اعتراضات چند ماهه و بویژه چند هفتهی اخیر بر نگرانیهای سران نظام افزوده است. در حقیقت این فقط سران حکومت نیستند که بر نگرانیهایشان افزوده شده است بل در این میان جریانات، حامیان و مدافعینِ سیستم و مناسبات سرمایهداری هم هستند که دارند آه و ناله سر میدهند و دارند اندرباب تحرکات بحق و مقابلهای مردم علیهی سرکوبگران شکوه و گلایه میکنند. این هراسان از انقلاب، به بهانههای متفاوت دارند بر طبل استراتژی مبارزهی بی ثمر میکوبند و دارند افکار عمومی را از اتخاذ هر گونه راهها و روشهای تعیین کننده باز میدارند.
سی سالیست که رژیم جمهوری اسلامی دارد سلاحهایاش را بسوی اعتراضات کارگری – تودهای نشانه میگیرد و سی سالیست که راه هر گونه مبارزهی مسالمت آمیز و مدنی در درون جامعه را بسته است و دارد ابتدائیترین خواستههای تودهها را با گلوله پاسخ میدهد؛ سی سالیست که فضای سرکوب و خشونت را بر جامعهیمان حاکم گردانده است ولی در عوض، به اصطلاح مدافعین منافعی مردمی دارند همچنان از بی ثمری و نافرجامی مبارزهی مقابلهای سخن میگویند، بدون اینکه بر این امر واقف گردند که پایههای جامعهی ایران را ظالمان با بگیر و به بند و کُشت و کُشتار محرومان پی ریختهاند؛ بدون اینکه واقف گردند که سران حکومت بدون نشانهگیری سلاح به روی مردم قادر به حکومتداری نیستند. براستی کدام عقل سلیمیست که میتواند بخود بقبولاند، دلیل تحرکات ضد انقلابی دشمنان و ارتکاب اینهمه جنایات و کُشتار، در تحرکات عملی مردم نهفته میباشد؟ کدام عاقل و یا "سیاستمداری" میتواند بپذیرد که بانی، شروع کننده و تداوم دهندهی خشونت، کسانی جز حاکمان و زورگویان نیستند؟
در حقیقت خشونتهای اخیر بدون بُرو برگردی نمایانگر خلق و خوی و تمایل باطنی رژیم جمهوری اسلامیست؛ بدون بُرو برگردی با سیاستهایشان جور در میآید و خلاف آن، در خلاف منفعتشان قرار دارد. سرکوبگران رژیم اینروزها وحشیانه بجان مردم افتادهاند و در خیابانها دارند خون مخالفین بیدفاع و بی سلاح را بر زمین میریزند؛ دارند جوانان و معترضین را با ماشین له و لورده میکنند تا مانعی گسترش اعتراضات مردمی گردند. چرا که پی بُردهاند موقعیت نظامشان به خطر افتاده است؛ چرا که پی بُردهاند اعتراضات مردمی و جامعه بمانند سابق نیست و رنگ و بوی دیگری بخود گرفته است. تصمیم دشمن از همان آغاز در برابر اعتراضات مردمی روشن بود و اینرا در عمل و در دورههای متفاوت نشان دادهاند و هر زمانکه از جانب تودهها و جوانان خطری احساس نمودهاند، به قلع و قمع آنان پرداختهاند. این زبان رایج سران حکومت است و با این زبان به میدان آمدهاند؛ با این زبان دارند با مردم سخن میگویند و با این زبان تاکنون کار کردهاند و طبعاً با این زبان هم میتوان بساط شان را بر چید. این تنها و یگانه راهِ نجات مردم, رنجدیده و محرومان از شر هر گونه ظلم و تباهیست. این جنگیست که سران رژیم آغاز نمودهاند و همچنان دارند ادامه میدهند و بدون شک در این میانه نیروهای مدافعی مردمی، مستحق دفاع و مجاز به مقابلهاند. این پائینترین حقیست که در مقابل عناصر متعهد به انقلاب قرار گرفته است و نمیتوان و صحیح هم نیست تا به بهانهی پرهیز از خشونت و یا به بهانهی جلوگیری از تحرکات ضد انقلابی دشمنان طبقاتی کارگران – زحمتکشان، از توضیح, ماهیت واقعی سران نظام سرباز زد و بر روشهای نافرجام مبارزه اصرار ورزید.
به عبارتی حقیقیتر باید گفت که سکوت و دعوت معترضین به آرامش و پیگیری خواستههای اولیه خودی و آنهم در چهارچوبهی قانون، به معنای دعوت به پذیرش بیش از این نظام جمهوری اسلامیست و این سیاست در خدمت به رهائی و آزادی مردم از اسارت و بندگی نیست؛ دعوت به خویشتنداری بیش از این معترضین به بیعدالتیهای موجود در جامعه، ضمانتی بر بردوامی سران حکومت است؛ تلاش و ترغیب جنبشهای اعتراضی به سمت روشهای مسالمت آمیز و مبارزهی مدنی، مبارزهای که سی سال ثمرهی خود را در ابعاد متفاوت بر جای گذاشته است، به معنای تخلیهی رادیکالیزم اعتراضیست. این سیاست، باب طبع جریانات و افرادیست که از انقلاب تودهای هراسناکاند و دارند در عمل نقش سوپاپ اطمینان نظامهای سرمایهداری و از جمله رژیم جمهوری اسلامی را بازی میکنند. یکی از این افراد «عزت الله سحابی»ست که خیابانی و علنی شدن خشم و نفرت مردم از سران رژیم جمهوری اسلامی باعث گردیده است تا بر خشم و نگرانیاش افزوده گردد و دارد برای رژیم جمهوری اسلامی و "رهبر فقیه"اش دل میسوزاند و دارد برای حفظ نظام و خامنهای، مردم را به آرامش و خویشتنداری بیش از این دعوت میکند. وی در این زمینه و در مصاحبهای با سارا سماواتی میگوید: "مردم با توجه به همین اصراری که طرف مقابل بر خشونت دارد و با توجه به اینکه حتا در روزی مثل عاشورا تظاهرات مردم را به آن سمت میکشد، مردم باید هر چه بیشتر از آن دوری کنند و مبارزه دموکراتیک را طولانیتر و کم هزینهتر کنند. در واقع مردم باید خویشتن داری کنند. این درک ما و تجربه ما از مبارزات سیاسی در این جامعه است و از مردم ایران این تقاضا را داریم. حال چقدر این توصیه ما را بپذیرند و عمل کنند… ما سعی خودمان را میکنیم".
چنانچه بخواهیم از تجربهی منفی و بی ثمری مبارزهی سیاسی گذشتهی «عزت الله سحابی» حرفی بمیان نیآوریم و به ایدهی کنونیاش بپردازیم، بی تردید میتوان گفت که در زیر سلطهی دیکتاتوری خشن و عریان، طولانیترین، کم هزینهترین اعتراضات مردمی، "خوشتنداری" و تسلیم در مقابل خشونتهای رژیم جمهوری اسلامی نیست که «سحابی» کهنه کار، مبلغ آن میباشد. «سحابی,» سراسیمه، دارد سیاستی را به مردم دیکته میکند که سی سالیست جامعهی ایران با چنین تجارب منفی و بی سر انجامی روبرو میباشد و تاکنون هزینههای بس سنگینی در این را