برخورد دوگانه به یک مسأله ی واحد!

نگاهی به نقطه نظرات متناقض رفیق بنفشه ی کمالی در زمینه ی نقطه نظرات من در مورد محمد قراگوزلو

رفیق بنفشه ی کمالی در نقدی که مدتی پیش در زمینه ی نظرات محمد قراگوزلو منتشر کرده بود،به یک چیز معترض است و آن برخورد نادرست و دفاع قراگزلو از یک سیستم پوسیده ی بورژوایی و نوعی اقتصاد بسته ی کاپیتالیتسی و ناسیونالیسم هوگو چاوزی است.

راستش من مطلب رفیق بنفشه را چند بار با دفت خواندم اما متأسفانه چیزی گیرم نیامد، اما نفس انتقاد ایشان به این سیستم پوسیده ی ضد کمونیستی جای برای من جای ارج بود.من نفهمیدم که رفیق بنفشه به چه چیز قراگوزلو منتقد است.در مطلب رفیق بنفشه یک سری چیز مبهم و ناروشن سر هم شده بود که نقد روشنی از نظرات قراگوزلو به دست نمی داد.

اما به مطلب اصلی بی می‌گردم یعنی نقد رفیق بنفشه به مطلب من در مورد قراگوزلو.

من در این مطلب اشاره کردم که معیار ارزیابی ما از مواضع امروز نباید بر اساس گذشته ی انسان‌ها باشد . این درست اما در لابه لای سطور ناچاراً برای روشن‌تر شدن بحث و ارزیابی از موقعیت های اجتماعی و سیاسی ای که خواننده و نویسنده در آن قرار دادشته ناچار شدم به مقطعی که قراگوزلو به ادعای خود و بنا بر نوشته‌های خود ایشان از اسلام ملایم از فلسفه ی اسلامی و غیره صحبت کنم و از زاویه ی دفاع از مباحث منصور حکمت یک مقایسه بین نظرات منصور حکمت در دهه ی پنجاه و شصت و مواضع قراگوزلو در آن مقطع انجام دهم. این نه کفر است و نه جعل و نه دروغ و نه توهین.

قراگوزلو بارها اعتراف کرده است که با یک مجموعه از مرتجعین و بنیان گذاران کثیف جمهوری اسلامی ارتباط داشته و نامه ی برادر خمینی جنایتکار را از قم به تهران برده است و در راه زمانی که مامورین ساواک دستگیرش کرده‌اند نامه را قورت داده است و غیره .

در اینجا برای اینکه خواننده ی عزیز ما را به جعل یا سطحی اندیشی محکوم نکند لینک مطلب قراگوزلو را در اینجا می آورم و قضاوت را به خواننده می سپارم.

امکان یابی دفن نئولیبرالیسم(۳٫ عروج و افول سوسیال دمکراسی)

مندرج در سایت‌های مختلف

در همین مطلب است که محمد قراگوزلو زیر فشار منتقدین خود به ارتباطش با بنیان گذارن نظام جمهوری اسلامی اشاره می کند.

اگر رفیق عزیز بنفشه ی کمالی این مطلب را نخوانده است توصیه می‌کنم حتمن مطالعه کنند.

http://processgroup.org/2011/02/01/%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%81%D9%86-%D9%86%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85%E0%A5%A9-%D8%B9%D8%B1/

رفیق بنفشه ی کمالی که از موضع یک انسان کمونیست صحبت می‌کند، معتقد است که مواضع گذشته را نباید ملاک قرار داد. ایشان به شیوه ی نادرست و با عصبانیتی ناشی از نقد من به پوپولیسم شاملویستی و نظرات چپ پوپولیست ایران که آرمانش علیرغم هر نیتی که مبلغین آن داشته باشند فراتر از مناسبات کاپیتالیستی موجود نیست، بدون اینکه موضوعیت داشته باشد، به برخورد فیزیکی و آن هم تنها یک ضربه نه ضرب و شتم، به خواهرم که در قبالش احساس مسئولیت می‌کردم اشاره می‌کند و آن را را به رخ ما می کشد. قبل از هر چیز بگویم رفیق جان اولین کسی که به این برخورد اشاره کرد خودم بودم. دوماً من از خودم انتقاد کردم و خود خواهرم علیرغم اینکه از لحاظ سیاسی به هر دلیل با من و دیگر رفقا همسو نشده بود به صورت علنی در فیس بوک نوشت که دلیل اخراج من کوچکترین ربطی به این مساله نداشته و این رهبری کومه له بوده است که به شیوه ی غیر انقلابی و ارتجاعی یک سیلی را بهانه قرار داده است. بعدها دبیر خانه ی کومه له برای جلوگیری از ابرو ریزی خواهرم را بازخواست کرده و از او خواسته که این اطلاعیه را حذف کند این بحث دیگری است.

من چه زمانی که در کومه له بودم و چه زمانی که به صورت یک فراکسیون اعلام نشده در این حزب با دیگر رفقا فعالیت می‌کردم سنت‌ها عقاید و باورها و تمام اصول و پرنسیپ هایی که کومه له بر آن استوار بوده را مورد انتقاد شدید قرار داده و رفیق بنفشه هم کم و بیش این را به خوبی می‌دانست که گرایشی که ما نماینده ی آن بودیم زمین تا آسمان با عشیره گرایی و مرده پرستی و ریش سفید بازی مرسوم در کومه له در تقابل بوده است.

اما دوست عزیز قراگوزلو هیچ‌گاه از خود به صورت علنی و کنکرت مواضع ارتجاعی گذشته ی خود را نقد نکرده است،اگر گاه و بیگاه به قول خود در ابتدای یا انتهای مقالات به صورت خلاصه چیزی را اشاره کرده است در نهایت اعلام کرده است که نه تنها مواضع گذشته اش اشتباه نبوده است، حتی فراتر از آن می‌گوید که از گذشته پشیمان نیست. این است تفاوت کمونیسم پرولتری و اپورتونیسم سیاسی.

در شرایطی که قراگوزلو اعلام می‌کند پشیمان نیست و در شرایطی که نظرات متفاوت و متناقضی را مطرح کرده است،که از نظر رفیق بنفشه هم این مواضع ضد مارکسیستی است. چه دلیلی دارد رفیق بنفشه بر دفاع از ایشان اصرار ورزد و اعلام کند که نقد من به قراگوزلو کینه توزانه است؟

این یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدن ناشی از چیست؟

رفیق بنفشه ی عزیز به طرز عجیبی عصبانی است. من نظرات محمد قراگوزلو را نقد کردم،نظراتی که مورد انتقاد ایشان هم هست، اما این عصبیت ناشی از چیست؟؟! ایشان اعلام کنند که گویا من تاکنون در نقد قراگوزلو چیزی ننوتشه ام اما،در اینجا سه چهار مورد را نقل خواهم کرد تا رفیق بنفشه متوجه باشد که من از همان ابتدا راست روی ها و زیگزاگ زدن‌های قراگوزلو را بر خلاف ایشان گوشزد کرده‌ام و متدلوژی که محمد قراگوزلو در حال حاضر و در دوره ی فعالیتش به عنوان چپ نمایندگی می‌کند را زیر سؤال برده‌ام. در عین حال به عنوان یک کمونیست برخورد نادرست امثال بهمن شفیق و محفلش را نقد کرده ام.

در زیر لینک این مباحث را خواهم اورد»

https://www.facebook.com/#!/hmaarefipoor?fref=ts

http://www.azadi-b.com/J/2012/05/post_319.html این هم جواب برادر شفیق به محمد قراگوزلو. بهمن شفیق از زمره ی دست راستی ترین و چپول ترین و فحاش ترین فعالین چپولی است که تاکنون نمونه ی ایشان حداقل در چپ ایران نادر بوده است هست و خواهد بود
ایش…

ان بارها ارادت خود را به رفورمیسم و سندیکالیسم و دست راستی ترین چپ های قهوه داده و در دفاع از دست راستی ترین تفکرات ضد کمونیستی و توده ایستی و لمپنیستی و غیره دست به قلم برده است.
حقتیقتن اگر تمام مباحثی که جناب شفیق در اورده است هم درست باشد، باز هم انسان ها را نمی توان با مواضع سابقشان محاکمه و دادگاهی کرد! چه بسا کسانی مثل حضرت شفیق که سالها در جبهه ی مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری و کنار امثال منصور حکمت فعالیت کرده اند، اما امروز در دفاع از دست راستی ترین نوع رفورمیسم سندیکالیستی و چپ پوسیده ی قهوه خانه های فرانکفورت و سجده بردن برای حزب سوسیال دمکرات المان و غیره فعالیت می کنند و از کوچکترین خدمت به بورژوازی کوتاه نیامده و ی دریغ نفرموده اند، اما کم نیستند کسانی مانند قراگوزلو که از اسلام و رفورمیست به کمونیسم و چپ با هر ضعفی که داشته باشند شیفت کرده اند.
اگر چرخش از راست به چپ و از مذهبی به کمونیست مایه افتخار است در مقابل چرخش از چپ و کمونیسم به راست و سندیکالیسم و ارتجاع بزرگترین سقوط حتی اخلاقی محسوب می شود.
به نظر من بهمن شفیق اسمش به قول کردی له کوله که ی تریشا نیه! راستش فارسیش را نمی تونم ترجمه کنم اما مفهوم ان این است که کسی برای شفیق تره خرد نمی کند.به دلیل اینکه ترجمه ی فارسی ان بی معنی است ولی مطمئنم شفیق به خوبی معنی این جمله ی کوردی را خواهد فهمید و به قول المانی می تواند برای خود اوبرلگن کند.

Mehr anzeigen

جدیدترین مطالب: ایدئولوژی کولاک زاده های وطنی (و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)

www.azadi-b.com

در فاصله بین انتشار بخش قبلی نوشته حاضر با سو تیتر “نیمه پنهان حقیقت” تا کنون، استاد قراگوزلو بخش بعدی مقاله خود را به رشته تحریر درآورد. آقای قراگوزلو به شیوه اشراف منشانه همیشگی خویش که بدون نام بردن از منتقد به انتقادات “پاسخ” می دهد، این بار نیز در مقام پاسخگوئی به بحث من برآمده است.

این هم نمونه ی دیگر

http://www.azadi-b.com/J/2012/05/post_199.htmlسلسله مقالات محمد قراگوزلو در زمینه مبارزه ی طبقاتی اینجا به پایان رسید. سلسله مقالات دیگر با کنایات دیگر بی شک شروع خواهد شد. دفعه ی قبل اشاره کردم که قراگوزلو شرافتمندانه از راست روی های سابق…

خود پشیمان است و ان را به نقد اتشین می کشد هر چند امروز هنوز هم نتوانسته است از چپ سنتی عبور کند و هنوز دیدگاه ها و گرایشات چپ سنتی روی افکارش سنگینی می کند، اما بی شک تحلیلهایش در زمنیه کینزیسم و سوسیال دمکراسی کاملن قابل رجوع است و قابل مطالعه و تعمق است .
در بین چپ ایران و محافل مختلف موسوم به چپ و کمونیسم متاسفانه سنت انتقاد از گذشته و اقرار به راست روی جز کفر و ارتداد محصوب می شود و اگر کسی مچ این دوستان را بگیرد به جای اعتراف به راست روی و نقد گذشته ی خود شروع به فحش “ناموسی”!!!!!!!!!! به منتقد کرده و امکان نقد سیاسی را از بین می برند. بسیاری از محافل بد دهن و فحاش و لجن پراکن سابقن اصلاح طلب، پرو حجاریان، دو خردادی، و امروز هم متوهم به شاخه های مختلف جمهوری اسلامی و …. از زمره ی این برادران موسوم به چپ و سوسیالیست و سوسیالیست کارگری و حکمتیست و کمونیست کارگری و غیره هستند. این واقعن جای تاسف و در عین حال شرم اور است.
ضمن خسته نباشید به دوست عزیز اقای قراگوزلو در یک فرصت مناسب تلاش خواهم کرد تمام اشکالات و ضعف های قراگوزلو را به صورت یک مقاله منتشر نمایم و به بررسی خطوط فکری او به عنوان یک فعال چپ بپردازم

من این نوشته ی کوتاه که ماهها پیش در زمینه ی نظرات قراگوزلو نوشته‌ام در فیس بوک زیر مقالات قراگوزلو درج کرده بودم. اینجا این نوشته را آوردم تا رفیق بنفشه بدون مدرک من را به این متهم نکند که گویا تاکنون کوچکترین چیزی در نقد نظرات قراگوزلو ننوشته ام.

رفیق بنفشه یک سری مسائل را روی هم ریخته به طوری که سر رشته ی بحث از دستش در رفته است.

راستش برای یک کمونیست ۲۶ ساله اگر کم دقتی یا بی دقتی اشکال محسوب می شود،برای رفیق مجربی مانند رفیق بنفشه این کم دقتی به مراتب بیشتر اشکال دارد و نه تنها اشکال دارد بلکه یک نقص جدی محسوب می شود.راستش هم رفیق بنفشه هم رفقای دیگر که از زمره ی منفردین چپ هستند علیرغم اینکه انسان‌های شریف بوده و هستند، اما مواضع نادرستی دارند. این رفقای منفرد چپ ممکن است ادعای مارکسیست بودن یا کمونیست بودن هم داشته باشند و ممکن است تلاش کنند از لحاظ سیاسی یک خط رادیکال کمونیستی را نمایندگی کنند اما از لحاظ عملی در جبهه ی دیگری غیر از جبهه ی چپ و کمونیست و کارگر قرار می گیرند. جواب این قضیه را الان خواهم داد. در حقیقت باید بگویم که اساس کار کمونیستی بر فعالیت جمعی و متشکل و سازمان یافته است و فعالیت فردی و محفلی اگر چه با انگیزه‌های انسان دوستانه و کمونیستی صورت بگیرد در بهترین حالت کمکی به پیشبرد امر سوسیالیسم و کمونیسم و مبارزه ی طبقاتی نکرده و نمیکند.

از مارکس و انگلس و لنین تا به امروز ما همواره شاهد بودیم که این سبک از فعالیت علیرغم هر داعیه یی که داشته است سودش به جیب طبقات دیگر غیر کارگر ریخته است.

فعالیت کمونیستی بر مبارزه ی جمعی و کمونیستی و متشکل بر آگاهی طبقاتی تأکید داشته و در تقابل کامل با فعالیت فردی و محفلی بوده. سبک کار فعالیت‌های محفلی و فردی در حقیقت یک سبک کار لیبرالی بوده و هست و کمترین همسویی ایی با مبارزه ی طبقاتی ندارد.

برای همین است که رفقای خوبی مانند رفیق بنفشه در موقع مباحث سیاسی در بین نیروهای چپ همیشه یک موضع خط نگه دار داشته و همواره در تلاش برای برقرار کردن آشتی بین نیروهای سیاسی بوده و هستند و پتانسیل آن‌ها به جای اینکه در خدمت جبهه ی چپ و کمونیسم جامعه باشد، نوعی آشتی را تبلیغ می نماید که اساساً غیر ممکن است.

من به شخصه بارها مواضع رفیق بنفشه را مطالعه کرده و با بسیاری از متون و مقالات ایشان همسویی نداشته ام.

برای نمونه موضع ایشان در زمینه ی برخورد به اختلاف بین بهرام رحمانی با اتحاد سوسیالیستی کارگری و دفاع از یکی از محافل ضد کمونیستی موسوم به اتحاد سوسیالیستی کارگری نشان داد که رفیق بنفشه اتفاقاً از درک مواضع دست راستی این دوستان در برخورد به اصلاحات حکومتی و تلاش برای بسیج نیرو پست سر این یا آن بخش از حاکمیت توسط این محفل ناتوان بوده و این موضع نشان می‌دهد که درک سطحی ایی از مفاهیم مارکسیستی داشته است.

من به شخصه کاری به مواضع سطحی و ژورنالیستی بهرام رحمانی هم ندارم، اما محفل اتحاد سوسیالسیت کارگری یکی از بدنام ترین محافل ضد سوسیالیستی در بین چپ ایران بوده و هست و همواره با خاتمی تداعی می شود.

موضع دوگانه ی رفیق بنفشه در برخورد به کومه له به مثابه ی یک جریان ناسیونالیست رفورمیست و متوهم به ناسیونالیسم کورد هم قابل تعمق است. جای تأسف است که رفیق بنفشه این حزب عشایری و این سازمان عقب‌مانده که از لحاظ سیاسی نماینده ی قشر خرده بورژوای بازاری جامعه ی کردستان است را کمونیست خطاب می کند. حزب کمونیست ایران نه به اقرار من بلکه به اقرار کمیته ی رهبری و برنامه ی این حزب برای حاکمیت مردمی در کردستان یک حزب رفورمیست و ضد کمونیست است.

کارگر کارگر کردن‌های این حزب نه نتیجه ی اعتقاد به مبارزه ی طبقاتی کارگران علیه بورژوازیُ بلکه نتیجه ی فشار یکی دو محفل از فعالین خارج از محیط کار متوهم به سیاست‌های این سازمان است. بنابراین من نمی‌دانم افتخار کومه له به تاریخ و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر مباحثی که در یک مقطع مشخص در این حزب در جریان بوده و احترام این حزب به فرهنگ شرقزده ی مرده پرستی و فاتحه خوانی چندین روزه برای آخوند پشمالویی مانند شیخ عزالدین حسینی چه ربطی به مارکسیسم و کمونیسم داشته، که رفیق بنفشه برای، از آن می‌نالد که گویا ،«رفقای » حزب کمونیست ایران مقالات ایشان را بایکوت کرده اند. راستش در مقطع اخراج من و برخورد غیر انقلابی کومه له به پروسه ی تشکیل یک فراکسیون کاملن کمونیستی و مسلح به تئوری‌های مارکس انگلس و لنین رفیق، من هیچ‌گاه از رفیق بنفشه درخواست نکرده بودم که در دفاع از من مقاله بنویسد. هر چند مطلب ایشان یکی به نعل و یکی به میخ بود و علیرغم اینکه بر بخشی از واقعیات انگشت گذاشته بود، اما کل حقیقت را بیان نمی کرد. بعد ها در پروسه ی اخراج های پیاپی و برخوردهای ناسالم به برخی از رفقای ما در تشکیلات کردستان حزب، هیچ موضعی از جانب رفیق بنفشه گرفته نشد. این خود جای سؤال بوده و هست؟؟!!

بلاخره اگر مواضع یک نیروی سیاسی قابل دفاع است باید در هر زمانی قابل دفاع باشد!

زمانی که دروغ‌های پیاپی کومه له و جعل واقعیات از جانب رهبری کومه له به دنبال اخراج تعدادی از رفقا ی مخالف، حباب روی آب شد، کومه له به شدید از مواضع ارتجاعی خود عقب نشینی کرد و سرش را توی لاک خود فرو برد. اما در همین مقطع نه رفیق بنفشه نه دیگر رفقا هیچ گونه واکنشی نشان ندادند.دلیل اینکه چرا به این برخوردهای ارتجاعی کومه له و سرکوب های پلیسی و تلاش برای تسلیم کردن مخالفین حزب کمونیست ایران با ترساندن رفقای جوان از نان و آب بریدن و سیاست و سبک کار مجاهدینی که گویا هر نقد به کومه له به مثابه ی همسویی با جمهوری اسلامی است تعداد کثیری را از اعلام موضع پشیمان کردند و تعدادی را روانه ی خیابان‌های نا امن کردستان عراق کردند.

رفیق بنفشه هم تحت تأثیر این تبلیغات کثیف و سراپا کذب و برخوردهای ارتجاعی و اخلاقی و اشک تمساح ریختن های کومه له ی اپورتونیست ،قرار گرفته بود همچنین به دلیل اینکه رهبری کومه له و بدنه ی آن ما را به نزدیکی به حزب حکمتیست متهم کرده بود ، و عدم همسویی رفیق بنفشه با مباحث منصور حکمت، از دفاعیات اولیه‌اش عقب نشینی کرد. در صورتی که ما در همان مقطع نزدیکی ای با حزب حکمتیست نداشتیم و مباحث روشنی در نقد تمام جریانات سیاسی و اپوزیسیون موسوم به چپ و کمونیست داشتیم. اما رفیق بنفشه به دلیل الهام گرفتن از مباحث محفل ایرج آذرین – رضا مقدم، ظاهراً به هیچوجه از همسویی ما با بخش وسیعی از نظرات منصور حکمت خشنود نبود و این خود باعث ایجاد فاصله ی سیاسی بین ما شد و خود این مسأله باعث نقد امروز این رفیق و زنده کردن مسائلی مانند برخورد فیزیکی که اصلن به موضوع مورد بحث مربوط نیست ،شده است. اینکه بعدها به یک جریان دیگر نزدیک شدیم این پروسه ی دیگری است که در این مبحث نمی گنجد.

به نظر می‌رسد که نزدیکی به سوسیالیسم کارگری ضد کارگر و محافل مخرب متوهم به اصلاح طلبان باعث شده است که احساسات را جای نقد سیاسی قرار دهد و از موضع انتقام به من برخورد کند.

من به هیچ وجه از رفیق بنفشه دلخور نیستیم اما به ایشان توصیه می کنم، به جای اینکه نقش میانجی‌گری بین سازمان های چپی که غالباً سوسیال دمکرات هستند را ایفا کند و به جای اینکه محمد قراگوزلو را مرکز عالم و مارکس زمانه بداند همچنین،به جای اینکه دیگران را به سطحی نگری و احساساتی برخورد کردن متوهم کند، خود به مثابه ی یک انسان مبارز و کمونیست که ازنظر من قابل احترام بوده و هست، مارکسیسم را مبنا قرار بدهد و از افتادن به دام توهم پوپولیستی جاده صاف کن های اصلاح طلب حکومتی خود را باز دارد.

رفیق بنفشه اشاره می‌کند که “

ایشان ” یعنی من” در ادامه مطلب خویش می نویسد “محمد قراگوزلو از چند سال گذشته تفکرات ارتجاعی اسلامی و دفاع از اصلاح طلبان پوسیده ی حکومتی و فلسفه ی اسلامی و حجاریانیسم را کنار گذاشته بود و به ظاهر از موضع دفاع از کمونیسم و تحزب کمونیستی و غیره و غیره صحبت می کرد” این نیز تناقضی را با خود حمل می کند که ایشان در سطور بالا دچارش می شود، در جایی از بازگشت محمد قراگوزلو صحبت می کند و در جای دیگر از “به ظاهراز موضع دفاع از کمونیسم ووو ” ایشان، از دفاع غیر واقعی قراگوزلو از کمونیسم اسم می برد. دفاع ظاهری دیگر چه معنی دارد؟ آیا قراگوزلو به راستی از مواضع سابق خویش به زعم حسن معارفی پور باز نگشته است ؟، بلکه فقط ظاهرا این کار را انجام داده است؟ در جای ایشان از” بار غنی و استفاده از مطالب قراگوزلو” صحبت می کند وبلا فاصله در پاراگراف بعدی او را پو پو لیست می نامد. این چه نتاقض عجیبی است، هم مارکسیست باشی و هم پو پولیست. این دو که با هم خوانایی ندارند؟!“

در مورد مواضع محمد قراگوزلو باید بگویم که خود رفیق بنفشه همان‌طور که به نقد او نشسته مواضع عجیب غریبی است که رد پای پوپولیسم ،

چپ سنتی، و انواع و اقسام گرایشات دیگر را در بر میگیرد.

محمد قراگوزلو همواره راست و چپ می‌زند، اینکه محمد قراگوزلو در یک جا از مارکس و لنین دفاع می‌کند در جای دیگر به لنین می توپد و می‌گوید من به هیچ وجه با لنین همسو نیستم که آگاهی را می‌شود از خارج طبقه وارد طبقه کرد. در جایی دیگر از مارکسیسم و کمونیسم لنینی در تقابل با منتقدان لنین صحبت می‌کند.

در جایی به نقد رزا لوزامبورگ می‌نشیند، در جایی از دفاع از شاملو به موضع ناسیونالیسم چپ خزیده می شود. این راست و چپ زدن و اینکه گویا قراگوزلو نه در گذشته ی دور بلکه در طی سه چهار سال گذشه بارها رنگ عوض کرده بارها خود را مدیون سنت چریک فدایی و پویان و احمد زاده ی پوپولیست دانسته را باید از خود ایشان پرسید.

این تناقض تنها مربوط به قراگوزلو نیست، این تناقض صحبت‌های من نیست، این تناقض کل چپ ایران است. کومه له هم بخشی از این تناقض است. رهبری کومه له بارها اعلام می‌کند که گویا کاک فواد سوسیالیست بوده ولی در عین حال پوپولیست بود. بلاخره این تناقض را باید شما و قراگوزلو و دیگر چپ غیر کارگری جواب بدهند، نه من.

راستش اگر مواضع رفیق بنفشه را از موضع کمونیسم و مارکسیسم بررسی کنیم علیرغم مسائل درستی که بررسی می‌کند باز در همین چارچوب فوق که اشاره کردم مورد بررسی است.

چپ ایران به جز مقطع خاصی از تاریخ همواره از عقب‌مانده ترین سنت‌های پوپولیستی رنج می برده و همواره جناح چپ ناسیونالیسم ایرانی بوده است. باید به رفیق بنفشه گفت اگر واقعن قراگوزلو از مارکسیسم و کمونیسم دفاع می کرد، ایا می توانست از یک سیستم ارتجاعی کاپیتالیستی مانند ونزوئلا و از یک شخص مرتجع مانند هوگو چاوز دفاع کند؟ بنابراین مقالاتی که از لحاظ آکادمیک و نه الزما موضع طبقاتی غنی و متکی به تعداد متعددی منبع مارکسیستی و غیر مارکسیستی است، ربطی به مواضع سیاسی ندارد.

در این شکی نیست که محمد قراگوزلو انسانی با اگاهی سیاسی بالا و سطح سواد آکادمیک است، اما هیچکدام از موارد نامبرده دلیلی بر ان نمی شود که من از موضع ارتجاعی ایشان در زمینه ی هوگو چاوزیسم و تلاش برای مظلوم نمایی از یک دلقک بسیجی مانند هوگو چاوز دفاع کنم. کاری که رفیق بنفشه هم نکرده است.

رفیق بنفشه ی عزیز همانطور که در مطلب قبل به صورت خلاصه عرض کردم، مهم نیست که انسان چند تا کتاب قطور مطالعه کرده است یا چند تا مقاله و کتاب نوشته است. مهم این است که از نقطه نظر طبقاتی و سیاسی، از موضع طبقاتی در چه جایگاهی ایستاده است و از چه طبقه یی دفاع می کند. از نظر من قراگوزلو همان طور که گفتم مقالات قابل استنادی از لحاظ کار ارزش علمی نوشته است که تعداد زیادی از انان قابل رجوع است اما در نهایت نتیجه گیری ای که می کند او را در موضع دیگری غیر از موضع کمونیسم و طبقه ی کارگر قرار می دهد و اگر کسی این را نبیند یا ببیند و عمدن ان را وارونه جلوه دهد، عملن یک اپورتونیست است. به نظر من رفیق بنفشه این موضع دست راستی قراگوزلو را دیده است و به همین خاطر است در نقد او نوشته است،اما اینکه رفیق بنفشه چه می خواهد و چه الترناتیو دیگری را معرفی می کنند، فعلن معلوم نیست.

رفیق بنفشه کمالی متاثر از فرهنگ اتحاد سوسیالیستی کارگری و کومه له هرکس که، حتی به درست از مواضع منصور حکمت دفاع کند را محکوم می کند و اعلام می کند که نباید از منصور حکمت پیامبر ساخت. در این شکی نیست که من برخلاف قراگوزلو و رفیق بنفشه و بسیاری از نیروهای موسوم به چپ از سنت تقدس چریک و بورژوازی کمپرادور و غیره بیرون نیامده ام، بلکه در مقطعی فعالیت سیاسی را شروع کرده ام که دفاع از این سنت ها و صحبت کردن از انها برای من و دیگر رفقایم نه تنها موضوعیتی نداشت، بلکه انچه برای این چپ پوپولیست مقدس بود برای ما خنده دار بود.

سنتی که مسواک مشترک و حوله ی مشترک را تقدیس می کرد و غیره از نظر ما کوچکترین ارزشی نداشت و بی ربط به مارکسیسم و کمونیسم بود. سنتی که به اموزگاران کمونیسم به مثابه ی پیامبر برخورد می کرد و از مارکسیسم و کمونیسم یک ایدئولوژی خشک و بی روح می ساخت از نظر ما کمترین اعتباری نداشت. ما از نقد این سنت بیرون امدیم، گر چه ما انتی تز این سنت نبودیم بلکه این سنت را به مثابه ی دیگر سنت های ارتجاعی شدیدن نقد می کردیم.

از نظر من در زمینه ی مباحث سیاسی هر نقدی که از موضع کارگر و کمونیسم اغاز نکند و از موضع طبقاتی به جامعه ننگرد و جامعه را جدال دو طبقه ی بورژوا و سرمایه دار نبیند، نه تنها کمونیستی نیست بلکه در تقابل کامل با مارکسیسم و سوسیالیسم است.

در مورد منصور حکمت هم اینگونه فکر می کنم تا انجا که منصور حکمت جامعه را جدال بین طبقات متخاصم اجتماعی بررسی می کند و تا انجا که کشمکش ها را از زاویه منفعت طبقه ی کارگر بررسی می کند برای من قابل دفاع بوده و هست، اما انجا که به بحث مردم و حکومت می رسد به نظر من دیگر به مارکسیسم بی ربط می شود و قابل دفاع برای هیچ کمونیستی نیست.

تنها در یک مقطع سیاسی است که منصور حکمت با درایت مارکسیستی از موضع نقد اقتصاد سیاسی این چپ را به نقد کشیده و مبلغ رادیکال ترین گرایش سیاسی چپ در جامعه مارکسیسم انقلابی و مارکسیسم ارتدکس می شود. محمد قراگوزلو از موضع دفاع از چپ عقب‌مانده به منصور حکمت می توپد و نقش آثار منصور حکمت در این مقطع در زمینه ی اسطوره ی بورژوازی ملی و مترقی را بعد از گذشت سالیان سال زیر سؤال می برد. این یک نقد ارتجاعی است. اگر قراگوزلو در آن مقطع یک نقد روشن‌تری ارائه می‌داد و چپ و پوپولیست آن دوران را از موضع کمونیستی به نقد می کشید، اگر من از آن دفاع نمی‌کردم حتمن در مارکسیست بودنم شکی بود. اما در آن مقطع به اقرار قراگوزلو و بنا به آثار و کتاب‌هایی که نوشته مبلغ نظام جمهوری اسلامی بوده است. از اسلام دفاع کرده است. اگر قراگوزلو در آن مقطع از چپ و کمونیست دفاع می‌کرد یا باید به صف اپوزیسیون تحمیلی ی پیویست یا باید در زندان های رژیم به جمع جانباختگان دهه ی شصت می پیوست. اما قراگوزلو مسلمان بوده است.بنا به دهها نوشته که محفل شفیق هم از خود قراگوزلو نقل کرده‌اند مبلغ فلسفه ی اسلامی بوده است. اینکه کسی روی این نکته انگشت بگذارد چرا باید باعث عصبانیت رفیق بنفشه بشود؟ اگر چه خود من زیاد موافق نیستم که با این موضع به ایشان برخورد شود. اما اگر کسی به این رژیم بنابه هر دلیل خوشخدمتی کرده باشد و الان واقعن پشیمان باشد، این یک مسئله ی دیگر است، اما کسی که بعد از سالها خوشخدمتی به نظام به این رژیم یا نیروهای نزدیک به این رژیم ادمکش متوهم است این دیگر بحث دیگری است و این .

شخص علیرغم هر داعیه یی که داشته باشد،نه تنها کمونیست نیست بلکه ضد کمونیست است.

http://www.azadi-b.com/J/2012/05/post_71.html

در اینجا این مطلب را خاتمه می دهم. اما گفتنی ها زیاد است میگذارم برای مجالی دیگر.

این مطلب را علیرغم گرفتاری های فراوانی که دارم می نویسم تا رفیق بنفشه احساس نکند که به مطلب ایشان بی توجه بوده ام.

اما در فرصتی دیگر به نقد نقطه نظرات محمد قراگوزلو و ارزیابی از نقطه نظرات متناقض ایشان در همین چند سال گذشته خواهم پرداخت. اما حق بود که به جای بنفشه کمالی محمد قراگوزلو مطلب من را نقد نماید، ان موقع ناچار نبودم هم تناقض مطالب قراگوزلو و هم برخورد دوگانه ی رفیق بنفشه را به صورت یک مطلب و به صورت خلاصه اشاره کنم.

حسن معارفی پور

۲۵.۱۱.۲۰۱۲