مالى: جبهه تازه جنگ میان اسلامیون و غرب

جنگی گسترده در کشور آفریقائی مالی میان جریانات اسلامی و ارتش فرانسه با حمایت ارتش آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای دیگر در جریان است. این جنگ خیلی ها را به یاد رویدادهای بسیار نامطلوب عراق و افغانستان می اندازد. سوال اینست که آیا کشور مالی به افغانستان دیگری تبدیل نخواهد شد؟ آیا القاعده و جریانات تروریست اسلامی جبهه تازه و جدی ای را در آفریقا گشوده اند؟ اهداف دولت فرانسه از جنگ در مالی چیست؟

پیش زمینه

چند جریان اسلامی بنام “انصار الدین”، “التوحید”، “الجهاد”، و “القاعده مغرب” در شمال مالی با ارتش این کشور در جنگند.  شمال مالی منطقه کم جمعیت و فقیری است که در آن عمدتا مردمی زندگی میکنند که “توارج” خوانده میشوند و اینها در شرایطی بشدت فقیرانه روستائی و بدون امکانات زندگی میکنند. توارج ها در کنار سایر اقلیتهای کوچکتر منتسب به اقوام مختلف زیر تبعیض و ستم ملی قرار دارند و نسبت به جنوب مالی که منطقه پرجمعیت و نسبتا مرفه تری است و باماکو پایتخت مالی در آن قرار دارد، اینها در وضعیت ناهنجار تری بسر میبرند و مدام به اشکال مختلف به این تبعیضات اعتراف کرده اند. این فضا باعث شده که جریانات ناسیونالیست قومی و مذهبی در این مناطق جای پای خودرا محکم کنند. یک گرایش جدی به سمت استقلال شمال و تشکیل کشوری مجزا تحت نام “ازاود” وجود دارد و اسلامی ها بر این زمینه است که زمینه فعالیت و رشد در شمال پیدا کرده اند. سال ٢٠١٢ سال پر از بحرانی در مالی بود و کودتا و بحران سیاسی و بی ثباتی کشور مالی را فراگرفت که بعضا در نتیجه انقلابات لیبی و تونس و کشورهای شمال آفریقا بود. آخرین تحول یک کودتا در دسامبر ٢٠١٢ بود که به دستگیری نخست وزیر این کشور و  روی کار آمدن ارتش منجر شد. این فضا وضعیت سیاسی مالی را بشدت متزلزل کرد و همزمان جریانات اسلامی شروع به پیشروی کردند. و اینجا بود که پای فرانسه به جنگ کشیده شد.

دلیل دخالت فوری و بدون تردید فرانسه اینست که این کشور منافع اقتصادی و سیاسی بسیار جدی ای در این منطقه دارد. فرانسه تاریخا کشور اصلای استعماری در شمال آفریقا بوده است. و سابقه تاریخی طولانی ای با کشورهایی نظیر مالی دارد. در سالهای اخیر این کشور بخش اعظم امتیازات بجا مانده از دوره استعمار را رسما کنار گذاشته است و ظاهرا از مناسبات برابری با این کشورها برقرار کرده است. اما فرانسه همچنان منافع اقتصادی و سیاسی مهمی در این منطقه دارد. از نظر اقتصادی میتوان برای مثال اشاره کرد که ٧۵ درصد برق و انرژی فرانسه از راکتورهای هسته ای تولید میشود و تقریبا تمام اورانیوم و مواد مورد نیاز برای این راکتورها از کشورهای مالی، موریتانی، بورکینافاسو، موریتانی، الجزایر، نیجریه، و ساحل عاج تامین میشود که همگی در همسایگی مالی یا در ارتباط نزدیک با آن قرار دارند. علاوه بر این فرانسه مناسبات تجاری گسترده ای با همه این کشورها دارد و بخش مهمی از اقتصاد فرانسه بطور جدی به واردات وصادرات با این کشورها گره خورده و ثبات این مناطق برای سرمایه داری فرانسه بسیار حیاتی است. همچنین فرانسه در همه این کشورها نفوذ سیاسی جدی دارد و این مناطق را منطقه زیر نفوذ خود میداند.

این دلیل اصلی وارد شدن بدون تامل و تردید فرانسه در جنگ مالی است. اما علاوه بر این فرانسه مثل همه کشورهای اروپایی از به قدرت رسیدن جریانات اسلامی امنیت داخلی خودرا نیز در خطر می بیند و نگران است که یک موج تروریسم اسلامی از جانب القاعده و گروههای مشابه آن از این منطقه به اروپا سرایت کند.  به همین دلیل است که لشکر کشی فرانسه به مالی فورا مورد حمایت انگلیس و آمریکا و سایر دولتهای اروپایی قرار گرفت و آمریکا هواپیماهای جاسوسی بی سرنشین “دراون” و تجهیزات دیگری را به کمک فرانسه فرستاد و انگلستان نیروهای لجستیکی ای را وارد منطقه نمود و رسما اعلام پیوستن به جنگ کرد. و حتی سازمان ملل نیز خیلی سریع از این اقدام حمایت کرد و به آن مشروعیت داد.

یک افغانستان دیگر؟

یک نگرانی که از جانب مفسرین غربی از درگیری فرانسه در مالی ابراز میشود خطر درگیر شدن فرانسه در یک جنگ دراز مدت و بی سرانجام و پرهزینه و پرتلفات است. نظیر یک افغانستان یا عراق دیگر. ملی کشور پهناوری است که یک میلیون و دویست هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و از این نظر تقریبا دوبرابر خاک فرانسه است. شمال مالی که در آن جنگ جریان دارد از نظر وسعت به اندازه کل کشور فرانسه است. و گروههای اسلامی با توجه به بومی بودن و آشنا بودن با شرایط صحرایی و کوهستانی این مناطق بسادگی ریشه کن نخواهند شد و قدرت مقاومت نسبتا خوبی دارند. اما شخصا فکر نمیکنم که اوضاع به پیچیدگی جنگ تروریستها در اوایل دهه اول ٢٠٠٠ باشد.

دلیل اصلی آن اینست که اولا با اینکه جمعیت مالی اکثرا مسلمان قلمداد میشوند اما جریانات اسلام سیاسی یعنی جریاناتی که میخواهند دولتهای مذهبی برپا کنند از محبوبیت و نفوذ زیادی در میان مردم برخوردار نیستند. بعلاوه این جریانات مسلح اسلامی تفاوتها و اختلافات مذهبی جدی ای با اکثریت مردم این کشور دارند و بسیار متفرقند. بخشی از جریانات اسلامی اخیرا در مخالفت با تروریسم و جنگ و سیاستهای “القاعده مغرب” دست به انشعاب زدند و خواهان مذاکره با دولت و حل مسالمت آمیز مسائل منطقه شمال شدند. کلا همانگونه که اشاره شد شمال مالی منطقه ای بسیار کم جمعیت است و از اهمیت سوق الجیشی جدی ای برخوردار نیست.

از نظر شرایط سیاسی جهانی نیز با تجربیات خونینی که جریانات اسلامی در خاورمیانه خلق کرده اند و افول جنبش اسلام سیاسی و انزوای آن در میان مردم و صف بندی های جهانی که همه به زیان اسلامی ها تغییر کرده است، این جریانات از حمایتهای جدی در سطح بین المللی برخوردار نیستند. حتی سازمان کشورهای آفریقایی بسرعت دارد نیروی نظامی به مالی علیه اسلامیون گسیل میکند. تنها نقطه قوت اینها اینست که اسلامیون قبلا از حمایت قذافی برخوردار بودند و بسیاری از آنها در ارتش قذافی علیه انقلابیون جنگیده اند و تجربه دارند. بعلاوه با سقوط قذافی اینها اولین نیرویی بودند که دست به مصادره پادگانها و زرادخانه ها زدند و سلاحهای بسیار و پیچیده ای را مصادره کردند.

با توجه به همه اینها امکان نابود کردن فوری آنها وجود ندارد. اینها میتوانند تا مدتی با استفاده از تجهیزات پیچیده خود مقاومت کنند. این جنگ تا مدتی بر صحنه سیاسی جهان سایه خواهد انداخت و مشکلاتی را برای فرانسه و کشورهای درگیر ایجاد خواهد کرد. اما شرایط سیاسی داخلی مالی و شرایط جهانی اساسا به زیان آنها عمل میکند و در میان مدت به احتمال زیاد منزوی خواهند شد.*