مصر : انقلاب بر علیه دمکراسی وارتجاع

در روزهای اخیر مردم انقلابی مصر به خیابانها ریختند وبساط حکومت اسلامیک-دمکراتیک ارتجاع داخلی وحامیان سرمایه داری جهانی اش را از پایه به لرزه در آوردند. در این میان حکومت مصر ودولت آمریکا انتظار نداشتند که مردم در مصربه این زودی به خیابانها بریزند وشعار سرنگونی حکومت دست ساخته ارتجاع داخلی وفعلا ایده آل غربی را از اساس زیر سوال ببرند.
آنچه مسلم است اقتصاد وجامعه مصر جوابگوی مردم به پا خاسته مصر نبوده ونیست. دولت وسرمایه داری در مصر،با این سیستم اقتصادی- اجتماعی باید همان راهی را بروند که در چند دهه اخیر حکومت مبارک ،سادات وناصر رفته بودند. یعنی یک دیکتاتوری عریان ومردمی خاموش ،گرسنه وبیحقوق همراه با زندان، شکنجه وکشتار. فرقی نمیکند که چه کسی در قدرت باشد. این حکومت توان کوچکترین انتقاد ونافرمانی را حتی دردایره حکومتی خود پذیرا نمیتواند باشد. این سیستم اقتصادی –اجتماعی اگر میتوانست ذره ای رفرم وآزادی عرضه کند ،خود مبارک ،دولت وسرمایه داری آمریکا برای فریب مردم انجامش میدادند تا شاید انقلاب در مصر را بتعویق اندازند.
انقلاب در مصر ضربه جبران ناپذیری به سیستم دیکتاتوری نظامی مصر،ارتجاع منطقه وحامیان سرمایه داری غربی اش واردکرد. وبقول کیسینجر دیوار برلن غرب را فرو ریخت.

اهمیت مصر
برای دولت آمریکا وغرب کشور مصر از اهمیت بسزایی برخوردار است. همه به این امر اذعان دارند که هرکجا مصر برود جهان عرب وخاورمیانه بدنبال آن خواهدرفت. تاریخا این یک اصل هم بوده است. با ظهور ناصریسم در مصر منطقه بطرف ناسیونالیست عربی سوق داده شد. وبا صلح سادات دیگر دول عربی با اسراییل پیمان صلح بستند. با انقلاب مصر منطقه وارد یک دوران انقلابی فرورفته. از این نظر کشور مصر هم برای ارتجاع وضد انقلاب وهم برای انقلاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

تاکتیها واستراتژیهای ضد انقلابی نیروهای ارتجاع برای مصر
سقوط انقلابی حکومت آمریکایی مبارک ، دولت آمریکا وغرب را واداشت درشرایط جدید انقلابی از تاکتیکهای تازه ای جهت خاموش کردن موج انقلاب در پیش گیرند. قرار شد حکومت مبارک بدون مبارک ادامه یابد . ارتش را به خدمت گرفتند وسران آنرا بجای مبارک بقدرت رساندند. این تاکتیک در همان روزهای اول به شکست انجامید. اخوان المسلمین ، این ارتجاع اسلامی که حتی دهها سال در لیست تروریستی دولت آمریکا قرار داشت را یکشبه نماینده دمکراسی نام نهادند تا از درون انقلاب را به شکست بکشانند. در حقیقت مرسی نقش خمینی –بازرگان را در انقلاب جدید بازی کرد.
تمام ارکان حکومتی مبارک دست نخورده باقی ماند وبا یک شامورتی بازی انتخاباتی بالاخره نام مرسی از صندوق رای دمکراسی بیرون کشیده شد. وهمگی ذوق کردند که بالاخره دمکراسی کار خودش را کرد وبه موقع این انقلاب سرمایه سوز را از پا انداخت. قرار شد که مرسی حداقل برای یک دوره چها ر ساله انقلاب را فلج کند.
اگر اقتصاد وجامعه مصر همان است که در زمان مبارک بود،واگر مرسی فقط جای مبارک را گرفته است پس باید این روبنای سیاسی با زیر بنایش هماهمنگی داشته باشند. یعنی یک دیکتاتوری عریان باید در صدر قدرت قرار گیرد.
مسئله حماس ونقش جدید مرسی
جنگ حماس ودولت اسراییل شروع شد. حال این درگیری از قبل طراحی شده بود یا نه فعلا مدرکی در دست نیست. اما در لحظاتی که اسراییل قرار بود مثل همیشه وبدون هیچ درنگی از زمین وهوا وارد نوار غزه شود، مرسی را آماده کردند تا نقش تاریخی خودرا برای ارتجاع بازی کند.
مرسی شد پدر صلح اعراب –فلسطین واسراییل، کاری که هیچ شخصیتی تابحال در جهان نتوانسته بود انجام دهد. بدون اینکه از دماغ کسی خونی بیاید، مرسی توانست از حمله حتمی وقریب الوقوع اسراییل به غزه جلوگیری کند. بین حماس واسراییل یک صلح موقت وآتش بس برقرار شد. ظاهرا اسراییل شکست خورد ،چون برای اولین بارنتوانست کشتارهایش را از مرز هزار در این نوع موارد بالا ببرد. خالد مشعل برای اولین بار درطول تاریخ کشور اسراییل با سلام وصلوات وارد نوار غزه شد واسراییل ظاهرا عرضه نداشت حتی از سفر او جلوگیری کند تا چه رسد اووهمراهان اورا بمباران کند. چند روز در غزه جشن گرفتند وخالد مشعل قول داد تا نابودی کامل کشور اسراییل وگرفتن آخرین وجب از خاک اسراییل با اسراییل بجنگد.
از مرسی رهبرجهان عرب ساختند که قرار است آبروی رفته اعراب را در مقابل اسراییل باز ستاند.
تمام این سناریوها از قبل تدبیر شده بود. قرار شد از مرسی اسلامی یک سیاستمداری بسازند که صد تا چرچیل هم به سایه اش سجده کنند.
یکشبه ،بدون وقفه ،حالا تا تنور گرم بود خواستند از این سوپر چرچیل یک سوپر پینوشه بسازند. مرسی یکشبه تمام قدرت را قبضه کرد. از قوه مقننه تا اجراییه وقضاییه وقرار شد تا اطلاع ثانوی به هیچ احدی پاسخگو نباشد. همانطور که در بالا متذکر شدم ، سیستم اقتصادی- اجتماعی مصر اگر قرار است در این دوره انقلابی ادامه یابد دیگر حتی مبارک هم برایش خیلی لیبرال است. واقعا به یک سوپر پینوشه احتیاج دارد.

برگشت انقلاب وناکامی سوپر دیکتاتور وحامیانش
ارتجاعیون داخلی وخارجی فکر نمیکردند که مردم دوباره برای خواستهای انقلابی خود که هیچکدامشان به اجراء در نیامد ،دوباره به خیابانها سرازیر شوند وانقلاب نیمه تمام را از سرگیرند. جنبش انقلابی برای مردم هیچ ثمره ای نداشت بجزء اینکه مبارک جایش با مرسی تعویض شد. وضع اقتصادی ومعیشتی مردم از دوران مبارک هم وخیم تر شد.
اخوان المسلمین ودیگر حامیان مرتجع دمکراسی طلب مردم را به آرامش فراخوانده اند. اینان بمردم توصیه میکنند که باید به مرسی وقت داد. میگویند مردم مصر دمکراسی را خوب یاد نگرفته اند. دمکراسی یعنی رای داده ای، برو در خانه ات بنشین ۴ یا ۶ سال صبر کن واگر ناراضی بودی دوباره کسی دیگر را انتخاب کن. دارند با بوق وکرنا به مردم درس دمکراسی واسلام دمکراتیک را میدهند. دمکراسی اسلامی یعنی پذیرش بدون چون چرای قوانین اسلامی با برگزاری انتخابات هر چهار سال یکبار.
اینان درست میگویند. مردم جدن معنی دمکراسی رانمیخواهند بفهمند واجراء کنند. مردم به دنبال انقلاب هستند ومیخواهند سر به تن این حکومت ودمکراسیش نباشد.مردم برای رای قبلی ریخته شده در صندوقهای قبلی پشیزی ارزش قائل نیستند.
مردم زیر بار این حکومت دیکتاتوری نرفتند ودوباره با شور انقلابی، شعار مرسی باید برود ونه به حکومت اسلامی دادند. انقلاب در حقیقت تمام بساط شامورتی بازی انتخاباتی دمکراسی خواهی اسلامی آنان را در هم ریخت. مردم به کاخ مرسی حمله ور میشوند. اخوان المسلمین را در دسته های متشکل به جان مردم انداخته اند تا مردم را به خانه بفرستند. تا کنون هرچه کردند بعکس خود تبدیل شده .مردم ماهیت واقعی حکومت مرسی را بیش از پیش تشخیص داده اند. مرسی سعی دارد مردم انقلابی را مشتی طرفدان مبارک جلوه دهد. اما مردم در تظاهراتها با عکسی که یکطرف آن مبارک ودر طرف دیگرش مرسی است جواب مرسی را داده اند.
در این میان دوباره مانند زمان مبارک ارتش را وارد صحنه کرده اند وبه آن یک نقش “پدر گونه” داده .قرار است ارتش از “زیاده روی” انقلاب مردم جلوگیری کند وجامعه را “ثبات” ببخشد.
ارتش قرار است نقشی ظاهرا بیطرفانه بازی کند تا اگر مرسی نتواند انقلاب را خاموش کند این نقش را به افرادی همچون البرادعی وامثالهم بسپارند که راه مبارک ومرسی را بی اسلام ویا با اسلام ادامه دهند.
ویا اگر لازم باشد ارتش در یک کودتا ، “صلح وثبات” را به جامعه باز گرداند.
مردم مصر دو راه بیشتر ندارد. یا ارتجاع با ترفندهای رنگارنگ بالاخره مردم را ساکت وخاموش، مانند قبل به خانه ها بازمیگرداند واستثمار وبی حقوقی مثل قبل ادامه خواهد یافت. ویا انقلاب با خواستهای انسانی خود به پیش میرود وبساط استثمار،دیکتاتوری را برای همیشه در مصر وبعد در کل منطقه نابود میکند ویک جامعه ای برابروانسانی را بمردم جهان نشان میدهد. راه سومی را نمیتوان متصور بود.