بچه های مدرسه – شعری از پدرو سِرانو

زهره مهرجو:
“بچه های مدرسه – شعری از پدرو سِرانو”
۲۵ دسامبر ۲۰۱۲

“مثل برگهای پریده از وزش تندبادی..
از دسته ای تنگ بهم بافته شده؛
جدا می شوند..
یک کودک، دو تا، دیگری..
و بیشتر..
* * *
فرار کردن، خیابان برهم زدن؛
به هر سو پرتاب شدن..
و بسوی یگانگی؛
سوق داده شدن..
پراکندن ازدحام،
جستجوی دوباره اش
و در آن جای گرفتن..
* * *
نیروی جاذبه ای،
آنها را از هم جدا می سازد،
و سپس بسوی هم می کشاند؛
آنها را به خیابان می ریزد..
سپس دوباره به عقب می راند..
عجیب است
که چگونه شکل می گیرند،
و خود را می شناسند..
گوئی که حس آگاهی؛
طلب پویش می کند..
آنها جوئیده اند،
لمس کرده اند؛
و به کنار هم باز آمده اند..
* * *
تا زمانیکه یکی،
بعد از دیگری،
با مشکلی مواجه می شوند؛
هیچ اتفاقی نمی افتد..
دو یا سه نفر،
بر آن مانع پیروز می شوند..
دو یا سه تن دیگر؛
آغاز به جدا شدن می کنند..
تا اینکه انرژی به همه منتقل می شود..
و شکل “تمساح” گون آنها
حل می شود،
دوباره جمع می شود؛
و آنها در یک خط،
از جاده عبور می کنند..
* * *
شیاری کوچک در پشت سر آنها
باقی می ماند..
عطوفتی دربرگیرنده،
آوارگان را
بسوی هم فرا می خواند..
و آنها را؛
از رفتن دیگران آگاه می سازد..
اینک دسته در جای دیگریست..
* * *
همه، به آسانی یک نسیم..
بملایمت؛
مثل نقشی بافته شده،
بار دیگر گرد هم می آیند،
و ثابت می مانند..”

منابع مربوط:
“پرستوها – دو شعر از پِدرو سِرانو” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/11373-1391-08-01-07-06-49.html
“خلیج آگوئیفِردا – شعری از پِدرو سِرانو” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/168-1391-01-17-20-21-57/11225-q-q-.html
“شعر بچه های مدرسه، ترجمه به زبان انگلیسی” – پدرو سِرانو:
http://www.poetrytranslation.org/poems/90/The_Schoolchildren