نکاتی در باره نزدیکی و اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری

آلترناتیو سیاسی و اتحاد کمونیستها
اوضاع سیاسی ایران بشدت متحول است و نیروهای راست و چپ جامعه در فکر یافتن یک آلترناتیو سیاسی برای دوران بعد از جمهوری اسلامی هستند. اینکه کدام آلترناتیو قدرت سیاسی را در پس جمهوری اسلامی بدست خواهد گرفت بسته به این است که پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی به شکلی پیش برود. اگر سرنگونی ج.ا. از طریق یک انقلاب توده ای و از پایین صورت بگیرد، شانس نیروهای چپ بیشتر خواهد شد و اگر از هر طریق دیگری صورت بگیرد این نیروهای راست خواهند بود که سرنوشت جامعه را رقم خواهند زد. تجربه انقلابات خاورمیانه از دو سال پیش که منجر به سرنگونی سه دیکتاتور مادام العمر، بن علی، مبارک و صالح شده اند و دیکتاتورهای زیاد دیگری را زیر ضرب گرفته اند، نشان میدهند که در صورت نبود یک نیروی سازمان یافته و متشکل چپ، جناحها و شاخه های مختلف راست جامعه در همدستی با بورژوازی جهانی برهبری آمریکا قادر هستند تلاش انسانها برای تغییر ساختارهای اقتصادی و سیاسی جامعه را به شکست بکشانند و دیکتاتوری را با دیکتاتور دیگر یا با نیروی راستی که ادای دموکراسی در می آورد اما در عمل همان دیکتاتوری را اعمال میکند جایگزین کنند. هم برای عبور دادن تحولات از مسیر یک انقلاب و هم برای ساختن آلترناتیوی که قادر باشد در فردای سرنگونی رژیم سرنوشت جامعه را بدست بگیرد، نیروهای چپ باید بتوانند در قامتی قابل اعتماد و شایسته انتخاب شدن بعنوان آلترناتیو ظاهر شوند. برای اینکار نیرو لازم است. اتحاد نیروهای چپ از اینجا ضرورت پیدا میکند.ترکیب نیرهای چپ در حال حاضرچپ تاریخا با کمونیسم تداعی شده است و میشود اما ضرورتا معنی این دو یکی نیست. در حالی که چپ به هر شخص یا نیروئی که به بی عدالتی و ستم اجتماعی اعتراض دارد اطلاق میشود، کمونیستها به بخشی از چپ اطلاق میشود که خواستهای رادیکال و فرموله شده دارند و برای رسیدن به این خواستها متشکل شده اند یا تحزب یافته اند. کمونیستهای کارگری با سیاستها و پراتیک و تحلیلها و افکار منصور حکمت مشخص میشوند که چپ ترین و انسانی ترین شکل مبارزه را پیش برده است.· اتحاد بر سر انقلاب سوسیالیستی و انسانی
هم اتحاد چپ و هم اتحاد کمونیستها باید بر سر انقلاب سوسیالیستی و انسانی باشد. منظور من از چپ بخش پیشرو و فعال جامعه است عدالت طلب است و علیه ظلم و ستم و دیکتاتوری هستند. چپ مقوله ای فراگیرتر از کمونیسم است و آنرا در بر میگیرد. کمونیستها آگاه ترین بخش طبقه کارگر هستند که جامعه را بسمت یک انقلاب سوسیالیستی پیش میبرند. بعضا چپ و سوسیالیسم مترادف هم استفاده میشوند ولی من این ترادف را اینجا بکار نمی برم. مبنای اتحاد چپ در کل و اتحاد کمونیستها علی الخصوص باید آمادگی برای و سازماندهی انقلاب سوسیالیستی باشد. این حقیقت بر این مشاهده استوار است که سیستم سرمایه داری راهی برای تغییر بنیادی جامعه نمی گذارد. سیستم سرمایه داری ظرفیت ناکافی خود برای هر گونه اصلاح معنی دار در ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه را هم بنمایش گذاشته است. بعد از تجربه انقلابات زیاد در تاریخ سرمایه داری و بخصوص انقلابات اخیر این کاملا روشن است که سرمایه داری برای کشوری مثل ایران هیچ راه حلی برای رسیدن به حداقل زندگی انسانی را ندارد و نمی خواهد هم داشته باشد. نسخه سرمایه داری برای ایران فقر و فلاکت و بیکاری و دیکتاتوری بیشتر است. جنبش مردم ایران برای تغییر چاره ای جز فرارفتن از چهارچوب نظام سرمایه داری ندارد. روشن و آشکار باید خود و جامعه را برای یک انقلاب سوسیالیستی آماده کرد و بهبود فوری اوضاع اقتصادی انسانها را در صدر برنامه قرار داد. انقلاب سوسیالیستی ما تنها راه فراگیر شدنش در میان اقشار مختلف جامعه بعنوان یک آلترناتیو و تنها آلترناتیو انسانی مطرح شدن است. انقلاب انسانی بویژه اسلحه بسیار موثری در مبارزه علیه ناسیونالیسم و مذهب و ترکیبهای گوناگون آنان است پرچم انقلاب سوسیالیستی و انقلاب انسانی تاریخا از طرف حزب کمونیست کارگری ایران برافراشته شده است. بنابر این طبیعی ترین ظرف اتحاد کمونیستها و چپ حزب کمونیست کارگری و سیاستهای این حزب است. اما اینجا این سوال مطرح میشود که اگر چنین است، اگر حزب کمونیست کارگری آن حزبی هست که چپ و کمونیستها باید برای سازماندهی یک انقلاب سوسیالیستی به صفوف آن بپیوندند، پس بحث انحلال حزب کمونیست کارگری و ساختن یک حزب بزرگتر در کنار کسانی که در برهه ای از تاریخ این حزب از آن جدا شده اند (چه اشخاص و چه گروهها و احزاب کمونیسم کارگری) و چپها و کمونیستهای دیگر چه میشود؟دو چیز برای من در مورد پدیده انحلال حزب مشخص است: ۱٫ حزب کمونیست کارگری یک وزنه سنگین این حزب خواهد بود. ۲٫ اعضا و فعالین حزب کمونیست کارگری از سوسیالیسم و انسانیت کوتاه نخواهند آمد. بنابر این من از اینکه با انحلال حزب کمونیست کارگری حزبی پا به صحنه خواهد گذاشت که بسادگی راست خواهد زد نگران نیستم. سیاستهای کمونیستی حزب کمونیست کارگری برای هزاران عضو و فعال و دوستدار حزب و برای میلیونها بیننده کانال جدید مشخص است. جامعه ایران در حال رادیکالتر شدن است و تحمیل سیاستهای حجاریانی یا سلطنتی یا سبز سخت تر میشود.بنابر این من فکر میکنم اگر با انحلال حزب کمونیست کارگری بشود حزبی بزرگتر ساخت، حزب باید این مسیر را دنبال کند. بنظر من این اتفاق اگر واقعیت پیدا کند چپ ایران و کمونیستها و کارگران یک قدم بزرگ به پیش برخواهند داشت و آلترناتیو سوسیالیسم واقعی تر خواهد بود. حزب بزرگتر پرچم سوسیالیسم فورا و پرچم انسانیت را برخواهد داشت و ناگزیر همان سیاستهای حزب کمونیست کارگری را در وسعتی بزرگتر و موثرتر به پیش خواهد برد. به این دلیل من با پروژه حمید تقوائی موافق هستم. من نظرم این است که اگر پدیده انحلال و ساختن حزب بزرگتر اگر اتفاق بیافتد حزب ما قویتر خواهد شد اما نامی دیگر خواهد داشت (شاید هم همان نام قبلی را برخود خواهد داشت). سوال اما این است که آیا این اتفاق خواهد افتاد؟بنظر من هر چه جنبش سرنگونی رشد بیشتری داشته باشد، جامعه در سطح گسترده تری به چپ خواهد چرخید و زیر فشار خود احزاب و گروههای چپ را به چپتر شدن سوق خواهند داد. از آنجا که من بزرگترین و فعالترین و مطرحترین حزبی که همیشه جامعه را بسمت چپ و انقلاب سوق داده است را حزب کمونیست کارگری می دانم، من احتمال زیادتر را این می بینم که پروسه انحلال یا پروسه انتخاب آگاهانه “نام و خود” حزب کمونیست کارگری اتفاق خواهد افتاد. باید برای آن فعالانه کار کرد. تدارک کنگره فراگیر راه عملی این پروسه است. کنگره ای که در آن فعالینی که خود را کمونیست کارگری میدانند یا به منصور حکمت تعلق خاطر دارند، جمع میشوند و سیاستهای خود را به قضاوت و انتخاب آزادانه اشخاص و فعالین و رهبران کمونیسم کارگری و جامعه می گذارند. کنگره ای که بر پایه سیاستهای منصور حکمت و مبانی کمونیسم کارگری یک حزب جدید و بزرگتر میسازد و برای سازماندهی و رهبری انقلاب علیه حکومت اسلام و سرمایه (و ناسیونالیسم) بکار میگیرد.مشکلات راه ساختن یک حزب جدیداولین مشکل پروژه اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری در حال حاظر این است که این پروژه از طرف یک بخش قابل توجه و مخاطبان اصلی این پروژه مورد استقبال قرار نگرفته است. اگر اوضاع به همین سیاق پیش برود احتمالا این طرح در شکل کنونی آن شکست خواهد خورد. من البته از فعل و انفعالات و گفتگوها در سطح بالای رهبری احزاب اطلاع کامل ندارم. بنظر من دو چیز مخاطبان پروژه اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری را بسوی اتحاد پیش خواهد راند: اول اوضاع رایکال و انقلابی شونده ایران (و جهان) و دوم یادم رفت.عامل دومی که بنفع پروژه اتحاد عمل میکند این است که حزب حکمتیست رحمان حسین زاده که علی جوادی هم به آن پیوست یک حزب تعین یافته نیست. حزب حکمتیست رحمان حسین زاده، پیش از پیوستن حز ب اتحاد، هنوز تاریخ خودش را از تاریخ حزب حکمتیست کورش مدرسی جدا نکرده است. هنوز خودش را بعنوان یک حزب متفاوت از حزبی که کورش مدرسی رهبری میکرد تعریف نکرده است. هر چه حزب حکمتیست جدید از سیاستهای کورش مدرسی دورتر شود به حزب کمونیست کارگری نزدیکتر خواهد شد و بسوی پروژه اتحاد پیش خواهد رفت.یک فاکتور اساسی دیگر این است که اوضاع سیاسی ایران بسمت یک انقلاب پیش میرود و نیروهای سوسیالیست ناگزیر برای ایفای نقش و رهبری انقلاب راهی جز تحزب ندارند. انقلاب هم جامعه را پلاریزه خواهد کردو هم نیروهای سیاسی را. تحولات اجتماعی و سیاسی و انقلاب هر چه گسترده تر و رادیکال تر شوند، خطوط چپ و راست روشن تر پیش چشم مردم قرار خواهد گرفت و خط چپ خواهد برد. خط انقلاب سوسیالیستی خواهد برد، خط انقلاب سوسیالیستی و انسانی خواهد برد. احزاب کوچکتر چپ یا بسمت حزب اصلی چپ حرکت خواهد کرد و یا به جامعه بیربط خواهد شد و در حاشیه قرار خواهد گرفت. فرمان انقلاب سوسیالیستی تنها از طرف یک حزب صادر خواهد شد. این حزب جای تمام نیروهای چپ و کمونیست و کمونیست کارگری هست.۲۹-۱۲-۱۲