جدل پارسا نیکجو برای حل چه معضلی

من در مقالاتی در نقد یک مقاله از رفیق بهرام رحمانی ، متذکر شدم که ایشان بر خلاف بسیاری از کمونیستهای منفرد ،مواضعی بسیار انقلابی ورادیکال نسبت به حکومت اسلامی ودیگرمسائل جامعه اتخاذ نموده که بسیار با ارزش وقابل تقدیر است. اما در یک مورد من با ایشان اختلاف نظر دارم و آن اینکه ایشان معتقد است که حکومت شورایی فقط در داخل ایران بوجود میاید وهیچ احتیاجی به حزب کمونیستی وبه خصوص حزب کمونیست خارج از کشوری ندارد. واگر حزبی وجود دارد باید خودرا در خدمت شوراهای داخل قرار دهد.

من در یک مقاله این موضع رفیق بهرام را مورد نقد قرار دادم . خلاصه نقد من به موضع رفیق بهرام در مقاله دوم این بود که:۱

۱- طبقه کارگر بدون حزب امکان ندارد که به حکومت برسد ،تا چه رسد حکومت کند.

.۲- در روسیه بدون یک حزب بلشویکی خارج از کشوری، محال بود که انقلاب سوسیالیستی به وقوع پیوندد.

۳- سوسیالیسم ،مبارزه وحزب داخل وخارج ندارد وجدا کردن داخل وخارج امری ضد علمی وضد انسانی است.

۴- وبالاخره اینکه کارگر هست،مبارزه هست وانقلاب هم وجود داشته وخواهد داشت ، اما هنوز کارگر وبیش از ۹۹% مردم نتوانستند حکومت بیش از ۱% را شکست دهند وخود بقدرت برسند.  دلیش این است که طبقه کارگر هنوز از حزبی که بتواند منافعش ومنافع قریب به اتفاق مردم را نمایندگی کند را انتخاب نکرده . ومثالی زدم که در انقلاب ۵۷ بعلت فقدان یک حزب کمونیستی طبقه کارگر شرکت نفت تمام مبارزاتش به جیب خمینی رفت. امروز اگرانقلاب موفق نمیشود به این خاطر است که هنوز بخش وسیعی از طبقه کارگرو جمعیت ۹۹% به آلترناتیوهای ارتجاعی ودولت ارتجاع دل خوش کرده اند. باید طبقه کارگر واکثریت مردم حزب کمونیست کارگری را بعنوان نماینده واقعی خود انتخاب کنند تا انقلاب به ثمر برسد. والبته مطالبی دیگر.

پارسا نیکجو در این مناظره شرکت کرد ومطالب ذیل را همراه با مطالبی دیگر در جواب من در مقاله اولش متذکر شد:

۱-” موج ناخنک زدن به بحث حزب وطبقه وقدرت سیاسی چون بسیاری از مفاهیم پایه ای دیگر هر از چندی در دستور کار تنی چند قرار میگیرد وپس از چند جدل وتک گویی بی حاصل،هریک از دوطرف جدل وتک گویی، سرفراز وسبکبار در سایه سار با باورهای پیشین خویش به زندگی پیش از برخاستن موج ادامه میدهند”…..

۲-” شاید به همین دلیل است که شما عطای کارگران را به لقای آنان بخشیده وبا آویزان شدن به حزب میخواهید به گفته خودتان قدرت را از حکومت بگیرید “

۳-” چو نیک بنگرید همه را یک کاسه به کیسه ۱% میریزید.”

۴-“ایشان باید توضیح دهند که چرا ما هرچه حزب در خارج تشکیل میدهیم انقلاب سوسیالیستی نصیب مردمان نمیشود.سوم آن که بهتر بود ایشان میفرمودند انقلاب سوسیالیستی اکتبر سوغاتی لنین بود که در خارج کشورتشکیل داد.

۵-“امیدوارم کارگران ایران با روشنگری های فعالان حزبی چون مجید آذری سرانجام موفق شوند سره را از ناسره تشخیص دهند تا سوسیالیسم نصیب شان شود.”

خب کسی که این طعنه زدنهای سیاسی وغیر سیاسی پارسا نیکجو را دررابطه با جواب من به رفیق بهرام را میخواند، متوجه میشود که ایشان اولا مخالف حزبیت حداقل در خارج کشور است وتقریبا با تمام نظرات من در مورد اهمیت حزب مخالف است.

من هم در مقاله ای خطاب به ایشان وهمه کسانی که همفکر ایشان هستند را ضد آلترناتیو انقلابی طبقه کارگر خطاب کردم واضافه کردم که بدون حزب کمونیستی-کارگری طبقه کارگر در این مرحله ،یعنی طبقه کارگر واکثریت مردم را دنبال آلترناتیوهای ارتجاعی فرستادن .

پارسا نیکجو از جواب من به مقاله اش بر آشفته شده وبا عصبانیت وحمله شخصی بمن در مقاله دومش نوشته “دریغا از یک جو انصاف وصداقت و….

دوست عزیزم آقای پاسا نیکجو- از مقاله اول شما من اینطور استنباط کردم که شما حداقل ضد حزبیت در خارج از کشور وبطور کلی حزبیت هستید. اما شما مرا به مقالاتی که شما قبلا در سالهای اخیر به نگارش در آورده اید رجوع داده اید، واز من خواسته اید قبل از قضاوت در باره شما خوب بود من آن مقالات را قبلا میخواندم وبعد قضاوت میکردم.

من اصلا شمارا نمیشناختم واین اولین باری بود که یک مقاله طعنه آمیزوشبه سیاسی، به مقاله من از شما دیده بودم وطبق آن به شما جواب دادم. شاید شما آن جوری که من فکر کردم نیستید وشاید اصلا عضو یک حزب خارج از کشوری هستید. ولی از مقاله شما اینطور استنباط نمیشد. من وظیفه ندارم تمام مقالات شما ویا هرکس دیگر را بخوانم وبعد جواب بدهم. من آنچه استنباطم از مقاله شما بود را جواب دادم. این وظیفه شما است که تمام نظرات ومقالات و وابستگی حزبی خودرا به دیگران در مقاله به روشنی بیان دارید تا دیگران بتوانند طبق آن بشما برخورد کنند. اما وقتی با کنایه ومسخره کردن در یک بحث سیاسی جدی وارد میشوید باید یک جواب سیاسی در خور آنرا بگیرید. دیگر آشفته شدن و” دریغا ازیک جوانصاف وصداقت  وغیره…” چه معنی دارد.؟

من شخصا جدل ومناظره در این سطح را بسیار جدی تلقی میکنم. من در این مورد دنبال بحث وفقط بحث وجدل کردن نیستم. من میخواهم از این مطالب یک نتیجه سیاسی عاید خودم ودیگرانی که در بحث ما شرکت میکنند گردد. من مقاله رفیق بهرام را از این نظر جواب دادم چون تشخیص دادم که ایشان انسانی شریف ،سوسیالیست وخواهان سرنگونی حکومت اسلامی است ودر این مورد بسیار جدی هم هست. اما مقاله اول شما متاسفانه این پیام را حداقل بمن خواننده نداد. بیشتر مطالبی عنوان شده بود که حاشیه ای و جوابهای طعنه آمیز ودو پهلو بود. مثلا شما یکجا از من ایراد گرفتید که خمینی بعد از آنکه کارگران نفت اعتصاب کردند وارد صحنه شد. این چه ربطی به بحث اصلی ما دارد. میبینید که این حداکثر یک بحث حاشیه ای است. فرقی در کل جریان نمیکند. بالاخره کارگر سرش بی کلاه ماند. ما بحث نمیکنیم که عمدتا همدیگر را در حرف محکوم کنیم ویا مچ گیری کنیم (البته گاهی اوقات هم باید اینکاررا کرد). اما عمدتا از مناظره وبحث ما میخواهیم یک قدم خود ودیگران را به مواضع خود ودیگران آشناتر کنیم تا بتوانیم در جهت پیشبرد مبارزات مردم مثمر ثمر تر باشیم وجامعه را با نظرات متفاوت آشناتر کنیم تا جامعه انتخاب خودش را بکند.

اما مقاله دوم شما با وجود حمله به شخص من  ، از مقاله اول شما سیاسی تر وپر بار تر بود وقدری مواضع سیاسی منرا هم نقد کرد که در خاتمه مقاله نظرم را عرض میکنم..

من حاضرم در ادامه این بحث با شما، سر مورد اختلاف نظراتم با شما مناظره کنم ودیگران هم میتواننداگر خواستند شرکت کنند. مواضع ذیل نمونه ای از بحث ومناظره میتواند باشد:

۱-بدون حزب کمونیستی که منافع طبقه کارگر واکثریت قریب به اتفاق مردم را نمایندگی ورهبری کند، هیچ انقلابی در ایران موفق نخواهد شد. وقدرت در دست آلترناتیوهای ارتجاع دست بدست میشود.

۲-این حزب میتواند در داخل ویا خارج باشد. اما بدلیل دیکتاتوری عریان این حزب نمیتواند تشکیلات رهبری وشناخته شده خودرا به داخل ببرد. ومانند حزب بلشویک بایستی در خارج بعنوان نماینده سیاسی طبقه کارگرفعالیت کند تا سرنگونی حکومت اسلامی وانقلاب سوسیالیستی به ثمر برسد.

۳-در حال حاضر جریان کمونیست کارگری وبه خصوص حزب کمونیست کارگری تنها آلترناتیو و نماینده منافع طبقه کارگر ومردم زحمتکش است که در جهت سرنگونی کلیت حکومت اسلامی واستقرار حکومت سوسیالیستی فعالیت میکند. پیروزی دیگر آلترناتیوهای موجود در جامعه منجر به شکست کامل انقلاب میگردد.

اما راجع به یک بحث جدی شما در مقاله دوم  اینجا جواب میدهم. ناگفته نمامد که این بحثها وتمام بحثهای این چنینی ، نظرات شخصی من است وخودم فقط مسئول بحث خودم هستم.

در جامعه ودر جامعه ایران فقط طبقه کارگر نیست که خواهان از بین رفتن وضع موجود است. بلکه بیش از ۹۹% مردم از ادامه وضع موجود سودی نمیبرند. اما هر انقلابی که در ایران بوقوع به پیوندد وپیروز شود مطمئنا یک انقلاب کارگری (پرولتری) است. در حال حاضر دوران انقلابات دهقانی وبورژوازی از هر نوعش به سر رسیده.  فقط یک نوع انقلاب میتواند جامعه واکثریت بیش از ۹۹% جامعه را از وضع موجود نجات دهد.  در نتیجه هر نوع “انقلابی” به جزء انقلاب سوسیالیستی ویا کارگری در حقیقت تداوم وضع موجود به صور گوناگون است.

طبقه کارگر باید صفوف خود واکثریت قریب به اتفاق جامعه را با خود همراه کند، تا رژیم اسلامی را سرنگون وبر روی ویرانه های آن حکومت شورایی برپا کند.

حکومت کارگری ،حکومت کارگران نیست.بلکه حکومت شوراهای ۱۰۰% جامعه است. حکومت سوسیالیستی یک حکومت کاملا مردمی است.