جمهوری اسلامی ننگت باد! “تعداد بیسوادان مطلق در ایران نزدیک به ده میلیون نفر است”

محمد مهدی زاده ، معاون آموزشی نهضت سواد آموزی، می گوید “بر اساس سرشماری سال ۹۰ تعداد بیسوادان مطلق در ایران نزدیک به نه میلیون و ۷۲۰ هزار نفر است. مهدی زاده به خبرگزاری مهر گفته است ازاین تعداد حدود سه و نیم میلیون نفر در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال هستند”. در واقع رقم باقیمانده که بیش از ۶ میلیون است شامل کودکان ۶ تا ١٠ ساله است که از تحصیل محروم گشته اند. با فرض درست بودن این آمار، که بطور استاندارد آمارهای جمهوری اسلامی هیچگاه معتبر نیستند و همیشه آمار چنین مصائبی را بسیار کمتر از حد واقعی خود منعکس میکنند، نفس این آمار یک فاجعه و تراژدی انسانی علیه محرومترین بخش جامعه است. به ویژه که این آقای معاون وقتی شاخص سواد داشتنن در نظامش را ، حساب و کتاب کردن و خواندن و نوشتن و رو خوانی قران میدانند روشن است که ابعاد بیسوادی و فجایع ناشی از آن چندبرابر آمار اعلام شده است. آن شاخصها شاخص نیستند، چون خود آن شاخصها مبنای بیسوادی و جهل و محروم شدن میلیونها انسان از حداقل استانداردهای دانش و علم پیشرفته امروزی است. آنچه در این ترادژی پنهان نگاهداشته میشود نه تنها کل آمار واقعی بلکه علل واقعی چنین پدیده ای و موقعیت طبقاتی قربانیان آن است.
سیستم آموزشی در ایران تحت حاکمیت دولت و قوانین اسلامی روشن است که از بنیاد در ضدیت با علم و دانش، و متکی به جهل و خرافات است. اما فراتر از آن، جنبه خرافی آموزش در ایران تحت حاکمیت همین دولت و قوانین اسلامی نیز آشکارا به عنوان ابزاری در جهت تامین منافع سرمایه و سرمایه داران و به عنوان یک صنعت بزرگ اقتصادی بیش از سه دهه است به چرخش در آمده است. برای به گردش در آوردن هر چه سریعتر این صنعت سود آور باید قربانیان اول آن توده کارگر و زحمتکش و فرزندان آنها باشند. شما در این آمار خود جمهوری اسلامی حتی یک فرد بزرگسال و حتی کودک متعلق به به یک خانواده سرمایه دار و مرفه را نخواهید یافت. کارگران و مردم زحمتکش در عرصه آمورزش و پرورش هم مانند همه عرصه های دیگر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی از خانواده تا بازار کار و کارگاه و … به دلیل حاکم بودن مناسبات سرمایه داری، طبقه سرمایه دار و ایدئولوژی آن طبقه باید این بخش بزرگ از جامعه از دستاوردهای بشری از جمله دانش و علم و پیشرفت محروم شوند، باید کودکان این طبقه در ردیف اول طیف بیسوادان وقربانیان فقر و سوختن در آتش کوره های نفتی در مدارس باشند. اگر چنین نباشد هیچ دولت سرمایه داری و هیچ پرچم و ارکان مذهبی و ناسیونالیستی که بورژوازی بدست گرفته است پا برجا نمیماند و معنی نخواهد داشت. بخش زیادی از آنچه به دانش آموزان یاد داده می¬شود به شدت ضدعلمی، غیر واقعی و مالامال از دروغ و تحریف است. اما حتی زمانیکه از دست خرافات و مزخرفات قران و “روخوانی” آن در آموزش و پرورش به عنوان “سطح سواد” به ستوه آمده ایم اگر پایه و منافع مادی و آگاهانه آن را نبینیم عمق مسئله را در نیافته ایم و نمیتوانیم راه مبارزه درست علیه آن را نیز انتخاب کنیم.
توجه داشته باشید که حامیان نظامهای اسلامی و سلطنتی به عنوان دو جنبش یک طبقه چگونه از هم خرده میگیرند و بر سر چنین مسائلی دارند علیه همدیگر دست به عوامفریبی می زنند. در گذشته نظام سلطنتی نیز دقیقا بخاطر همان منطق سرمایه دارانه اش میلیونها کودک و انسان را از آمورزش و پرورش محروم نگاهداشت. آن دوره” به دلایلی نه چندان متفاوت از دلایل امروز جمهوری اسلامی. اما بابه نام “شاهنشاه و سایه خدا”، “روز تولد ولیعهد” و دیگر خزعبلات ایرانیگری و سرودشان همواره افکار عمومی را از پدیده های زشت مناسبات سرمایه داری مانند بیکاری و فقر و بیسوادی و کودکان خیابانی دور نگاه میداشتند. امروز بر بستر ویرانگریهای بیشتر حکومت جمهوری اسلامی همین ورشکستگان نظام پهلوی مدعی اند و منتقد هستند که جمهوری “اسلامی” اوضاع را خرابتر کرده و آمار بیسوادی بیشتر شده است. در حالی که همزمان خود جمهوری اسلامی به عنوان جانشین حکومت پهلوی و آن نظام به ایران تحمیل شد و مدعی شد که “معنویت” می آورند و بیسوادی دوران شاه را ریشه کن میکنند. معلوم شد اینها هم نه تنها حداقل بیسوادی را ریشه کن نکردند که ابعاد آن گسترده تر هم شده است. جمهوری اسلامی هفتم دیماه را در ایران روز “سواد آموزی” اعلام کرده و هر ساله به این مناسبت مردم شاهد انواع رجزخوانی اسلامی هستند و در نهایت نتیجه آنچه مبارزه با بیسوادی و تلاش برای سواد آموزی ادعا شده چیزی جز گسترش دامنه مصائب و محرومیت فرزندان طبقات محروم جامعه از علم و دانش و خوشبجتی و آسایش نصیب مردم نشده است. در همچنان بر روی پاشنه استثمار، سرکوب، دروغ و عوامفریبی میچرخد. همانطورکه در زمان سلطنت پهلوی در سایه پرچم شیروخورشید و شعار خدا شاه میهن مردم محروم همچنان محروم ماندند. و این روال فقر و فلاکت امروز هم در سایه امام امت و خدا و نمایندگان روی زمینش و دیگر خرافات پوچ اسلامی دنبال میشود. “اسلام، دین دانش و سواد است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، سواد و سوادآموزی جایگاه ویژه ای یافت و در تاریخ هفتم دی ماه ١٣۵٨، به فرمان حضرت امام خمینی رحمه الله، ناخدای نهضت ایران، کشتی این کشور حرکت خود را به سوی علم و علم آموزی آغاز کرد. تا پیش از انقلاب اسلامی، ایران جزو کشورهای بی سواد جهان به شمار می آمد؛ و تعداد کسانی که تحصیلات عالی داشتند، خیلی کم بود. با پیروزی انقلاب و تشکیل نهضت سوادآموزی، ایران گام مؤثری در سوادآموزی برداشت تا جایی که در حال حاضر، بیشتر ملت ایران از نعمت سواد سود می برند. آری، به فرمان امام و یاری این مردم، ریشه های درخت ایران از جویبارهای علم سیراب شد.” چنین ادعا و دروغ های شاخداری آنهم بعداز ٣۴ سال اعمال حاکمیت و وقتی خودشان از ١٠ میلیون بیسواد خبر میدهند تنها از آخوند و دین اسلام و بیشرمان جمهوری اسلامی برمیاید. تنها آنان میتوانند از تاریخ عملکرد و دستاوردهای این رژیم در حوزه مبارزه با بیسوادی چنین تبلیغات بیمایه و ارزانی را به فروش برسانند.
اگرچه ابعاد بیسوادی، خرافات و بی ارزشی انسان نزد جمهوری اسلامی رتبه نخست دارد اما اساس چنین پدیده های تنها ویژه ایران نیست و به کل جهان سرمایه داری ربط دارد. جهانی که در ١٧ شهریور برابر با ٨ سپتامبر روز جهانی سوادآموزی اعلام کرده بود و قرار بود “برای خشکاندن سرچشمه بیسوادی”، “هیچ کودکی از رفتن به مدرسه بازنماند” و “همه کودکان به صورت اجباری و رایگان تا پایان دوره ابتدائی تحصیل کنند”. در حالی که بر اساس آخرین آمار سازمان یونسکو، در جهان ٧٩٣ میلیون نفر بزرگسال، فاقد مهارتهای اولیه سوادآموزی‌اند و از هر سه نفر بیسواد دو نفر از آنها زن هستند. بیش از ۶٧ میلیون کودک در رده سنی ابتدایی هنوز وارد مدرسه نشده‌اند و ٧٢ میلیون نوجوان در سن پایین‌تر از مدارس متوسطه نیز از هرگونه آموزش بی‌بهره‌اند. در ثروتمندترین و پیشرفته ترین کشور و شهر جهان، واشنگتن دی سی ، بیشترین میزان بیسوادی و فقر را در کل آمریکا شاهد هستیم. نرخ بالای بیکاری و فقر به همان میزان که سرمایه داران سرمایه دارتر شده اند رشد کرده است. از اینرو رابطه بیسواد نگاهداشتن و نیاز به نیروی کار “بیسواد” که با دستمزد بسیار نازلتر در خدمت سرمایه و کارفرما و بازارقرارداده میشود جزو نیازهای اولیه و مبرم نظام سرمایه داری است. در تمام این آمارها توجه داشته باشید که زن، توده کارگر و فرزندان آنها در ردیف اول محروم شدگان از تحصیل هستند و این دقیقا بنا به مقتضات سرمایه داری در بخش پیشرفته و غیر پیشرفته آن هر روز بازتولید میشود.
با درک این واقعیت است که میتوان دقیقتر شد که پوشش اسلامی، ملی گرائی و دیگر خرافات بدست گرفته شده تنها برای توجیه و پنهان نگاه داشتن اساس تضاد این نظام با کل بشریت و منافع آن است. میتوان بروشنی دید چگونه از چنین پوششهای برای فریب مردم ناآگاه و همین “بیسوادان” در جهت تداوم جنایت و کسب منفعت و بقای نظام و طبقه حاکمه استفاده میشود و آن را به خورد جامعه میدهند.
گوشه هائی از این واقعیت را در لابلای اخبار و تفاسیر سران این نظامها و ژورنالیستهای جیره خوار و از جمله مسئولان جمهوری اسلامی میتوان دید: “میناب- رئیس زندان گفت: طبق آمارهای گرفته شده بسیاری از افرادی که به واسطه ارتکاب جرم وارد زندان می شوند، بدلیل ناآگاهی از قانون، بیسوادی و جهل است.”، “برخی از بیسوادان نورآبادی در گفتگو با خبرنگار مهر در این شهرستان دلایل مختلفی چون عدم تمکن مالی و اقتصادی، بی انگیزگی برای کسب علم و دانش با توجه به وضعیت بیکاری در استان، مشکلات فرهنگی و عدم امکانات کافی را به عنوان عوامل اصلی بیسوادی خود عنوان کرده اند”. بیسوادی در هر کشوری در فقر فرهنگی و اقتصادی ریشه دارد”. با این وجود حکام بورژوا و مستبد با اتکا به خرافات قرانی و اسلامی درست در دوره ای که جامعه در جستجوی دستیابی به حقایق پشت آمارهای کشنده بیسوادی است به ایدئولوژی تحمیق متوسل شده و حقیقت را از افکار عمومی پنهان میکنند.
تا زمانی که نظام سرمایه داری پا برجاست پایان دادن به فقر، بیکاری و بیسوادی و برخورداری همگان از دستاوردهای پیشرفته بشری غیرممکن است. تا زمانی که جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام تمام عیار بورژوایی و اسلامی سر کار است نه تنها بیسوادی ریشه کن نخواهد شد که تمام نابرابریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی همچنان پا برجاست. مبارزه برای پایان دادن به بیسوادی و دیگر مسائل مشابه در گروه به چالش کشیدن کلیت چنین نظامی است.
در این راستا تلاش برای جدایی کامل مذهب از آموزش و پرورش، ممنوعیت تدریس دروس مذهبی، احکام مذهبی و یا تبیین مذهبی موضوعات علمی در مدارس و موسسات آموزشی، لغو کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض اصل آموزش و پرورش غیر مذهبی هستند، و اتحاد حول مطالبه آموزش و پرورش رایگان و مبارزه برای مصونیت کودکان و افراد زیر شانزده سال از هر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاهب و نهادهای مذهبی و ممنوعیت جلب افراد زیر شانزده سال به فرقه های مذهبی و مراسم و اماکن مذهبی، تثبیت این اصل که دولت موظف به پرداخت کلیه هزینه های تحصیلی و تامین زندگی کلیه این ١٠ میلیون بیسواد است، میتواند سرلوحه تلاش همگانی برای مبارزه با بیسوادی و عاملین آن در دوره کنونی باشد.
١۵ دی ١٣٩١
۴ ژوانویه ٢٠١٣
http://www.hekmatist.org/