انقلاب مصر ادامه دارد! “مردم خواهان سقوط رژیم هستند”!

محمد مرسی به یمن انقلاب ناتمام مصر بر صندلی محمد مبارک جلوس کرده است.  در لحظاتی که کارگران و زنان و جوانان مصر نبردی شورانگیز را با طبقه حاکم مصر پیش میبردند، مرسی و حزبش سخت مشغول بده بستان سیاسی با ارتش برای توقف انقلاب بودند.  انقلابی است که نه توانستند به شکست کامل بکشانندش و نه توانست به طور کامل پیروز شود. به قدرت رسیدن مرسی محصول یک تبانی سیاسی از بالای سر انقلاب بود که بازیگران اصلیش بورژوای آشفته و هراسان مصر، ارتش و دول غرب بودند. اینهاهمان نیروهایی هستند که قبلا کلی تلاش کرده بودند با چهره های نظام سابق بدون مبارک امر انقلاب را یکسره کنند و البته نتوانسته بودند.  

در ۲۱ ماه گذشته،  کشمکش ضد انقلاب با انقلاب همچنان ادامه داشته است.  وظیفه اصلی اخوان المسلمین در قدرت پایان دادن به این کشمکش است. پایان دادن به مقاومت انقلاب است. کنار زدن شبح ترسناک انقلاب از بالای سر بورژوازی هراسان مصر است. بازگرداندن نظم و امنیت و ثبات مورد نیاز بورژوازی است.

فرمان اخیر مرسی، قدمی تازه در این مسیر بود که به ضد خود تبدیل شد.

فرمانی که به ضد خودش تبدیل شد!

مرسی طی فرمانی، فرمانهای بعدی اش را لازم الاجرا اعلام کرد. خودش را بالاتر از همه قوا قرار داد.  به چشم مردمی که با نبردی شکوهمند یک دیکتاتور را به پایین کشیده بودند خیره شد و خودش را وقیحانه دیکتاتور اعلام کرد. در متن یک تحرک تازه برای پایان قطعی گذاشتن بر انقلاب، خود را “رهبر انقلاب” نامید. اما هنوز جمله اش را تمام نکرده بود که همان انقلاب عقب نشسته اما پایان نیافته به میدان تحریر، به خیابانهای اسکندریه و سوئز و دهها شهر دیگر بازگشت و جواب دندان شکنی به   او  داد که جرئت کرده بود به نام “رهبر انقلاب” سخن بگوید. اولین سوال این است که چرا این مقطع برای چنین حرکتی انتخاب شد.

چرا امروز؟  

دو اتفاق رئیس جمهور را به صرافت انداخت تا به یک تعرض جدی دست بزند: ۱۔ تصویب  کمک ۵ میلیارد دلاری صندوق بین المللی پول به حاکمیت جدید مصر. ۲۔ نقش دولت مصر در آتش بس میان اسرائیل و حماس که تحسین دول غرب را برانگیخت. همان دولی که در وقت خودش در نقش دلال بین المللی میان اخوان المسلمین و ارتش نقش ایفا کرده بودند و عملا تسمه نقاله انتقال اخوان  از اپوزیسیون به قدرت شده بودند.  این دو اتفاق یک فرصت طلایی بود که دولت مرسی در هوا قاپید. محاسبه این بود که میتوان وسط کشکمش دو ارتجاع در خاورمیانه ۔ که اتفاقا یک طرفش شعبه فلسطینی همین اخوان المسلمین است ۔ ارتجاع در خود مصر را تثبیت کرد. محاسبه ای که اشتباه از آب درآمد. به جای تثبیت ضد انقلاب، انقلاب را به خیابانهای مصر بازگرداند.

تعرض متقابل انقلاب

مرسی فرمانش را به نام “رهبر انقلاب” صادر کرد. انگار از پیش میدانست که چنین کاری به حساب ضدیت او با انقلاب گذاشته خواهد شد. دست پیش گرفت تا پس نیافتد. شاید هم تصور میکرد نقش شیادانه اخوان المسلین در اوج انقلاب مصر فراموش شده است. اتفاقا با این حرکت، مردم به خاطر آوردند که اخوان المسلین تا لحظات سرنگونی قطعی مبارک، در میدان تحریر، این مرکز سوزان انقلاب آفتابی نشده بود. به خاطر آوردند که اخوان زمانی سوار قطار انقلاب شد که مبارک سرنگون شده بود. و البته سوار شد تا ترمزش را بکشد. تا از ریل خارجش کند.

قاهره، اسکندریه، سوئز، پورت سعید و شهر کارگری محله و دهها استان و شهر مصر به حال و هوای روزهای پرشکوه آغاز انقلاب بازگشتند. جوانان و کارگران و زنانی که ۱۸ روز تمام، پرچم “نان، آزادی و حرمت انسانی” در دست  در مقابل توحش بورژوازی مصر باریکاد بسته بودند، دوباره با همان پرچم به خیابانها بازگشتند. خون جدیدی به میدان تحریر، این قلب تپنده انقلاب جاری شد. همان جوانانی که دفاتر حزب حاکم مصر را آتش زده بودند، این بار کوکتلهایشان را به دفاتر اخوان المسلمین پرتاب کردند.  فرصت طلایی اخوان المسلمین به ضد خودش تبدیل شد. تعرضی که قرار بود ضد انقلاب را تقویت کند تضعیفش کرد. تعرضی که قرار بود انقلاب را تضعیف کند تقویتش  کرد.

شعارها، پرچمها، خواستها:

انقلابها به درجات زیادی با علائم و شعارهایشان محتوای سیاسی خود،  اهداف و آرمانهایشان و پیشروی و سطح رادیکالیزمشان را نشان میدهند.

در فاصله فقط یک هفته گذشته، تعرض متقابل به گستاخی سیاسی مرسی پیشروی خیره کننده ای داشت. این بار توده های انقلابی در مقابل تعرض ارتجاع با یک خواست شروع کردند: “یا فرمانت را پس بگیر یا برو”. طول نکشید که این خواست به یک فرمان متقابل تغییر یافت: “فرمان رئیس جمهور باید لغو شود”. مردمی که میدانستند تعرض رئیس جمهور مستقیما علیه انقلاب است در پرچمهایشان نوشتند: “ملت برای دفاع از انقلاب آماده است.”  و در میان دهها پرچم و پلاکارد و شعار، یک پوستر به نحوی خصلت نما حاکی از خودآگاهی سیاسی نسلی است که در ۲۱ ماه گذشته نقش موتور محرک انقلاب را بازی کرده اند.  در این پوستر، از تلفیق نیم چهره مرسی و نیم چهره مبارک تصویر تمام چهره ای تولید شده است به نام  “محمد مرسی مبارک”! این صاف و ساده یعنی مرسی ادامه مبارک است.  با چنین منطقی انقلاب هم ادامه دارد.

انقلاب مصر را مردم جهان اساسا با یک میدان و یک خواست و یک شعار سیاسی میشناسند: میدان تحریر به مثابه قلب شور انگیز انقلاب. “نان، آزادی و حرمت انسانی” به مثابه خواست انسانی انقلاب. “مردم خواهان سقوط رژیم هستند” به مثابه راه پیشروی انقلاب. این بسیار خصلت نماست که در مقابل تعرض وقیحانه دولت، نیروهای انقلاب فورا با همان خواست “نان، آزادی و حرمت انسانی” به همان میدان تحریر بازگشتند و همان شعار سیاسی را فریاد زدند: “الشعب یرید اسقاط النظام” (مردم خواهان سقوط نظام هستند.!

گوشه هایی از خودآگاهی سیاسی انقلاب

فرمان مرسی، از متوهمین صف انقلاب توهم زدایی کرد و بخش هشیارش را هشیارتر.

“قدرت اخوان المسلین را فاسد کرده است. ما چهره واقعیشان را شناختیم. مصریها دیگر هرگز حکومت خودکامگان را تحمل نخواهند کرد!” این سخنان زنی در میدان تحریر است که میگوید به مرسی رای داده بود تا احمد شفیق ۔ نخست وزیر سابق مبارک ۔ پیروز نشود. فرمان مرسی پرده را کنار زد و نشان داد اخوان المسلین برای نجات همان نظامی سرکار آمده است که احمد شفیق نخست وزیرش بوده است. نشانی از تعمیق بیشتر انقلاب.

“مرگ بر حکومت قائد اعظم”! این شعار در صف معترضین اسکندریه چاشنی شعارهای ضد رژیمی بود. قائد اعظم عنوان رهبر مذهبی اخوان المسلمین است که مرسی به عنوان نماینده سیاسی اش عمل میکند. این شعار انعکاسی از روح تقابل انقلاب با تحرکت اسلامیهاست. دهن کجی به تلاش اسلامیها برای قرار دادن شریعت اسلامی به مثابه مبنای قوانین کشور است. این شعار را در کنار پوستر بزرگی قرار دهید که در قاهره به شما چشم دوخته است تا از خود آگاهی سیاسی انقلاب تصویر دقیقتری بگیرید: پوستر محمد مرسی با عمامه ای بزرگ بر سر و صلیب شکسته نازیها بر سینه!

“اخوان المسلین انقلاب را دزدید”! “او انقلاب را دزدیده است و چه چیزی بدتر از این است که او این کار را به نام انقلاب انجام میدهد. این لحظه حیاتی است. اگر فرمان او را بپذیریم انقلاب تمام شده است.”! پاسخی صریح و تیز به به انقلاب دزدی که خود را “رهبر انقلاب” نامید.

“او باید  عقب بنشیند. انقلاب و خیابانها تصمیم خواهند گرفت که او چه کار کند! اگر او در مقابل انقلاب بایستند، سرنوشتی مشابه مبارک خواهد داشت.”! در اینجا ما با یادآوری ساده و صریح این حقیقت روبرو هستیم که هنوز دوره انقلاب تمام  نشده است؛ هنوز ارتجاع تثبیت نشده است وهنوز مشروعیت هر دولت و هر نهادی را خیابان تعیین می کند.

در قدرتند اما نقش اپوزیسیون بازی میکنند!

ادعا این است که فرمان رئیس جمهور اقدامی برای تضعیف بازماندگان نظام سابق است که در سیستم قضایی ریشه دوانده اند. اقدامی در مقابل بازماندگان مبارک در نهادهای دولتی است. یعنی “رهبر انقلاب” دارد در مقابل بازماندگان نظم سابق قاطعیت نشان میدهد! خیابان هشیارتر از آن بود که به این ترهات تره خرد کند و جوابش را با همان پوستر پرمعنای “محمد مرسی مبارک” داد.

روشن است که باندهای رنگارنگ صف ارتجاع، از نظام سابقیها گرفته تا تازه بقدرت رسیدگان اخوانی، همانهایی که در اوج انقلاب دست در دست هم گذاشتند، در عین مقابله متحد با انقلاب، میخواهند سهم شیر از قدرت و ثروت را به باند خود اختصاص دهند. تمام داستان این است که باندبازی درونی خود را به نام دفاع از انقلاب انجام میدهند. انگار میدانند نیرویی از خود ندارند. انگار میدانند هنوز انقلاب آنقدر قدرت و اعتبار دارد که هر پیشروی خود حتی در کشمکشهای درونیشان را هم باید به اعتبار آن پیش ببرند.

 معمای قانون اساسی!

در لحظات نوشتن این مطلب، اعلام شد که دولت مرسی تصویب پیش نویس قانون اساسی را هفته ها به جلو انداخته است و فورا قرار است رای نهایی در “مجمع قانون اساسی” صادر شود! این مجمع یکی از آن نهادهای دست ساخته است که با عجله و با ترکیب اصلی اسلامیون سلفی و اخوانی سرهم شده است تا شریعت را بیخ ریش قوانین مصر بچسباند. و  امروز اسلامیون مجمع خواب برخود حرام کردند و بعد از ۱۹ ساعت بیش از ۲۰۰ ماده را تصویب کردند: قرار شد شریعت اسلامی مبنای قوانین کشور باشد!

اما چرا این همه عجله؟

این شتاب به خاطر موقعیت ناروشن خود حکومت است. یک سفاهت از طرف رئیس جمهور و یک تعرض هشیارانه از طرف انقلاب کل حاکمیت را به وضع رقت باری انداخته است. نمیدانند چه کار کنند. عقب بنشینند؟ انقلاب این را به حساب ضعف حکومت و قدرت خودش خواهد گذاشت! بر فرمان کذایی پافشاری کنند؟ ممکن است با تعرضی گسترده تر و قوی تر مواجه شوند و هر چه را تا کنون رشته بودند پنبه شود و اوضاع رادیکالتر شود و کل نظم حاکم با مجمع قانون اساسی و خود قانون اساسی و شریعتش به خطر بیافتد.

میتوان حتی از لابلای اظهار نظرات سران دولت این استنباط را کرد که اسیر یک خود فریبی حقوقی در مقابل حقایق سیاسی شده اند. شاید تصور میکنند که قانون اساسی دولتشان را بر پایه مشروعیت قانونی استوار میکند و آنگاه میتوانند به نام مدافع قانون اساسی مردم را به خانه هایشان برمیگردانند.

و بالاخره چنین شتابی یک  وجه فوری تر و تاکتیکی تر برای کاهش خشم مردم و ساکت کردن اوضاع را دارد. یک عقب نشینی است بدون اینکه ظاهر تعرضی رئیس جمهور خدشه دار شود.  این را خودشان به زبان بیزبانی میگویند: رئیس جمهور به محض تصویب قانون اساسی، اختیاراتی فراقانونی اش پس خواهد داد! آیا این چیزی جز کلاه شرعی برای عقب نشینی خجولانه و با حد اقل تلفات رهبر خودگمارده انقلاب در مقابل تعرض انقلاب است؟

سرنوشت انقلاب مصر!

انقلاب مصر، اگر چه نتوانست به پیروزی کامل برسد؛ اگرچه نتوانست جامعه مصر را از نظمی نجات دهد که نان و آزادی و حرمت انسانیش را زیر پا له کرده بود؛ اگرچه نتوانست کل جامعه را تماما رها کند اما حداقل شرایط و زمینه های رهایی را فراهم کرد. از این نظر، اتفاقات اخیر حاکی از یک قدم دیگر به جلو است. این بار نیرویی مورد تعرض است که از بالای سر انقلاب به قدرت رسیده است و به نام انقلاب حرف میزند.

منظور از پیروزی کامل چیست؟ شاخصهای اصلیش چه ها هستند؟ فراتر رفتن از تغییر ساده  مهره های سیاسی؛ در هم شکستن کل ساختار سیاسی حاکم همراه با نهادهای مقننه و اجرایی و قضایی و امنیتی و سرکوب؛ جایگزین کردن این نهادها با ارگانهای اعمال اراده همان توده های وسیعی که به خیابان آمدند و در خیابان ماندند تا مظهر نظم سابق ساقط شود و در نهایت دست بردن به ریشه تمام حقارتها و ستمها و تبعیضهای و محرومیت از نان و آزادی و حرمت انسانی یعنی نظم سرمایه دارانه. در یک جمله زیرو کردن نظم طبقاتی حاکم.

مصر یک جامعه سرمایه داری است و هیچ انقلابی در جامعه سرمایه داری نمیتواند و نخواهد توانست به پیروزی کامل برسد مگر اینکه طبقه کارگر آن جامعه ۔ همان طبقه ای که هیچ چیز ندارد از دست بدهد مگر زنجیرهایش ۔ با صف متشکل و متحد به صحنه سیاسی وارد شود؛ مگر اینکه در مقابل طیف وسیع احزاب رنگانگ “چپ” و راست و لیبرال و ملی و اسلامی و غیر اسلامی متعلق به نظم طبقاتی حاکم، حزب سیاسی انقلاب به میدان بیاید و انقلاب را به پیروزی نهایی رهبری کند. حزبی که نه فقط افق سوسیالیسم و برابری و آزادی را در مقابل کل جامعه قرار دهد، بلکه بتواند تاکتیکها و حیله های سیاسی در مقابل انقلاب را بشناسد و خنثی کند،  بتواند انقلاب را لحظه به لحظه رهبری کند و به فرجام پیروزمندش برساند.

مصری که طبقه کارگر جسورش اعتصابات قدرتمند چهار سال پیش را با شعار “ما حاضر نیستیم زیر سلطه بانک جهانی باشیم” سازمان داده است و با صدای بلند علیه مبارک شعار داده است؛ مصری که یک دیکتاتور چند دهه ای را ساقط کرده است؛ مصری که تجربه یک قیام شکوهمند علیه نظم موجود را به تازگی پشت سرگذاشته است و در همین ۲۱ ماه گذشته با انواع حقه های سیاسی مدافعین نظم کهنه آشنا شده است؛ مصری که در مقابل شیادی سیاسی رئیس جمهوری که به نام انقلاب حرف میزند فورا به خیابان آمد و دزد انقلاب نامیدش؛ مصر طبقه کارگر، مصر زنان و جوانان ستمدیده و تهیدست و شجاع بیش از همیشه برای بیرون دادن چنین حزبی آمادگی دارد. سرنوشت انقلاب مصر تماما منوط به شکل گیری چنین حزبی است. *

تورنتو، دوم دسامبر ۲۰۱۲