پل ( شعر )

gilani@f-gilani.com

www.f-gilani.com

ابر آنقدر ماند و اخم کرد

که من خواب دیدم آسمان صاف شده است

اگر این خواب تعبیر شود

ستاره ای را که به تو وعده داده بودم

در چشم هایم نگه می دارم که برای آمدنت

از قطره هایش پل بسازم 

چیزی نمانده که پرنده از قفس در آید

خبر آمده که برف ها آب شده اند

و جاده ها شهر را پیدا کرده اند

من با ستاره پای دروازه  روزها را می شمرم

و منتظرم که از گرد باد پیاده شوی .

دی ماه ۱۳۸۸