل قطع یارانه کالاهای اساسی و فشار تحریمها، قیمتها طی همین یکی دوسال چندین برابر شده است و این یارانه ها بهیچ وجه کفاف جبران گرانی را نمی دهد. و این به خشم مردم بیشتر دامن زده است. معلوم است که آن گران شدنهای پی در پی معنیش اینست که مردم باید بیشتر پول بپردازند و کمتر کالا دریافت کنند و این یعنی پول مردم به جیب سرمایه داران و بازاری ها میرود و بیشتر آن به جیب خود دولت میرود. اما وضع اقتصادی حکومت آنقدر خراب و بهم ریخته است که جبران پرداختی ها از طریق افزایش قیمتها مساله اش را حل نمیکند. چون بخش زیادی از آن به جیب سرمایه داران و  آقازاده ها میرود و اینها حاضر نیستند از این ثروت بادآورده قرانی به صندوق دولت بدهند. در نتیجه دولت برای پرداخت یارانه های نقدی بشدت دچار کسری بودجه شد و بخاطر دعواها و نزاعهایشان و همچنین از ترس اعتراضات مردم، احمدی نژاد وشرکا از صندوق ذخیره دولتی پول برداشت کردند و یارانه نقدی را پرداخت کردند تا از این طریق مردم را ساکت کنند و در عین حال کاری کنند که مردم در این نزاعها از آنها علیه جناح دیگر حمایت کنند. بعد در مورد مرحله دوم بشدت جنگشان شروع شد که دولت احمدی نژاد میخواهد بقیه یارانه ها را هم قطع کند و پرداخت یارانه نقدی را تا ٢٠٠ هزارتومان در ماه به هر نفری افزایش دهد. که این عملا غیر ممکن است و جمهوری اسلامی را با معضل جدی تری مواجه میکند. مجلس اسلامی موضعش این بود که مرحله دوم ملغا شود و دولت میگوید باید به پیش برود. و نهایتا به یک سازش موقت رسیدند که دولت بشرطی مرحله دوم را اجرا میکند که طرح یارانه ها هزینه خودش را در بیاورد. یعنی فشاربسیار سنگین تری روی دوش مردم گذاشته شود. و از منابع دیگر به آن کمک نشود. این یک شمایی از مساله یارانه هاست.

حال تصور کنید که با توجه به این فضا و فشار سنگین تحریمها چه وضعیتی برای کارگران و مردمی پیش می آید که فی الحال کمرشان دارد زیر گرانی و فقر خم میشود. اینها اگر یک ماه هم همین پرداخت یارانه های نقدی را قطع کنند، بلافاصله با اعتراض گسترده مردمی روبرو میشوند که تهیه نان شبشان هم فی الحال یک معضل و مشقت است و خودرا به درست طلبکار حکومت میدانند.

کارگر کمونیست: بیانیه میگوید که در این شرایط، بسیار حیاتی است که اعتراضات مردم افق روشن ورادیکالی داشته باشد. لطفا بگویید اولا عرصه های مهم مبارزه در شرایط کنونی کدامها هستند و ثانیا نقش حزب کمونیست کارگری در حاکم کردن  یک افق رادیکال و ماکزیمالیست چه میتواند باشد

کاظم نیکخواه: مبارزه بخشهای مختلف مردم با حکومت در عرصه های بسیار متنوعی جریان دارد و جریان خواهد داشت. مبارزه علیه اعدامها وجنایات حکومت، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، و علیه آپارتاید جنسی، و علیه سرکوبها و بگیر و بنندها و برای آزادیهای سیاسی و حق تشکل، و مبارزه مردم علیه مذهب یعنی اسلام و سنتها و قوانین اسلامی،عرصه های اصلی و دائم مبارزه مردم با حکومت بوده است و همچنان خواهد بود. همانطور که اشاره شد یک عرصه مهم مبارزه هم اعتراض به گرانی و فقر و برای معیشت است. که به اشکال بسیار مختلفی جریان دارد. و این مبارزه دارد به مرکز ثقل جدالهای اجتماعی منتقل میشود. کاری که ما میتوانیم بکنیم و باید بتوانیم در فرصت کوتاهی به بهترین نحوی انجام دهیم اینست که تلاش کنیم به این مبارزات افق روشن و کارگری و چپ بدهیم. و وقتی میگویم چپ منظورم اینست که کاری کنیم که این مبارزات واقعا خواستها و آرزوهای کارگران و مردم را بیان کند و عملی کند. زیر گردوخاکهای مذهبی و ناسیونالیستی و فرقه ای و تنگ نظرانه به کجراه کشیده نشود. ما باید کاری کنیم که توده کارگران بدانند که باید در شوراهایشان متشکل شوند، و برای خلاصی از فقر و مشقت، طبقه کارگر ناچار است و باید تلاش کند کل جامعه را از شر نظام ستم و استثمار سرمایه خلاص کند. در قدم اول باید کاری کنیم که کارگران بدانند که بدون آزادی بی قید و شرط اعتصاب و تشکل به جایی نخواهند رسید. ما باید کاری کنیم که مردم بدانند که بدون آزادی های نامحدود سیاسی، بدون آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و اجتماعات، آزادی هیچ معنایی نخواهد داشت. ما باید انتظارات مردم را بالا ببریم. مردم باید مسکن و درمان و تحصیل و زندگی انسانی را حق بدیهی و فوری خود بدانند و به هیچ وعده سرخرمنی رضایت ندهند. باید مردم نشان دهیم که میشود همین امروز جامعه ای مرفه و بدون تبعیض ساخت. خواست آزادی زندانیان سیاسی باید برای توده مردم به معنای مخالفت اساسی با زندان و زندانی سیاسی باشد. یعنی هیچکس دیگر به دلیل عقیده و بیان و تبیلغ و تحزب زندانی نشود. ما باید بتوانیم مردم را متحد زیر خواستهای بسیار بلند پروازانه و بسیار انسانی متحد نگاه داریم و کاری کنیم که مردم خود زمام جامعه آینده را از طریق شوراهایشان در دست گیرند و هیچ آقا بالاسری نداشته باشند. باید جلوی تفرقه افکنی های ناسیونالیستی، کوته نگریهای لیبرالی، و عقب گردهای مذهبی را بگیریم. و این یک عالمه کار و تلاش از همه ما و همه فعالین چپ و کارگری میطلبد.*