افکار پریشان رضا کمانگر و باز هم تناقض

چند روز پیش رضا کمانگر در نامه ای در جواب سامان کریم بیان کرده بود که : با توجه به یک کاسه شدن هیئت دائم با حزب اتحاد، حزب حکمتیست به انزوا کشیده شده است و از اینکه اعضا و کادرهای حزب مثل ایشان به مطلب نویسی و بازیهای فیسبوکی نمی پردازند، ابراز ناراحتی نموده و دسیپلین حزبی کادرهای حزب حکمتیست را که به میدان جدل آنلاین وارد نشده اند را نشانه ضعف ما خوانده است. 
من وارد فضای مسموم و بیمار و غیر سیاسی رضا کمانگر نمیشوم فقط چند نکته در مورد ادعاهای رضا کمانگر و تناقضات پایه‌ای ایشان و جمع هیئت دائم را لازم میدانم.
قبل از هر چیزباید بگویم آقای رضا کمانگر، بین انزوا با وارد نشدن به فضای بی پرنسیبی که شما در سایتها و مخصوصاً فیسبوک و کامنتهای آن راه انداخته اید دنیائی فاصله است و همچنین طبق موازین حزبی اگر حزبی نسبت به رویکرد یا سیاست حزب دیگری نقدی داشته باشد آن را طی بیانیه ای مطرح می کند و هنگامی که چنین بیانیه ای با نام حزب ارائه می‌گردد سیاست رسمی حزب است و دخالت اعضا و کادرها در مباحث حول آن تابعی از اهمیت مسأله در سیاست و پراتیک کمونیستی حزب است دغدغه کردن مسائل حاشیه ای برای اعضا و کادرهای حزب سیاست حزب حکمتیست نیست. کادرهای ما به جای مطلب نویسی و کامنت گذاری و خود را مشغول این بازیها کردن, فکر خود را به دغدغه های که مربوط به طبقه گارگراست متمرکز می کنند؛ (هرچند این مسئله برای شما قابل قبول نیست چون شما و جریان هیئت دائم تنها در این بازار است که می توانید ابراز وجود کنید و هویت سیاسی از خود را نشان دهید.) به همین دلیل است که بی توجهی ما برایتان سخت شده است.
انزوای دیگری که رضا کمانگر به آن اشاره میکند “انزوای” همیشگی و دائمی حزب حکمتیست در میان کل چپ غیر کارگری، چپی که روزی سبز می‌شود و روزی آبی، روزی پژاکی می‌شود و روزی هوادار فاشیستهای ترک، روزی دوست ناسیونالیسم کرد است و روزی دوست موسوی، است. این “انزوا” نه از لحن بد کورش مدرسی که از سیاست متمایز و خط متمایز حزب حکمتیست، از تفاوت‌های اساسی و جنبشی ما با کل این چپ ناشی میشد و میشود. ظاهراً جمع هیات دائم و رضا کمانگر تغییر ریل را برای خلاصی از این انزوا لازم داشتند و امروز با به بار نشستن درخت تغییر ریل شاهد از انزوا در آمدن این جمع هستیم. امروز مخالفان قدیمی دوستان حال و آینده جمع هیات دائم اند. ما گفتیم این جمع به دامن چپ غیر کارگری و جناح چپ ناسیونالیسم پرو غرب میروند، گفتیم برای پیدا کردن دوست و از انزوا در آمدن دست به هر بی پرنسیبی میزنند. پیوستن این جمع به حزب اتحاد و تلاشهایشان برای نزدیکی با همه از حزب کموینست کارگری ایران و کومه له گرفته تا دوستان قدیمی تر ناسیونالیستشان درستی تشخیص ما را نشان داد. این از “انزوا” در آمدن پیشکش شما! حزب حکمتیست ملاکش در کمونیستی بودن هر سیاستی طبقه کارگر و جواب دادن به نیازهای مبارزه طبقاتی از زاویه این طبقه است. برای حزب حکمتیست پذیرفته شدن توسط احزاب ناسیونالیست کرد ایران و عراق یا جریانات حاشیه‌ای مانند حزب اتحاد هدف نبوده و نیست. وصل بودن و وصل ماندنمان به رهبران کارگری و کارگران کمونیست و قبول نکردن هیچ درجه از عقبگرد از سیاست کمونیستی و کارگری مان یکی از ویژگی های حزب حکمتیست بوده و هست.
اما تلاش شما برای خروج از “انزوا” در آمدن طبق سنت همیشگی تان غیر شفاف، غیر سیاسی و در خفا انجام میگیرد. تنها بروز علنی آن فحاشی به کورش مدرسی، صاحب این سیاستهای متمایز و کمونیستی حزب حکمتیست، است. کورش مدرسی تا مدتی پیش برایتان اسطوره بود و حتی برای نوشتن مطالبتان از رفیق کورش فاکت و خط می گرفتند.
من با کسی که به کورش نقد داشته باشد مشکلی ندارم و اصولا این هم روش درستی است که متد فکری کسی را مورد نقد قرار داد. اما فاصله‌ای عمیق بین نقد سیاسی و شانتاژ و فحاشی است. این رفقا عاجز از نقد سیاسی دست به دامن سنت شناخته شده فحاشی، پرونده سازی و تاریخسازی شده اند. .
شما به عنوان جریان هیئت دائم و جدیداً حزب اتحاد نیزکه به آنها ملحق شده اید هر دو جریان به اسم حزبی فعالیت می کنید که متعلق به کورش مدرسی است، هنوز زیر پرچم ایشان فعالیت می کند! بهتر نیست از زیر این لباس گشاد به تنتان بیرون آمده و به اعتبار خودتان نه به اعتبار تاریخ کورش مدرسی حرفی بزنید؟ مگر نه اینکه خط کورش و متد کورش و حزب کورش نادرست، راست و ….. است؟ چرا اینقدر اصرار دارید با نام حزبی که تمام مصوباتش و سیاستهایش را کورش مدرسی نوشته فعالیت کنید؟ بهتر نیست اول این معما را برای خودتان حل کنید تا بیشتر از این دچار سرگیجه نشوید؟ چرا باید زیر چتر سیاسی و تاریخ حزب حکمتیست فعالیت کرد؟ چرا وزن خود را اینقدر بالا نمی بینید که سایه کورش مدرسی را از سر بازنهید؟ شاید هم شهامت بیرون آمدن از زیر پرچم حکمتیست را پیدا نکرده‌اید یا خوشنامی این حزب منزوی در میان فعالین و کارگران کمونیست مانع این دست برداشتن و خلاصی شما است. در دنیای واقعی بدون حزب حکمتیست شما با چه چیزی تداعی میشود؟ بطور ابژکتیو نه شما و نه حزب اتحاد خط سیاسی مستقلی ندارید. آقای کمانگر: یک بام و دو هوا نمی شود.
.
مسئله دیگر این است که باید تکلیف خود را با تمام لحظات مبارزه سیاسی تان، که کورش مدرسی طی تقریبا یک دهه برایتان به ارمغان آورده، را روشن کنید چون به گفته خودتان همگی نادرست از آب درآمده اند!! و به گفته رحمان حسین زاده تئوری های کورش مدرسی غلط اندر غلط هستند! و تا امروز هم استدلال نکردند و معلوم نفرمودند چرا ایشان در آخرین کنگره تان به زمین و زمان متوسل شد تا تائید سیاستهای رسمی حزب را به تصویب برساند؟
این فضا سازی ها برای پیوستن به خانواده بزرگ چپ بود که شما را مجاز به عدم رعایت دیسیپلین و پرنسیب و موازین و اصول اساسنامه حزبی می کرد، سنگ پای قزوین جلوی روی شما صدبار تعظیم میکند.
جمع هیات دائم با چند تناقض و مشکل “کوچک” روبرو اند و باید به این سؤالات جواب دهند.
می شود بگوئید با مصوبات رسمی این حزب چه میکنید؟ با سند اولویتها مصوب پلنوم ۱۵ چه می کنید؟ با کمیته کردستان که از ایران به اروپا تغییر نقشه داده چه می کنید؟ می شود بگوئید با مسئله گارد آزادی چه می کنید؟ می شود بگوئید با سند آنچه باید آموخت چه میکنید؟ می شود بگوئید که با سند کمیته های کمونیستی چه می کنید؟ با سند ارزیابی از حزب اتحاد چه میکنید؟ اگر نقش کورش مدرسی و رفقائی که به قول شما چند نفر و محفل کورش هستند را از موارد بالا بردارید چیزی از این اسناد نمی ماند و اگر از این اسناد مطلع باشید! که فکر نمی کنم باشید! همگی منتصب به حزب حکمتیست (و شخص کورش مدرسی) هستند!
می شود بگوئید با هزار تناقض پایه ای دیگر بین موجودیت حزب حکمتیست با کل این چپ و منجمله حزب اتحاد چه می کنید؟ اعتماد به نفس در حد تیم ملی یعنی این! به نظر من به جای اینکه سرمست از اتحاد باشید بهتر است سر خود را از زیر برف بیرون بکشید و این نتاقضات را حل کنید وآنوقت می شود جواب سامان کریم و مازیار رادپور و ….. را بدهید.
قبول کنید که جواب دیپلماتیک هر کس مسئول سیاستهای تا کنونی است حتی بچه کلاس دوم ابتدایی را هم راضی نمیکند و گول نمیزند. نمیتوانید علیه موجودیت حزبی باشید و اسم آنرا یدک بکشید این چیزی جز فرصت طلبی محض نیست. باور کنید شرافتمندانه تر است خود را از این تناقض نجات دهید. دوستان جدیدتان راحت‌تر شما را قبول میکنند و از “انزوا” بیرونتان می آورند.

زنده باد حزب حکمتیست.
ژیار همت
۲۰۱۲٫۱۲٫۱۴