پارسا نیکجو ودفاع از حزب گریزی

پارسا نیکجو در مقاله ای پاسخ به مقاله من ، در مورد لزوم حزب برای پیروزی انقلاب کارگری مقاله ای در سایت آزادی بیان درج نموده.
ایشان در این مقاله اش عمدتا همان تبلیغ حزب گریزی را به زبان دیگری تایید میکند وبدون اینکه راه چاره ای برای پیروزی انقلاب نشان دهد، حزب وحزبیت را منکر شده وآنان را بی تاثیر در جامعه میداند.
ایشان به یک مورد از آمار طبقه پرولتاریا ومزد بگیران جامعه که من آنان را جزو بیش از ۹۹% جامعه خطاب کردم ،ایراد گرفته ومعتقد است که طبقه کارگر به مراتب از این ۹۹% کمتر است. شاید این انتقاد تکنیکی در لغت به من وارد است ومن دقیقتر باید از معنی لغات استفاده میکردم . اما من بحث تعریف دقیق پرولتاریا را نمیخواستم ارایه دهم واصلا موضوع اصلی بحث من نبود .
منظورم این بود که بیش از ۹۹% جامعه نفعی از وضع موجود جامعه در ایران ندارند وخواهان از بین رفتن وضع موجودند .
چون در هر انقلابی فقط طبقه کارگر نیست که در انقلاب شرکت میکند، بلکه بیش از ۹۹% جمعیت برای نابودی وضع موجود به انقلاب میپیوندند ویا میتوانند به پیوندند. من آمار دقیقی ندارم. ممکن است ۹۹% باشد ویا بقول پارسا نیکجو طبقه کارگر کمتر از ۴۰% (با حساب سرانگشتی ایشان)ویا ۷۵%(بنا به بعضی آمار داخلی ) ویا هر عددی دیگر. فرقی در اصل موضوع مطرح شده ما نمیکند.
در بعضی موارد من حتی شنیده ام که عده ای ادعا میکنند که دیگر کمونیست وطبقه کارگر معنی نمیدهد ومارکس نظراتش در مورد طبقه کارگر که فاقد وسایل تولید است واکثریت قریب به اتفاق جامعه را تشکیل میدهد را نفی میکنند. اینان میگویند دیگر اصلا طبقه کارگر وجود ندارد آنطور که مارکس میگفت. دیگر نه چکشی است نه سندانی. در نتیجه تمام اینکار ها بدست ماشین خودکار وکامپیوتر انجام میگیرد ودیگر کارگر وجود خارجی ندارد واگر هست خیلی در اقلیت است. واز اینجا نتیجه میگیرند که مارکس در اشتباه بود که میگفت کارگران جهان متحد شوید. واز اینجا به نفی انقلاب کارگری میرسند.
اما چه آنان که وجود طبقه کارگر را قابل اغماض میدانند وچه آنها که میگویند طبقه کارگر در اقلیت است وچه آنان که میگویند در اکثریت است وچه کسانی مثل من که بیش از ۹۹% جمعیت را فاقد وسایل تولید ونفعی در ادامه وضع موجود ندارند را جزو پرولتاریا به حساب آورده ( به درست یا نادرست) باید یک مسئله روشن شود. وآن اینکه چگونه باید این بیش از ۹۹% وضع موجود را عوض کنند؟
رفیق بهرام رحمانی معتقد است که کارگران در داخل ایران خودشان شورا میزنند واحتیاج به حزب طبقه کارگر ندارند که خواستهای طبقاتی آنان را نمایندگی کند. وبه خصوص اگر این حزب در خارج کشور باشد که البته من نظرم را در مقاله قبل بیان کردم.
اما آقای پارسا نیکجو بعد از انتقاد از مسئله آماری من ،بالاخره متذکر نشد که این طبقه کارگر که شاید در اکثریت هم نباشد ، چطور باید قدرت سیاسی را بدست بگیرد.
ایشان به من انتقاد کرده که در انقلاب ۵۷ قبل اینکه خمینی بیاید، کارگران اعتصاب میکردند ومجید آذری خبر ندارد. البته حرف ایشان درست است. اما بالاخره ثمره این همه اعتصابات ،تحصن واعتراضات چه شد؟ ثمره اش این بود که خمینی آمد وتمام آنرا بنام خود وحکومت خود ثبت کرد.
مگر دعوای من با شما سر این است که از چه تاریخی کارگران اعتصاب کردند؟ شما میگویید من اشتباه کردم ،قبل از خمینی کارگران اعتصاب کردند. من میگویم اصلا از زمان مصدق این اعتصاب ادامه داشت. بالاخره چی؟ چه کسی ثمره ومیوه همه این اعتصابات را برد؟ من میگویم خمینی وبازرگان. شما شک دارید. بیایید ثابت کنید طبقه کارگر سودش را برد.
شما میگویید من دودستی این جنبش را از آن خمینی کردم. من میگویم کارگران بدون حزب وبرنامه کمونیستی- کارگری که شما از آن حمایت میکنی اینکاررا کردند. واگر باز حرف شمارا گوش کنند اینبار این انقلاب را بدست رضا پهلوی ها ودیگر ارتجاعیون خارج کشوری میدهند. اما تا حزب کمونیست کارگری هست، اجازه نخواهد داد که انقلاب آینده ایران اینبار مثل قبل ملاخور ویا شاه خور شود. وشما بعدا بیایی بگویی کارگران خیلی اعتصاب کردندوقهرمان بودند. اینبار طبقه کارگر بر خلاف زمان شاه نماینده فکری وسیاسی دارد، اگرچه هنوز طبقه کارگر یک انتخاب سیاسی قاطع نکرده. اما با پیشروی انقلاب این انتخاب تسریع خواهد شد واحتمالا شما ناکام خواهید ماند ، وانقلاب پیروز خواهد شد. به امید آن روز.
اگر بیش از ۹۹% جمعیت ایران که سودی از ادامه وضع موجود در زمان شاه نداشت وبالاخره به خیابان آمد وحکومت تا به دندان مسلح شاه را به زیر کشید، چه کسی وچه طبقه ای میوه این انقلاب را برد؟ مسلما آن ۱% جامعه که خمینی نماینده سیاسی وفکریش بود. وچه کسی سرش کلاه رفت؟ آن ۹۹% جامعه که حکومت شاه را در خیا بان وکارخانه سرنگون کرد.
من میگویم دلیل شکست انقلاب به خاطر این بود که طبقه کارگر ( یا ۹۹ درصدیها ویا ۴۰% شما) باوجود تمام از خود گذشتگیها، یک عامل کم داشتند وآن حزب طبقه کارگر بود. حزبی که خواستها ومنافع ۹۹% جامعه را نمایندگی کند وقدرت را بدست آنان بسپارد. اما در صف ۱% ،خواستهای طبقه اش نمایندگی شد. چون حزب وتشکیلات خودرا داشت.وخیلی سراسری وجهانی عمل کرد. از قضا تشکیلات ورهبریش در خارج از ایران بود.
آقای نیکجو هیچ ایرادی به این مسئله ندارد. هیچ ایرادی به خمینی ودارو دسته اش که از عراق وفرانسه رهبر ضد انقلاب شدند ندارد. من مطمئنم که تا به حال هیچ مقاله ای در این مورد منتشر نکرده.
اما تا دلتان بخواهد به حزب کمونیست کارگری ایراد میگیرد که در خارج است. میخواهد قدرت را در داخل بگیرد. خودرا نماینده طبقه کارگر میداند. اگر مقاله ای از ایشان ویا از همردیفان ایشان ببینیم در مورد انتقاد از آپزوسیون جمهوری اسلامی در خارج کشور نیست. به رضا پهلوی ویا به سازگارا خارج نشین نیست. اینان متخصص محکوم کردن حزب کمونیستی کارگری هستند. ایرادشان همان ایراد جمهوری اسلامی است. میگویند اینان درخارج نشسته اند. منظورشان این است که این تشکیلات به داخل برود وهمه اعدام شوند . اما تشکیلات رضا پهلوی در خارج بماند وسر بزنگاه به داخل برود وانقلاب ۹۹% را قبضه کند. آقای پارسا نیکجو وهمپالگیها متخصص بقدرت رساندن ارتجاع رنگارنگ به جامعه ماهستند ، چون تشکیلات وحزب طبقه کارگر را منکر میشوند.
حزب بولشویک، یک حزب کوچک خارج کشوری بود وتازه بعد از انقلاب فوریه ، کم کم رهبران حزب وارد روسیه شدند ومردم این حزب را که همواره در اقلیت بود بالاخره انتخاب کردند وانقلاب پیروز شد. هر انتخاب دیگری ادامه وضع موجود بود. چرا ایشان این ایراد حزب خارج نشین را به لنین نمیگیرد.؟ آخر از نظر ایشان مرغ همسایه غاز است.
همانطور که گفتم این طرز تفکر هیچ خاصیتی برای انقلاب ندارد به جزء تقویت ضد انقلاب از طریق نفی رهبری وحزب طبقه کارگر به بهانه های مختلف. از قبیل ۹۹ درصد نیست، ۴۴ در صد است ویا خارج کشوری است وغیره. گیریم همه حرفهای شما درست. بالاخره یک راه حل عملی نشان دهید که چگونه این بار طبقه کارگر و۹۹% سرش کلاه نرود؟ البته در مقاله بعدی ایشان ،قرار نیست راه حلی ارایه شود. قرار است از نوشته من ایراد بگیرد ویا احیانا حزب کمونیست کارگری را محکوم کند. این حداکثر فعالیت اینان است.
من از همین الان تمام حرفهای خودم وحزبم را محکوم میکنم. شما لطف کن یک راه حل بما نشان بده تا ما، راه شما را انتخاب کنیم. من منتظر راه حل شما میمانم. اما اگر آمدی گفتی طبقه کارگر خودش رشد میکند، خودش قدرت میگیرد، رابطه حزب وطبقه وقدرت چنان است وچنین نیست. کسی نمیتواند شمارا جدی بگیرد ونگرفته واین خط سیاسی قرار است دوباره وچند باره قدرت سیاسی را دودستی تحویل رضا خان ها وخمینی ها بدهد واز کارگر نفت قهرمان سازی کند، و به حزب وتحزب کمونیستی فحاشی.
یک نگاه به خاورمیانه وکشور مصر بیاندازیم.
در این کشور بیش از دو سال است که انقلابی عظیم وبی سابقه در ابعاد جهانی صوت گرفته. جنبش اشغال ۹۹% ، کل اروپا وآمریکا را به لرزه درآورد. این جنبش خودرا مدیون انقلاب مردم مصر میداند. امروز مرسی جانشین مبارک شده. این انقلاب عظیم نتوانسته حتی کوچکترین خواسته طبقه کارگر ومردم زحمتکش را برآورده کند. چرا؟ چون طبقه کارگر فاقد یک حزب وتشکیلات کمونیستی-کارگری است. حزبی که بتواند خواستهای ۹۹% جامعه انقلابی را نمایندگی کند. حزبی که بتواند مهر خودرا به این انقلاب عظیم بزند. مردم انقلابی در بین آلترناتیوهای ارتجاعی دست بدست میشوند. به مرسی رای میدهند.به البرادعی ودیگر لیبرالها متکی میشوند. وتا یک حزب کمونیستی –کارگری این مردم را نمایندگی نکند، تمام ثمره انقلاب به جیب ضد انقلاب متشکل میرود.
در ایران هم وضع بدین منوال است.
اما آقای پارسا نیکجو بجای تشکل طبقه کارگر دارد از مقاله من ایراد میگیرد که چرا گفته ام “دلیل شکست طبقه کارگر در ایران بخاطر عدم انتخاب حزب کمونیست کارگری است. بخاطر توهم بخش بزرگی از طبقه کارگر به حکومت ودیگر آلترناتیوهای ضد انقلاب رنگارنگ است” .
ایشان از این بحث من نتیجه میگیرد که پس حزب کمونیست کارگری چرا میگوید ما نماینده طبقه کارگر هستیم ومیخواهد انقلاب را رهبری کند. من میگویم طبقه کارگر هست. اعتصاب هست. انقلاب خواهد بود. اما آنچه کم است انتخاب طبقه کارگر برای از بین بردن وضع موجوداست . وبرای همین است که کارگر در نبود یک حزب شناخته شده کمونیستی-کارگری آلترناتیوهای ارتجاعی را انتخاب میکند. دفعه قبل خمینی را انتخاب کرد. اینبار اگر بشما گوش کند احتمالا نوبت رضا پهلوی میرسد.
آگاهی طبقه کارگر وجنبش انقلابی در ایران به مراتب بالاتر از کشور مصر است. خواستهای طبقه کارگر ومدرنیسم در جامعه ایران از مصر جلوتر است. تشکل واحزاب کمونیستی در ایران بسیار ریشه دار تر ورادیکال تر از مصر هستند. هم در مصر وهم در ایران هنوز طبقه کارگر انتخاب نهایی خودرا نکرده است. وتا زمانی که این انتخاب صورت نگرفته مهم نیست چند صد انقلاب بیاید وبرود. در بر روی همان پاشنه میچرخد. طبقه کارگر واکثریت عظیم مردم انقلابی که سودی در بقای وضع موجود ندارند باید یک انتخاب سیاسی بکنند وآن اینکه حزب کمونیستی کارگری را بعنوان تنها آلترناتیو وضع موجود انتخاب کنند.
همانطور که مردم روسیه حزب بلشویک ولنین را بعنوان نماینده ورهبر خود انتخاب کردند. راه دیگری وجود ندارد. تمام آلترناتیوهای رنگارنگ دیگر، بار دیگر جامعه را به قهقرا میبرد ووضع از اینهم بدتر میشود. اگرچه طبقه کارگرصد بار هم به خیابان بیاید وانقلاب کند ، میوه انقلاب به دست ارتجاع میرسد. مخصوصا اگر طبقه کارگر به حزب گریزی آقایان نیکجوها گوش فرا دهد.
آلترناتیو پارسا نیکجوها که سازماندهی وحزب طبقه کارگر را منکر میشوند، عملا انتخاب یکی از آلترناتیوهای فعلا موجود ارتجاع است ، که باید افشاء وایزوله شود.