نقش خرده بورژازی در دوران گذار

از میلیتانت شماره ۵۵- از میان مباحثات فیسبوک

رهبری استالین در دهه ۱۹۳۰، اشتراکی کردن اجباری را به جای شعار «کولاک ها ثروتمند شوید»! می گذارد. میلیون ها نفر را به زور به مناطق دیگر کوچ می دهد و مقاومت آن ها را با قتل و کشتار در هم می شکند. حملۀ بسیار گسترده ای را به خرده بورژوازی آغاز می کند و برنامۀ سریع صنعتی شدن را در دستور کار قرار می دهد. ١٢ ساعت کار روزانه در بسیاری واحدهای تولیدی رایج بود.

رشد سریع بر اساس محاسبات و دستورات حسابرسان مرکزی و در جهت تحقق آماری اهداف برنامۀ مرکزی، جای رشد مطلوب براساس تصمیمات خود تولیدکنندگان و در جهت افزایش بارآوری کار و کاهش ساعات کار را گرفت. به سخن دیگر، رشدی فرمایشی و از بالا و در جهت تقویت دولت جدید و بوروکراسی حاکم به جای رشد بر اساس نیازهای اجتماعی و در جهت تقویت خود مدیرت تولید کنندگان. امروز اثبات شده است که این نوع رشد صنعتی استالینی، عاقبت رشدی است که حتی از لحاظ اقتصادی نیز از سرمایه داری عقب افتاده تر بوده است. افزایش دایمی فاصله بین سطح بارآوری کار در روسیه و کشورهای سرمایه داری، نتیجۀ اجتناب ناپذیر این نوع رشد بود.

تجربه دورۀ استالین نشان داد که در دورۀ انتقال اگر دولت کارگری نتواند واحد های کوچک را داوطلبانه به سوی سوسیالیزم جلب کند، سدهایی جلوی پیشرفت جامعه به وجود خواهد آمد. تجربۀ انقلاب روسیه اثبات کرد تنها شکلی که می توان دهقانان و خرده مالکان را به سوسیالیزم جلب کرد، به شکل دمکراتیک و داوطلبانه است. به زور سر نیزه و گرفتن نان از سفره دهقانان نمی توان «انسان سوسیالیست» به وجود آورد. با این روش ها انتقال به سوسیالیزم به عکس آن تبدیل خواهد شد. به جای انسان های جدید سوسیالیست، ضد انقلاب تقویت خواهد شد.

همان طور که در اوایل انقلاب، برنامۀ بلشویک ها به جای اشتراکی کردن اجباری، ایجاد تعاونی در روستاها بود. بلشویک ها در کنار مزارع تعاونی، مزارع سوسیالیستی مدرن نیز به راه انداختند. با این برنامه که در عمل به کشاورزان نشان دهند، این مدل بسیار بهتر است و آن ها را داوطلبانه به سمت خودشان جلب کنند. یعنی با یک رقابت سالم، که لنین آن را «رقابت سوسیالیستی» می نامید. با نشان دادن این که در این قسمت ها، کار، کمتر و راحت تر است، و بارآوری تولید نیز بیشتر است. خود کشاورزان به عنوان عضو این تعاونی ها، داوطلبانه چنین تصمیمی را خواهند گرفت و به بخش های سوسیالیستی ملحق خواهند شد.

این عنصر انتقال داوطلبانه به اقتصاد سوسیالیستی از واحد های خرد، هم از نظر سیاسی و هم از نظر اقتصادی یکی از مسائل اصلی دورۀ انتقال را تشکیل می دهد. برای این که سوسیالیزم موفقیت داشته باشد، باید تودۀ غیر پرولتر در سرنوشت این انتقال سهیم وشریک شود. دیکتاتوری پرولتاریا هرگز به این معنی نیست که ١٠٠% قدرت در دست پرولتاریا است. همان گونه که در دیکتاتوری بورژوایی، ١٠٠% قدرت در دست بورژوازی نیست. بورژوازی دیگران را نیز به شکلی سهیم می کند. این لایه ها را به زور سرنیزه نمی توان سوسیالیست کرد. از نظر اقتصادی نیز از رونق افتادن این بخش به نفع انباشت اولیۀ سوسیالیستی نیست. از دیدگاه انباشت سوسیالیستی، بهتر است که به آن ها وام و وسایل تولید مدرن داده شود و سطح تولید بالا برود.

انتقال به سوسیالیزم یعنی رسیدن به جامعه ای که در آن دیگر کسی به خاطر فرار از گرسنگی مجبور به کار نیست. کار به خاطر اجبار اقتصادی نیست، بلکه معرف علاقه انسان به فعالیت خلاق است. انسان ها داوطلبانه کار می کنند، از کارشان لذت می برند و از خود بیگانگی از میان رفته است. رسیدن به چنین مرحله ای بدون مشارکت همه جانبۀ تمام اقشار جامعه، غیر ممکن است. این روند نیز برای انتقال ضروری است. متأسفانه رهبران بلشویک حتی قبل از دوران استالین آن چنان به این مسأله توجه نکردند. در دوران استالین ضرورت این مشارکت حتی در حد تئوریک نیز نفی شد. طبق نظر استالینی: «مردم» نمی فهمند و فقط حزب معرف عنصر شعور در جامعه است! اما ناگفته نماند علی­رغم آن که بلشویک ها کلاً به اهمیت مشارکت در دوران گذار کم بها دادند، مع­ذالک یک تفاوت اساسی بین درک بلشویکی و درک استالینی وجود داشت. اولی به این موضوع کم بها می داد و شرایط سخت زمان اجازه نداد که بهتر درک کند، در صورتی که دومی اصلاً ضرورت آن را نفی می کرد و دیکتاتوری حزبی را تئوریزه می نمود.