سانسور و پیامدهای آن

برای همگان امکان پدید آوردن امکانات نشر نمی تواند بطور طبیعی وجود داشته باشد. وجود امکانات نشر همیشه محدود بوده است. محدودیت از آنجا ناشی می شود که هر انسان نمی تواند یک بنگاه و یا روزنامه را دایر کند و به اندیشه پردازی مشغول شود. اندیشه ها را می نویسند و برای ناشران ارسال می دارند و آنها هم اقدام به نشر آنها می کنند. نشرکردن ناشران اما مشکلات خود رادارد که همیشه نویسندگان با آنها روبرو بوده اند. نویسندگان چه خوب یا بد موضوعاتی را مطرح می کنند و باید در جایی آنها را عرضه کنند. عرضه کردن یکی از راههایی است که نویسندگان به آن می پردازند و انتظار دارند که حداقل موضوعات آنها منتشر شود و حداکثر تمام و کامل باشند. کامل بودن نوشته های آنها برایشان بسان رساندن کل پیامهایشان است. پیامی که آنها بین خود و خواننده یا مخاطب بعنوان پلی می خواهند ایجاد کنند. ایجاد این پل چه قوی و چه ضعیف همراه با صرف انرژی فکری بوده است. انرژی فکری که انسان صرف تولید یک مسئله کرده است و برای او اهمیت دارد. اهمیت مسئله از آنجا هم بیشتر می شود که او بدون در نظر داشتن وجه ای از پاداش آنرا ارائه می دهد. ارائهء یک فکر بمانند ارائهء یک کار یدی است که وقتی انجام می شود در قبالش مزدی در خور باید پرداخت شود. پرداخت مزد باعث می شود تا ارائه دهندهء کار رغبت پیدا کند تا کاری را ادامه دهد. ادامهء کار فکری هم به همین میزان است و باید در قبالش مزدی به ارائه دهنده اش پرداخت شود. پرداخت مزد برای کار فکری دواطلبانه همانا انتشار آن بدون هیچ نوع اما و اگری است. اما و اگر در کار نشر بمعنای نوعی سانسور می باشد که از طرف سانسورچی ارائه می شود. سانسورچی به کار فکری نویسنده هیچ گونه احترامی قائل نمی شود. قائل نشدن احترام هم بمعنای کار نویسنده را بی ارزش کردن است. کاری که بی ارزش شود براحتی لای تیغ سانسور می رود و نابود می گردد. نابود کردن یک نوشته و یا محصول فکر یک انسان یا انسانهایی بمعنای این است که نخواهند آن کار وجود داشته باشد. جلوگیری از وجود یک نوشته یا فکر هم بمعنای جنگی بر علیه آن است. جنگ هم اهداف خاص خودش را دارد و همانا نابودی و یا جلوگیری از عملی را در صورت پیروزی در پی دارد. پیروزی سانسورچی در عدم انتشار و یا انتشار ناقص یک نوشته یا کتاب همان نابودی و یا عدم رساندن پیام نویسنده به مخاطب می باشد.

همانطور که قبلا اشاره شد برای تک تک افراد یک جامعه به هیچ وجهه امکان داشتن بنگاه انتشاراتی مختص خود وجود ندارد. وجود محدود انتشارات، مجلات، سایتها، رادیو و تلویزیون اگر چه برای صاحبان آنها هستند، اما در واقع برای دیگران هم هستند. دیگران حق دارند از این امکانات استفاده کنند. استفاده هم باید آزادانه باشد، زیرا در واقع این اماکن متعلق به آنها می باشند. اگر هر کس یک بنگاه انتشاراتی داشته باشد، دیگر کسی سراغ انتشارات موجود نمی رود و اینها هم نمی توانند در جامعه به کار انتشارات بپردازند و در واقع باید به کارهای دیگری بپردازند. کارهای دیگر هم اگر مزدی باشند و یا دواطلبانه فرقی نمی کنند و باید هر شخص یکی را انجام دهد. انجام کار در جامعه مستلزم تقسیم کار است. تقسیم کار در جامعه امکان گردش آن جامعه را فراهم می کند و انسانها به نیازهایشان می رسند. نیازهای انسان هم متفاوت هستند و نیروها برای انجام این کارها تقسیم می شوند. کارهای تقسیم شده هم باید به نحوه احسن پیش بروند تا جامعه پیش برود. پیشرفت جامعه هم در قبال درست انجام دادن مسئولیتها هستند. مسئولیت یک بنگاه انتشاراتی اگر نخواهد به وظیفه ای حال چه اجباری یا مزدی و یا غیر مزدی و دواطلبانه عمل کند، درست انجام نمی شود و می تواند صفتهای منفی را برای خود جذب کند. درست انجام ندادن کاری هم در جامعه زیانمند است. زیان آنرا را هم انسانهای موجود در جامعه به انحای مختلف متقبل می شوند.

کار سانسور می تواند از طرف افراد و یا گروهها و دولتها انجام گیرد. دولتها اگر دیکتاتور باشند از این وسیله برای جلوگیری از نشان داده شدن واقعییات استفاده می کنند. واقعییات اکثرا به ضرر آنها می باشد و دیکتاتورها تمام تلاششان در پوشاندن آنها می باشد. پوشاندن واقعییات هم می تواند از راه سانسور برای آنها مهیا شود. سانسور همچنین از طرف سازمانها و گروههای بسته انجام می شود. بسته بودن این گروهها به دلایل مختلف احتیاج به سانسور را برای آنها بیشتر می کند. آنها به سانسور احتیاج مبرمی پیدا می کنند تا کسی از درون آنها خبر دار نشود. خبردار شدن از سیستم آنها باعث ایجاد فشار و مخالفت با آنها می شود. فشار و مخالفت با آنها اکثرا به ضرر آنها تمام می شود و انسانهای آزاده در برابر آنها قرار می گیرند. برابری و تقابل انسانهای آزادیخواه به این گروهها ضربه های کاری می زند و به تضعیف و نابودی این گروهها خواهد انجامید. تضعیف این گروهها از جهت دیگر هم می تواند به انجام برسد و آن اینکه افراد به راحتی گول آنها را نمی خورند و به سمت آنها نمی روند و به این وسیله صف آنها کوتاهتر و بدنهء آنها ضعیف تر می شود. ضعیف شدن و نابودی آنها هدف اساسی آزادیخواهان است. آزادیخواهان نمی توانند دست روی دست گذاشته وشاهد رشد و نمو گروههای ضد آزادی و بسته و استبدادی باشند و به طرق مختلف در روشن کردن اهداف و عملکردهای آنها برای مردم سعی خواهند کرد. سعی و تلاش منتقدان و آزادیخواهان باب طبع گروههای استبدادی و بسته نیست و به همین دلیل آنها هم در مقابل به جلوگیری از انتشار افکار و سخنان آنها اقدام می کنند و یکی از راهها سانسور کردن می باشد.

سانسور کردن همچنین از طرف افراد صورت می گیرد. این افراد عمدتا سابقهء کار در گروههای بسته و استبدادی را دارند. گروههای استبدادی آنچنان روی روان و کردار این افراد تاثیر مخرب گذاشته اند که باز هم زمانی که این افراد از این گروهها جدا می شوند به کار سانسور ادامه می دهند. سانسور جزء ذات آنها شده است و بدلایل مختلف و گاها منطقی و غیر منطقی به این عمل دست می زنند. این عمل به نوعی آنها را راضی نگه می دارد و برتری خود را بر نویسندگان و ارائه دهندگان ابراز می دارند. ابراز وجود برتر آنها بیشتر به افکار باز و آزاد در جامعه ضرر می رساند و باعث می شود که افراد جرأت نکنند تا افکارشان را بدون دغدغه ارائه دهند. ارائه فکر آزاد در یک جامعه که بخواهد بسوی آزادی حرکت کند لازم و ضروری است. ضرورت این مسئله تا آنجاست که در این راه همواره مبارزات بیشماری جریان داشته است. مبارزات باعث شده است که بسیاری از جوامع بتوانند نسبتا به آزادی دست پیدا کنند. آزادی در جوامع با وجود سانسورافکار نمی تواند بوجود آید و یا اگر هست دوام بیآورد. دوام آزادی به آزاد بودن انسانها در دادن نظرات و بیان بی ترس و دغدغهء افکارشان مهیا میشود. افکار انسانها است که توانسته است به آنها در رشد و تکامل کمک کند و کسانی که به هر بهانه ای در جلو آزادی افکار انسانها سد سازی کنند که عمدهء آنها سانسور و قلع وقمع بیان افکار انسان است، به انسان و جامعهء او خدمت نمی کنند. خدمت به انسان در همفکری و ایجاد بستر آزادی او مهیا می شود نه در سد کردن آزادی او و تنها راه ممکن آن است که به اندیشه میدان داد تا رشد کند و این رشد حتما در آیندهء خود به انسانها خدمت خواهد کرد.

۴٫۱٫۲۰۱۳
azadal@hotmail.com