جنگ باندهای حکومتی و شبح ۸۸

با نزدیک شدن موعد نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری حکومت اسلامی، جنگ و جدالهای درون حکومت  بیش از هر زمان بیرون زده است. اکنون دیگر مدتهاست که سخن از دو جناح و کلا جناح بندی از سر جمهوری اسلامی زیادی است. یک بلبشوی تمام عیار در صفوف حکومتی ها حاکم شده است. در جبهه های متعددی کارگزاران امروز و دیروز حکومت دارند به سوی یکدیگر شلیک میکنند. همین یکی دو هفته گذشته، شاهد نامه نگاری تند میان اژه ای دادستان کل حکومت با احمدی نژاد بر سر دزدیهای کلان و بلوکه کردن پولها و تهدید به افشاگری از جانب احمدی نژاد بودیم. همزمان مساله دستگیری مهدی هاشمی پسر علی اکبر هاشمی و وثیقه چند میلیاردی برای آزادی او داغ شد، در صحن مجلس اسلامی هاشمی مورد حمله تند از جانب رسایی یکی از نمایندگان قرار گرفت، حصر کروبی و موسوی از جانب خاتمی و عسکر  اولادی و کاربدستان متعدد حکومت مورد بحث و حمله متقابل قرار گرفت، مرضیه دستجردی تنها وزیر زن دولت از جانب احمدی نژاد برکنار شد، مساله شکست طرح یارانه ها و پرداخت یا قطع یارانه های نقدی همچنان موضوع نزاعهای داغ درون حکومت است، و نمونه های بسیار دیگر را میتوان ذکر کرد. اینها مربوط به همین چند هفته اخیر است که البته دنباله کشاکشهای بسیار طولانی تری در یکی دوسال اخیر میباشد.

با نگاهی نزدیک تر به نزاعهای درون حکومتی هرکس متوجه میشود که امسال این جنگ و کشاکشها بیش از هر زمان خصلتی اقتصادی و مالی دارد یا بعبارت دقیقتر وزن پول و ثروت در نزاعها بسیار افزایش یافته و تعیین کننده شده است. یعنی بحث بر سر دزدیها، ثروتهای کلان، بلوکه کردن پولها، برداشتهای و بدهی های غیر جاری میلیاردی از بانکها، یارانه ها و افشاگری در مورد آنها موضوع محوری اغلب جنگهای درون حکومت است. هیچگاه در تاریخ جمهوری اسلامی مساله اقتصاد و دزدی اینچنین محوری و فراگیر نشده بود. البته همه میدانند که هرگاه پای خانواده رفسنجانی به میان می آید مساله ثروتهای میلیاردی آنها عمده میشود، حتی در دور قبلی نمایش انتخاباتی حدود ۴ سال پیش نیز احمدی نژاد با اشاره به گوشه ای از ثروتهای رفسنجانی در مناظره تلویزیونی با موسوی، فتیله جنگ را بالا کشید و یا پالیزدار از بذل و بخششهای صدها میلیاردی آیت الله ها و هزینه روزانه ۱۰۰ هزار تومانی هندوانه اسبهای فائزه رفسنجانی و امثال اینها پرده برداشت. اما این بار فقط هاشمی نیست که بخاطر ثروتهایش مورد حمله قرار میگیرد، همه طرف بحث بر سر دزدی ها و ثروتهای میلیاردی طرف مقابل است.  خود دارودسته احمدی نژاد بارها بخاطر دزدیهایشان از ذخایر دولتی مورد افشاگری قرار گرفته اند. و متقابلا باند احمدی نژاد تلاش میکند با بازی با کارت پرداخت یارانه نقدی به مردم، مخالفین را زیر فشار قرار دهد.

این وضعیت اساسا انعکاسی از گسترش یک جنگ طبقاتی در جامعه علیه اقلیت صاحب ثروتها و سرمایه هاست. فشار فقر و گرانی بر مردم و بویژه کارگران براستی کمر شکن شده است. با گرانی و بیکاری هرروز فزاینده، تامین ابتدایی ترین سرپناه و ساده ترین غذا و پایه ای ترین نیازها، و کلا نفس زندگی و زنده ماندن به موضوع نگرانی بسیاری از افراد تبدیگر گردیده. اعتراضات و مبارزات اکثریت جامعه علیه اقلیت میلیاردر گسترش و عمق بسیار بیشتری پیدا کرده است. بخش اصلی اعتراضات دوسال اخیر، اعتراضات و اعتصابات کارگران علیه زندگی زیر خط فقر، گرانی، بیکاری، و مساله دستمزدها بوده است. خشم اجتماعی علیه فقر وگرانی بحدی است که بارها ازجانب حکومتیان هشدار داده شده است که “فتنه” بعدی فتنه اقتصادی است. و همه میدانند که وقتی اینها از فتنه سخن میگویند منظورشان خیزش انقلابی میلیونی مردم است و دارند از کابوس سال ۸۸ حرف میزنند. و فتنه اقتصادی یعنی اعتصابات و اعتراضات میلیونی کارگران و مردم علیه فقر وگرانی و  بیکاری و بی تامینی. دقیقا این فضای اعتراضی در جامعه است که در جنگ و جدال و کشاکش بالایی ها بازتاب می یابد.  روشن است که اکثریت مردم نه فقط نسبت به فقر بلکه نسبت به تمام بی حقوقی ها و سرکوبها و جنایات حکومت در حال اعتراض و مبارزه به اشکال مختلف هستند و انعکاس همه اینها را میشود در صفوف حکومتی ها دید. بویژه این روزها شاهد این هستیم که معضل قتل ستار بهشتی به کابوسی برای تمام حکومت تبدیل شده است و هرکس سعی میکند راهی برای فرار از این جنایت و خشم اجتماعی در مقابل آن جستجو کند. اما همانگونه که اشاره شد با توجه به فشار فزاینده فقر و گرانی و بیکاری، اعتراضات در این زمینه ها جلوتر آمده و ثقل بیشتری پیدا کرده و بخشهای وسیعی از کارگران و مردم را به مبارزه علیه زندگی زیر خط فقر کشانده است. و  باندهای حکومت کاملا این جو اعتراضی را استشمام میکنند و تلاش میکنند انگشت اتهام را به سوی رقبای سیاسی خود نشانه روند.

شکافهایی از همیشه عمیق تر

اینکه صف بندی های انتخاباتی در سال آینده چگونه صورت گیرد هنوز دقیقا روشن نیست. میشود مطمئن بود که باند احمدی نژاد سعی میکند هرچه بیشتر بر روی مساله دزدی ها از یک طرف، و پرداخت یارانه های نقدی به تک تک مردم از جانب دولتش متمرکز شود. در حالیکه مجلسی ها از قطع پرداخت یارانه نقدی سخن میگویند، احمدی نژاد از هم اکنون سخن از پرداخت ۲۰۰ هزار تومان ماهانه یارانه نقدی به تک تک افراد را مطرح کرده است و در عین حال تاکید میکند که با وجود مراکز متعدد تصمیم گیری پرداخت یارانه ها عملی نیست. و این برگ برنده ای در دست این باند علیه رقبا خواهد بود. معضل این باند اینست که بتواند کاندیدی معرفی کند که توسط “شورای نگهبان” رد صلاحیت نشود. بهررو آنچه قطعی است اینست که علیرغم تلاش جدی خامنه ای برای جلوگیری از بروز علنی جنگ و کشاکشهای حاد جناحی درون حکومت، این جنگ و نزاعها اکنون از همیشه بیشتر است و دارد بشدت عمیق تر و سازش ناپذیرتر و آشکارتر میگردد. بدون تردید بزودی شاهد کشاکشهای بسیار تندتری میان این باندهای جمهوری اسلامی در پیش چشم مردم خواهیم بود. و با توجه به فضای خشم و اعتراض گسترده در جامعه، میتوان به این نیز مطمئن بود که گسترش بیشتر اعتراضات و مبارزات خیابانی علیه کل حکومت در سطح جامعه نیز در ماههای آتی قطعی است. شکافهایی که درون حکومت سرباز کرده به مردم خشمگین یک بار دیگر این امکان را میدهد که صدای خودرا بلند تر کنند و کل حکومت را به مصافی جدی بگیرند.

کل این وضعیت به نوبه خود گویای اینست که فضای مبارزات آتی خصلت طبقاتی تری به خود خواهد گرفت. یعنی جلو آمدن ثقل مبارزات اقتصادی و اعتراض به دزدیها و شکاف میان فقر و ثروت در جامعه، که یک واقعیت عینی در جامعه امروز ایران است، بر متن شقه شدن صفوف حکومت اسلامی، سبب میشود که ثقل حرکتها و اعتراضات و مبارزات کارگری بیشتر شود، مبارزات جنبه طبقاتی تری به خود بگیرد و جامعه از این نظر قطبی تر شود و اقلیت مولتی میلیاردر و مفتخور بیشتر زیر ضرب قرار گیرد.

یک فاکتور مهم دیگر که بر چگونگی دور بعدی اعتراضات تاثیر انکار ناپذیر خواهد داشت، انقلابات منطقه و کشاکشهایی است که در کشورهای انقلاب کرده مثل مصر و تونس جریان دارد. جدالهای اجتماعی در این کشورها نیز بناچار هرروز دارد خصلت قطبی تر و طبقاتی تری به خود میگیرد. در واقع انقلاب “نان و کرامت انسانی” گرچه هنوز متحقق نشده، اما ناچار است نیروهایش را گرد آورد، و صفوفش را شفاف تر کند و با خواستها و پلاتفرمهای چپ و روشنی دست به تعرض به جنبش ارتجاع اسلامی و دارودسته های بورژوایی بزند.

میتوان امیدوار بود که در عین حال این وضعیت باعث خواهد شد که فضای مبارزات و اعتراضات کارگری نیز سمت و سوی سیاسی تر و رادیکالتری به خود بگیرد، خواستها فرموله تر و ریشه ای تر علیه حکومت و سرمایه داران بیان شود، و کل اعتراضات اجتماعی به سوی یک فضای قطبی تر و چپ تر و شفافتر سوق داده شود. نشانه هایی از این تحول را هم اکنون میشود در برخی از حرکتهای کارگری دید. فصلی داغ در ایران در پیش است. باید برای آن بطور همه جانبه ای آماده گردید.*