زنان و جنبش های آزادیخواهانه

زنان و جنبش های آزادیخواهانه
با تقدیم به تمام زنان آزادیخواه خصوصاً زنان آزادۀ ایران 

“جنبشهای بدون حضور زنان ،سرانجام یا از دامن فاشیسم ،نازیسم سر در می آورند و یا در بهترین شرایط رژیم فناتیکی از نوع اسلامی را سرکار می آورند. زنان به عنوان نصف بیشتر جامعه از نظر تعداد و به لحاظ عامل اصلی در تناقض بقا مثل مادر و طبعاً نقش اساسی اش در عرصه اقتصاد و سیاست را هیچ تئوری معقول نمی تواند از عرصه جنبش های اجتماعی حذف و یا بی اثر نماید . در طول تاریخ این زنان بودند که بیشتر و بهترین نقش را در روند تکامل جامعه ایجاد کردند .پس ،هیچ جنبش اجتماعی بدون حضور زنان و نقش آنان نمی تواند یک جنبش آزاد و برای یک جامعه بهتر و بشریت ،تکمیل کننده باشد .”

گاهی انسان با موضعی وارد یک بحث سیاسی – اجتماعی و یا اخلاقی و دینی و ایدولوژی … می شود و از همان موضع به طرح موضوع و تم آن برمی خیزد . ایدولوژی ها ،افراد و جریانات خاص خود را دارند و خود در درون به جریانات مختلف تبدیل می شوند ،چپ ،راست ،سانتر و ….
نگرش بر زن و جنسیت نیز تابع این مقررات است ،گاهی زن را در مقام ملکوت ، در مقام مادر و یا انسانی که وظیفه نگهداری و حفظ خانواده و تولید و نسل گذاری را بر عهده دارد ،بررسی می شود. اما چیزی که واقعیت دارد این است که مسئله زن همیشه در طول تاریخ و مخصوصاً در قرن اخیر با ما بوده است .در تمام جنبش های فکری ،مسئله زن ،جنسیت و حق زن از امور جدی در این جنبش ها بوده است .تلاشی را که نوشته حاضر می خواهد به معرض عموم بگذارد ،این است که نگرش بر حقوق زن و جنسیت او در جنبش های مختلف به چه شکل بوده و هدف اصلی این نوشته بررسی مواضع مختلف در نگرش به حقوق زن در بعد از جنبش مشروطیت و تابحال بوده است .البته این نگرش بیشتر بصورت اجمالی خواهد بود تا به نقد و بررسی اساسی در دوران اخیر و بعد از به وجود آمدن یک رژیم بغایت ضد زن نظیر جمهوری اسلامی و اینکه تأثیرات آن بر جنبش زنان بپردازد .
چیزی که خیلی روشن و واضح می باشد در دوران جنبش مشروطه تفاوت فکری بسیاری در بین روشنفکران مشروطه خواه و در ارتباط با مسئله زن و جنسیت آن بوده است .طیفی که رهبری آن را شیخ فضل الله نوری به عهده داشت ، مخالف هرگونه حقی برای زنان و کلاً مخالف اعطأ حقوق به زنان بودند .این طیف با مراجعه به احکام صادره از قرآن ،زن را گوشه ای از مایملک مرد به حساب می آوردند ،که در بهترین شرایط وظیفه لذت دهی مرد را مهیا و کار نگهداری از اولاد و املاک مرد را به بهترین شکل ممکن انجام دهد .زنِ خوب ،زن فرمانبردار بود .زنی که حتی برای تأمین لذت بیشتر مرد باید به جستجوی همسر دیگری برای او باشد .از نظر این طیف آزادی در ارتباط با زن یعنی بی بندباری و فسادِ جامعه .وقتی از حقوق زن در بین این طیف سخن به میان می آمد ،سرها سریعاً به طرف قرآن بر می گشت و از لابه لای احکام ۱۳۰۰ ساله آن ،حقوق زن استخراج می شد و این یک اصل اساسی برای آن ها بود .در نگرش این جریان که کاملاً سنتی و عقب مانده بوده ،هر نوع مدرنیزم و مدرنیزه سازی برعلیه احکام آنها و عاملی برای انهداد جامعه بحساب می آمد .آنها از هرگونه رشد جامعه ،ایجاد مراکز آموزشی و حق تحصیل مخصوصاً برای زنان وحشت داشتند .این طیف عقب مانده ترین قشر و به لحاظ اجتماعی و عدم رشد و بهینه سازی جامعه بر افکار عمومی تسلط داشتند و اکثر متفکرین مشروطه خواه در این طیف جای داشتند .در کنار این قشر گروهی که موافق مدرنیزه سازی منهای حقوق زنان بودند و حق تفکیک روابط جنسی را درست می دانستند و روشنفکران چپ، سوسیال دموکراتها و دموکراتها از موضع رادیکال اما هنوز عقب مانده با مسأله زن برخورد می کردند ، نویسندگانی نظیر علی اکبر دهخدا که کلاً خواهان رفع حجاب از زنها بودند و یا نویسنده روزنامه نسیم شمال بنام اشرف گیلانی که اعتقاد به تحصیل زنها منهای رفع حجاب را داشت از آن جمله اند .اقلیتی از سوسیال دموکراتها مانند تقی زاده و دهخدا بودند که علاوه بر مدرنیزاسیون خواهان حقوق همه جانبه برای زنها بودند. حق تحصیل در مراکز آموزش عالی ، رفع حجاب ،شرکت و مداخله در امور کشورداری و … در دیدگاه این جریان اقلیت متبلور بود .ولی آنها نتوانستند و یا علم اینکه مسأله حقوق زن را به یک معضل عمومی تبدیل بکنند را نداشتند .این طیف در مقابل جریان مسلط سنتی از موضع بی طرف برخوردار بودند ،طرفداران فضل الله نوری در مواجه با این جریان دین و احکام دین را علم می کردند و به این جریان با تمسک به اعتقادات عموم و اینکه شما با آوردن قوانین مدنی خواهان از بین بردن اسلام هستید ،حمله می کردند. در کنار اینها ،قشری که چسبیده به احکام مشروطیت بودند و آن را هم ردیف دین می دانستند به امداد سنتی ها می رسیدند ،و این باعث می شد جریان سوم که می دانست قوانین مدنی و اسلام سر سازگاری ندارند ولی از موضع سازش برخورد می کردند و جرأت آشکار نمودن آنرا نداشتند .اما با پیشرفت مشروطیت و تثبیت جزئی از خواستهای مردم ،معلوم شد که قوانین مدرن بدنبال خویش تغییراتی را بدنبال خواهد داشت ،ماده ۸ قانون اساسی از حقوق مساوی انسانها در مقابل قانون سخن گفت هر چند هدف از قوانین مساوی ،حقوق زنان را شامل نمی شد و بیشتر مربوط به اقلیت های دینی بود، اما همین امر زمینه را برای برداشتن گامی به جلو در مقابل جریانات مترقی خواه آماده نمود .طرفداران شیخ فضل الله نوری به سمپاشی برعلیه آن برخواستند. آنها اعلام کردند که برطبق این قوانین یک زن مسلمان جرأت خواهد کرد که همسر یک اقلیت مذهبی مانند ارمنی ،بهایی و … گردد ،اما در این میان نقش جنبش های اجتماعی آزادیخواهانه در سطح جهان در نقش زنان و حقوق آنها تأثیر بسزایی در دوران مشروطیت داشت که در مقاله بعدی بشرح و توضیح آن مبادرت خواهم نمود .
۰۲/۱۲/۲۰۱۲
ادامه دارد…