همراهی با جنبش سبز، دردی از حمید تقوایی درمان نکرد،اتحاد با “نیروهای کمونیسم کارگری” باشد مرهمی؟

در دو هفته گذشته، دو اتفاق مرتبط با هم رخ دادند: یکی، سمینار “چشم انداز اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری” توسط آقای حمید تقوایی در روز هجدهم ماه نوامبر ٢٠١٢ ، و دوم،  پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب جدید الخلقه “حکمتیست”، در بیست و هفتم این ماه بودند. این دو اتفاق، حتماً همچون مساله اتحاد دو حزب دمکرات، اتحاد شاخه های کومه له و یا اتحاد نیروهای “چپ” با هم، مایه خوشحالی تعدادی از دست اندرکاران آن خواهد شد و چند صباحی بتوان با آن گونه سوژه ها خود را سر گرم کرده و راه پیروزی را از آن طریق جستجو کرد. اما چون اصولاً نقطه عزیمت این جریانات تلاش برای تشکل یابی طبقه کارگر، رشد مادی و معنی زندگی و سعادت آنان نیست؛ گمان نمی کنم یک در صد از کارگران تا یک ماه دیگر این رخ دادها را بیاد داشته باشد.  نامبردگان هیچ کدام از زاویه ضرورت اتحاد طبقه کارگر و دست به ریشه مسائل کارگری بردن، تصمیم به انجام این کار نگرفتند. بنابراین، مساله به کارگر نامربوط است.

اما از آنجا مرکز “شرارت” تفرقه در صفوف “نیروهای کمونیسم کارگری” و سوژه (بشارت) اتحاد این جریانات هر دو ما هستیم؛ و با حمله به خط متمایز ما آن را تدارک خواهند دید، سعی می کنم در دو مقاله به جنبه های از آن بپردازم.  ولی قبل از ورود به بحث، باید یادآوری کرد که مردم بحدی از تفرقه و انشعاب نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیزار هستند که هر نوع  آن را مثبت ارزیابی کنند. این تمایل وحدت طلبانه در جامعه گرایشی را شکل داده است. لذا مساله اتحاد نیروها خود بخود تا حدودی تبدیل به موضوعی پیچیده و گمراه کننده ایی شده است. اگر خبر اتحاد کارگر و صاحب کار، زندانی و زندانبان، خدا و شیطان را بگوش آنان برسانید، از سر وحدت طلبی و مدام اسم آن اتحاد است، عده ای خوشحال می شوند! این خوشحالی خام اندیشانه نباید مطلقاً مانع شفاف سازی و توضیح مضمونی پشت هر اتحادی توسط ما شود.

۱- جایگاه سمینار برای حزب کمونیست کارگر ایران (حککا)

حککا طی این مدت واقعاً نشان داده است که شعارها و تاکتیک هایی در خور نیاز زمانه اتخاذ می کند! وقتی نیروهای جنبش سبز او را با شعار (آزادی، برابری و حکومت کارگری) در میان خود راه نمی دادند، آن را به شعار “انقلاب انسانی برای حکومت انسانی” تغییر داد. اگر پارلمانتارها و سازمان های مذهبی ضد اسلام و ضد کمونیست کشورهای اروپائی، او را با اسم و رسم مشخص کمونیست راه نمی دهند و کمکی به او نمی کنند، انصافاً قابلیت آن را دارد که “اکس مسلم” شود. و اکنون وقتی متوجه می شود که واقعیت های پیچیده و جان سخت طبقاتی- اجتماعی سر جای خود هستند و شرکت شان در جنبش سبز نان و آبی برای آنان نشد، دارد رادیکال می شود و برای همان اهداف “امر انقلاب”، به بستر اصلی خود، یعنی به “کانون کمونیسم کارگری” برمی گردد!

انسان وقتی عبارت سمینار چشم انداز اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری را می شنود، ابتدا احساس می کند که شاید حداقل نیمچه انتقادی به سیاست ها، خط و جهت های  ده سال همراهی خود با جنبش های یادشده دارند و اکنون کمی عینی، مسئولانه، کمونیستی و منصفانه به پدیده ها، به گذشته و به دوستان و دشمنان خود برخورد خواهند کرد. اما خیر. مثل همیشه جنبش های طبقاتی و اجتماعی بر روی پایی خود ایستاده (حتی اگر اشخاصی تغییر ریل دهند) و نمایندگان این خط و جهت ها در ارتباط  ارگانیک با هم چه برای صلح و چه برای جنگ حاضر می شوند.

آقای تقوایی بسان یک فاتح ظفرمند در حضور منتقدین دیروزی خود، یعنی کسانی که مدتی قبل حککا را کمونیسم بورژوائی خطاب می کردند، در این سمینار ظاهر شد و در این فکر که اتفاقاً این منتقدین او هستند که درس گرفته و پشیمان شده اند گفت: “سه سال پیش نمی شد این بحث را کرد. تا چند سال قبل بحث روشن شدن تمایزات بود… اما حالا تفاوتهای سیاسی و تئوریکی مشخص است”. در این رابطه سه مولفه ای که از نظر ایشان این اتحاد را ضروری کرده اند، هیچ کدام پایان دادن به تفرقه و بی تشکلی طبقه کارگر ایران نبود.  در سیستم فکری این چپ، طبقه کارگر و اولویت های زندگی و مبارزه آن غایب است. حتی صوری و نمایشی هم شده، در یک ساعت و ٢۵ دقیقه صحبت کردن، پنج دقیقه آن راجع به این مساله مهم نبود، بلکه ادامه همان داستان قبلی حکومت جمهوری اسلامی متعارف نشده است(۱)، انقلاب ٨٨ چه معجزه ای کرد و “آنهائیکه می گفتند رژیم متعارف شده واحمدی نژاد پرچم ناسیونالیسم ایرانی بدست گرفته است” دیگر نیستند و غیره بود. علاوه بر سه مولفه فوق، دلیل دیگر ضرورت اتحاد را این برشمرد که واقعیت ها مرز میان آنان را شسته و تفاوتی با هم ندارند. بیانیه ها و قطعنامه های آنان را کنار هم بگذارید کسی متوجه تفاوت آن ها نمی شود. تقوایی تا حدودی در این زمینه محق است. از میان “نیروهای کمونیسم کارگری” یکی دو نفر دوباره به نزد وی برگشته اند و انتظار دارد بقیه هم این راه را بروند. بعلاوه، در زمینه های مبارزه طبقاتی- سیاسی بهم شبیه شده اند. آری امروزمی توان از اتحاد آنان صحبت کرد. سه سال پیش هیئت دائم از “قفس وطلسم کورش مدرسی” آزاد نشده بود. سه سال پیش احتیاج به چنین اتحادی نبود “خود انقلاب” تقوایی در خیابان بود. اکنون آب آسیاب انقلاب سبزخوابیده و همۀ امیدها به سوی غرب است که کاری بکند و رژیم را برای آنان سرنگون کند. در این راستا است که همه دارند خود را برای ایران پس از جمهوری اسلامی آماده می کنند.  اتحاد با جنبش سبز بداد حککا نرسید، باید به نزد دوستان قدیمی بازگشت. حمیدی که در مقابل تبدیل شدن حزب کمونیست کارگری ایران به یک حزب سیاسی (تعدد نظرات و وحدت اراده) اعضای حزب را در جریان مناقشه سال ۵ ٢٠٠ ” غسل تعمید” ایدئولوژی می داد، حمیدی که حزب کمونیست کارگری ایران و کمیته مرکزی آن را  دور زد! حمیدی که حزب یک بنی می ساخت و همین های که امروز در فکر اتحاد هستند را از حزب “فراری داد”. حمیدی که وقتی مشخص شد دیگرحزب را به لبه انشقاق رسانده است گفت ” دیگرخواب راحت دارم”! چه شده که امروز از اتحاد با تعدادی از آنها سخن می گوید؟  ماجرا چیست؟  باید در این رابطه به چند فاکتور اشاره کرد:

١- در جریان تحرکات ناسیونالیستی الاحواز، هخا، تبریز و همچنین همراهی حککا با جنبش سبز و  ضدیت و بی احترامی کردن به فعالین سندیکای هفت تپه، مدام زیر فشار نقد مارکسیستی و افشاگری حزب حکمتیست بود. حکمت این جهت گیری تازه برای حککا این است که راهی پیدا کند که به زعم خود دامنه این انتقادات را محدود و کند کند. جدا شدن رفقای سابق ما و اتحادشان با مخالفان ما، یک پیروزی برای خود و یک شکست برای ما بحساب می آورد. به این خاطر تقوایی خطاب به آنان گفت: ” برگردید، شما حزب را ترک کردید، ما که سر جای خود هستیم”.  واقعیت این است می داند طیفی از ما جدا شده و از نظر هویتی و خط سیاسی سرگرداند هستند و از این نظر، تقوایی خط خود را تثبیت شده فرض می کند و آنان را بی خط و بی هویت. یا بقول خودش هم تصویر شدند و اگربیانیه ها و قطعنامه های آنان… .  یکی از مسائل جدی که حمید را به این رسانده است٬ سرگردانی این طیف است که سالهای گذشته از ما جدا شدند. از گلایه نامه اینها به حککا که چرا مصطفی صابر به حمه سور بد برخورد کرده است٬ تا نشست و برخاست های مشترک آنها و قبول آن از جانب رحمان و  فاتح، جنبه دیگر این فراخوان است. یک جناح از حزب حکمتیست از گذشته خود پشیمان و به همان تبلیغاتی دست زده است که ٨ سال پیش اینها علیه ما کردند. این جناح به کمونیسم بورژوایی پیوسته است. این طیف کل تاریخ و خط خودش با جریان حکمتیست را خط کشیده و دنبال یار میگردد. با درک این حقیقت میان حککا و کومه له تلاشی جهت پیوستن شان به آنان راه افتاده است.

٢-  جنبش سبز به جایی نرسید و اینجا میخواهند با هوا کردن مساله اتحاد نیروهای “کمونیسم کارگری” افتضاح همراهی با آن را جبران کنند. تقوایی و چپی که با ایشان هم تصویر است به گرایش و جنبشی متعلق هستند که هر چندگاهی نیاز دارند با چیزی خود را آژیتیت کنند. در میان طبقه کارگر ریشه ندارند و باید به امید آمریکا، جنبش سبز و یا سوژه های بی اهمیتی مانند سوژه کنونی،  در مدیای خود بازار گرمی کنند. حککا به همچنین بازار گرمی های نیاز جدی دارد و باید این بار (قرص خواب راحت) اتحاد و میثاق مصرف نماید. اگر این سوژه ها را از آنان بگیرید مگر چیزی برای جنبش کمونیستی و طبقه کارگر دارند؟

۳-  مضاف بر اینها، فضای عمومی این مدت همه اینهائی که در حقیقت تحت تاثیر فضای بی بی سی و غرب هستند متقاعد کرده که جمهوری اسلامی با فشار غرب میریزد. اینها صاحبان افق بعد از لیبی و سوریه نوبت ایران است و انقلابات خاورمیانه به ایران سرازیر میشود هستند. تلاش می کنند نیروی این جبهه را در میان دوستان خود جمع کنند و چنین طرحی آورده اند که موانع راه پیوستن و تبدیل شدن به نیرویی که اگر فرجه ای ایجاد شود٬ بتوانند صاحب سهم باشند٬ از میان بردارند.

۴- حککا با مماشات با سیاست های مهار موج انقلاب در منطقه، محاصره اقتصادی ایران و تهدید حمله نظامی در سالهای اخیر توسط اردوی ارتجاع امپریالیست غربی از یک سو، و توهین به رهبران کارگری از سوی دیگر، هویت طبقاتی خود را به کارگران نشان داد. اکنون می خواهد با برگزاری سمینار … چهره کمونیسم بورژوائی خود را سرخ نگه دارد. این سمینار و کلاً این تلاش ها از جنس تلاش” غسل تعمید” تاسیس اکس مسلم، شرکت در جنبش سبز و تغییر شعار حکومت کارگری به انقلاب انسانی برای حکومت انسانی و ساختن “حزب یک بنی” در زمان اختلافات ٢٠٠۴ ایشان با همین هایی است که امروز با آنان اتحاد می کند. تصویر و افق پشت آن تلاش ها چقدر کمونیستی بودند و نیرو برای حککا جمع کرد، این یکی هم همینقدر. خط حککا همان خط ، سیاست ها همان سیاست ها و به این اعتبار حزب همان حزب قبلی است. تحول و به چپ چرخیدن و رادیکالیسمی در کار نیست.

۵– مساله تا به کارگر مربوط می شود، این تلاش ها مطلقا جهت متحد شدن برای بدست آوردن رفاه، دست مزد اضافه، کاهش ساعت کار، تشکیل سندیکا و شورا، نگه داشتن آن برای دفاع از خواست های حال و آینده، بیمه بیکاری، امنیت محیط کار، پرداخت بموقع دستمزدها، اتحاد درون طبقه کارگر و غیره نیست. لذا تلاش برای ایجاد حزب کارگران نیست. حککا با تائید فراخوان “نماز جمعه سرخ” به امامت رفسنجانی در سال٨٨ و تمام سیاست ها و اقدامات چند سال گذشته خود؛ به کارگران و تشکل و رهبران کارگری دهن کجی کرد. زمانی که یکی از اصلی ترین خصلت و جوهر مبارزه طبقاتی امروز ایران تلاش برای بدست آوردن رفاهیات در مبارزه اقتصادی است، توصیه همیشگی حککا به کارگران کنارگذاشتن آن و به هر دلیل و پشت هر نیروی مرتجع به خیابان ریختن است. کمونیسم بورژوایی ایران با مسخ و کاریکاتور کردن لنین و نظریه وی در مورد خطر مبارزه صنفی در دوره های انقلابی، آن را به هر روز، زمان، مکان و مرحله ی مبارزاتی کارگران تعمیم داده و در مقابل ظرف طبیعی و تشکل کارگران قرار دارد. درست وقتی طبقه کارگر ایران از کوچکترین تشکل برخوردار نیست، از تفرقه رنج می برد، بیکاری و پراکندگی کمر وی را خم کرده است، خشت های اولیه عمارت سوسیالیسم ده تای آن روی هم چیده نشده است؛ و زمینه تن دادن طبقه کارگر با اغلب شروط سرمایه داری بدلیل ناامنی اقتصادی فراهم است. این جریان انحرافات مبارزه کارگری را، خطر زیاده روی در مبارزه اقتصادی کارگر می داند و گویا به این خاطر است از مبارزه سیاسی و تصرف قدرت سیاسی حذر میکند؟  در حالیکه باید یکی از اصلی ترین ظرف متشکل شدن مبارزه کارگران مبارزه اقتصادی باشد، تقوایی بلند کردن پرچم مبارزه اقتصادی را “مبارزه صنفی گری ” عنوان کرد. کمونیست ها بفرض اینکه طبقه کارگر تشکل توده ای خود را ساخته، در زمینه های رفاهیات پایه خود را مستحکم کرده است، یادآوری می کنند که بدون استراتژی برقراری حکومت پرولتاریا، پیروزی نهایی طبقه کارگر غیر ممکن است و تمام دست آوردهای بدست آمده می تواند به نقطه صفر برگردد. در همچنین وضعیتی باید گفت مبارزه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. مبارزه آنی باید با مبارزه آتی پیوند داده شود و برای بدست گرفتن قدرت سیاسی آماده شد. البته این به معنای کنار گذاشتن مبارزه اقتصادی و تشکل های طبیعی خود کارگری در امروز نیست. ولی رویکرد (مبارزه اقتصادی مهم نیست) سه سال اخیر حککا، غیر از خدمت به سرمایه دارانی که دست مزد کم می پردازند یا به موقع نمی پردازند و از این اهرم ها برای تعمیق و تفرقه و بی حقوقی کارگر استفاده می نمایند، می تواند چیزی دیگری باشد؟

۲- پیوستن حزب اتحاد کمونیسم کارگری به حزب جدید الخلقه “حکمتیست”

بالاخره بلیط بخت آزمائی به اسم حزب اتحاد در رفت. این جریان از زمان تاسیس تا پایان، نامربوط و سرگردان و گرفتار بین احزاب اصلی جامعه آویزان بود.  با یافتن جریانی امثال خود، همراهان و متحدینی یافته که قرار است با کمک هم از این مخمصه نجات داده شود. این اتحاد برای حزب اتحاد در زمره یک معجزه است.

ظاهراً جدا شدن رفقای سابق ما و اتحادشان با مخالفان حزب حکمتیست، تنها به سود حزب اتحاد مفید واقع نشده است، این دست آوردی برای همه احزاب به شمار می رود.  آنان تا زمانی که جمعی که هیچ سنخیتی با حزب ما و با گذشته خود ندارند از ما جدا نشده بودند، هیچ گاه حزب حکمتیست را حکمتیست ننامیدند. حککا، حزب اتحاد و اشخاصی ٨ سال حزب ما را محفل می خواندند. باید این فرصت طلبی، سطحی نگری و بی اصولی امروز خود را به جامعه توضیح بدهند و این تناقض “کوچک” را رفع نمایند. این احزاب و اشخاص چگونه رویشان می شود حزبی را که هشت سال محفل، طرفدار شیخ نصرالله، حجریانی و راست خطاب می کردند و ظاهراً بدون تغییری در اسناد و مصوبات رسمی (شیخ نصراللهی آن)، امروز آن را حکمتیست بنامند؟ ببینید بنیه این چپ اپورتونیست چقدر کوتاه است!

علاوه بر حککا، حزب اتحاد و جداشدگان از ما، جریانی دیگر که از این وضعیت خرسند است و برای جداشدگان از ما کیسه دوخته و حساب باز کرده اند، کومه له جدید است. کومه له همیشه تحت فشار نقد ما بوده ( و هست) و رهبران حکمتیست در افشایی خط و جهت سیاسی و افق  نامبرده، انجمن مارکس… گذاشتند، ادبیات مارکسیستی تولید کرده می کنند، سلسله مقالات (کرنولوژی صعود و سقوط کومه له) می نویسند و روزانه تمام مماشات آنان را با ناسیونالیسم کرد برملا کرده ومی کنند؛  در حمایت از جداشدگان محق است و باید از غنائم باد آورده تا می تواند استفاده نماید. چه چیزی از این بهتر که از درون صف ما دوستانی پیدا شوند که نقد تیزی به کومه له ندارند که هیج، بلکه حتی در اغلب زمینه ها هم افق و هم تصویر شدند. دوستانی که اولاً خود این کاره نیستند و دوماً ما را که مشغول نقد کمونیستی آنان بوده و هستیم را ضد کمونیست به جامعه معرفی کنند. تا همینجا این رخ داد یک برگ برنده به نفع کومه له است. با خطاب کردن حزب جدید الخلقه “حکمتیست” انتظار دارند دیگر خبری از این انجمن ها، نقد و افشاگری ها نباشد.

تناقضات

تعدادی از شرکت کنندگان در این سمینار…، در سخنرانی های خود بر ضرورت برگزاری کنگره کمونیسم کارگری و تاسیس حزب جدید تاکید داشتند. این یعنی احزاب کمونیست کارگری موجود را احزاب کمونیستی کارگری نمی دانند. همچنین رویکردی به اتحاد و اعتراف به این واقعیت از سوی شرکت کنندگان، مساله برای این اتحاد درست می کند. زیرا حککا منظورش از این سمینار این است که مثل شیئی بزرگ شیئی کوچک تر را جذب می کند، اشخاص و محافل “نیروهای کمونیسم کارگری” جمع بشوند و خط حزب کمونیست کارگر ایران و تقوایی را بعنوان رهبر حزب برگزینند. بیان این نکته از سوی نامبرده: “چه شما بیاید و چه نیاید، ما به سوی انقلاب می رویم، با شما با نیروی بیشتر و بدون شما با نیروی کمتر”، در حقیقت جایگاهی برای آنان در این اتحاد باقی نگذاشت. از نظر وی پیش شرط هر گونه اتحاد، غیر مستقیم پذیرفتن خط کمونیسم بورژوایی حککا توسط دیگران است.

تناقض دیگر جریانات نامبرده نداشتن صداقت است. از نظر اینها، جمع هئیت دائم به این خاطر حزب حکمتیست است که حداقل یک سال است مواضع “غیر منصور حکمتی و غیر مارکسیستی” محفل طرفدار شیخ نصرالله، حجریانی و راست کورش مدرسی که طی ٨سال بر آن تسلط داشته را کنارگذاشته و به نقد ریشه ای “کورشییزم” و گذشته خود دست یافتند. تعدادی از کادرهای ساده اندیش دور جمع هیئت دائم هم، شاید از روز اول متوجه نبودند که توسل آنان به ابزار تشکیلاتی و اسم حزب برای نیرو گرفتن از حزب بود. آنان به تاریخ  گذشته خود احتیاج دارند. از اعتباری که حزب حکمتیست داشته برای معامله با دیگران هم بوده، باید از آن دفاع کنند و بخشی از سرمایه زندگی خود می دانند. این ها سوژه ها و چاشنی کشمکش های آینده هستند. نتیجه این کشمکش ها در آینده هر چه باشد، محرز است که حزب جدید، دیگر سنخیتی با حزب حکمتیست نخواهد داشت. اما کسی این ها را با صراحت بیان نمی کند. آنان بدون اینکه به روی خود بیاورند که با پراتیک و تبلیغات ٨ سال قبل خود علیه حزب حکمتیست چکار خواهند کرد؟ آیا هر  سه اشتباه کردند؟ جمع هئیت دائم، حزب حکمتیست بود، ولی حککا و اتحاد با اشتباه آن را محفل کورش، طرفدار شیخ نصرالله و راست خطاب کردند؟ حککا در امتداد خط منصور حکمت بود و هست و جمع هئیت دائم به اشتباه از آن انشعاب کرده و همراه با ما حزب حکمتیست را تاسیس کردیم؟ بدون اینکه نقش جوادی، دانشفر و ماجدی و تقوایی را در این پروسه توضیح بدهند، کسی متوجه دست آورد این اتحاد نمی شود. این صرفا یک معامله از سر ناچاری است.

اینطور نیست که از زمان بروز اختلافات جمع هئیت دائم با ما، ” نیروهای کمونیسم کارگر” علیه حزب حکمتیست این موضع را گرفتند. آنان از بدو تولد این حزب، همین موضوع امروز را داشتند. این جریانات ٨ سال حزب حکمتیست را محفل و …می خوانند. باید به مردم توضیح بدهند که طی کدام پروسه این سیاست ها نقد و کنار گذاشته شد. بنظر من این دو جریان هئیت دائم و حزب اتحاد، بدلیل سرگردانی، بی خطی و بی ربطی به جامعه، تنها از سر ناچاری اتحاد کردند. و هر سه، فرصت طلبانه و معامله گرانه، اغلب بخاطر ترس از فشار خط ما هموضع شدند. اگر روزی این فشارها از بالای سر ایشان برداشته شود، ظرفیت بازگشتن به شیوه های قبلی خود را دارند. روش برخورد امروز آنها کاملاً اپورتونیستی و بی پرنسیپی است. پس چسب وحدت امروزشان بیش از هر چیز، مخالفت با حزب حکمیست ٨ ساله و سرگردانی سیاسی آنان است و نه دست یافتن به اصول و متدی درست. با پادزهر حکمتیست جدیدالخلقه یک ساله ، می خواهند خود را از گزند حزب حکمتیست ٨ ساله بی خطر نمایند. می توان از امروز تشخیص ناپایداری این اتحاد را داد. زیرا ظاهراً این موجود جدید، هنوز خود را رسماً بریده از اسنادی که حزب اتحاد فلسفه تمایزات خود را با مخالفت با آن توضیح می دادند را اعلام نکرده است. این اسناد را چکار می کنند؟ زیر خاک؟ حسین زاده و شیخ نیز از آن ایام تا آتش بس و اتحاد فعلی، احزاب حککا و اتحاد را (یا شاید بخطر دل ما) کمونیسم بورژوایی می دانستند. نامبردگان غیر از تکرار حرفهای گذشته طی این یک سال، چه معجزه ای کردند که به چپ چرخیدند؟ به حکم این فاکتورها، این اتحاد، اتحاد سالمی نیست. این اتحاد آنان را از بحران بی هویتی و سرگردانی نجات نخواهد داد. احتمال این هست مجبور به بازگشتن به دامن حزب مادر تقوایی بشوند.

خلاصه نه حزب اتحاد، نه حککا و نه کومله از زاویه کارگری- کمونیستی طرفدار اتحاد نیستند. چرا که وقتی در ماه ژوئیه ٢٠١١ فعالین سندیکای هفت تپه مورد غضب کمونیسم بورژوایی ایران قرار گرفت، بجای دفاع از تشکل و اتحاد آنان، ستون پنجم سرمایه داری علیه فعالین سندیکای هفت تپه شدند و شروع به بد و بی راه گفتن به آنها کردند؟ چرا وقتی حزب ما داشت منشعب می شد، یک نفر از اینها به هیئت دائم ما توصیه نکرد که دوستان محترم! زیر جولکی اختلافات سیاسی را با ابزار تشکیلاتی حل و فصل نکیند؛ آن روش ها بذر فساد سیاسی و انشعاب پاشیدن در حزب است. چرا یک نفر به هیئت دائم توصیه نکرد که راه حل سیاسی برای اختلافات خود برگزیند؟ بر عکس، آنان از شور و شوق تضعیف شدن (خط کورش مدرسی)، جشن می گرفتند. تا توانستند مستقیم و غیر مستقیم منتقدین را تشویق و ما را زیر بمباران غیر صمیمانه ترین و غیر سیاسی ترین تبلیغاتی خود قرار دادند. تا گوی را لای ترک بگذارند و هر چه بیشتر دامنه انشعاب در حزب ما را بنحوی کوبنده و عمیق تر کنند که دیگر حزب توانایی پرداختن به نقد آنان را نداشته وکمر راست نکند. تا بلکه از دست این حکمیست های ” منافق” راحت شوند. اکنون تحویل گرفتن جمع هیئت دائم توسط نامبردگان، اصلاً بخاطر عظمت هیت دائم نیست، بخاطر کوبیدن وزنه ما بوسیله آنها است. اتحاد از این سر بذر انشقاق در آیده است.

 با فراخوان اتحاد، ماهیت هیچ جریانی عوض نمی شود. قطب نمایی کمونیست های ایران برای اتحاد، مبارزه جهت تشکل و اتحاد طبقاتی طبقه کارگر است. از منظر کمونیستی هر مبارزه  به این امر خدمت نکند، نمایشی دیگر از جنس جست وخیزهای چپ خورده بورژوایی ضد رژیمی است. حزب جوادی، شیخ و حسین زاده موجودی جدید است و در قسمت دوم به این می پردازم.

ادامه دارد

———————————————————————————————-

 (۱)  من راجع به بحث متعارف و نامتعارف بودن جمهوری اسلامی، در مطلبی تحت عنوان” کارگر هفت تپه حمید تقوایی را وارد گود کرد”! در دوم ماه اوت ٢٠١١ ، نظراتم را گفته ام. جهت اطلاعات بیشتر خوانندگان، بخش های از آن در ذیل درج شده است. اینجا باید یادآور شوم که منظور تقوایی از رژیم متعارف و غیر متعارف اشاره به بحثی از کورش مدرسی است که هیچ جای نه نوشته و نه شفاهی آن وجود خارجی ندارد. کورش حتی در متاخر ترین بحث خود٬ از موانع روبنایی اسلامی و نقش ولایت فقیه برای سرمایه در ایران حرف میزند. میگوید برای برداشتن موانع سرمایه گذاری میخواهند ولایت فقیه را مشروطه کنند. کورش هیچوقت نه نوشته و نگفته است که امروز ایران به یک رژیم متعارف بورژوایی تبدیل شده است.

اما من این کفر نابخشیدنی را در مطلب ذکر شده توضیح دادم که نظام جمهوری اسلامی بلحاظی مشخصات یک حکومت سرمایه داری متعارف دنیای معاصر (پس از سقوط  بلوک شرق- سرمایه داری دولتی) را دارد. یک حکومت، حکومت متعارف سرمایه داری در کشوری است که در آن کارگر کار می کند، سرمایه و ارزش اضافه تولید می کند و سرمایه دار دست مزد می پردازد و سود اندوزی می کند. بدلیل گرایش نزولی نرخ سود، هیچ زمانی شدت و حدت نرخ استثمار طبقه کارگر ثابت نمی ماند و مادام در نوسانات بالا و پایین است. و این وضعیت بانی بحران و انتقال قدرت از این حزب به آن حزب، از این بخش بورژوازی به آن بخش دیگر، از کارکرد خود نظام سرمایه داری است. اما گفتن این حقیقت نزد عاشقان هر نوع انقلابی، کفر است.  ایشان در مقابل با شعار”نمی گذاریم رژیم متعارف شود” انقلابگری خود را اثبات می کند. آیا “نمی گذاریم رژیم متعارف شود” شما، چه تغییری در این اصل سرمایه داری در ایران داده است؟ چرا می خواهید کارگر مثل خود شما سطحی و کم عمق به پدیده ها برخورد نمانید؟ اگر سه سال پیش کسی می گفت جمهوری اسلامی به اندازه حکومت سرمایه داری بن علی، حسنی مبارک و قزافی متعارف است پاسخ شما چه بود؟ غیره متعارف است… “نمی گذاریم رژیم متعارف شود” چه چیزی را مشخص می کند؟ یعنی چون حکومت متعارف نیست سرمایه دار سود اندوزی نمی کند؟ اگر حکومتی متعارف بود، آنگاه کارگران و کمونیست های آن کشور حرفی برای گفتن ندارند و وظیفه کمونیست ها و طبقه کارگر فقط سرنگونی حکومتهای غیر متعارف سرمایه داری است؟ اینها می خواهند یک اسلوب از این ( متعارف) بسازند که مردم باور کنند کسی جمهوری اسلامی را  یک حکومت متعارف سرمایه داری جهان سومی قبول داشته باشد راست و ضد انقلاب، و کی غیر متعارف بودن وی را قبول داشته باشد چپ و انقلابی است! متعارف و غیر متعارف جمهوری اسلامی وزن سنگینی برای ایشان دارد که آن را تا سطح اصول “کمونیستی” کش داده است. هر کسی این عبارت را بعنوان یک مشخصه تعیین کننده انقلابی خود بکار ببرد، تنها اوج سطحی نگری خود را بنمایش می گذارد.  جمهوری اسلامی متعارف یا غیر متعارف است پاسخ به چه، و چه چیزی را حل می کند؟ آهای یافتم! یعنی کارگران از مطالبات اقتصادی خود فعلاً صرف نظر کنید چون حکومت متعارف نیست و باید شعار کمونیسم بورژوایی ضد رژیمی را جایگزین تمام شعارها و مطالبات روتین و همیشگی خویش نمایند. هر جریانی که پایه سیاست، حقانیت و مشروعیت خود را بر این فرمول “رژیم متعارف نیست” استوار کند؛ یکی از این دو تبیین را به جامعه می دهد: یکی، مردم بیاید مبارزه کنیم، زیرا رژیم متعارف نیست و دوم، نمی شود هیچ کاری کرد! مردم برویم به خانه رژیم متعارف است! متعارف و غیر متعارف چیزی از ماهیت بورژوایی و سرمایه دارانه جمهوری اسلامی کم نمیکند. چپ ایران با این همه تاکید روی نامتعارف بودن٬ دارد تصویری غیر سرگوبگر٬ غیر مستبد و متعادل از حکومت های بورژوایی متعارف میدهد. در شرایطی که پاکستان و عربستان٬ کره جنوبی و… از نظر همه متعارف هستند و هیچکدام کمتر سرکوبگر و جنایتکارتر از جمهوری اسلامی نیستند.

نمی توان این سیاست را تنها با توهم و سطحی نگری انحصاری تقوایی و همفکرانش توضیح داد. این رویکرد یکی از اجزایی سیستم کمونیسم بورژوایی ضد رژیمی است تا با شلوغ کردن “غیره متعارف است” و حالا وقت مبارزه روتین اقتصادی نیست، وقت ایجاد تشکل مستقل کارگری نیست، همه چیز در خدمت (خیابان) سرنگونی رژیم و مبارزه سیاسی خود را آژیتیت کند. سال پس از سال و نسل بعد از نسل توجه طبقه کارگر از مطالبات طبیعی، ایجاد تشکل مستقل و طرح نیازهای عینی و روتین روزانه دور نگه دارد و همیشه به توهم در میان آنان دامن بزند.

هر حکومت سرمایه داری در ایران سر کار بیاید تمام اقدامات اصلی که جمهوری اسلامی علیه کارگر می کند، اعمال خواهد کرد. از این لحاظ جمهوری اسلامی حکومتی تافته جدا بافته با سایر حکومت های بورژوایی در ایران نیست و از این نظر متعارف است.

تقوایی جنبش و گرایشی را نمایندگی می کند که نه زبان کارگر را می فهمد، نه نیازهای او را درک می کند و نه تشکل مستقل توده ای کارگران برایش معنی دارد. در نتیجه به اندازه یک شهروند معمولی از مسائل طبقه کارگر سر در نمی آورد. تمام دل مشغولی های ایشان، دل مشغولی های یک مبارز پوپولیست ضد رژیمی خارج کشوری در کمپ کمونیسم بورژوایی است. و واقعا غیر از این نسخه چیزی دیگری بلد نیست و راه حلی برای تشکل یابی سی میلیون کارگر ایرانی ندارد. باین خاطر توصیه میکند حالا وقت مبارزه اقتصادی نیست، رژیم جمهوری اسلامی غیر متعارف و دارد سرنگون می شود و باید… . از آن زمانی که بحث متعارف و نامتعارف نظام جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت سرمایه داری دنیای معاصر مطرح شده است، تاکنون چند حکومت بظاهر متعارف تر از حکومت نامتعارف سرمایه داری ایران سرنگون شدند و هنوز او آنجاست. آقای تقوایی این را چگونه به پیروان راه خود توضیح می دهد؟ چرا دوست دارید با ضرب تبلیغات پوچ و ساده لوحانه و بی محتوا بجای متحد ساختن کارگران آنها را بار بیاورید؟ برای ما هر چه رژیم جمهوری اسلامی از سرنگونی نزدیکتر شود، فرصت مناسب تری برای مبارزه خالص کارگری اعم از اقتصادی “صنفی” و سیاسی و نه برعکس است.