ایران تریبونال ;آینه ای تمام نما

قبل از برگزاری مرحله دوم دادگاه علیه جنایات جمهوری اسلامی، سایت سردبیری هیئت اجرائی راه کارگر در مقاله ای نوشت که من در ایران تریبونال “حق وتو” دارم و عضو “اتاق فکر”۱ آن هستم. همچنین نوشت۲، که من مجاهد هستم و در نتیجه، مجاهدین نقش تعیین کننده ای در سیاست های ایران تریبونال ایفا می کنند! این سایت، همچنین بر پایه همین ادعاهای بی اساس نتیجه گرفت که کارزار، تحت هژمونی مجاهدین بوده و  برخی از افراد بلندپایه تریبونال! به «طور خزنده ایران تریبونال را به سمت منافع امپریالیسم جهانی سوق می دهند».

جمهوری اسلامی از ابتدای عمر ننگین خود تا کنون، برای مخدوش کردن چهره نیروهای انقلابی و زیر سوال بردن مشروعیت مبارزه مخالفان واقعی‌ خود، آنها را به آمریکا وصل می‌‌کند. کاری که امروز جیره خوار‌ان رژیم، تحت پوشش نهاد‌های فرهنگی‌ و اجتماعی و با نام های مختلف در سطح جهانی این وظیفه را انجام می دهند. این فقط درمورد ایران تریبونال نیست که اینچنین برخورد می‌‌کنند، هر حرکت و مبارزه ای که بطور واقعی‌ علیه کلیت این رژیم جنایتکار باشد، توسط آنها به نوعی  به مجاهدین و آمریکا ربط داده می شود تا صورت مسئله را عوض کرده، موضوع بحث را از رژیم بر دارند و عملا وضعیتی را ایجاد می کنند تا مخالفین واقعی‌ رژیم به ناچار از خود دفاع کنند، که مجاهد هستند یا نیستند و یا ثابت کنند که وابسته به امپریالیست‌ها نیستند و از آنها پول نگرفته اند، تا بدین وسیله اصل مسئله فراموش بشود و به جای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی، درگیری و کشمکش ها به نقطهٔ دیگری کشیده شود. جریان هایی پوشالی مثل هیئت اجرائی راه کارگر، طوفان و همپالکی‌های آنها همگی به همین شیوه برخورد می‌کنند.

وقتی هنوز کودک مدرسه ای بودم، قبل از آنکه اصولا بدلیل شوک وارده ناشی از از دست دادن عزیزانم، توان اندیشیدن به مسائل اجتماعی و انسانی را داشته باشم، توسط مزدوران جمهوری اسلامی که از تهدید و تحقیر من و سایر کودکان عضو خانواده جان سپردگان راه آزادی نان می خوردند، منافق خوانده شدم. حتی پس از آنکه در بزرگسالی سعی کردم روی پای خود بیاستم و تلاش کردم با وجود احساسات عمیقی که به برادرانم دارم مستقل از تاثیرات آنها و وابستگی گروهی شان بیاندیشم و عمل کنم، بازهم مجاهد فرض شدم و با این فرض بی اساس، مورد قضاوت قرار گرفته و رابطه ها با من بر این اساس تنظیم گردید بی آنکه به حق انسانی من برای مستقل بودن از انتخاب برادرانم احترامی گذاشته شود …

من پس از اعلام علنی موجودیت کارزار ایران تریبونال در سال ۲۰۰۹ این جمع را شایسته اعتماد و همکاری دانسته و به کارزار پیوستم و فقط به عنوان یکی از سخنگویان تریبونال مثل سایرین با این حرکت همراهی می کنم چرا که معتقدم این حرکت در حد خود یک حرکت تاثیر گزارعلیه نظام جنایتکار جمهوری اسلامی و علیه جنایت و سرکوب است. هدف اصلی من از این کار نیز، احساس مسئولیتی است که در مقابل آن نسل و نسل جوان مبارز امروز احساس میکنم .بر این باورم که باید بتوانیم آرمان مبارزاتی و جوهره ضد استثماری و ضد طبقاتی آن نسل را به نسل آینده انتقال دهیم تا نسل جوان ما توشه و سلاحی برای مبارزات خود بر ضد رژیم جمهوری اسلامی و استثمارگران بین المللی داشته باشد.

سالها پس از خروجم از ایران و خارج از فضای رعب و وحشت دیکتاتوری حاکم، اگر اعتقادی به مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی به شیوه مجاهدین یا هر حزب یا گروه سیاسی دیگری داشتم، مسلما درتشکیلات آنها جا می گرفتم و یا خود را به نوعی به آنها وصل می کردم؛ اما در عمل نشان داده ام که راه خود را در مبارزه علیه جمهوری اسلامی مستقل از مجاهدین و سایر گروههای سیاسی موجود انتخاب کرده ام. که دلیلش نیز به شخص خودم مربوط می شود. همین قضاوت نادرست و اتهام هیئت اجرائی راه کارگر به من، به عنوان یک شخص که به همین سادگی بدون هیچگونه سند و اطلاعی و بدون هیچ احساس مسولیتی به دروغپردازی مشغولند، برای من ثابت می کند که اتهامات جریاناتی از این دست در باره ایران تریبونال هم تا چه حد بی پایه و دروغ است. این شیوه برخورد بیشتر از آنکه از سر نا آگاهی باشد، بوی شیادی می دهد و یاد آور شیوه های وزارت اطلاعات و نهادهای حکومتی است .مضحک تر اینکه همین جریان، همزمان در باره مضرات “تهمت زدن” و “ترور شخصیت” اطلاعیه می دهد و مثل آخوندها به سایرین درس اخلاق می دهد.

واقعا جای تعجب است که چرا امثال هیئت اجرائی راه کارگر اینگونه کینه توزانه با حرکت ایران تریبونال برخورد می کنند. برخوردهایی خصمانه که با هیچ یک از شبکه های وابسته به جمهوری اسلامی در خارج از کشور و یا شبکه های امپریالیستی اینگونه برخورد نکرده اند. تا جایی که با وقاحت ایران تریبونال را ضد مردمی می نامد و سایت های مربوط به آنها نظیر “سایت روشنگری”، با وجود اینکه از آزادی و دموکراسی دم می زنند و علیه دیکتاتوری شعار می دهند، اغلب مقاله هایی که علیه تریبونال مردمی است را به چاپ می رسانند اما، حتی یک مقاله که در تایید ایران تریبونال نوشته شده باشد را چاپ نمی کنند. گویا در همان اندازه ناچیز خود عملا خصلت و شیوه حاکمان را به ارث برده اند.

ایران تریبونال نیز مانند هر حرکت گروهی دیگری از اشتباه و انتقاد بری نیست و طبیعی است که هر جریان و فردی می تواند نسبت به آن نقد و حتی مخالفت داشته باشد، اما اینگونه برخوردها هیچ شباهتی به نقد و بررسی یک حرکت نداشته و به جای نقد، بیشتر در پی تخریب و بی اعتبار کردن و وارونه جلوه دادن این حرکت است.

 سردبیری هیئت اجرائی راه کارگر تکلیفش برهمگان روشن است. جریانی که بمب باران ناتو در لیبی را انقلاب تصور می کند۳ ولی حرکت ایران تریبونال را حرکتی به نفع امپریالیسم می نامد! جریان هایی از این دست، مبارزه با امپریالیسم را به نفع خود امپریالیسم لوث ‌‌کرده و با چماق ضد امپریالیستی بر سر هر حرکتی که بر علیه حاکمان ایران و در نتیجه حاکمیت جهانی باشد می کوبند.

 درمیان برخوردهایی که با ایران تریبونال صورت گرفت تنها یک برخورد برای من قابل تامل و در عین حال تاسف آور بود و آن برخورد اشرف دهقانی۴ بود. آنچه که مرا در رابطه با عکس العمل های اشرف دهقانی متاسف می کند نه برخوردش با ایران تریبونال و خواست دادخواهی خانواده ها، بلکه ندیدن واقعیت های جاری جامعه ایران و پدیده های اجتماعی وسرفصل های مهم این دوران است. گویی آنها هم به دام این هیاهوی رسانه ای و تبلیغات جنگ آمریکا با رژیم افتاده و تحلیل های خود را نه بر پایه واقعیت و عملکرد رژیم در جهت پیشبرد منافع امپریالیستها در ایران و نه بر پایه خط امپریالیسم در منطقه که بر پایه شعارهای مقامات آمریکا و سران رژیم علیه یکدیگر می چینند. رژیم جمهوری اسلامی  بیشتر از ۳۰ سال است که تحت پوشش همین عربده کشی های ضد استکباری کمر جامعه و جنبشهای مردمی را به نفع همین امپریالیسم شکسته و خط اصلی امپریالیسم را در ایران و منطقه به پیش برده است. اشرف دهقانی نه تنها این باصطلاح تضاد رژیم با امپریالیسم را واقعی می نامد بلکه تاکید میکند که آمریکا به مخالفین رژیم جمهوری اسلامی پول داده و از آنها حمایت می کند. ولی حتی یک فرد یا جریان آزادیخواه که به طور واقعی مخالف رژیم بوده و به نوعی توسط غرب و آمریکا حمایت شده باشد را نیز نمی تواند نام ببرد. چون در واقعیت، آمریکا و کشورهای غربی نه تنها به جریان و فردی که مخالف واقعی جمهوری اسلامی باشد کمک نمی کنند، بلکه سعی نیز می کنند که چنین افراد و جریان هایی را از دستگاه تبلیغاتی خود حذف کرده و کاملا نادیده بگیرند. در طی سال های عمر جمهوری اسلامی، آمریکا و کشورهای غربی در زمینه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی، فقط به افراد و جریان هایی کمک کرده اند که وابسته به جناح باصطلاح اصلاح طلبان رژیم بوده اند. حمایت آمریکا از اصلاح طلبان، در حقیقت حمایت از کلیت رژیم جمهوری اسلامی است. چرا که می دانند جناح باصطلاح اصلاح طلب هر اختلافی هم که با جناح دیگر رژیم داشته باشند ولی مبارزات مردم را به نفع حفظ کلیت رژیم به انحراف می برند و توان فریب و ایجاد توهم در مردم نیز توسط آنها بیشتراست.  بجز این طیف، از رژیم و پادوها و کارشناسان رنگارنگ آنها، اشرف دهقانی لطف کنند و یک  مورد واقعی و عینی ارائه دهند که کدام فرد یا گروهی هستند که مخالف کلیت این حاکمیت و خواستار سرنگونی این حکومت جنایتکارند و آمریکا و غرب از آنها حمایت کرده اند؟ برعکس، رژیم و تمامی اعوان و انصارش مورد حمایت تام و تمام همین امپریالیست ها بوده و هستند. (البته علاوه بر اصلاح طلبان، جریان های سلطنت طلب و دیگر جریاناتی که برای بازگشت نظام گذشته تلاش می کنند، همواره از حمایت های مالی و سیاسی آمریکا برخوردار بوده و هستند اگراشرف دهقانی آنها را نیز اپوزسیون و قابل تامل میداند!)

همچنین در طی تمام این سال ها، امپریالیست ها این امکان را به رژیم داده اند که تمامی مخالفین واقعی خودش را به امپریالیسم چسبانده و برای به زیر سوال بردن مشروعیت شان، آنها را وابسته به آمریکا و کشورهای غربی بخواند.

آمریکا و غرب در طی این سال ها تلاش کرده اند که بخشی از فعالین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را جذب دستگاه خود کنند، تا در نهایت یا آنها را به نفع رژیم بسوزانند و یا ته مانده جوهره اعتراضی و انگیزه مبارزاتی آنها را گرفته و از آنها یک مشت دلال و کاسب کار اجتماعی بسازند. همچنین در مورد کنفرانس هایی نظیر الوف پالمه در سوئد و کنفرانس بروکسل در بلژیک و کنفرانس پراگ، بسیاری فکر می کنند که آمریکا برای جمهوری اسلامی آلترناتیو سازی می کند در حالی که چهره هایی که به عنوان آلترناتیو تشکیل دهنده این کنفرانسها هستند ماهیت بی آبرو و دلال صفتی آنها برای جامعه رسوا می باشد. آمریکا و رسانه های غربی عمدا چنین افراد و جریانات را علم می کنند تا به نفع رژیم، مردم را از هرچه آلترناتیو خوانده می شود بیزار کنند. هدف آمریکا و غرب، نه ساختن آلترناتیو علیه رژیم، بلکه از بین بردن زمینه رشد آلترناتیو واقعی در جامعه ایران است. آمریکا و غرب اگر قرار بود برای جمهوری اسلامی آلترناتیو بسازند با امکانات و قدرت تبلیغاتی ای که دارند، می توانستند یک دستگاهی را بچینند که برای مردم گیرایی داشته و عاملی برای ایجاد انگیزه مبارزاتی گردند. نه اینکه افرادی را که در جامعه ضد انگیزه ایجاد می کنند، به عنوان آلترناتیو معرفی کنند. اینگونه آلترناتیو سازی ها در حقیقت سوزاندن و شکل نگرفتن آلترناتیو واقعی علیه جمهوری اسلامی است.

این رژیم، سال هاست که در ذهنیت مردم ایران کارش به اتمام رسیده و برای سرنگونی اش نیز، نیازی به جنگ یا تحریم نیست. در این سال ها نشان داده شده که جنگ و تحریم برای نجات رژیم است.

طبیعی است که هر فرد و جریانی وقتی خط اصلی این دوره را وارونه ببیند، تمام اتفاقات و رویدادهای بعدی را نمی تواند درست تشخیص دهد و نتیجه اش هم همین تحلیل ها و حرفهای کیلویی است که روزانه در سایتها درج می شود بدون اینکه این تحلیل ها ربطی به واقعیت جاری جامعه داشته باشند. همانطور که  اشرف دهقانی برای مرگ منتظری مقاله می نویسد! ولی حتی یک مقاله هم از آنها ندیدیم که حد اقل یک تحلیل بدهند که علیرغم اینهمه اعتراضات اجتماعی چرا تا کنون مبارزات مردم ایران کانالیزه نشده و رژیم برای جلوگیری از کانالیزه شدن اعتراضات مردمی چه  ترفندها و شیوه هایی را به کار می گیرد و چرا می تواند نهادها و مهره های جناتیکار دیروز را به عنوان رهبران جنبش معرفی کند. یا یک تحلیل از آنها ندیدیم که ماهیت این باصطلاح دشمنی آمریکا با رژیم چیست؟ و نمی گویند یا نمی بینند که چگونه در عمل این دشمنی بیشترین امکان را به رژیم و همین امپریالیستها در حل و فصل تضادهای داخلی و بین المللی شان داده است و در عمل این دشمنی تاکنون بزرگترین نعمت برای هر دو طرف بوده است. طبعا وقتی نتوانند سرفصلها و پدیده های اجتماعی دوران را به درستی ببینند، نتیجه آن می شود که به جای پرداختن به این سرفصل های اصلی، به موضوعات حاشیه ای گیر دهند و به منابع مالی ایران تریبونال سرگرم شوند.

اشرف دهقانی، نمی‌‌بیند یا نمی خواهد ببیند که اکثر سخن گویان ایران تریبونال و دهها زندانی سیاسی مقاوم دهه شصت که در این دادگاه حضور پیدا کردند، تاکید کرده اند که انگیزه اصلی‌ برای تشکیل این دادگاه، جاری کردن آرمان نسل دهه شصت در جامعه امروز ایران برای درهم شکستن این حاکمیت است. نمی بیند که چگونه این دادگاه، اصلاح طلبان رژیم را که در دهه شصت بطور سیستماتیک بخشی از دستگاه جنایت و آدمکشی رژیم بوده‌اند را رسوا کرد. همه این‌ها را نمی‌‌بیند آنوقت حرف یک دادستان این دادگاه، که نظر شخصی اوست، را پیراهن عثمان می‌کند که ایران تریبونال مبارزه مسالمت آمیز را تبلیغ می‌کند۵. تا دیروز می‌‌گفتند ایران تریبونال زمینه جنگ امپریالیست علیه جمهوری اسلامی را مهیا می‌کند و از آمریکا پول می‌گیرد، امروز می‌‌گویند ایران تریبونال مبارزه مسالمت آمیز را تبلیغ می‌‌کند و آن را هم ردیف نهاد‌های اصلاح طلبی قرار می‌‌دهد. واقعا این تناقض و وارونگی را چه می‌‌نامند؟

جریان اشرف دهقانی، اگر فقط به مبارزات اینترنتی مشغول نبودند و در عرصه عمل اجتماعی نقشی‌ داشته و مثل نسل احمدزاده و پویان و جزنی در عمل بهای حرف‌شان را می‌‌پرداختند و اگر هنوز به مضامین کتاب «رد تئوری بقا» باور عملی داشتند، وضعیت مبارزه و چپ در ایران به گونه دیگری بود. آن نسل «حماسه مقاومت»، نقد خود را به جریان‌های انحرافی در عمل، با حرکت خود و با جانش بیان کرده و نشان می داد. برای همین هم آن نسل “بذرهای ماندگار” آینده است.

ایران تریبونال اگر هیچ فایده ای نداشت حداقل برای جریان هایی توانست آینه ای باشد که خود را در آن آینه ببینند و همچنین آینه ای باشد تا جامعه آنها را در آن ببیند.

1.    اتاق فکر زمانی مطرح شد که بعد از انتخابات سال ۸۸ با شکل گیری اعتراضات اجتماعی افراد معلوم الحالی ( مثل نوری زاده، مهاجرانی، کدیور و سازگارا) بعنوان سخنگویان و سران جنبش سبز خود را به عنوان اتاق فکر معرفی کردند و دیدیم که کثافت کاریها و دلالی آنها چگونه این امکان را به رژیم داد که مبارزه را در ذهنیت جامعه لوث و بی اعتبار کند. همین جریان هیئت اجرائی راه کارگر و سایتهای وابسته به آن نظیر سایت روشنگری حمایتهای بیدریغ خود را از اتاق فکر این خائنین دریغ نکردند. حال ایران تریبونال را هم دارای یک “اتاق فکر” تخیلی می دانند و این بار بر علیه آن موضعگیری می کنند.

2.    http://rahekargar.wordpress.com/2012/08/24/mary-8368/

3.    نوشته های محمد رضا شالگونی) عضو مرکزیت هیئت اجرائی راه کارگر( در سلسله مقالاتی با عنوان “انقلاب علیه دیکتاتوری های غیر وابسته”

4.    http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=47353

5.    http://www.roshangari.net/as/sitedata/20121127213057/20121127213057.html