شوراهای محلات کارگری را برپا کنیم !

غروب یکی از این روزهای سرد زمستانی ، اتوبوس پر از جمعیت بود. اتوبوسی که از محلات مرفه نشین بالای شهر روبه پایین می رفت و از جمله کارگرانی را خسته از کار روزانه با خود به سمت خانه هایشان در محلات کارگری پایین شهر می برد.

زن می گفت : تو خانه زن یک طلا فروش بازاری کار می کنم. هر دو هفته یک بار می روم کارهایش را انجام می دهم. وقتی می روم بیچاره می شوم. توی این دو هفته دست به هیچی نمی زند تا من بیایم. گند همه جا را برمی دارد. این دفعه رفتم تمام ظرف شویی پراز ظرف نشسته بود. یک لیوان تمیز نبود توش آب بخوری. غذا به ظرف ها خشک شده بود. دو ساعت ظرف ها را توی آب تاید خیس کردم تا بشود آن ها را شست. همه را دوباره با وایتکس شستم وخشک کردم و چیدم سر جایشان. اگر هرچه می خورند یک آب بزنند این همه ظرف جمع نمی شود. این که کاری ندارد. توی این دو هفته زیر خودشان را یک جارو نمی زنند تا من بروم. تازه آن وقت یاد تمیزی می افتند. زنه می گوید پنجره های کشویی به آن سنگینی را باید دربیاوری. شیشه ها را باید اول با شیشه شور بعد با الکل بشوری.
دیگری می گفت : اگر ما این جوری زندگی کنیم، شوهره یک روزهم نگهمان نمی دارد. سر دو روز طلاقمان می دهد. این ها چه کار می کنند که تازه برای شوهرشان عزیزتر هم می شوند.
می گفت : زنه خودش را مثل عروسک فرنگی درست می کند لابد با ناز و کرشمه دهان شوهرش را می بندد. اما من چی؟ صبح تا غروب توی خانه های مردم کار می کنم. هرکدام یک ادا و اصولی دارند. تمام دستم، کمرم، گردنم، زانوهام درد می کند. ببین ( دستش را که بسته نشان می دهد) با این دستم می روم سر کار. تازه شب که برمی گردم خانه باید تند تند شام درست کنم. خانه را جمع و جور کنم. به درس و مشق بچه برسم. چای و شام حاضر باشد تا ساعت هشت ونیم نه که شوهرم می آید . اگر یک دانه مو روی زمین باشد با من دعوا می کند. می گوید خانه مردم را تمیز می کنی، اما گند از در خانه خودت زده بیرون. نمی دانم چند سال می توانم این جوری کار کنم. تازه پنج شنبه جمعه ها هم کار باشد برای پذیرایی مهمانی ها و سالن های پذیرایی هم می روم.
دیگری می گفت : باز اگر آدم چهارتا مشتری برای خودش داشته باشد، کار کم هم باشد بهتراز کار کردن برای این شرکت هاست. هر خانه ای که می روی ۴۰ درصد دستمزد مال شرکت است. نه بیمه ای نه چیزی. فقط تلفن می زند برو فلان جا. اول می روی شرکت۴۰ درصد را جلو جلو می دهی، برگه می گیری بعد می روی. فقط تو را معرفی می کند. دلالی. ۴۰ درصد یا مفت از کار تو می خورد.
زن می گفت : آره ، آدم برای خودش کار کند بهتر است. اماخوب این طوری هم که همیشه کار نیست. اگر بخواهی کار کنی اول و آخر بالاخره باید با این شرکت های خدماتی کار کنی. همین طوری هم خرجمان به دخلمان نمی رسد.

 بخش عظیمی از طبقه کارگر ایران را همین کارگرانی تشکیل می دهند که عملا در استخدام جایی نیستند، نه به طور رسمی و نه به طور قراردادی. کارگرانی که نه تنها کار دائمی ندارند، بلکه حتی کار مشخصی ندارند. برای هر کاری این در و آن در می زنند. امروز سرکارند، فردا بیکار. امروز اینجا، فردا آنجا و بیشتر هرکاری که پیش آید انجام می دهند. یک عمر کارگری می کنند در حالی که در هیچ کجا به عنوان کارگربه رسمیت شناخته نشده اند. ازبیمه، بازنشستگی و خدمات درمانی به طور کلی محرومند وحتی حداقل های حقوق و مزایای قانونی کارگران در مورد آن ها اجرا نمی شود. این کارگران زودتر از بقیه فرسوده و از کارافتاده می شوند، درحالی که  پس از یک عمر کار سخت و طاقت فرسا هیچ آینده ای و هیچ تامینی در دوران پیری و از کارافتادگی درانتظار آنان نیست. اگردر گذشته مهاجران فقیر وبی سواد روستایی اکثریت این کارگران را تشکیل می دادند، امروزجوانان شهرنشین و اغلب تحصیل کرده هر روز بیش از پیش به خیل عظیم این کارگران می پیوندند. اگر چه کارگران خدمات بخش اعظم این نیروی کار را تشکیل می دهند، کارگران بخش های دیگر کار و تولید اعم از ساختمان، کشاورزی، صنایع، آموزش، بهداشت و درمان نیز از جمله این کارگرانند. درعین حال، بخش قابل توجهی از این کارگران را زنان کارگر تشکیل می دهند. هزاران هزار کارگر، به ویژه زنانی که درخانه های دیگران به تمیزی و نظافت می پردازند ویا به نگه داری و پرستاری از کودکان، بیماران، معلولان و سالمندان مشغول هستند، زنان کارگری که در خانه های خود و اغلب همراه با بچه های خود به کار شبانه روزی پاک کردن و بسته بندی سبزیجات و حبوبات، ادویه و چای، و انجام انواع گوناگون کارهای قطعه کاری از تولید جعبه کادویی و کیسه جاروبرقی و چای کیسه ای وگوش پاک کن گرفته تا کارمنجوق دوزی و سنگ دوزی روی لباس وگل دوزی و خیاطی و بافندگی پوشاک و فرش وگلیم مشغول هستند.  کارگران حروف چین ، ویراستار و نمونه خوان که غالبا در خانه های خود برای ناشران کار می کنند. معلمانی که برای آموزشگاه ها یا به طور خصوصی تدریس می کنند.علاوه بر این ها کارگرانی که به طور فصلی برای کارخانجات تولید مواد غذایی کار می کنند. بسیاری از کارخانجات تولید مواد غذایی مثل کارخانجات تولید رب گوجه فرنگی،خیارشور، انواع ترشی، مربا،آب میوه، کمپوت و کنسرو کارگران را تنها در زمان فراوانی محصولات کشاورزی یا در فصل صید ماهی به کار می گیرند و پس از تولید انبوه این محصولات در زمان مناسب، کارگران  را اخراج می کنند. در واقع این کارگران نیز هرگز به طور رسمی یا قراردادی استخدام نمی شوند بلکه حداکثر برای دو تا سه ماه به کار گرفته می شوند تا محصول یک سال کارخانه را در کمترین مدت ممکن و تحت استثمار شدید و وحشیانه به طور انبوه تولید کنند و پس از پایان کارباید به دنبال کار دیگری باشند تا شکم خود و خانواده شان راسیر کنند. همچنین کارگرانی که در بخش کشاورزی به کار میوه چینی، نشا، وج