سرگشاده به مازیار رادپور وحکمتیستها

اخیرا نامه ای از آقای مازیار رادپور به رفیق رحمان حسین زاده نوشته شده که در آن از ایشان در خواست کرده بود که از نام حکمتیست برای حزب خود صرفنظر کند، چون این نام صاحبی دارد و کلید دار اصلی این نام، کورش مدرسی است. واز حسین زاده خواهش کرده بود تا دیر نشده به حزب کمونیست کارگری به پیوندد.
ودر آخر ثابت کرده بود که تا بحال هر چه کورش کرده وگفته درست از آب درآمده. ومتذکر شده که کورش واقعیت جامعه را مینویسد واهل آژیتاسیون نیست.

من یک نکته کوتاهی را در اینجا میخواهم هم به مازیار وهم به دیگر حکمتیستها متذکر شوم.
مازیار به درستی متذکر میشود که نام فرقه حکمتیست یک صاحب دارد وآن کورش مدرسی است. بدون شخص مدرسی اصلا فرقه حکمتیست فلسفه وجودی نداشت وندارد. حکمتیست از بدو تاسیسش با نام کورش مدرسی تداعی میشده. مهم نیست حالا هرکسی بگوید من یک نوع دیگر حکمتیست هستم. همان طور که سوسیالیسم علمی با نام مارکس تداعی میشود، فرقه های حکمتیست هم با نام کورش مدرسی تداعی میشوند.
مازیار متذکر میشود که کورش اهل آژیتاسیون نیست وهرچه گفته تابحال درست از آب در آمده.
ببینیم کورش چه گفته وآژیتاسیون چیست؟
چکیده بحث کورش این بوده که طبقه کارگر وکمونیستها بسیار ضعیف هستند ودر جامعه منشاء اثری نبوده ونیستند واحتمالا در آینده هم منشاء اثری نخواهند بود. کورش مدرسی معتقد است که برعکس بورژوازی وسرمایه داری در ایران وجهان دست بالا را دارد وفعلا کمونیستها ول معطلند وربطی به طبقه کارگر وانقلاب پرولتری ندارند. ودر عمل هیچ نوع انقلاب وجنبش انقلابی وجود ندارد ونمیتواند داشته باشد. واز آنجا نتیجه میگیرد که :
۱- کارگر خودش باید به کلاه خودش به چسبد.
۲-تمام سازمانهای به ظاهر کمونیستی باید منحل شوند..
۳-هرکس که دلش برای کارگر میسوزد باید به فرقه حکمتیست ملحق شود وکارش این باشد که فعلا که جنبشی درکار نیست، خانه نشینی کند تا در آینده شاید فرجی شد وبتوان کارگران را بطریقی متشکل کرد..
۴- در حال حاضر باید در صورت لزوم در رفراندوم وکابینه های حجاریان ودوم خردادی شرکت کرد واز اینطریق مثمر ثمر قرار گرفت.
۵-جنبش حماس وحزب الله اگر چه ممکن است عقب افتاده باشند، اما به مردم ربط دارند ودر حال حاضر تنها نیروی مقاومت فلسطین هستند.
در عمل کورش مدرسی به این تئوریها اعتقاد دارد. یادم میاید که در دوران جنبش انقلابی سال ۸۸ که مردم وکارگران به خیابانها آمده بودند وشعار مرگ برجمهوری اسلامی میدادند وبه گفته خود رژیم ممکن بود هر لحظه حکومت اسلامی سرنگون شود، کورش مدرسی هر شب از پشت تلویزیون حزبش به مردم ایران پیام میفرستاد که ” ای کارگران ، آی مردم انقلابی به خانه هایتان برگردید. این جنبش ما نیست. خودتان را بیخود به کشتن ندهید …..”
ببینیم فرق مارکس ومنصور حکمت با مدرسی چیست؟
در زمان مارکس بورژوازی وفئودالیسم در کل دنیا حاکم بودند وقدرت بلا منازع جهان بودند. خواستهای طبقه کارگر ومردم انقلابی به مراتب عقب افتاده تر از خواستهای طبقه کارگر ومردم انقلابی قرن ۲۱ بود. جنبش برابری کامل زن ومرد یا اصلا وجود نداشت ویا اگر در بعضی مواقع ظاهر میشد بسیار ضعیف وقابل اغماض بود. جنبش علیه اعدام اصلا وجود نداشت. در یک کلام بورژوازی هم از نظر فکری وهم در عمل به ظاهر قدر قدرت جهانی بود.
مارکس در این دوران مینویسد : کارگران جهان متحد شوید. کارگران هیچ چیز ندارند که از دست دهند مگر زنجیرهایشان. انقلاب پرولتری قریب الوقوع است. سیستم سرمایه داری وبورژوازی در حال موت است وبا انقلاب پرولتری محتوم به شکست کامل.
منصور حکمت در قرن ۲۰ نوشت :تعجب نکنید اگر تا دو سال دیگر ببیند که عکس رهبران کمونیست کارگری روی مجله تایمز چاپ شود وبگویند بازگشت لنین وتروتسکی
ما حالا کاری نداریم به ارزیابی این نظرات. اما نظرات با لا را مقایسه کنید با نظرات کورش مدرسی در قرن ۲۱ که :
ای کارگران جهان به کلاه خودتان به چسبید. کارگران در این انقلاب شرکت نکنید این مال ما نیست، به خانه هایتان برگردید. جنبش انقلابی در کار نیست. کمونیستها ولمعطلند وباید منحل شوند. بورژوازی دست بالا دارد وکمونیستها وجنبش کارگری منشاء اثر نیستند. در کابینه حجاریان شکنجه گر شرکت کنید وغیره.
آقای مازیار عزیز اگر توانستید یک مقاله راجع به مضرات آژیتاسیون مارکس ،حکمت واحیانا لنین بنویسید، وهمه را متوجه مواضع کاملا غیرآژیتاسیونی و واقع بینی کورش مدرسی متوجه سازید. خیلی از انقلابیون از این نظر گمراه هستند والکی دل خوش کرده اند که انقلاب وسوسیالیسم نزدیک است. لطفا هر چه زودتر راهنماییشان کنید که از گمراهی بیرون آیند و واقع بین باشند.
کورش مدرسی ویارانش انتخاب خودرا کرده اند. فرقه ای درست کرده وکاری به انقلاب وطبقه کارگر ندارند. وتنها کاری که میکنند این است که هر از چند گاهی طبقه کارگر وکمونیستهارا به باد مسخره گیرند. این تنها مبارزه ای است که اینها با طبقه کارگر وکمونیستها انجام میدهند. البته دیگر هیچ آدم عاقلی اینان را جدی نمیگیرد. دنبال فرقه وفرقه گرایی خودشان هستند ودارند در دنیای خود حال میکنند.
اما روی سخن من با آن نیرو واشخاصی است که هنوز میخواهند حکمتیست باشند وهم میخواهند انقلابی وکمونیست باشند. این امر امکان ندارد. دربین دوصندلی نمیتوان نشست. صندلی حکمتیست صندلی خانه نشینی، پاسفیست، ضد انقلاب وضد کمونیستی است.
حزب کمونیست کارگری، با تمام اختلافاتی که ممکن است یک کمونیست ویک انقلابی با آن داشته باشد ،که یک امر طبیعی است، ظرف مبارزه طبقاتی، انقلاب وکمونیست کارگری است. حزب کمونیست کارگری حزبی مدرن، با اهدافی انسانی ، پیشرو ،کمونیستی وانقلابی است واز این نظربه جرات میتوان گفت که پیشروترین ومترقی ترین تشکیلاتی است که تاریخ بشر وکمونیستها تجربه کرده اند. برای پیشبرد واعتلای اهداف طبقه کارگر وانسانهای آزاده ، به حزب خودتان به پیوندید.
زنده باد انقلاب- زنده باد سوسیالیسم -زنده باد کمونیست کارگری