تانکها برای که به حرکت در می آیند؟

مصر بیش از دو هفته است در التهاب کامل است و فضای انقلابی دوباره بر این کشور سایه افکنده است. این روزها همه کس حتی آنها که از “خزان عربی” و شکست انقلاب سخن میگفتند، بروشنی میبیند که در مصر انقلاب وضد انقلاب با هم گلاویز شده اند و انقلاب تلاش میکند راه خودرا به پیش بگشاید. هر لحظه خبرهای تازه ای میرسد. همین الان که این یادداشت را مینویسم هزاران تظاهر کننده کاخ ریاست جمهوری را محاصره کرده اند و ارتش اولتیماتوم داده که تظاهر کنندگان باید اطراف کاخ را تخلیه کنند و تانکها در اطراف کاخ مستقر شده اند و محوطه کاخ را سیم خار دار کشیده اند و تلاش میکنند تظاهر کنندگان را از محوطه کاخ مرسی دور کنند. دیروز (چهارشنبه ۵ دسامبر) بنا به گزارشهای رسمی بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مخالفین حکومت تجمع کرده بودند و بعد چند هزار نفر از اخوانی ها به سمت تظاهر کنندگان یورش بردند و با کوکتل و سلاحهای سرد و بعضا گرم به مردم حمله کردند. همه کس میگفت گسیل اوباش برای حمله به مردم تکرار سیاست مبارک است که به سقوط او انجامید. در درگیریهای دیروز میان مردم تظاهر کننده و اوباش هوادار مرسی در اطراف کاخ ریاست جمهوری  ۵ نفر و به روایت دیگری ۶ نفر کشته شدند و شمار ۶۴۴ نفر زخمی گردیدند. این شاید اولین جنایت دولت اخوان المسلمینی است که مردم را برای سرنگون کردن آن مصمم تر میکند.  رئیس جمهوری که در اوان رو کار آمدنش به بسیج اوباش و حفاظ تانکها نیازمند شده معلوم است که حال خوبی ندارد. تاکنون چندین تن از مشاوران مرسی در اعتراض به سیاست او استعفا داده اند.  قرار بود امشب مرسی پیامی بدهد و برخی خبرگزاریها امیدواریهایی در رابطه با این پیام را طرح میکردند. اما همین لحظاتی پیش یعنی امشب پنجشنبه (۶ دسامبر) محمد مرسی سخنرانی کرد و تنها حرف قابل توجهی که گفت این بود که حاضر است با مخالفین گفتگو کند و بخشهایی از دستوراتش را که بحث بر انگیز است تعدیل کند. اما او تاکید کرد که رای گیری برای قانون اساسی همان روز تعیین شده یعنی ۱۵ دسامبر برگزار خواهد شد.  و این یعنی از زاویه مردم انقلابی چیزی تغییر نکرده است و مرسی و اخوان المسلمین میخواهند با یک رای گیری سریع کار انقلاب را تمام کنند. اپوزیسیونی که در این شرایط و بدون پذیرش هیچکدام از خواستهای انقلابیون به مذاکره با مرسی و اخوان بنشیند فورا قافیه و زمینه را باخته است.

مصر به کجا میرود؟

دو هفته اخیر اوج تازه ای را در کشاکش انقلاب و ضد انقلاب نشان میدهد. اما اشتباه است اگر کسی فکر کند فرمان مرسی برای افزایش اختیاراتش در دو هفته پیش شروع اعتراضات بر علیه او یا حکومت اخوان بود. مصر طی قریب دو سال گذشته هیچگاه ساکت نبوده است. التحریر یک لحظه طی دو سال خالی نشده است. زنان، کارگران، جوانان، و تمام بخشهای مردم طی این دو سال مدام درگیر اعتصاب و اعتراض و بحث و سخنرانی و کشاکش با نیروهای حافظ وضع موجود بوده اند.

مردم انقلابی شاید دقیقا ندانند چه میخواهند اما میدانند که چه نمیخواهند و یکی از آنها حکومت و قوانین اسلامی است.

آنچه امروز در مصر میگذرد میتوان گفت قابل پیش بینی بود. مردمی دست به انقلاب زده اند تا خودرا از دیکتاتوری و بی اختیاری و فقر خلاص کنند. و بعد یک جریان فرصت طلب اسلامی و مرتجع که نقشی در انقلاب نداشته و تا آنجا که نقش داشته به صورت ضد انقلاب و مانع عمل کرده، وسط پریده است و میخواهد جامعه را به تصرف خود در آورد. اخوان المسلمین طی روزهای اوایل سال گذشته که تظاهرات برای سرنگونی مبارک در جریان بود یک ذره در تظاهراتها و جنبش انقلابی شرکت نکرد. اما بارها با سران حکومت مبارک از عمر سلیمان معاون مبارک گرفته تا طنطاوی و نخست وزیر و بقیه به مذاکره نشست تا اوضاع را آرام کند. و اوج کثافت فرصت طلبی سیاسی را برای سوار شدن بر اوضاع به هزینه مردم، از خود نشان داد. اما این جریان که تاریخ طولانی ای از فعالیت سیاسی دارد نشان داد که مصر را نمیشناسد. نفهمید که حکومت مبارک رفتنی است و هرگونه سازش و مماشات و رفت و آمد با سران این حکومت موقعیت آنرا در میان مردم تضعیف میکند. و کرد. امروز روشن است که مردم براحتی کوتاه نمی آیند. آن صف انقلابیونی که با جسارت و شجاعت و ابتکارات پیچیده دیکتاتوری چند ده ساله مبارک را به زیر کشیدند، و تا کنون از پیاده شدن سیاستهای اسلامی اخوانی ها هم جلوگیری کرده اند، روشن است که ساکت نمینشینند. اکنون صف انقلاب دیگر به آن جوانان پرشور میدان التحریر خلاصه نمیشود. کارگران نشان داده اند که با انقلابند و اعتصاباتشان طی یکی دو سال اخیر عزم آنها را نشان داده است. زنان بخش مهمی از انقلابند و بخشهای وسیع مردم با انقلابند. حتی گزارشها گویای این است که بسیاری از مردمی که به دلایل گوناگون به اخوان رای دادند، اکنون خواهان سرنگونی مرسی و حکومت اخوان هستند.

علیرغم تلاش رسانه ها بعد از روی کار آمدن مرسی، برای دادن تصویر شکست از انقلاب، و پیروزی اخوان المسلمین، میشد فهمید که انقلاب خودرا شکست خورده نمیداند. انقلاب هدف فوریش را به زیر کشیدن دیکتاتور تعیین کرده بود و به آن رسیده بود. و بنابرین دلیلی نداشت که مردم انقلابی با اولین جلو پریدن ارتجاع اسلامی خودرا شکست خورده تصور کنند. مردم آنطور که در شعارهایشان اعلام کرده بودند برای “نان و کرامت انسانی” به میدان آمده بودند. و علیرغم اینکه پلاتفرم روشن و رهبر و حزب و سازمان تعیین شده ای نداشتند، میتوانستند لمس کنند که آزادی یعنی چه و رفاه یعنی چه و کرامت یعنی چه. حداقل میتوانستند فقدان آنرا استثشمام کنند. وقتی که در همین چند ماهه هیچ قانونی برای آزادی بیان و آزادی تجمع و اعتصاب تصویب نشده و بر عکس صدای مخالفین و منتقدین در رسانه های دولتی خاموش گردیده است، معلوم است که آزادی نیست. وقتی که سخن از قوانین اسلامی است روشن است که از قوانین انسانی خبری نیست. و وقتی که مجمع اسلامی الازهر مرجع تشخیص درست و نادرست تعیین میشود معلوم است که تصمیم گیرنده مردم انقلابی نیستند.

مصر دوباره بپاخاسته است. و این هیجان انگیز است. ما گفته بودیم که “پیروزی اسلامی ها گذراست”، ما گفته بودیم مصر ساکت نمی نشیند. ما گفته بودیم انقلاب را ه خودرا میگشاد، اما به این زودی و در این ابعاد براستی هیجان انگیز و باور نکردنی است. اما در عین حال هنوز کافی نیست.

انقلاب بدون برنامه و رهبر؟

انقلاب باید تصویر خودرا از آینده بگوید. انقلاب ظرف ۱۸ روز دیکتاتوری ۳۰ ساله مبارک را به زیر کشید، اما کار سترگ دوره کنونی اینست که باید آینده را تعریف و روشن کرد و پایه ریزی نمود. هیچکس فکر نمیکرد که انقلابی بدون رهبری شناخته شده و بدون پلاتفرمی تعریف شده بتواند همان قدم سرنگونی مبارک را هم با موفقیت به پیش بردارد. و برداشت. اما فکر میکنم در فاز کنونی بدون برنامه روشن یعنی بدون اینکه انقلابیون تصویر خودرا از آینده بروشنی تعریف کنند و نیروی خودرا حول خواستهای فرموله و روشن گردآوری و متشکل کنند نمیتوان به پیروزی های چشمگیر و تاریخ ساز یا برگشت ناپذیر دست یافت. بعید میدانم که این انقلاب بتواند بدون حزب و برنامه رادیکال به پیروزی های بزرگ دست یابد و ضد انقلاب را به طور قطع عقب براند. این گامی است که باید برداشته شود.  نفس جدال و مبارزه ای که جریان دارد صف انقلاب را شفاف تر میکند. قطب بندیهای طبقاتی را روشن تر میکند و خواستها را به درجات زیادی متعین مینماید. اما اینکه روند اوضاع تا چه حد اجازه دهد که این پیشرویهای خودبخودی پاسخگوی نیازهای انقلاب باشد جای تردید بسیار است. زیرا ضد انقلاب (که در واقع کل بورژوازی غرب و بورژوازی مصر را شامل میشود) نیز ضعفهای انقلاب را میشناسد وتلاش کرده و تلاش میکند از آن بهره برداری نماید. باید دید آیا انقلاب میتواند رهبران کاریسماتیک و نقشه روشن و برنامه های لازم را به موقع پرورش دهد.

سرنوشت قانون اساسی و اخوان

کاری که اخوان المسلمین دارد میکند همان مسیر شناخته شده ای است که معمولا ضد انقلاب به قدرت خزیده انجام میدهد. یعنی یک قانون اساسی بر اساس سیاستهایش سرهم بندی کرده و بعد سریعا قبل از اینکه جامعه بتواند فرصت فکر کردن و متشکل شدن پیدا کند آنرا به رای میگذارد و بعد انقلاب را خاتمه یافته اعلام میکند. آیا این سناریو برای اخوانی ها عملی است؟ آیا این روال اخوانی ها را در قدرت تثبیت میکند؟ فکر نمیکنم.  اگر مرسی و اخوانی ها بتوانند در این فضای پر از مخالفت و مبارزه رفراندوم روز ۱۵ دسامبرشان را برگزار کنند، یک احتمال اینست که این قانون رای نیاورد. این در صورتی است که نیروهای اپوزیسیون تصمیم بگیرند در رای گیری شرکت کنند و به مردم مخالف اخوان ومرسی فراخوان شرکت در رای گیری بدهند. اما بدون سازش و مصالحه این امکان پذیر نیست. و مصالحه بدون پس گرفتن رای گیری در ۱۵ دسامبر و عقب انداختن آن غیر محتمل است. بنابرین احتمال بیشتر این خواهد بود که مرسی و دولتش هر طور شده یک رفراندوم شکسته بسته برگزار کنند و قانون اساسی شان را به رای بگذارند و به تصویب برسانند. این یک احتمال واقعی است. بنظر من اگر اوضاع اینگونه پیش رود فضای مصر متشنج تر خواهد شد و کشاکش مردم انقلابی با اخوانی ها امکان سازش و مصالحه ای را در کوتاه مدت باقی نمیگذارد. قانون اساسی ای که اخوان برای مصر تدارک دیده است و در آن تفاسیر اسلامی دست بالا را دارد قابل اجرا در مصر نخواهد بود. و نهایتا کنار زده خواهد شد. این قانون تا آنجا که منتشر شده حقوق زنان را محدود نموده است، آزادی بیان را محدود کرده و آزادی عقیده را نیز بنا به درک اسلامی ها نوشته است. و آخوندهای الازهر را بعنوان مرجع رسمی تفسیر قانون (چیزی شبیه ولی فقیه) تعیین کرده است. اگر این قانون در ۱۵ دسامبر رسمیت یابد، دوره ای طولانی از جنگ و جدال جدی ادامه خواهد یافت و نهایتا با کنار زدن اسلامی ها این فاز به سرانجام خواهد رسید. در این جریان بورژوازی در غرب و در خود مصر تلاش میکند حمایت خود از اخوان را پس بگیرد و جریانات  بورژوا- لیبرال نظیر البرادعی و عمرو موسی و جریانات مشابه را جلو براند. هم اکنون خبرهایی از مذاکرات پشت پرده میان سیاستگزاران آمریکایی با برخی جریانات سکولار مصری در مورد آینده مصر به بیرون درز کرده است. این یک احتمال واقعی است که اگر انقلاب با برنامه چپ و رادیکال تعریف شده ای جلو نیاید، یک دولت بورژوا- لیبرال که خودرا سکولار تعریف میکند نهایتا سرکار کشیده شود. این البته بعد از تشنجات و درگیریهای بسیار و شکست اسلامی ها خواهد بود که مدتی طول خواهد کشید. یک حالت محتمل قبل از آن سازش میان اخوان و لیبرالهاست. که نتیجه آن نیز دولتی که رسما اسلامی نیست اما اسلامی ها در آن نقش دارند خواهد بود.

هر کدام از این حالات که پیش رود و هر دولتی که اینگونه سرکار بیاید ناچار است یک سری از حقوق و آزادیهای سیاسی و قوانین رفاهی را به نفع مردم به رسمیت بشناسد تا بتواند برای دوره ای حمایت مردمی پیدا کند. و نفس همین حقوق این فضا و امکان را ایجاد میکند که طبقه کارگر و نیروهای چپ و کمونیست بتوانند خودرا متشکل کنند، برنامه روشنی ارائه دهند و نیروهای اجتماعی خودرا بسیج نمایند و در شکل دادن به اوضاع نقش تعیین کننده تری ایفا نمایند.

البته میتوان به حالات بدتری هم فکر کرد که اوضاع برای مدتی طولانی در حالت جنگ و کشاکش و بی ثباتی ادامه یابد بدون اینکه تکلیف اوضاع به سمت سیاست رادیکال و پیشرو یک سره شود. در این صورت شاهد فرسودگی اجتماعی، تخریب و فلج اقتصادی و بی افقی و بی آیندگی در جامعه خواهیم بود. این حالتی است که میتواند به بورژوازی کمک کند که بتواند ارتش و بخشهای وازده جامعه و لمپنها را پشت خود بسیج کند و یک نیروی ضد انقلابی را متشکل نماید و دست به کودتا و ترور و سرکوب خونین مردمی که افق خودرا از دست داده اند بزند و به دوره انقلابی به این شکل خاتمه دهد.

اما شخصا فکر میکنم اگر وضعیت مصر را بر متن اوضاع کل منطقه ببینیم این حالت بسیار بعید بنظر میرسد. روندهای سیاسی در مصر مستقیما از اوضاع تونس، سوریه، و ایران متاثر است و بر آنها تاثیر متقابل دارد. هم اکنون تونس دستخوش تحولات زیادی است. کارگران در برابر ارتجاع اسلامی صف آرایی کرده اند. نیروهای سکولار بنظر میرسد نقش بیشتر و بیشتری پیدا کرده اند. در سوریه احتمال سرنگونی قریب الوقوع بشار اسد بسیار زیاد است. و مهمتر از همه ایران است که آبستن تحولات امید بخشی است و صف آرایی اجتماعی در مقابل حکومت اسلامی بسیار شفاف و روشن است و طبقه کارگر آگاه و چپ فرموله ای وجود دارد. همه اینها میتواند بر شرایط مصر تاثیرات عمیقی بگذارد و فضا را برای پیشروی سریع و تعیین کننده صف چپ و رادیکال و سکولار در مصر مساعد تر نماید.

آنچه روشن است هم مصر و هم کل کشورهایی که در التهاب انقلابی بسر میبرند، دارند این را نشان میدهند که دوره دیگری در کل منطقه آغاز شده است که برگشت پذیر نیست و هیچ بخشی از ارتجاع نمیتواند بسادگی این روند مهم و تاریخی را به عقب بازگرداند. این طلوع یک فصل دیگر در تاریخ منطقه است.*