نارسیسیزم (Narcissism) یا خود شیفتگی (بخش اول)

دوستان عزیز امروز با دیدن این عکس گربه ای که خود را در آئینه شیر میبیند به این فکر افتادم که به یکی از ده بیماری های شخصییتی یعنی نارسیسیزم یا خود شیفتگی بپردازم و تا انجا که بنیه دانشم در این 
اجازه میدهد در مورد این معضل روانی صحبتی با دوستان داشته باشم به این امید دوستانی که در این زمینه اگاهی و اطلاعات دارند بکمک من بیایند و وسیعتر و جامع تر در این مورد اطلاعات مان را تقدیم دوستانمان نمائیم شاید که خدمتی باشد و گره گشای خواستاران ان
ابتدا باید در مورد اسم این بیماری شخصییتی که نارسیسزم هست توضیح مختصری بدهم
نارسیس که بفارسی به ان گل نرگس میگوئیم گلی هست که کنار رود ها و جویبارها میروید و این گل بطرف اب متمایل هست که بطور سمبلیک میگویند که خودش را در اب تماشا میکند ضمنا داستان اسطوره ای در یونان وجود دارد به همین نام امده که چون داستانها و قصه ها پیام اوران خوبی هستند و هم شیوه انتقالشان بسیار عمیق و پر نفوذ است و مسائل و واقعیت های زندگی را بصورت ساده و شیرینی به گوش ما میرسانند من از این داستان استفاده میکنم
به این ترتیب که این طور شروع میشود که
اکو یکی از معشوقه های بسیار زیبای ودلربای زئوس خدای خدایان یونان بوده که بسیار مورد توجه و علاقه زئوس بوده و حرا یا حارا همسر زئوس که شدیدا به این رابطه حسادت میکرده در یک تصادف ساختگی زبان اکو را قطع میکند و از ان زمان اکو به الهه بی بیان تبدیل میشود و دیگر قادر به تکلم نبوده و فقط قادر بوده که ان چیزی را که میگرفته همانطور منعکس کند که در قانون فیزیک هم پدیده بازگشت صدا را که اگرما در جای بلندی و یا در مکانی خالی با صدای بلند صحبت کنیم صدا بطرف ما باز میگردد که این پدیده را اکو نام نهاده اند
اکو که الهه بی بیان شده و همانطور که در بالا اشاره کردم که فقط قادر هست ان چیزی را که میگیرد باز گرداند در یک روز وقتی در باغ اتن قدم میزده و گردش میکرده با الهه و قهرمان بسیار خوش سیما و قوی هیکل که نامش نارسیس هست روبرو میشود واین دو عاشق یکدیگر میشوند ولی نارسیس بدلیل خودخواهی انتظار دارد که ابتدا اکو به او عشق بورزد و ابراز عشق بکند و از واقعییتی که اکو زبان ندارد و نمیتواند عشقش را به نارسیس ابراز کند و این نارسیس هست که باید عشق ورزیدن را بی اغازد تا اکو بتواند بهمان ترتیب عشق را به او برگرداند بی خبر است و نارسیس هم که بسیار مغرور و دلمشغول و غرق در قدرت و زیباروئی خودش بوده از ابراز عشق و گفتن حقیقت به اکو سر باز میزند و اکو به دلیل بی اعتنائی و سردی نارسیس از غم عشق نارسیس جان میسپارد. زمانی که خبر مرگ اکو را به زئوس میدهند و زئوس از علت مرگ اگاه میشود که علت مرگ اکو بیمهری و خودخواهی نارسیس بوده است ان چنان به خشم میاید که نارسیس راتنبیه و نفرین میکند که نارسیس هرگز عشق را تجربه نکند و فقط قادر باشد که به تصویرخودش دل ببازد و انچنان شیفته تصویر خودش شود که در این راه هم جان ببازد
که بهمین صورت هم میشود به این ترتیب که روزی که نارسیس در جنگلی راه میرفته به برکه آبی میرسد و در اب نگاه میکند و در ان وقت صورت زیبای خودش را در اب میبیند و انچنان عاشق تصویرخودش میشود که واقعیت دنیای بیرون که شنا نمیداند را فراموش میکند و برای در اغوش کشیدن ان تصویر بداخل برکه خود را پرتاب میکند و جان میبازد
وحالا چرا روانشناسی در کل و چرا من با این قصه موضوع بسیار پر اهمییت نارسیسیزم یا خود شیفتگی که یکی از اختلالات شخصیتی بخصوص در فرهنگ شرق هست شروع کردم
اولین بار در روانکاوی و روانشناسی پویا فروید این لغت نارسیسیزم را از اسطوره های یونان وام گرفت در واقع قرض کرد که کار برد ان را برای
۱٫ کودکان در مرحله ای از رشد که با اجزائ بدن خودشان بسیار شگفت زده میشوند بخصوص پسر ها که با الت تناسلی مردانه خودشان بسیار شگفت زده میشوند و سپس بکار برد برای بزرگسالان مختلی که اشکالات روانی دارند بخصوص مردان که به بخش رجولیت خودشان دلسپردگی پیدا میکنند به اینگونه از این لغت استفاده شد. ولی روانشناسی بعد ها بعد از فروید جایگاه بسیار مهمتری برای استفاده از این لغت بخصوص در اختلالات شخصییتی پیدا کرد بطوریکه از ۱۰ اختلال شخصیتی موجود خود شیفتگی یا نارسیسیزم یکی از پر اهمییت ترین آن هست و این اختلال در جامه شرق و بخصوص جامعه ایرانی بسیار شایع و رایج است.

و جالب این هست که این معضل در فرهنکی اتفاق میافتد که شعارش و معیارهای اخلاقی اش ایثار و از خود گذشتگی است و باز عجیب است که ما از گهواره ملانا برخواسته ایم و مولانائی که میکوید
یک قدم بر فرق خود نه یک قدم در کوی دوست
چگونه پس این اتفاق میا فتد مائی که بخاطر خانواده و بخاطر هر کسی که بلحاظ خونی به ما وابسته هست از خودمان میگذریم پس چگونه است که این اختلال شخصییتی یعنی خود شیفتگی اینقدر در جامعه ایرانی بالاست و بر عکس در سرزمینهای غرب بخصوص آمریکا که اصولا فرهنگ در کل بسیار فرد کرا و خود بین و در بعدفرهنگی خود شیفته است میزان خود شیفتگی تجربیات من و اسسا دوستان روانشناس و روانپزشک من که با مراجعین امریکائی کار میکنند به نسبت ایرانی ها پائین تر است.
حالا برمیگردیم به داستان نارسیس . باید بگویم که این داستان چندین ویژگی دارد
۱٫ اولا شخص به جای اینکه دهنده مهر و محبت باشد انتظار دارد گیرنده ان باشد.
۲٫ اینقدر غرق در نیاز های خودش هست که از واقعییت دنیای بیرون که “اکو” الهه بی بیان است غافل میشود
۳٫ در اثر نفرین زئوس گرفتار این میشه که دیگر هیچ نوعی عشق واقعی را تجربه نکند مگر عشق به تصویر خویش.
۴٫ وقتی تصویر خودش را میبیند یک بار دیگر واقعییت دنیای بیرون را انچنان فراموش میکند که در هوس در اغوش گرفتن آنی که مثل اوست یا اوئی که مثل اوست جان میبازد.
حالا که این ویژگی ها را از این داستان بیرون کشیدیم برمیگردیم به مفهوم روانشناسی خود شیفتگی که ببینیم که خود شیفتگی چیست و چگونه شکل میگیرد و چگونه میشود درمان کرد که البته اگر بشود درمان کردو علائمی که میشود خود شیفته را شناسائی کرد کدامند و چگونه خود شیفتگی درون خودمان شناسائی کنیم و چه کنیم که از خود شیفتگی رها شویم.