تحریم چیز خوبی است

سالهاست، که رژیم جمهوری اسلامی در وضعیت نیمه تحریم-نیمه محاصره-نیمه جنگ از سوی آمریکا و متحدانش قرار دارد. تا همین چندی پیش هرکدام از مفسران و تحلیلگرانی، که جلوی دوربین تلویزیونهای اپوزیسیون ماهواره ای می نشستند، بر لزوم اعمال تحریمها، از نخریدن نفت گرفته تا بایکوت و اخراج نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی پافشاری می کرد. تحریمها بیشتر و بیشتر شدند، آنگاه سخن از «هدفمند» بودن تحریمها، تحریمهای «بشردوستانه» و … به میان آمد. سپس موضوع «تحریم ارزی» و بلوکه کردن حسابهای بانکی و فشار بر سیستم مالی رژیم مطرح شد. همۀ این «تحریمها» امروزه دارند اجرا می شوند و اکنون دورنمای فاجعۀ ملی در برابر همه نمایان شده است: رژیم به حیات ننگین خودش ادامه می دهد و در این میان، نه رژیم و دست اندرکارانش، بلکه این مردم هستند، که رو به نابودی می روند. «تحریم» جیب گردانندگان رژیم، جیب امپریالیستها، جیب شارلاتانهای اقتصادی چین، روسیه و … را پر کرده است و مردم ما را به افلاس، تباهی و هزاران بدبختی و بیماری دچار کرده است.
دو گونه سیاست در برابر تحریمها از سوی اپوزیسیون اعمال شده است: ۱) سیاست وابستگانی، که منتظر لحظۀ فروپاشی رژیم نشسته اند و برای تحریمها هورا می کشند. ۲) اپوزیسیونی، که آرام-آرام به زیانهای تحریمها آگاه شده است، اما نمی داند چه سیاستی را باید دنبال کند.
و اما، «تحریم» رژیم جمهوری اسلامی چیز بسیار خوب و پسندیده ای است، به شرط آنکه اولا؛ تا جای ممکن همه سویه و گسترده باشد، و ثانیا؛ از سوی خود مردم باشد، نه از سوی محافل امپریالیستی و غارتگران منافع زحمتکشان جهان.

بایکوت

در سال ۱۸۸۰ فرماندار انگلیسی ایرلند به کاپیتان چارلز کانینگزهام بویکوت دستور داد بهرۀ مالکانه را افزایش دهد. اما کشاورزان ایرلندی، چون نمی توانستند فشار اقتصادی بیشتری را تحمل کنند، ابتدا ماموران مالیاتی محلی را تهدید و وادار به ترک کاپیتان بویکوت نمودند. اما این کار آنها سودی نبخشید. از همین روی، همه تصمیم گرفتند از کار کردن برای کاپیتان بویکوت سر باز زده و حتی از سخن گفتن با او نیز خودداری ورزند. این رفتار مردم ایرلند از آن پس تاکتیک «بویکوت» یا «بایکوت» نامیده شد.
در جنبش مقاومت هندوستان به رهبری گاندی نیز مردم از سخن گفتن با انگلیسی ها خودداری کردند، حتی فروشگاهها به انگلیسی ها کالا نمی فروختند، ریکشاها انگلیسی ها را سوار نمی کردند، رستورانها به انگلیسی ها خوراک نمی فروختند.
بایکوت رژیم جمهوری اسلامی نیز می بایست تاکتیکی مردمی باشد: در عروسی و سوگواری از آخوندها دعوت نکنند، در نمازهای جمعه و مراسم مذهبی شرکت نکنند، انتخابات را تحریم کنند، با آخوندهایی، که در صنایع و شرکتها استخدام هستند سخن نگویند-هم اکنون برای نمونه، در صنایع گاز بیش از ۲۵۰۰ آخوند استخدام هستند، به تماشای مراسم اعدام نروند، و مهمتر از همه، در عرصۀ اقتصادی، از خریدن کالاهای وارداتی خودداری کنند، بویژه برنجهای آلوده به ارسنیک، میوه ها و هرآنچه را می توانند نخرند، از همان چشم پوشی کنند.
درست است، که رژیم با دمپینگ آگاهانه، کالاهای مشابه خارجی را با قیمت پایین تر از کالاهای تولید داخلی به بازارهای کشور سرازیر می کند. اما، باید این را در گسترده ترین تبلیغات به مردم آگاهی داد، که برنجهای آلوده به ارسنیک، گندم، چای و … که از هندوستان و پاکستان وارد می شوند، در پروسه ای از نظر ژنتیک هم دستکاری شده هستند، بگونه ای، که آنها را «بذرهای خودکشی» نامیده اند، زیرا این بذرها را نمی توان برای کشت مورد استفاده قرار داد. کشاورزان هندی مجبورند بذرهای خودشان را به آزمایشگاه وابسته به آمریکا بدهند، تا پس از خواباندن بذرها در محلول ویژه ای، کد ژنتیک بذرها برای یک بار کشت، فعال شود. اینگونه دستکاری در ژن بذرها بر روی مصرف کنندگان نیز در طول زمان تاثیرات ویرانگری دارد و نسلهای آینده، که پدر و مادرشان از اینگونه خوراکها استفاده کرده اند، یا ناقص به دنیا می آیند، و یا سرطان خون و … خواهند داشت.
همین چند روزه برنج هندی آلوده به ارسنیک را برادران اسلامی وارد کرده اند. جالب اینجاست، که موشها بوی ارسنیک را حس می کنند و به برنجهای هندی ناخنک نمی زنند، اما همین نوع برنج را حکومت اسلامی به خورد مردم می دهد. بهترین راه برای مقابله با چنین رژیم جنایتکاری، همانا تحریم همه جانبۀ این رژیم است. هر کاری هزینه ای دارد. مسلما در دید نخست و ساده لوحانه، برنج و چای هندی ارزانتر برای مصرف کننده بهتر است، اما این را باید مصرف کننده بداند، که پولش را نه برای خریدن برنج، بلکه برای خریدن زهر به دلالان جنایتکار می دهد. چه اشکالی دارد اگر گوجه فرنگی، پرتقال و … خارجی و ای بسا اسرائیلی را مردم نخرند؟
فعالان سیاسی باید این موضوع را به مردم توضیح دهند. مساله بر سر بیماری میلیونها ایرانی است، که برنج، چای، میوه و … آلوده را مصرف می کنند. برای سرنگونی این رژیم، هیچ نیازی به بمباران دمکراتیک نیروهای ناتو نیست. با بایکوت همه جانبۀ این رژیم در همۀ عرصه های ممکن سیاسی و اقتصادی می توان این رژیم را به زباله دان تاریخ انداخت. تنها اگر همبستگی و ارادۀ میهنی همۀ و یا اکثریت ایرانیان را داشته باشیم.