آبهائی که دلیل ندارد به یک جوب بروند! در حاشیه تحلیل یدی کریمی از مقوله اتحاد کمونیستهای کارگری

مقدمه:

تا همینجا مشخص شد که دوستان مبارزان کمونیست ، مثل رفیق مجید حسینی نظرشان اینست که برای اتحاد بین کمونیستهای کارگری ، باید همه اعضا و فعالین و کادرهای احزاب موجود کنار در کنگره ای جمع شوند و نه تنها احزاب خودشانرا بگذارند کنار بلکه سیاستهاشانرا هم مثل لباس های زمستانی بیرون آورده و تحویل دهند و بعدش بروند “داخل” تا از انطرف سالن یک حزب بزرگ تشکیل شود. این طرح را من در مقاله قبلیم مقداری رویش بحث کردم(۱) و سوال مرکزی من این بود که رفیق مجید حسینی با چه استدلالی از ما در حزب کمونیست کارگری می خواهد “سیاستهامانرا کنار بگذاریم”؟ خوب پاسخ سوال منرا رفیق دیگر ایشان یعنی یدی کریمی در مقاله مبسوطی داده اند (۲) که هدف این مقاله من پاسخگوئی به بحثهای ایشان و مقداری شفاف سازی است تا بازهم خوانندگان بتوانند بیشتر وارد ماجرا بشوند.

از دید من این دوره معین که در میان ما کمونیستهای کارگری سر مسئله بسیار حیاتی اتحاد دارد بحثهائی انجام می شود، می تواند خودش بخشی بشود از تاریخ دیالوگهای سیاسی در موضوع اتحاد و آموزنده بشود برای نسل جوانتری که به هر رو باید درک مدرن و انسانی از مسئله اتحاد بیابد.

همانطور که در بحثهای قبلیم اشاره کردم اتحاد در دو سطح مطرح است یکی اتحاد برای ساختن “حزب بزرگ” و دیگری اتحاد بین احزاب و سازمانها و فعالین مستقل. من دومی را حمایت می کنم و عملی می بینم و اولی را در شرایط حاضر نه عملی می بینم و نه کارساز. حزب کمونیست کارگری ایران آنچه کم دارد اینست که تسمه های ارتباطیش را با جامعه با غیر حزبیها با انها که در یک یا چند شعار مشخص بتوانند کنار این حزب سربزنگاه تاریخ بایستند، نیاز دارد. جریاناتی که از این حزب جدا شده اند حالا چه منفرد یا چه بطور جمعی ، رفته اند پی کارشان و برگشتشان و ساختن حزب بزرگتر از دید من نه با روانشناسی جدائی سیاسی قابل حمایت است و نه اساسا لازم. هستند و بوده اند افرادی که به حزب کمونیست کارگری ایران برگشته اند اما طرحی که الان روی میز است یعنی طرح انحلال حزب کمونیست کارگری ایران به امید ساختن حزب بزرگ را من غیر اصولی  و نادرست و از جهت نتیجه بسیار مضر می دانم برای جنبش کمونیزم کارگری.

با ذکر این مقدمه می خواهم توجه خواننده گرامی را جلی کنم به بحثهای یکی دیگر از رفقائی که از خارج حزب کمونیست کارگری ایران ، دعوت برای تشکیل حزب بزرگ را پذیرفته و دارد از دید خودش استدلال می کند که چرا تشکیل حزب بزرگتر را درست می داند.(۲). از دید من رفیق یدی کریمی یک نمونه دیگر از متدی را به نمایش می گذارد که خودش ثابت می کند که آبهای ما نه تنها لازم نیست به یک جوی برود بلکه اساسا به یک جوی رفتنش حال است و مضر و فقط زمینه ساز انتقال اختلافت سیاسی به اختلافات درون حزبی آینده:

(۱)رفیق کریمی چه می گوید؟

رفیق کریمی مدعی است که فعالین کمونیست کارگری بعد از منصور حکمت همه بیراهه رفته اند و اساسا سنت منصور حکمت با کرگ او اساسا پیگیری نشد و با دقتی میگروسکوپی ایشان دو پرچم اساسی انجرافی را در فردای مرگ منصور حکمت برمی شمرد که یکی دست حزب کمونیست کارگری است و دیگری دست حزب حکمتیست. اجازه بدهید از خود ایشان نقل قول کنیم:

امامتاسفانه بعد از مرگش (مرگ منصور حکمت) و با جدالی که در حزب به وجود آمد، به دلیل اینکه کسی نبود که این پرچم را بدست بگیرد وکمونیسم او را در این جدال نمایندگی کند، این پرچم و این نوع از کمونیسم به حاشیه این جدال ها رانده شد و بجای آن پرچم رگه های دیگری از کمونیسم که تاریخا در حزب کمونیسم کارگری ایران وجود داشتند، میداندار این جدال شدند.”

 

” این پرچم ها عبارت بودنداز:
.۱- پرچم” حزب و انقلاب” که انسجام داشت و پراکتیک و سنت کاری چند ساله تشکیلات خارج کشور و رادیو حزب کمونیسم کارگری را پشت سر خود داشت. ۲ – پرچم “حزب و طبقه کارگر” که انسجام نداشت و التقاتی بود ( پرچم منسجم استراتژی ” حزب و طبقه کارگر” در دست ایرج اذرین- رضا مقدم بود که با اولین تعرض استراتژی “حزب و قدرت ساسی” و حزب و جامعه” در کنگره د وم و پلنوم ۹ حزب کمونیسم کارگری ایران از حزب استعفاء دادند وهمراه تعدادی دیگر از حزب بیرون رفتتند، اما بخش نا منسجم و التقاتی این استراتژی در حزب ماندند).
التقاطی بودن این استراتژی ازاین نظرکه درآن جدال ها نه صراحتا آن طوری که امروز ازحزب حکمتست (بخش رفیق کوروش مدرسی) می بینیم بلکه به نام و پرچم استراتژی”حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” شرکت کرد. این استراتژی هم، پراکتیک و سنت کاری چند ساله کمیته کردستان حزب و حزب کمونیسم کارگری عراق را پشت سر خود داشت.

در این جدال این دو پرچم و استراتژی اختلافات خود را به کادرها و فعالین کمونیسم کارگری هر دو حزب (ایران و عراق ] منتقل کردند و در مدت کوتاهی بدون تعمق بیشتر برسر سرنوشت حزب کمونیسم کارگری ایران و به تبع آن حزب عراق، این حزب را که نتیجه تلاش و فعالیت و فداکاری چندین ساله کمونیست ها که در سنگرهای مختلف برای آن جنگیده بودند، را به انشعاب کشاندیم.

دراین انشعاب فعالین و کادر پرچم و استراتژی “حزب و انقلاب” زیر نام و اتیکت “استراتژی حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و “حزب و شخصیت ها ” در حزب کمونیسم کارگری ایران باقی مانند و حزب را بدست گرفتند. بقیه فعالین و کادر های پرچم و استراتژی “حزب و طبقه کارگر” اما زیر نام استراتژی “حزب و قدرت سیاسی” و “حزب و جامعه” و “حزب شخصیت ها” از حزب بیرون آمدند و حزبی بنام ” حزب کمونیسم کارگری ایران – حکمتیست ” را تشکیل دادند.”

 

“.. دو پرچم و استراتژی”حزب و انقلاب” و “حزب و طبقه کارگر” تاریخأ استراتژی دو رگه مبارزاتی در جنببش کمونیستی هم بوده و بدلیل متدی که بر این استراتژی ها و فعالیت های اتخاذ شده انها ناظر است در برخورد کردن و نقد همدیگر یک تضاد انتاگونیستی وآشتی ناپذیز را جلو می برند. این دو نه تنها تحمل همدیگر و کنار هم بودن در یک حزب را ندارند، بلکه در احزاب و سازمان های جداگانه هم، همکاری و فعالیت مشترک برای آنها خیلی مشکل است. در برخورد به مخالفین سیاسی دورن سازمانی خود هم از این روش آشتی ناپذیراستفاده می کنند.

احزاب این استراتژی ها نه تنها نتوانسته اند هیچ وقت به یک حزب سیاسی تبدلیل شوند بلکه در دنیای امروز بطور قطعی نمی توانند به حزب سیاسی کمونیستی کارگری تبدلیل گردند.”

 

همانطور که خواننده گرامی متوجه می شود، رفیق کریمی دو تا پرچم درست کرد و تاریخ بعد از منصور حکمت را داد به صاحبان اون دو پرجم که یکی “جزب و انقلاب” باشد و دیگری “حزب و طبقه کارگر” اولی را ما در حزب کمونیست کارگری ایران نمایندگی کردیم و دومی را حزب “حکمتیست”! و همانطور که می بینید یدی کریکی اون بالا ایستاده بوده و قضاوتش اینست که طبعا ما هر دو حزب راهمان بی راهه بوده و لذا به همین دلیل است که تازه نقطه سر خط و تازه باشد ما حزب کمونیستهای کارگری راست راسکی را تشکیل بدهیم! این بود که رفیق مجید حسینی در مقاله اش نگفته بود و ما از زبان رفیق کریمی خوب شنیدیم! اینست که دوستان مبارزان کمونیست با ادعای اینکه سنت کمونیزم کارگری با مرگ منصور حکمت مرده، تازه آمده اند برای اینکه از ما انحلال خودمانرا بخواهند و ما را راهنمائی کنند که چه پرچمی دستمان بگیریم!

(۲)رفیق کریمی چه چیزهای دیگری هم می گوید؟

حرفهای اصلی رفیق کریمی همانها بود که در بالا آمد اما ایشان فقط اینها را نگفته! چیزهای دیگری هم می گوید:

بعد از این انشعاب و جدایی در حزب حکمیست، در حزب کمونیست کارگری ایران هم تعدادی از کادر ها و فعالین این حزب طبق گفته و نوشته های خود آنها دراعتراض به سیاست های رهبری حزب و در راس آن رفیق حمید تقوایی خواستار فراکسیون بودن در حزب را نمودند که به آنها اجازه تشکیل فراکسیون را ندادند. درنهایت مجبور شدند که از حزب کمونیسم کارگری ایران استعفاء دهند وفعالیت سیاسی و مبارزاتی خود را تحت نام حزب اتحاد کمونیسم کارگری ادامه دهند.”

من در زمان جدائی علی جوادی از حزب کمونیست کارگری ایران کادر حزبم بودم و در سایت جدل آنلاین هم افتخار شرکت فعال را داشته ام. اصلا چنین ادعائی که رفیق کریمی می فرماید درست نیست! امید من اینست که تشکیلات حزب ما رسما به این ادعای یدی کریمی پاسخ رسمی بدهد برای روشن شدن اذهان عمومی اما من اینجا مشاهدات مستقیم خودم را در مورد “درخواست فراکسیون”  از سوی فرقه جوادی ارائه می دهم:

اولا در حزب کمونیست کارگری ایران هر گروهی که به میزان معینی رای جمع کند می تواند درخواست فرامسیون بدهد

دوما: درخواست فرامسیون باید توسط هیئت معینی از سوی حزب مورد بررسی قرار گیرد و تصویب شود

اینجا اعلام می کنم که گروه علی جوادی چنین پروسه ای را بهه رسمیت نشناخت و سر خود “اعلام فراکسیون کرد” کاری به جهت حزبی غیر قانونی و زشت. با این وجود هم حزب و اعضا و کادرها و رهبری حزب ما بسیار انسانی و با صبر و متانت برخورد کرد و باب مناظره علنی و اجتماعی را گشود و این علی جوادی و دوستانش بودند که این حزب را ترک کردند و به کنگره حزب نیامدند و اعلام “حزب مستقل” کردند. من بعنوان یک فعال حزب کمونیست کارگری ایران، بدیلی در موضوع آزاد اندیشی و استقلال فکری و حق ارائه نظرات در سطج جامعه بهتر از حزب کمونیست کارگری ایران سراغ نداشته ام و این اتهام را به حزبمان شدیدا رد می کنم.

(۳)نتیجه گیری یدی کریمی؟

یدی کریمی بعد از مقدمه چینی های بالا نتیجه می گیرد که:

فعالین کمونیسم کارگری که از این احزاب جدا شده اند امکان برگشتن آنها به این احزاب خیلی کم است و این برنگشتن برخلاف برخورد مذهبی وسکتی بعضی از افراد در این احزاب نه خود خواهی، نه کینه توزی و نه دلسرد بودن و نه بریدن از مبارزه و غیره بلکه در یک کلام این احزاب را احزابی نمی بینند که بتوانند به یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری قدرتمند، تبدلیل و کمونیسم را به قدرت و یا به جایی برسانند.

“..

در پایان ساختن یک حزب سیاسی قدرتمند برای به قدرت رساندن کمونیسم با توجه به اوضاع و احوال وشرایط امروز دنیا، خاورمیانه و جامعه ایران برای کمونیست های کارگری نه تنها یک ضرورت بلکه یک وظیفه و یک امر اساسی و تاریخی است و باید به سرعت بجنبیم و این فرصت تاریخی را ازدست ندهیم.

به خلاف یدی کریمی و مجید حسینی من و فعالین حزب کمونیست کارگری ایران ، معتقدیم که دستاوردهای این حزب و تلاشی خستگی ناپذیر ما بعد از مرک منصور حکمت، این حزب را صدها قدم جلو کشیده و اجتماعی تر کرده. ما معتقدیم که حزب کمونیست کارگری ایران بدیل قدرتمند سیاسی آزادیخواهی و برابری طلبی است و توان بدست گیری قدرت سیاسی را در جامعه ایران دارد.

منهم مثل رفیق یدی کریمی فکر می کنم که جدا شدگان از این حزب راه برگشتشان به این حزب هموار نیست اما دیده ام انسانهائی را که شجاعت اینکار را نشان داده اند و غرورشان نتوانسته عشقشان به آزادیخواهی و سوسیالیزم را بپوشاند.نسان نودینیان را دیده ام و فکر می کنم راه همانست که ایشان رفت. از حزب کمونیست کارگری ایران جدا شد اما دوباره بهش پیوست. اینرا دیده ام!

خلاصه کنم:

من بر خلاف یدی کریمی فکر می کنم که پرچم تمامی تئوریهای منصور حکمت در پراتیک واقعیش دست حزب کمونیست کارگری ایرانست.ما به قدرت سیاسی رسیدن حزب را از طریق مبارزه برای رادیکالیزه کردن انقلاب انجام داده ایم و خواهیم داد. خودمانرا از طریق پیشبرد انقلاب لانسه کرده ایم و می کنیم. ما نماینده طبقه کارگر ایران و خواستهایش برای سرنگونی نظام سرمایه بوده ایم و خواهیم ماند. ما “حکمتیزم” را دروغی بزرگ برای پوشاندن چرخش به چپ سنتی دانسته ایم و می دانیم. ما در حزب کمونیست کارگری ایران صدای کسی را خفه نکرده ایم. مخالف را چه منفرد و چه بطور جمعی احترام گذاشته ایم. حق ایجاد فراکسیون را هم از کسی نگرفته ایم.

اتجاد را من برگرداندن عزیزانی مثل یدی کریمی به “حزب بزرگ” از طریق انحلال حزب کمونیست کارگری ایران نمی دانم. اتحاد را من با توسعه فرهنگ کار مشترک در حین حفظ تمایز سیاسی و سازمانی می دانم. لازم نمی بینم برای جلب دوستان کمونیست دیگر، بیایم حزب خودم را منحل کنم تا “راضی” شوند و تازه به من “پرچم” درست را نشان دهند. رفیق یدی کریمی و همه دوستانی که برای آزادی و برابری و سوسیالیزم مبارزه می کنند ما را در حزبمان در کنار خود خواهند داشت. باید رفت دنبال کنگره ای که سازمانها و احزاب و منفردین با حفظ اختلافاتشان حول  مانیفست انقلاب ایران متحد کند.

منابع بیشتر:

(۱) سعید صالحی نیا: چه نوع اتحادی در چپ ، واقعی و عملی است؟ در حاشیه بحثهای رفقا مجید حسینی و بابک یزدی در حمایت از “تشکیل حزب بزرگ”

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11949-b.html

(۲)یدی کریمی:ضرورت ساختن یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری

http://www.azadi-b.com/M/2012/12/post_160.html

 (۳)سعید صالحی نیا: اهمیت سازماندهی ” اتحاد چپ” توسط حزب کمونیست کارگری ایران در حاشیه بیست و یکمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11848–q-q-.html

(۴)سعید صالحی نیا: لزوم تسریع تلاشها برای سازماندهی قطب چپ و راهکارها در حاشیه سمینار رفیق حمید تقوائی

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11676-1391-09-01-19-37-13.html

(۵)سعید صالحی نیا: انحلال طلبی بنام اتحاد؟! در حاشیه اعلام انحلال “اتحاد کمونیست کارگری”

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11760-b.html

 

(۶) مجید آذری: اتحاد کمونیستهای کارگری

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/171-1391-02-25-19-57-17/11924-b.html