٢٢ بهمن باید کاخ ظلم را در هم شکست

در طول تاریخ تا جایى که متون و کتب شهادت میدهند ، از دیکتاتوریهاى قهار و نحوه جنایات و سبوعیت شاهان و حاکمان ، از تجاوزات و کور کردن چشمان سخنها رفته است . از لشکر کشیها و جهان گشائیها و غارت و تجاوز به زنان و داغ کردن بردگان گرفته تا ممنوع کردن زبان قومى و مناره ساختن از کله انسانها صفحات زیادى پر شده است.

دیکتاتورهایى به زیر کشیده شده اند که ذکر همه اشان در این مقال نمى گنجد . اگر از تاخر به اول برگردیم  میتوان به چند نمونه اشاره کرد . اگر ملا عمر و حکومت طالبان را به حساب دیکتاتور بگذاریم ، بعد نوبت صدام حسین است . از رابرت مگابه گرفته تا نیکولاى چاوشسکو ، از محمد رضا شاه و پدرش گرفته تا انور سادات . از آدلف هیتلر گرفته تا موسولونى ، از نادرشاه گرفته تا الکساندر کبیر ، از تیمور لنگ گرفته تا چنگیز خان ، از نرون و غیره .

بالاخره تمام دولتهاى بورژوازى بنا به تعریف مارکسیسم نمایندگان بورژوازى هستند و دیکتاتور .

سوال این است کدام یک از این دیکتاتورها پا بر جا مانده اند . درست است که طول عمر حاکمتیاشان متفاوت بوده ، یکى کمتر و یکى بیشتر عمر کرده است . این مهم نیست . آنچه مهم است بالاخره به حکم انقلاب یعنى اراده مردم زمان خود ، اراده توده ها این حاکمان از کار بر کنار شده اند . هیچ کدام از این دیکتاتورها ازلى و ابدى نبوده اند و نخواهند بود .

اما بدبختى در این بوده که هر چند توده ها هزینه این انقلابات را پرداخت کرده اند و کشته ها را آنها داده اند ، متاسفانه بدلیل ناآگاهى یا نداشتن آلترناتیو یک دیکتاتور دیگر جاى قبلى را گرفته است . 

در سال ۵٧ مردم ایران بر علیه رژیم شاه ، رژیم سلطنت ، نظام پادشاهى و خاندان پهلوى دست به انقلاب زدند . این به جاى خود که سگ زنجیرى آمریکا ، ژاندارم منطقه کم کم پررو شده بود و ادعاى قدر قدرتى را داشت و آمریکا میخواست از شرش رها گردد . این درست که در جنگ سرد بین قدرت شرق و غرب سر ایران جنگ بود و روسیه میخواست به آبهاى آزاد دسترسى پیدا کند و رژیمى را در ایران حاکم کند که دست نشانده خود باشد و در این راه سرمایه گذارى هم کرده بود .

اما مردم دیگر شاه را نمی خواستند . مردم آزادى مى خواستند . مردم ساواک و ارتش نمى خواستند .

مردم اراده کردند که انقلاب کنند . اما بورژوازى جهانى هم نمى خواست که مردم حاکمیت خودشان را در دست بگیرند و نظامى برقرار کنند که خودشان صاحب جامعه و درآمدها و هزینه هاى آن باشند . بورژوازى چشم دیدن شوراها ى مردمى و کارگرى را نداشت و نمى خواست ایران را باصطلاح به شوروى تسلیم کند .

خواستند جلو انقلاب را بگیرند اما نتوانستند . یک به یک دولتها را عوض کردن از تغییر هویدا بعد از ١٣ سال نخست وزیرى تا جمشید آموزگار ، جعفر شریف امامى ، سر کار آورن حکومت نظامى توسط ژنرال ازهارى و بالاخره استفاده کردن از نیروى باصلاح اپوزسیون شاپور بختیار . اما مردم عقب نشینى نکردند. و رمز موفقیتشان نیز در این بود . با وجود کشتار ١٧ شهریور و سرکوبهاى شدید رژیم مردم به خانه هایشان برنگشتند . اگر انقلاب پیروز میشد مردم حاکمیت شورایى را سر کار مى نشاندند  و سهم کارخانه ها و درآمد نفت را بطور مساوى بین خود تقسیم مى کردند . تمام آزادیهایى که در جریان انقلاب شعارش را داده بودند به مرحله عمل مى گذاشتند . 

اما بورژوازى جهانى براى مقابله با رادیکالیسم مردم از طرفى و اردوگاه به اصطلاح سوسیالیسم از طرف دیگر . رفت از قعر تاریخ ( بخوان زباله دان تاریخ) یک جرثومه فساد را بیرون آورد و به اسم انقلاب به مردم فروخت . مردم این تحفه را خریدند و به خانه هایشان برگشتند . آن نسلى که به خانه برنگشت زنان و کارگران ، کمونیستهاى واقعى و عد ه اى از روشنفکران بودند .

حزب توده و جبهه ملى ، نهضت آزادى ، مجاهدین و در کل ملى اسلامى ها که در حکومت شریک شدند ، چنان خاکى به چشم مردم پاشیدند و  در تمام جنایات رژیم جمهورى اسلامى شریک شدند که تا خرداد ١٣٧۶ ، هیچ بشرى نه میتوانست به این اشتباه باور داشته باشد و نه در مقابل این رژیم عرض اندام کند . البته جنبشهایى هیچ وقت تسلیم رژیم نشدند و اکثرشان در تبعید بودند ، هیچ وقت مشروعیت جمهورى اسلامى را قبول نکردند . اما جریانهاى توهم زا که قانونى هم بودند چنان خاکى را به چشم مردم پاشیده بودند که انگارى جمهورى اسلامی نماینده واقعى ” مستضعفان ” بود.

هر چند مردم واقعیتها را مى دانستند و دست جنایتکاران جمهورى اسلامى و شرکاء شان را خواندند . اما بطور واضح نمى توانستند رود روى رژیم قرار گیرند .

از اول انقلاب مبارزه با رژیم هیچ آن خاموش نگشته است ، از ترکمن صحرا و کردستان گرفته ، از مبارزات زنان چه در محیط خانه و بر علیه مردسالارى و چه در سطح جامعه بر علیه قوانین مذهبى . از دانشگاه گرفته و روشنفکران و نویسندگان تا مبارزات دانش آموزان . از مبارزات صنفى کارگران و دستفروشان گرفته . از مبارزه براى برگزارى اول ماه مه گرفته تا مبارزه براى حقوق دستمزدهاى معوقه . از مبارزات کارگران مس سرچشمه گرفته تا نساجیها و هفت تپه . از مبارزات جنبشهاى شهرى رباط کریم گرفته تا اکبر آباد . همه فاکتورهایى بوده اند که نشان داده مبارزات مردم در همه عرصه ها فرو ننشسته است . مردم مبارزه کرده اند و رژیم به سرکوبش ادامه داده است . 

اما در تاریخ نقطه عطفهایى خیلى مهم و تعیین کننده هستند . مثلا در عرصه سینما کارگردانها و هنرپیشگان به هر نحو که توانسته اند واقعیات جامعه را به تصویر کشیده اند . فیلم مارمولک یکى از این شاهکارها بوده است چون نقش آخوند ها را به زیبایى نشان مى دهد . نشان می دهد که آخوندها دزد هستند و کارشان از دیوار بالا رفتن است . در جریان انتخابات دهم ریاست جمهورى مصاحبه هاى تلویزیونى دست رژیم را هر دو جناح آن را بطور روشنى افشا کرد و نشان داد که این رژیم در عرض این چند دهه با مستضعف پناهى چندین میلیارد دلار به جیب زده و سفره کارگر و زحمتکش هر روز خالى تر شده است . 

مردم بعد از این همه سالها و دیدن این همه زور و اجحاف و اعدام و اسید پاشیدن به صورت زنان برایشان معلوم شد که این رژیم همچنانکه کمونیستها مى گفتند ضد بشر است و بانکهاى خارجى از پول آنها اشباع شده است . 

مردم تصمیم گرفته اند که از این دیکتاتور هم ، هر چند به اسم اسلام و نماینده خدا و رسول عمل مى کند بگذرند . اینکار به قول منصور حکمت کار هرکولى است . اما اگر مردم چشمشان را باز کنند و به چیزى کمتر از سرنگونى قائل نشوند این امر امکان دارد . چرا که تاریخ بشرى این را ثابت کرده است که هیچ کدام از دیکتاتورهاى تاریخ مادام العمر نبوده اند .

تفاوت قضیه در این است اگر مردم فقط و فقط به نیروى خود و حزبى مثل حزب کمونست کارگرى که غل و غشى نداشته باشد این رژیم را سرنگون کنند ، میتوانند حاکمیتى مردم و کارگرى را بنیان نهند . اما اگر از نیروهاى خارجى امدا جویند ، چیزى بجز حکومتى مثل کرزاى در افغانستان و یا نورى المالکى در عراق نسیبشان نخواهد شد . 

سرمایه دارى جهانى منفعت خودش را با هیچ چیز به جز آنچه که جیبش را پر مى کند عوض نخواهد کرد . حاضر است هزاران نفر کشته شوند و معلول گردند ، آنچه که برایش مهم است سود طبقاتیش است .

مردم نباید دیگر گول جریاناتى مثل حزب توده و شیرین عبادى و آخوند را بخورند . مردم باید قانون اساسى را لغو کنند و قانونى را برپا دارند که همه آحاد جامعه در آن برابر باشند .

مردم باید حاکمیتى را بر پا دارند که خودشان حاکم باشند و از طریق شوراهاى خودشان اداره امور را در دست گیرند . تا زمانى که این اشتیاق در بین مردم نباشد کرزایى ها ( کروبى و موسوى ) دوباره برسرشان حکومت مى کنند  .

راه چاره چیست ؟ کم خرج ترین راه و کوتاه ترین راه انقلاب در سالگرد انقلاب ١٣۵٧ است . خلاص شدن از شر جمهورى اسلامى با قدرت خود مردم است . آزاد کردن زندانیان سیاسى و لغو اعدام . آزادى احزاب و جریانات سیاسی . مردم میتوانند از شر این دیکتاتور هم رهایى یابند . تاریخ این را نشان داده است . باید امیدوار بود . روزنه امیدى هست . کانال جدید کانل انقلاب است و حزب کمونیست کارگرى میتواند رهبر این انقلاب باشد بشرط اینکه مردم انتخابش کنند . این تنها راه نجات است . 

زنده باد ٢٢ بهمن