“اراذل و اوباش” واقعی چه کسانی هستند؟ چرا کشور دانمارک “اراذل و اوباش” ندارد؟

در ایران چه کسانی وضعیت زندگی جوانان را این چنین سخت کرده اند که آن ها برای بدست آوردن پول مجبور به زور گیری از هموطنانشان می شوند؟ چرا در کشور دانمارک که بنده زندگی می کنم اراذل و اوباش وجود ندارد؟ و نیروی نظامی جوانان این کشور را دستگیر و مورد تحقیر قرار نمی دهد؟ و اینکه چه دلایلی باعث گردید که در داین کشور فرهنگ انسان دوستی و احترام به حقوق همدیگر توسط ساکنین رعایت می گردد؟

در واقع رفتار مردم هر کشوری نمودار و بازتاب سیاست های حقوقی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی‌ آن موقعیت جغرافیای است. و هر چه جامعه پیشرفته تر و مدرن تر باشد حس انسان دوستی و احترام در مردم بیشتر می گردد، و در صد جرائم کمتر و کمتر. و اگر کسی خلافی مرتکب شود، به واسطه متخصصین امور در صدد تشخیص بر می آیند و فرد مجرم را مورد درمان روحی، پزشکی قرار می دهند، که شخص به ادامه زندگی همچون دیگران ادامه دهد. آنها به سراغ ریشه و دلایل انجام رفتار بد را از نظر روانشناسی و دیگر موارد لازم مورد بررسی قرار می دهند. و نکته مهم اینکه در مدت زمان درمان “مریض و بیمار روانی اجتماعی”، تلاش میکنند که دوباره شخصیت از دست رفته اش را به او بازگردانده شود. عکس العمل ها نسبت به این افراد بشدت با احترام و انسان دوستانه است. و کسی حق خشونت کردن ندارد. خشونت را با جواب خشونت دادن پاسخ نمی گویند و بلکه درست برعکس عمل می کنند و با بر رسی مشکلات شخصی، خانواده، تلاش می کنند که به درمان آن مسائلی بپردازند که باعث چنین رفتار نا مناسبی در جامعه شده است و امنیت و آسایش دیگران را مورد تهدید قرار داده است.

اما در ایران که تعدادی مستبد به کمک گماشتگان چماقدار بر مسند قدرت تکیه زده اند، همه عملکرد ها بر مبنای خشونت است. سیاست گذاران هر چند وقت یک مرتبه برای اینکه قدرت نظامی خودشان را به رخ مردم بکشانند و بگویند که غیر از “خود ما” کسی دیگر نباید ادعای زورگوی و تحمیل ها را داشته باشد، می روند و تعدادی از جوانان بیکار و بی آینده و بی پول که در اثر سیاست های دین و چماق به این وضعیت اسف بار گرفتار شده اند را دستگیر می کنند، آفتابه و لگن بر گردنشان می اندازند، و به عنوان مخل آرامش مردم در سطح شهر می چرخانند، و از این جمع چند نفر را هم به صورت علنی اعدام می کنند! و در عین حال با تبلیغات های فریبنده مردم را گمراه می کنند و تعدادی را هم برای مراسم تماشای اعدام و پایان دادن به زندگی جوان قربانی سیاست های جمهوری اسلامی می کشانند!

جوانان ایرانی قربانیان سیاست های جنایتکارانه “خمینی” و جامعه بعد انقلابند

کدام انسانی دوست دارد که در محیط زندگی اش از طریق زور گیری و ایجاد رعب و حشت مشکلات مادی اش را بر طرف کند؟ اگر آموزش و پرورش و فرهنگ در جامعه مبلغ انسان دوستی باشد، راستی چند نفر از تعداد هفتاد میلیون جمعیت ایران به جاده انحرافات کشیده می شوند؟ فرهنگ خشونت و دشمنی تبلیغ می شود. باور به خرافات، عزاداری، قتل، اعدام، زندان، تهدید، سانسور… و صد ها نقض حقوق مسلم بشر رایج است. و در این وضعیت واقعیت تلخ زندگی جوانان ایرانیست که از بامداد تا شامگاه عادتشان داده اند که شاهد صحنه های از ایجاد رعب و وحشت توسط گماشتگان جمهوری اسلامی در رسانه و محیط اطرافشان باشند. روزی نیست که شاهد گشت زنی چماقداران و نگاه های خصمانه دشمنانه شان به جوانان نباشیم. شاهد توهین و بی احترامی به شخصیت زنان و دختران شریف ایرانی نباشیم. هر هفته در میدان های شهر بساط وحشی گری و خشونت بر پا می کنند. اعدام. شلاق… تلویزیون و رادیو را هم که روشن کنید به غیر از ترویج خرافات، جنگ ستیزی، خرید و فروش بهشت و جهنم و دنیای بعد مرگ و تکلیف مردم به اطاعت بی چون و چرا از سنت های شرعی و اسلام سیاسی چیز دیگری نخواهید شنید. همه سیاست جمهوری اسلامی از بدو تشکلیش توسط خمینی تاریک اندیش بر اساس تکلیفات شرعی بنیان نهاده شده است و نه توجه و احترام به خواست های استقلال و آزادی و حقوقی شهروندان و رعایت قوانین پیشرفته و مدرن امروزی.

در حقیقت “اراذل و اوباشان” سران جمهوری اسلامی و گماشتگان چماقداری هستند که در این سی و چهار سال از عمر ننگین حکومتشان بدون توجه به خواست های مردم و خصوصن نسل جوان سوخته بعد انقلاب بر سرشان زدند. و هر اعتراض برحق از جوانان را به ضرب شکنجه، تهدید، زندان، اعدام، تیر باران، قتل های زنجیره ای، پاسخ گفتند. نسل سوخته و سرکوب شده بعد انقلاب که هیچ گونه آزادی ندارند. داشتن یک زندگی بهتر برایشان رویای دست نیافتی شده است. همه چیز در حوزه سانسور قرار دارد . هر خواست شخصی بنا به تکلیف شرعیات ممنوع می باشد. کار نیست. حق اعتراض وجود ندارد. خانه دانشجو معترض “زندان اوین” است! زندان های مخوف جمهوری اسلامی خانه زندانیان سیاسی از قبیل وکلا، کارگران، زنان برابری طلب، وبلاگ نویسان، خبرنگاران، هنرمندان، کارگردانان فیلم های سینمای و خیلی های دیگر است. واقعن در چنین اجتماع استبدادی چه انتظاری باید از جوانان داشت که خواست های انسانی شان نادیده و سرکوب شده است؟

تفاوت زندگی جوانان بالای شهر، و جوانان پائین شهر

راستی آیا هرگز از خودمان پرسیده ایم که چرا جوانانی که بالا شهر های ایران زندگی می کنند، و از نظر امکانات مالی در موقعیت خوبی دارند دست به چاقو و قمه نمی برند؟ هرگز دیده نشده است که آنها برای نیاز های پولی به کار زور گیری و تهدید و بر هم زدن امنیت دیگران مبادرت ورزند؟ همیشه مشکلات امنیتی وخلاف کاری از طبقات پائین شهر است. همان تعداد کثیر جوانانی که محتاج یک لقمه نانند و در طول زندگی شان در حسرت داشتن امکانات بهتر له له می زنند! اما برای جوان بالای شهری که امکانات زندگی اش فراهم است چه نیازی دارد که دست به چاقو ببرد؟ اشخاصی در زندگی دست به چاقو و قمه می برند که برای لقمه نانی معطل مانده اند. توان مالی ازدواج کردن و ادامه زندگی را ندارند. و بعضی ها نیز که تشکیل خانواده داده اند اما برای پرداخت کرایه خانه و ده ها مشکلات زندگی روزانه نمی دانند که چه باید بکنند؟ در حکومت جمهوری اسلامی نه رهبری، نه دولت، نه مجلس هیچ کسی پاسخ گوی خواست های مردم نیست. هر اعتراضی را با خشونت جواب می دهند. پاسخ به عدم تحمیل تکالیف شرعی برده داری از طرف سیاست گذاران جمهوری اسلامی مجازات های سنگینی تا در حد شکنجه و اعدام در بر دارد. مردم باید بدون چون و چرا اوامر نماینده خدا ولایت فقیه خامنه ای را اطاعت کنند و از خودشان اجازه انجام هیچ کاری را نخواهند داشت. حق انتخاب لباس، سیاست، حقوق مدنی، فرهنگی، هنری… و هیچ… خواست مسئولین این است که جامعه همچون حیوانات سر بزیز (گوسفند) به دستورات و تکالیف شرعی شان عمل کنند. و عملن مسائل اقتصادی و مشکلات زندگی مادی هیچ ربطی به اینها ندارد. اصولن این جماعت برای برنامه های واقعی اقتصادی مردم برنامه ای ندارند. مشکلات مردم را از روزنه دعا خوانی و زیارت مقدسات رفتن رجوع می دهند. وعده دنیای بعد مرگ و زندگی در کنار حوریان بهشتی. و جای تاسف در این است که زندگی جوانان ایرانی اسیر چنین سیاست های عقب مانده شده است که در عین حال قدرت مرکزی هر چند وقت یک مرتبه جوانان را به بیشرمانه ترین وجه ممکن که لایق شخصیت خودشان است مورد تحقیر و محرومیت های بیشتر اجتماعی و حتی اعدام قرار می دهد. هرگز دیده نشده است که به پای درد و دل و ده ها بدبختی زندگی جوانان گوش کنند. فیلم و عکس تحقیر و اعدامشان را در روزنامه های قلم به مزد نویس، و تلویزیون های گماشته پخش می کنند.

آفتابه و لگن ها را بر گردن چه کسانی باید انداخت و خر سواری داد و دور شهر گرداند؟

آنچه که در بالا نگارش شد تعریف بسیار کمی از مشکلات جدی و واقعیت های تلخ زندگی مردم ایران در حاکمیت استبداد دینی تعدادی روضه خوانان و مداحان است. این خانه وحشت و پر از خون و جنایت و اعدام توسط “خمینی” با ضرب اعدام ده ها هزار زندانی سیاسی مخالف با سیاست دین و چماق پایه گذاری شد. از روز اول نگرانی “خمینی” و همکاران چماقدار و مرتجع او انجام تکالیف شرعی مردم بود و نه توجه به امر زندگی و داشتن دنیای بهتر. اقتصاد در هر کشوری زیر بنای مدیریت است. هم در بحث خانواده و هم در بحث حکومت. اما در دیدگاه “خمینی” و در همان تاریخ اهمیت اقتصاد را به “خران” جامعه نسبت می داد! (اقتصاد مال خر است، اقتصاد می خواهیم چه کنیم؟). و دقیقن کمبود های اقتصادی است که جوانان را قمه به دست و زور گیر می کند! بالای شهری ها به عوض قمه از بهترین امکانات زندگی مادی بهره می برند و دیگر نیازی به زورگیری و خشونت ندارند. نیاز های شخصی و خانوادگیست که مردم را وادار به تغیر دادن، اعتراض، اعتصاب، زندانی شدن، اعدام، انقلاب، زور گیری می کند. و اگر قرار است کسی در ایران تخریب شخصیت شود و مورد تحقیر در جامعه قرار گیرد منطق حکم می کند که اول به سراغ شخص اول مملکت “علی خامنه ای” برویم و نه آن تعداد جوانان که قربانی سیاست های حکومت استبداد هستند. در ایران “خامنه ای” مسئول سیاست گذاری مملکت است. بعد از او هم می توان به سراغ امثال احمدی نژاد، براداران زمین خوار لاریجانی ها، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، احمدرضا رادان، جانشین نیروی انتظامی، حمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، سیدحسن فیروزآبادی، فرمانده کل ستاد نیروهای مسلح، غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل ایران، عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان کل تهران، عباس پیر عباسی، حسن حداد، قاضی شعبه ۲۶ انقلاب، قاضی شعبه ۲۶ و ۲۷ انقلاب، عبدالقاسم صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، کامران دانشجو، وزیر علوم، حسین‌ الله‌کرم، رئیس حزب انصار، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان، رفت. باید به سراغ چاقو بدستان، گشت متجاوزین به حقوق شخصی و زور گویانی گماشته مزد بگیر بنام ارشاد، لباس شخصی، بسیجی، سپاه پاسداران ها رفت. اراذل و اوباشان همان کسانی هستند که تمام وقت شبانه روز مجهز به انواع سلاح های سرد وگرم از قبیل دشنه، چماق، اسلحه به زورگوئی بر علیه مردم همه ایران مشغول به کار هستند و از این طریق زندگی مادی خود و خانواده شان را تامین می کنند. این افراد عاملین همه جنایت ها و بدبختی های نسل سوخنه بعد از انقلاب هستند. آفتابه و لگن و تحقیر شخصیت باید از اینها شروع شود.

مراد شیخی (دانمارک)

پنجشنبه ۰۷ دی ۱۳۹۱
۲۷/ ۱۲/ ۲۰۱۲