رژیم اسلامی گروگان آمریکا در شورای امنیت

رژیم اسلامی در تله گرفتار شده است. برای رژیم اسلامی بردی وجود ندارد چه در تله مقاومت کند و چه راه مذاکره را بر گزیند. با آنکه هم آمریکا و هم چهره های شاخص حامی خامنه ای وجود گفتگوهای مقدماتی برای برگزاری مذاکره مستقیم با آمریکا را رد نمی کنند اما کماکان و بطور رسمی خامنه ای و سپاه راه برون رفت را مقاومت می دانند و رفسنجانی به همراهی اصلاح طلبان راه نجات را مذاکره، سازش و تسلیم تا به آخر. رفسنجانی در ۱۶ آبان (ششم نوامبر) ۹۱ در دیدار با اصلاح طلبان عمق گرفتاری رژیم اسلامی را به آنها یادآوری کرده است: “اگر قرار باشد زمانی تحریم ها برداشته شود؛ همان حق وتو بر لغو تحریم ها سایه خواهد انداخت و جریان استکباری بدنبال مطالبات و منافع بیشتری از لغو تحریم ها خواهد بود.” (خبرگزاری مهر) 
برخلاف جرج بوش (پسر) اوباما کوشید تا اروپا و دیگر کشورهای موثر در سیاست جهانی را علیه رژیم اسلامی متحد کند و ۴ قطعنامه ای که علیه رژیم اسلامی در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید، حاصل آن بود. این ۴ قطعنامه با وجود تهدیدات روسیه و چین برای استفاده از حق وتو به تصویب رسید زیرا هم متن قطعنامه ها تا حدی تعدیل شد و هم آمریکا به آنها امتیازاتی داد. رفسنجانی در دیدار با اصلاح طلبان گوشزد کرده که عقب نشینی رژیم اسلامی و پذیرش مذاکره به این سادگی که اصلاح طلبان می پندارند نیست و روند تصویب قطعنامه ها در شورای امنیت کاملا برعکس خواهد شد. یعنی در مورد لغو قطعنامه ها این بار آمریکا و فرانسه و انگلستان خواهند بود که برای استفاده از حق وتوی خود تهدید خواهند کرد و خواهان امتیازات بیشتری خواهند شد. به عبارت دیگر رفسنجانی به اصلاح طلبان گفته که اگر راه مذاکره را انتخاب کرده اند باید بدانند حد و حدود عقب نشینی تا کجاست و تحریمها بدون رضایت کامل آمریکا و فرانسه و انگلستان و دستیابی آنها به خواستهایشان و تسلیم رژیم اسلامی لغو نخواهد شد.
با آنکه از میان جناحهای اصلی در جمهوری اسلامی هیچکدام (بجز گروههای کوچک کم قدرت اما پر سر و صدا) مخالف رابطه با آمریکا و برقراری مناسباتی عادی با آن نبوده اند اما در تمام این سالها موضوع رابطه با آمریکا یکی از موارد اختلاف بین جناحهاست. برای همه جناحها محرز است که رابطه با آمریکا چه گشایشهای اقتصادی و سیاسی برای رژیم اسلامی دارد و هر جناحی کوشیده تا حل معضل رابطه رژیم اسلامی و آمریکا بنام خودش ثبت شود. تلاشهای ناموفق خاتمی برای بهبود رابطه با آمریکا که با واکنش مثبت کلینتون و وزیر خارجه اش اولبرایت روبرو شد از این زمره است. در زمان بوش هم اروپا که در تمام سالهای پس از انقلاب با استفاده از فرصت عدم حضور آمریکا در بازارهای ایران بیشترین قراردادهای اقتصادی را با ایران داشت، حاضر نبود عصای دست آمریکا برای رفع مشکلاتش با رژیم اسلامی شود. در آنزمان اروپا قدرت رژیم اسلامی را در منقطه برسمیت می شناخت و در قبال تعلیق غنی سازی حاضر شدند ایران را شریک ممتاز اقتصادی خود بدانند و راه عضویتش در سازمان تجارت جهانی را تسهیل کنند. جناحهای رژیم از این فرصت سوزیها که بدست خامنه ای انجام شده و رژیم اسلامی را در موقعیت فعلی انداخته کاملا مطلع هستند و تشخیص وی را در حفظ منافع رژیم اسلامی و حفظ خود نظام قابل اتکا نمی دانند. بدلیل قدرت حقیقی و حقوقی که خامنه ای و سپاه در رژیم اسلامی دارند، تضعیف موقعیت آنها و کاهش نفوذ کلامشان در میان جناحها، بحران حکومتی را تشدید و کل رژیم اسلامی را در مقابل مبارزات مردم ضربه پذیر می کند.
بعلاوه، این دیگر دانسته عمومی است که در نامه های رد و بدل شده اوباما و خامنه ای قرار بوده رژیم اسلامی و آمریکا با هم مذاکره کنند و مناسباتشان را بهبود دهند. منتها خامنه ای و سپاه آغاز بده بستان های خود با آمریکا را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری و بیرون آوردن نام احمدی نژاد از صندوقها برای بار دوم، و بیرون ریختن قدیمی ترین یاران خمینی از قایق نظام موکول می کنند. در طرح سپاه و خامنه ای باید حدود سیصد نفر از سران اصلاح طلب دستگیر و زندانی می شدند. با آغاز دستگیریهای پس از انتخابات فاش شد که حکم بازداشت اصلاح طلبان دولتی تاریخ قبل از روز انتخابات را داشته است. سپاه و خامنه ای می پنداشتند که با بهبود رابطه با آمریکا و گشایشهای اقتصادی و سیاسی ناشی از آن هزینه حذف رفسنجانی و اصلاح طلبان چندان نخواهد بود. اما مبارزات میلیونی مردم ایران علیه رژیم اسلامی تمام طرحهای خامنه ای و سپاه را به باد داد. برخلاف اروپا واکنش اوباما به مبارزات مردم ایران بسیار دیر هنگام بود. چرا که سیاستهای اوباما در قبال رژیم اسلامی را در همان مدار جمهوریخواهان قرار می داد که مخالفت با آن سیاستها یکی از ارکان انتقادات اوباما به جرج بوش بود. اوباما آمده بود تا دستش را برای مذاکره با رژیم اسلامی دراز کند و خامنه ای و سپاه هم می خواستند تا پیروزی در سیاست خارجی را با یک پیروزی داخلی که قلع و قمع رفسنجانی و اصلاح طلبان و بستن هر روزنه ای برای انتقاد و اعتراض بود، توام کنند که اعتراضات مردم آنرا عقیم کرد.
اگر چه شعبه خانوادگی حزب حکمتیست هنوز با خیره سری با مبارزات مردم ایران در تابستان ۸۸ عناد می ورزد(۱)، اما این مبارزات که بسرعت پوسته اولیه اش را کنار زد و به نفی دیکتاتوری و ستون فقرات رژیم اسلامی یعنی ولایت فقیه رسید سرنوشت رژیم اسلامی را تغییر داد و عقربه زمان را علیه عمر این رژیم چرخاند. اگر برقراری رابطه با آمریکا پس از انتخاب مجدد احمدی نژاد برای رژیم اسلامی برد محسوب میشد، اکنون و از سرگیری آن پس از ۴ سال وقفه ای که بدلیل مبارزات مردم ایران افتاد، یک باخت بزرگ برای رژیم اسلامی است. مبارزات ضد دیکتاتوری مردم ایران در سال ۸۸ نقاب چهره رژیم اسلامی را نزد مردم جهان و بویژه منطقه خاور میانه، که این رژیم می کوشید قدرت اول آن باشد، کنار زد و رسوا کرد. این بنیان رویگردانی کلیه اعتراضات در کشورهای شمال آفریقا و خاور میانه از الگوی رژیم اسلامی بود. آنچه که “بهار عرب” نامیده میشد رژیم اسلامی را در منقطه منزوی کرد و این یک ضربه مرگبار به قصد تسلط رژیم اسلامی بر منطقه خاور میانه بود. در همین روند رژیم سوریه، متحد استراتژیک رژیم اسلامی، نفس های آخر را می کشد و شاید تا آغاز مذاکرات احتمالی با آمریکا به تاریخ پیوسته باشد. حماس متحد دیگر رژیم اسلامی به مخالفان رژیم اسلامی پیوسته و علیه رژیم بشار اسد است و آغاز اعمال انواع و اقسام محدودیت ها علیه حزب اله لبنان در نوبت است. حماس و حزب اله و سوریه حدود چهار سال قبل می توانستند از برگهای برنده و از نقاط قوت رژیم اسلامی در مذاکرات با آمریکا بر سر حد و حدود قدرت این رژیم در منطقه باشند و اکنون نیستند.
از نظر داخلی، با مبارزات مردم ایران رژیم اسلامی دچار یک بحران حکومتی حاد شده است. نفوذ کلام خامنه ای در میان جناحهای حکومتی عملا از دست رفته و مثلا هشدارهایش برای اجتناب سران قوا از علنی کردن اختلافاتشان عملا کارایی خود را از دست داده است. ایران در یک بحران عمیق اقتصادی بسر می برد و نارضایتی و تنفر از رژیم، کشور را در آستانه یک انفجار قرار داده است. اکنون ادامه عمررژیم فقط مدیون ارعاب، اختناق، دستگیری، شکنجه و کشتن مخالفان است که چالش همین حربه هم از زندانها آغاز شده است. با اعتصاب غذاها که اکنون رضا شهابی در آن بسر می برد و با به هیچ گرفتن شکنجه ها توسط ستار بهشتی که شکنجه گران را به ریشخند گرفت و آدمکشان اسلام این کارگر شجاع و آزاده را کشتند.
بحران اقتصادی را تحریمهای بین المللی و تحریمهای جداگانه آمریکا و اروپا تشدید کرده است. هیچ راه برون رفتی از بحران اقتصادی موجود متصور نیست مگر تحریمها کاهش یابد و لغو شود. ادامه وضع موجود با سقوط اقتصادی همراه است و اگر در دل بحران عمیق حکومتی با بروز اعتراضات مردمی و کارگری علیه فقر و گرسنگی و همچنین با سرایت تحرکات اخیر کارگری برای افزایش دستمزدها به مراکز بزرگ کارگری و آنهم با توسل به تجمع و اعتصاب توام گردد کل حیات رژیم اسلامی را دچار مخاطره می کند. برای کاهش تحریمها هم رژیم اسلامی باید بهای گزافی بدهد و به خواستهای اروپا و آمریکا در منطقه خاور میانه گردن گذارد که معنایی جز صحه گذاشتن بر شکست سیاستهای خامنه ای در بین جناحهای رژیم ندارد. به عبارت دیگر قبول مذاکره با آمریکا و کاسته شدن شدت تحریمها و تاثیرش در اوضاع اقتصادی در همان اولین گام خامنه ای و سیاستهایش را در بین جناحهای رژیم بی اعتبار می کند.
از نظر رفسنجانی و اصلاح طلبان ادامه وضع موجود شانسی برای بقای رژیم اسلامی باقی نمی گذارد و لذا راه مذاکره و سازش با آمریکا را برای ادامه حیات رژیم مناسب می دانند. اینها پیشاپیش اعلام کرده اند که با مذاکره رژیم اسلامی و آمریکا موافق هستند و در این روند معضلی برای خامنه ای و سپاه ایجاد نمی کنند. با تضمین رفسنجانی و اصلاح طلبان برای حمایت از مذاکره با آمریکا در واقع خامنه ای و سپاه باید بتوانند گروههای افراطی را که همواره مشوق و از هر نظر یاری دهنده شان بوده اند را خنثی کنند که این کار ساده ای نیست. در میان مدافعان رژیم اسلامی، خامنه ای همان موقعیت خمینی را ندارد که توانست با یک سخنرانی ماشین جنگی “جنگ جنگ تا پیروزی” و “راه قدس از کربلا می گذرد” را خاموش کند. خامنه ای علیه مذاکره و رابطه با آمریکا را از جمله “بی غیرتی” دانسته است. اگر خمینی برای پایان جنگ “جام زهر نوشید” آیا خامنه ای باید “جام بی غیرتی” بنوشد؟ رژیم اسلامی در میان مردم موقعیتی شکننده دارد، در جهان و منطقه خاورمیانه هیچگاه چنین ضعیف و منزوی نبوده و بحران حکومتی آن حاد است. زمان علیه رژیم اسلامی است و در مذاکره با آمریکا هیچ شانس موفقیت و قدرت چانه زنی ندارد. ادامه وضع موجود هیچ چشم اندازی حتی برای تخفیفی اندک در عواقب بحران اقتصادی در زندگی کارگران و تهیدستان ندارد. پذیرش خواستهای آمریکا و اروپا در مذاکرات، رژیم اسلامی را به یک قدرت دست چندم در منطقه خاور میانه تبدیل می کند و این خود امکاناتش برای حل بحران اقتصادی را کاهش می دهد. رژیم اسلامی نه در مقاومت و نه در تسلیم چشم انداز روشنی ندارد. در میان جناحهای رژیم اسلامی، خامنه ای و سپاه بازنده اصلی در مذاکرات با آمریکا هستند. تلاش اصلاح طلبان و رفسنجانی برای ناچار ساختن خامنه ای و سپاه به مذاکره با آمریکا تضعیف اینهاست به این امید که بتوانند رژیم اسلامی را از این تله مرگبار نجات دهند.
—————-
زیرنویس:
۱ – پس از جدایی برادران و خواهران مدرسی از حزب حکمتیست که همسرانشان و تعدادی از دوستانشان هم آنها همراه کردند و می توان آنها شعبه خانوادگی حزب حکمتیست نامید، حزب اتحاد کمونیسم کارگری خود را منحل کرد و به شعبه دیگر حزب حکمتیست پیوست. بمنظور تسهیل و سرعت بخشیدن به این امر این دو حزب به توافقی رسیده اند بدین معنا که هیچکدام مسئولیتی در قبال مواضع سیاسی گذشته هم ندارند. مقالاتی که این دو حزب علیه هم نوشته اند بر این دلالت دارد که در بسیاری موارد با هم اختلافات جدی سیاسی و نظری داشته اند که یکی از آنها اعتراضات مردم ایران علیه دیکتاتوری در سال ۸۸ است. در انتقاد به سیاستهای حزب حکمتیست در قبال مبارزات مردم ایران در سال ۸۸، شعبه خانوادگی حزب حکمتیست طبعا همچنان به مخالفتش با مبارزات مردم ادامه می دهد و با تناقضی روبرو نیست. سئوال این است شعبه دیگر حزب حکمتیست که اکنون فعالین حزب اتحاد کمونیسم کارگری را هم با خود دارد چه واکنشی نشان می دهند؟ آیا این حزب در نشریات خود با اتکا به مواضع حزب اتحاد کمونیسم کارگری با آن انتقادات مواجه می شود (موافقت یا مخالفت می کند) و یا مواضع حزب حکمتیست قبل از پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری را تکرار می کند؟

به نقل از به پیش! شماره ۷۸، جمعه ۸ دی ۱۳۹۱، ۲۸ دسامبر ۲۰۱۲