بە کدامین ناکجا آباد باید فریاد کرد؟

جوانانی هستیم کە سالیان متمادی است، گوش مان را با کلماتی هچون آزادی و برابری و رفع ستم اعم از ملی و ستم های حاکمە و غیرە قلقلک میدهند وبارها ما را از مسیر مبارزاتی جهت این مهم بە بیراە کشاندەاند، مدعیون آزادی و برابری کە زمانی سنگر مبارزاتی مردم را آرایش میداند و دروس ایستادەگی و مقاومت در برابر هر نوع تعرض و گردنکشی دیکتاتوران را بە ما عرضە می کردند، امروزە آزادی را مشکلی در برابر قدرت حزبی و تشکیلاتی خود میدانند و برابری را نیز سدی جهت بە بطلان کشیدن قدرت تعریف نشدە خود میدانند.
رفع ستم ملی واژەایست کە در اقسا نقاط دنیا، ملتهای تحت ستم در تکاپوی آن هستند و آنرا رسیدن بە آرمان نهایی یعنی رسیدن بە حقوق انسانی و انسانمداری و شایستە سالاری یک ملت تحت ستم می نامند. اما متاسفانە ملتها تحت ستم همیشە عامل اصلی ستم ملی بودەاند و خواهند بود.
دلایل و ادلە لازم جهت توضیح مطالب بالا بسیار زیاد می باشند:
١.آزادی و برابری: واژەگان بسیار زیبا و معقول و همە پسند کە هر وجدان بیداری را بە تکاپو میاندازد،در اصل با بنیان این دو واژە زیبا، سرنوشت جامعە انسانی بەکل تغییر خواهد کرد و انسان تعریف واقعی خودرا در بر خواهد گرفت.
مبلغان آزادی و برابری کسانی و اپوزیسیونی هستند کە این واژەگان را در بدنە خود گنجاندە باشند و تعریف واقعی آنرا را از بدنە و چهارچوب حزبیت خود بە جامعە تزریق کنند و ترویج دهند.
افردی هستیم آزادیخواە کە جهت بسط افکار آزادیخواهی خویش، خود را در چهارچوب حزبی می گنجانیم کە در این مسیر قدم بردارد، کە جهت این مهم قدمهای ناتوان و سست خودرا در حزب مستحکم کنیم و محکم و استوار مبارزە برای این مهم را آغاز کنیم.
اما متاسفانە در بدنە حزب بە ناگاە متوجە خواهیم شد کە آزادی و برابری بە نوعی دیگر تعریف شدە و سدهای بزرگی جلو پاهای خویش احساس خواهیم کرد و بە نوعی دیگر بازهم از این الهە مقدس محروم خواهیم شد. آزادی بیان و آزادی اندیشە و آزادی قلم و…و همە باید زیر ذرەبین حزبی قرار بگیرد کە نکند اریکە قدرت حزبی بلرزد.
بە عنوان نمونە در سلطە و حاکمیت رژیم ضد بشری اسلامی ایران، تمامی آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعە بە اسارت درآمدە است و واقعا نای نفس کشیدن نیست و نخواهد بود، باالجبار مبارزان و مدافعان آزادی و برابری بە اپوزیسیون و احزاب پناە می برند و ناگفتەها و محرومیتها خود را در درون یک حزب آشکار می کنند و مبارزە جهت رفع این محرومیت ها را از طریق حزب آغاز میکنند، اما متاسفانە بدوراز تصور واقع بینانە خود آنجا نیز محروم واقع خواهند شد و با دیدن و شنیدن نابرابری ها و بی عدالتی در درون احزاب انرژی و پتانسیل موجود را نیز از دست خواهند داد و در کل از مبارزە جهت رسیدن بە آرمان آزادیخواهی خود ناامید خواهند شد.
یک شخصی حزبی باید کاملا در اختیار حزب قرار بگیرد و تمامی فعالیتهایش باید در چهارچوب برنامە حزبی باشد، اینهم بە نوعی بە بردگی درآمدن است و خط قرمزی است کە برای شخص تعیین شدە است، و آزادی فقط منوط بە چهارچوب تشکیلات حزب می شود و فراتر از آن کفر مطلق است، بنابراین آزادی مفرط و واقعی بە نوعی بە استثمار کشیدە خواهد شد و ناگفتەها همچنان سر جای خود خواهند ماند.شاید بگویند اگر برای شما قابل قبول نیست می توانید استعفا بدهید اما واقعا استعفا راە علاج است؟آیا این حملە بە شعور انسانی آن شخص نیست؟ آیا آن شخص همان فرد تحت ستم نیست؟
هر کدام از انسانها با محرومیت هایشان نمایندە یک ملت تحت ستم می باشند و حذف این انسانها یعنی نفی تمامی مبارزات و نفی همە شعارها دورنگار حزب.
٢.مسئلە ملتهای تحت ستم:
مسئلەایست جهانی و بە گونەای همە ملیتهای تحت ستم خواهان رفع ستم ملی هستند و خواهان حکومت خویش بر خویش هستند.
همچنان کە شاهدیم بسیاری از ملتهای تحت ستم توانستند بە این مهم دست پیدا کنند، اما تا چند اندازە بە هدف رسیدەاند اینهم خود جای کنکاش و بررسی دارد، اما اینکە چرا همە ملتهای تحت ستم هنوز در گرداب بلاتکلیفی بسر میبرند دلایل خود را دارد.
بە عنوان نمونە ملت کورد کە سالیان متمادیست در مبارزە جهت رفع ستم ملی بە سر میبرند و بە نقلی تاریخ آن بە بیش از ٨٠ سال هم میرسد اما هنوز هم کە هنوز رۆیای رفع ستم ملی در میان ما سرگردان است و بی جا و مکان بە دور خودمیچرخد.
ملت تحت ستم عامل اصلی تحت ستم بودن است، چون همیشە چشم براە اپوزیسیون بودەاند تا بتوانند رفع ستم بکنند و بە نوعی دنبالەرو سیاستهای احزاب بودەاند. اما متاسفانە در این چشم براە بودن چیزی جز نامیدی شامل حال آنها نشدە است.
علل الخصوص در این دهە آخر مردم کاملا ناامید شدند و سرگردان بە دنبال راهی بودەاند کە خود وارد عمل بشوند و رفع ستم بکنند، البتە کە در این راە افرادی بسیار شریف و مبارز با تمام نیرو و پتانسیل مبارزاتی کە برگرفتە از مردم خویش بود پا بە عرصە مبارزە و رویارویی با دیکتاتوران گذاشتند و با روشنگریهای زیادی در تمامی عرصەها توانستند یک اتحاد نسبی مردمی را بە وجود بیاورند.
اکنون مردم با احزاب بیگانە شدەاند و کاملا در دو مسیر مجزا قرار گرفتەاند ، مردم در مبارزە جهت رفع ستم های حاکمە از جانب دیکتاتوران و احزاب در مسیر تخریب و نابودی یکدیگر.
مدتهاست کە احزاب نقش شان فقط تخریب یکدیگر است و کلا فراموش کردەاند کە دشمن مشترکی بە اسم جمهوری اسلامی دارند. متاسفانە با دوگانگی موجود بین مردم و احزاب، جمهوری اسلامی مسیرهای خود را بهتر و دهشتناکتر از قبل می پیماید و این دعوای احزاب را بزرگترین فرصت برای خود بە شمار میاورد.
هم سنگر دیروزی امروز بزرگترین دشمن است، جانباز و رفیق دیروزی امروزە خائن نامیدە می شود،سازمان جدا شدە از بدنە حزب امروز دشمن شمارە یک میباشد، تاریخچە مشترک حزبی بە نفع خود تحریف میشود ، جنگ کرسی بە حد اعلا خود میرسد.
رهبران سیاسی مادام العمر می شوند ، مثل بازی بچەگانە زود زود باهم آشتی میکنند و بعد از مدتی دوبار قهر می کنند.
بە جای پشت بستن بە نیروی مردمی با هر دیکتاتوری حاضر هستند بنشینند و معاملات سیاسی انجام بدهند، آمریکا را ملکە ذهن خود کردەاند و راە نجات را از این دیکتاتوربزرگ و غاصب اصلی تمنا می کنند.
واقعا بە کدامین ناکجا آباد باید فریاد کرد؟ بە چە سوی باید نگریست؟ مردم بە چە چیزی باید دل خوش کنند؟
بعد از سالها مبارزە این چە رسوایی است کە بەبار آوردەایم؟ چرا خود را با این شرایط اسفبار نمایندە تام والاختیار مردم بیچارە و تحت ظلم و ستم می نامیم!!!! این مردم چە گناهی کردەاند کە نظارەگر بی برنامەای و سردرگمی ما باشند؟
صداقت برگ برندە هر حزبی است و تا زمانی کە صداقت موجود نباشد این دوگانگی میان مردم و احزاب موجود خواهد بود.
تا زمانی کە از تخریب یکدیگر دست بر نداریم همچنان در گرداب ناامیدی خواهیم ماند.
تا زمانی کە مردم جامعە خود را کە عامل اصلی رسیدن بە منافع ملی و آزادیخواهی و برابری میباشند قبول نکنیم و شکاف موجود را از بین نبریم همچنان در این گرداب خواهیم ماند.
تا زمانی کە بە نیروی مردمی متکی نشویم و از قدرتهای سرمایەداری و دیکتاتورمنش و غاصب دست بر نداریم همچنان در گرداب ناامیدی خواهیم ماند.
در پایان میخواهم تاکید کنم کە راە نجات ملتهای تحت ستم ،اتحاد و همبستگی احزاب و اپوزیسیون سیاسی می باشد. باورمند بودن بە نیروی مردمی و پیشە کردن صداقت در مسیر مبارزاتی و مبازرە کردن برای رسیدن بە آزادی و برابری و حکومت مردمی می باشد، نە مبارزە برای کسب قدرت و حکومت بر مردم.
اگر واقعا منتخب مردم خودهستیم، اگر پیشرو در امر مقدس مبارزە جهت بنیان جامعەای آزاد و آباد هستیم، اگر خواهان رفع همە ستم های حاکمە از جانب دیکتاتوران هستیم، اگر بە رأی مردم باورمند هستیم، پس شرافتمدانە شکاف عمیق بین خود و مردم را برداریم و با صداقت هر چە تمام تر بە امر مبارزە علیە نظام کثیف اسلامی ایران بپردازیم و از تخریب و دوگانگی یکدیگر بپرهیزیم و با اتحاد و همبستگی تبدیل بە بزرگترین نیروی مخالف نظام بشویم.
با نیت مبارزە جهت سرنگونی نظام و تقدیم قدرت و انتخاب بە مردم ، صداقت و شجاعت را نثار خودمان بکنیم.
بە امید آنروز کە مردم دوبارە ما را قبول کنند و ما را بپذیرند.
درود بر آزادی و برابری
مرگ بر رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی ایران
لقمان فاروقی(نروژ)
۰۸٫۱۲٫۲۰۱۲