حماس ،فرقه حکمتیست ونظرات پدر خوانده

مقدمه:
چند سال پیش در جنگ حزب الله- حماس واسراییل که دو طرف مناقشه، شهرها ومناطق مسکونی را بمباران میکردند وهزاران نفرمردم بیگناه جان باختند وزندگیشان بر اثر این جنگ به فنا کشیده شد ،کورش مدرسی در یک مصاحبه اعلام کرد که حزب الله یک نیرویی است که بمردم وزندگیشان مربوط است. حزب الله بمردم نان میدهد،مسکن میدهد، دارو میدهد ،درمانگاه ومدرسه درست میکند وغیره. وصد البته جناب کورش ما بارها اعلام کرده بود وکرده که کمونیستها به زندگی مردم مربوط نیستند، بمردم ربطی ندارند.این نیروها هپروتی هستند.
آنموقع کورش مدرسی رهبر حکمتیستهابود. من در همان موقع در یک مقاله اعلام کردم که چند سالی طول نخواهد کشید که مواضع این حزب به حد واندازه های راه کارگر خواهد رسید.
اینبار در جنگ حماس ودولت اسراییل که صدها نفر مردم بیگناه طعمه جنایات دو طرف ارتجاع منطقه شدند، اگر موضع فرقه حکمتیستها را با راه کارگر مقایسه کنید میبینید که موضع راه کارگر در حقیقت چپ تر از فرقه حکمتیستهاست. من در اشتباه بودم.
مواضع فرقه حکمتیست با محفل دو سه نفره حزب طوفان منطبق شده.

مدرسی واسلام سیاسی
این بار کورش مدرسی نه رسما رهبر است ونه منتخب حزب . مقامی چه انتخابی وچه انتصابی ندارد. ولی از مصاحبه ها واحترامی که اعضای فرقه ومصاحبه گران وجوابهایی که کورش میدهد میتواند پی برد که در حقیقت کورش در این فرقه یک “پدر خوانده ” (گاد فادر) است.
در مصاحبه تلویزیونی که بعد از جنگ اخیر حماس ودولت اسراییل انجام گرفت نکاتی را کورش مدرسی متذکر شد که قابل ملاحظه است.
کورش اعلام کرد که جنگ اسراییل وحماس یک جنگ یکطرفه است وفقط باید دولت اسراییل محکوم شود. چون دولت اسراییل یک دولت اشغالگر است وحماس دارد با چنگ ودندان با این اشغال مبارزه میکند واین مبارزه برحق است.
کورش ادامه داد که حماس با طالبان فرق دارد. حماس مثل دولت مهدی بازرگان است. حماس مثل اخوان المسلمین در مصر است. حماس مثل اردوغان در ترکیه است. واشتباه است اگر ما همه اینهارا بایک چوب بزنیم.
اما ببینیم واقعا حماس چیست وکیست؟
حماس در دهه۷۰ و۸۰ میلادی توسط موساد ودولت اسراییل بنیانگذاری شد. هدف دولت اسراییل از تشکیل حماس از بین بردن نیروهای چپ ومترقی وسکولار در جنبش فلسطین بود. حماس در سالهای اول تاسیس با همکاری مستقیم موساد دست به ترورهایی برعلیه رهبران نیروهای مترقی زد ورهبر حماس با نخست وزیر اسراییل مذاکره رو در رو و مستقیم داشتند. مساجد منطقه اشغالی توسط موساد اداره میشد واز آنجا موساد وحماس نقشه وعملیات سرکوب نیروهای مترقی فلسطینی را بعهده داشتند. در زمان انتفاضه اول وبعد از آن کار حماس با کمک موساد، ترورمقامات الفتح، خنثی کردن نیروهای الفتح ،یاسر عرفات وصلح در منطقه بود. ودر اینکار موفق هم شدند. در یک کلام فلسفه وجودی حماس وعملکردش خنثی واز بین بردن جنبش انقلابی ومترقی در فلسطین بود. ” مترقی” حتی در حد واندازه های یاسر عرفات. چون حتی دولت اسراییل توان ” ترقی خواهی” در حد واندازه های یاسر عرفات را نداشت. دولت اسراییل خواهان یک نیرویی اسلامی ، عقب گرا، کاملا ضد انسانی از نوع حماس بود که کوچکترین ربطی به انسانیت ومدرنیسم نداشته باشد تا بتواند در افکار عمومی جهان برای اشغال وسرکوب جنبش فلسطین از حقانیت بیشتری برخوردار باشد. اما در عمل ماری را که اسراییل در آستین پرورد ، مانند طالبان برعلیه ارباب شروع به زهرریختن وخواهان سهم بیشتری شد.
پدر خوانده ، کورش مدرسی معتقد است “که طالبان وحماس باهم فرق دارند. حماس از جنس اخوان المسلمین است”.
اخوان المسلمین یک نیروی تروریستی- اسلامی بوده وهست که کارش در مصر عقب راندن جنبش مردم مصر بود. اخوان المسلمین در کشتار توریستها ،چپها ،سکولارها وبی حجابها و….. دست داشت. دولت آمریکا بعد از انقلاب مصر یکشبه از این نیروی شبه طالبانی یک دولت دمکراسی خواه اسلامی درست کرد ورهبران اخوان المسلمین را مانند اردوغان وابن سعود به واشنگتن دعوت کرد. واینها همه یکشبه شدند مثل مهندس بازرگان ،قابل مذاکره ومعامله. مذاکرات اخیر دولت اسراییل-آمریکا با حماس – مرسی را باید از این منظر نگریست. وهمه اینها به کورش مدرسی این آتو را داد تا بین اسلام سیاسی بدخیم وخوش خیم فرق بگذارد” وهمه را با هم با یک چوب نزند.”
ما همیشه آموخته بودیم که کار انقلابیون تغییر جهان است نه تفسیر آن. اما نمیدانستیم یک یکنفر ممکن است پیدا شود ، خودرا انقلابی بنامد ویک چنین تفسیر ژورنالیستی ،توخالی وصوری ارایه دهد.
یک مسفر خوب میتواند اسلام سیاسی را در همه گوشه وکنار دنیا ببیند که عملا توسط دولتهای امپریالیستی غربی ساخته وپرداخته شده اند. اسلام سیاسی عملا بنیانگذاری شد که هر نوع جنبش کمونیستی کارگری،مترقی، سکولاروانسانی را قلع وقمع کنند. کار جنبش اسلامی از بین بردن هر نوع مدرنیسم ،ترقی خواهی و انسانگرایی است.
در افغانستان بعد از شکست شوروی ، آمریکا از نیروهای تروریستی اسلامی القاعده ای( وار لرد) استفاده کرد. وبعد تصمیم گرفتند که طالبان را به حکومت برسانند تا بتواند یک نوع جهنم اسلامی با ثبات حاکم شود. وبعد دوباره تجدید نظر کردند طالبان را سرنگون ودوباره همان باندهای اسلامی سابق را به حکومت رساندند.
در ایران بعد از انقلاب ۵۷،حکومت اسلامی خمینی-بازرگان را به حکومت رساندند.بعدا پشت رفسنجانی وخاتمی وموسوی رفتند. وهنوز ادامه دارد.
در هر منطقه وزمان وشرایطی، اسلام سیاسی با شرایط جدید خودرا وفق میدهد ووارد عمل ودولت میشود.
یک مفسرتاریخی خیلی باید از اوضاع پرت باشد تا این ظرافت کار امپریالیستی وارتجاع را نبیند.
یک مفسر چقدر باید از اوضاع عقب باشد تا فکر کند مثلا در جامعه ترکیه امروزی طالبان بتواند بقدرت برسد. یا مثلا در افغانستان سال ۹۰ آمریکا اردوغان را در آنجا حاکم کند. ویا مثلا در انقلاب مصر یک طالبان (ملا عمر) به معنی اخص حاکم شود.
در مصر امروز مرسی نماینده اسلام سیاسی است، که فعلا نمیتواند مدارس دخترانه را ببندد و یا هر روز چندین نفر را به جرم زنای محصنه در میدان التحریر به دار آویزد. اما تا آنجا که در توان دارد، دارد قدم بقدم مردم را بعقب میراند واگر موفق شود تا چند سال دیگر ، پدر خوانده ما فرقی بین ملا عمر ومرسی نمیبیند.
در ایران اسلامی، حکومت خمینی – بازرگان به کمونیستها وانقلابیون اجازه فعالیت وانتخابات دادند. حجاب اجباری نبودوهنوز میشد به حکومت انتقاد کرد. اما اکثر این دستاوردها با قوی شدن دولت اسلامی از مردم گرفته شد واین ماه، حدود صد نفر در زندان وملا عام به دار آویخته شدند. اگر هنوز حکومت اسلامی در ایران نمیتواند مدارس دخترانه را ببندد، نه به این خاطر است که این حکومت ماهیتا با حکومت طالبان فرق دارد، آنطور که کورش مدرسی مدعی است، بلکه توازن مبارزه طبقاتی ( قدرت انقلاب وارتجاع اسلامی) تا کنون اجازه نداده که مدارس دخترانه کاملا بسته شود ویا ورزشگاه امجدیه به میدان اعدام تبدیل شود.
منصور حکمت یک زمان نوشت اسلام خوشخیم نداریم. کورش مدرسی میگوید اسلام سیاسی خوش خیم وبد خیم داریم. زنده باد منصور حکمت
البته برای آنکه زیاد آبرو بری نشود ، کورش همانجا اعلام میکند که البته اسلام خوش خیم خطرناک تر از بدخیم است.
معلوم نیست چرا باید یک مفسر تاریخی خودش را اینقدر مفتون این اختلافات کند.
کمونیستها قرار است که این جهان وارونه را عوض کنند. کمونیستها قرار است این جمعیت ۹۹% که نیروی ذخیره انقلاب سوسیالیستی است را متشکل وسازماندهی کنند. مسلما کار کمونیستها پیدا کردن غلظت خوشخیم بودن انواع ارتجاع اسلامی نیست.
آنچه مسلم است هر نیروی انقلابی باید با اسلام سیاسی از هر نوعش بجنگد وتمام شگردها وترفندها و تمام ماسکهای رنگارنگش را نزد مردم افشاء کند.