” نقدی” که همه چیز است به جز نقد!

نقد، گل‌های خیالی را از روی  زنجیربرای آن بر َنکَنده که انسان زنجیر توهم و تسلی با خود ِبکِشد ، بل که از آن رو که زنجیر را دور بریزد و گل‌ها ی شاداب  بچیند (سهمی  در نقد فلسفه حقوق هگل-  کارل مارکس ) .

این یادداشت کوتا ه  پیرامون ، مطلبی  از حسن معارفی پور به نام “سو سیالیسم قرن بیست و یکمی یا ارتجاع پو پولیستی بو لیواریستی”  می باشد

حسن معارفی پوردر مقاله ای که ابتدا بطور کوتاه در سایت ا کتبر- بهروز شادیمقدم-  درج شد و پس از آن در سایت آزادی بیان(۱) اقدام  به برخوردی نادرست به محمد قراگوزلوکرده است . این  بر خورد او به محمد قراگوزلو، نویسنده، کنشگر و فعال مردمی و اجتماعی بسیارنادرست و غیر اصولی و سطحی  بوده و آز آنجا که نگارنده، از همکاران ثابت سایت اکتبر هستم ، یاداشتی اعتراضی در همین رابطه  برای رفیق بهروز شادیمقدم ( مسئول سایت) فرستادم . اعتراض من عمدتا به روش برخوردی و محتوی نوشته ایشان ( معارفی پور)  در سایت اکتبر و برخورد نا درست حسن معارفی پور به محمد قراگوزلومی باشد.

قبل از هر چیز باید تاکید کنم که نقد و برخورد سیاسی- نظری  به مطالب و مقالات نویسند ه گانِ مختلف  و مخالفان سیاسی- نظری مختلف امری طبیعی و درست و مارکسیستی است . تاریخِ پر بار و درخشان مارکسیسم انقلابی ، سر شاراز نقد و دیالوگ و بحث و برخوردهای سیاسی- نظری و تئوریک  در دوره های گوناگون از زمان مارکس- انگلس تاکنون بوده است ، مارکس و انگلس  با نقد و برخورد به هگلیسم و هگل و فوئر باخ واقتصاد دانان بورژوایی و  بعدا،  نقدهای عالی  لنین به  انواع و اقسام انحرافات بورژوایی – اپور تو نیستی و خرده بورژوایی  در مارکسیسم وجنبش کمونیستی و برخوردهای سیاسی- نظری- تئوریک  و درخشان رزا لوکزامبورک به  رفرمیسم بر نشتاینی و رفرمیست های انتر ناسیونال دوم وپس از آن برخورد تئوریک  مارکسیست های انقلابی به تروتسکیسم و سایر انحرافات بعد از آن، ادامه داشته و ادامه خواهد یافت. مبارزه نظری – سیاسی و تئوریک بخش جدایی ناپذیری از مارکسیسم انقلابی گردیده

مارکسیسم در برخورد با مخالفان نظری – سیاسی و طبقاتی خود رشد نموده و صیقل خورده است.  نقِد خود و دیگر نظرات و دید گاه ها ، یکی از ستون های اصلی و محکم مارکسیسم م انقلابی است و اگر غیر از این باشد غیر عادی و غیر علمی و غیر انقلابی است.  نقد و برخورد و تحلیل ، از تبدیل شدن  مارکسیسم به مذهبی دگم و خشک و راکد که  هیچ ارتباطی با  با جامعه زنده و پویاه وبا  مبارزۀ طبقاتی زنده و انقلابی و سیو سیالیستی  ندارد جلو گیری می کند. مبارزه سیاسی تئوریک و نظری  در بین   مارکسیست های انقلابی و یا با بیرون از خود، سابقه ای بسیار طولانی و با عظمت دارد ودر راستای رشد و پویند ه گی و ارتقاء مبارزۀ طبقاتی پرولتری- انقلابی است و امری مسلم و روشن می باشد. بنابراین تا جا یی که  هرفردی بخواهد نظر دیگری را به بحث و برخورد سالم و بی شائبه  بگذارد اشکالی ندارد و از طرف انقلابیون ومارکسیست های انقلابی استقبال شده و ارزش گذاری می گردد. ایراد کار زمانی است که ، افراد،  قلم به دست گرفته  وبرای خالی کردن  کینه های شخصی، خویش ، اتهام ، خالی کردن عقده های شخصی،  افترء و پراکندن حس بدبینی و سمپاشی علیه دیگری از آن استفاده کنند. آن چیزی که مرا مصمم به نوشتن این مطلب پیرامون این موضوع کرد، برخورد نادرست حسن معارفی پوربه مسئله نقد بود. مطلب  نامبرده بالا که توسط حسن معارفی پورنوشته شده  از این  نوع نوشته هاست. ایشان مطلبی به نام “سو سیالیسم قرن بیست و یکمی یا ارتجاع پو پولیستی بو لیواریستی” نوشته است که  از سلاح درست نقد، استفاده نادرست نموده و به بهانه ” نقد” ، برخوردی به شدت نادرست، سطحی، کینه توزانه و منفی و مسموم  به نویسنده و تلاشگر اجتماعی و مردمی محمد قراگوزلو نموده است. حسن معارفی پور، تیتری برای مطلبشان انتخاب کرده است که با بخش های دیگری از مطلبشان به هیچ وجه خوانایی و تناسبی ندارد. در واقع تیتر فریب دهند ه ای است . کار او همانند  شرکت های تجاریی است که  برای کسب “مشتری” اسم پر طمطراقی البته  با محتوی خالی انتخاب برای کالای خود انتخاب  می کنند. ایشان در ابتدای مطلب خویش می نویسند  ”  مقدمه: قبل از هر چیز باید بگویم که من قصد ندارم مواضع گذشته ی محمد قراگوزلو را معیار ارزیابی امروزم قرار دهم، همچنین لازم است این را بگویم که مواضع گذشته ی هر انسانی اگرچه امروز در جایگاه دیگری و موقعییت طبقاتی و سیاسی دیگری ایستاده باشد، بازهم در ذهن هزاران انسان ازادی خواه و برابری طلب نقش می بندد و پاک کردن مواضع گذشته از ذهن انسان های زنده و شاهدان تاریخ، لازم به مبارزه ی عملی، پیگیر و صادقانه در راستای کنار نهادن مواضع ارتجاعی گذشته و تلاش رادیکال برای تثبت مواضع و اهداف مترقی فعلی شخص دارد “

اولا که تیترانتخابی توسط حسن معارفی پور به خواننده این زمینه و دید و حس  را نمی دهد که ایشان می خواهد در رابطه با گذشته یک نفر بحث کند، از همین قدم اول ،  او صادقانه برخورد نمی کند.  در ثانی اگر همه انسانها را بخواهیم بر اساس گذشته اشان ارزیابی کنیم، پس باید حسن معارفی پوررا با توجه  با گذشته ایشان، یعنی زمانی که او به ضرب و شتم  خواهر و رفیقشان که اقدام کرده بود، الان نیز ما او را بخاطر کاری که در گذشته انجام داده بود گذشته انجام داده بود ارزیابی می کردیم ، ما هرگز نمی بایست او را ببخشیم. در صور تی که رفقایی از جمله خود من در آن زمان،  برخوردی بسیار رفیقانه و مسئو لانه با او کردیم و حتی با نوشته ای انتقادی ، به اخراج ایشان از کومه له  و حزب کمونیست ایران اعتراض کردم ( به همین دلیل ساده دفاع صادقانه از او، نوشته های من از آن تاریخ به بعد از طرف سایت رفقای کومه له و حزب کمونیست ایران بایکوت شده . علیرغم نظرات کمونیستی من و  دفاع از سو سیالیست و طبقه کارگر ، رفقای حزب کمونیست ایران مرا برای این اقدام دفاع طلبانه ام  از حسن  معارفی پور هنوز دارند مجازات می کنند ، بگذریم ) .اگر من و بسیاری از رفقا مثل من، می خواستیم نادرست برخورد کنیم ،  باید اتیکی به او می چسبا ندیم واورا برای همیشه  از هر نوع فعالیتی منع  می کردیم. در صور تیکه در همان زمان ( اختلافاتش با کومه له)  رفقایی به او این فرصت را دادند که خود را از نظر رفتاری اصلاح کند و به مبارزه خویش ادامه دهد. چرا زمانی که ایشان این شانس و فرصت را یافتند، دیگری را  که از نظر او، دچار اشتباه در گذشته شده، این شانس و فرصت را نباید داشته باشد؟ البته اشکال برخوردی و نظری او  درهمین جا باقی نمی ماند

ایشان در ادامه مطلب خویش می نویسد “محمد قراگوزلو از چند سال گذشته تفکرات ارتجاعی اسلامی و دفاع از اصلاح طلبان پوسیده ی حکومتی و فلسفه ی اسلامی و حجاریانیسم را کنار گذاشته بود و به ظاهر از موضع دفاع از کمونیسم و تحزب کمونیستی و غیره و غیره صحبت می کرد” این نیز تناقضی را با خود حمل می کند که ایشان در سطور بالا دچارش می شود، در جایی از بازگشت محمد قراگوزلو صحبت می کند  و در جای دیگر از “به  ظاهراز موضع دفاع از کمونیسم ووو ” ایشان،  از دفاع غیر واقعی  قراگوزلو از کمونیسم اسم می برد. دفاع ظاهری دیگر چه معنی دارد؟ آیا قراگوزلو به راستی از مواضع سابق خویش به زعم حسن معارفی پور باز نگشته است ؟، بلکه فقط ظاهرا این کار را انجام داده است؟ در جای ایشان از” بار غنی و استفاده از مطالب قراگوزلو”  صحبت می کند وبلا فاصله  در پاراگراف بعدی او را پو پو لیست می نامد. این چه نتاقض عجیبی است، هم مارکسیست باشی و هم پو پولیست. این دو که با هم خوانایی ندارند؟!

 ایشان در فراز دیگری ، به چریک ها و نیز به شاملوگریز زده  وبا توهین به  آنان، این انسانهای شریف را “چپ پو سیده قهوه خانه ای و…” می نامد.  این توصیف حسن معارفی پور به نظرم توهین به مبارزانی است که صادقانه جان بر کف به مبارزه علیه رژیم استبدادی و سر مایه داری مستبد شاه دست زدند و  و در مبارزه خودشان صادقترین ها  بودند. در ضمن توهینی به شاملوی عزیز، این شاعر بزرگ آزادی و انسانیت و سو سیالیسم نیز می باشد. بر هیچ انسانی که  اندک مطالعه ای داشته است،  پوشیده نیست که شاملو با شعرهای مبارزاتی و انسانی  و در اصل و عمیقا سو سیالیستی خود ، در واقع بالاترین و بزرگترین و با ارزش ترین خدمت و کمک ها  را به ادبیات مبارزاتی و انسانی و سو سیالیستی،  نه تنها در  ایران بلکه در سطع  جهان نموده است . او با شعر خویش از ارزش های بزرگ و غیر قابل انکار جامعه بشری وو ارزش های انسانی و سو سیالیستی ، نه بطور شعاری و کلیشه ای ، بل که بخاطر این که درد ومسئو لیت و مسئله اش انسان بوده حرف زده و شعر گفته است و  بطور واقعی از سو سیالیسم دفاع کرده است، زیرا که در نهایت انسان مسئله محوری  سو سیالیسم است. نامش برای همیشه بر تارک ادبیات مبارزاتی- انسانی و سو سیالیستی حک گردیده است. تنزل دادن این  مبارزین و بزرگان ادبی- سیاسی به” چپ پوسیده قهوه خانه ای”  در نرم ترین و دوستانه ترین حالتش اگر بخواهم به حسن معارفی پور ارفاق کنیم ، باید بگویم که  گواه نادانی، بی تجربگی و کم اطلاعی  و جوانی ایشان و از بی اطلاعی او از تاریخ و ادبیات و مبارزه می باشد. حسن معارفی پور می نویسد که ”  در گذشته در قالب  تو ضیحات کوتاه این اشکالات قراگوزلو را گوشزد کرده ام” باید بگویم که نگارنده این سطور،  شخصا تا حالا  از حسن معارفی پور مطلبی در باره نظرات قراگوزلو نخوانده ام. تازه اگر او این” انحرافات بزرگ ” را در نظرات محمد قراگوزلو تشخیص داده بودند، چرا تاکنون بطور جدی و مسئولانه به نظرات ایشان برخورد نکرده بودند؟.
در ادامه مطلب ،  حسن معارفی پور به زعم خود از این ناراحت شده اند که ” منصور حکمت” گویاه از طرف محمد قراگوزلو نقد شده وهمچنین زیر سئوال بردن اسم ابداع کننده ترم و مقوله ” اسطوره بورژوازی ملی و مترقی” ،  به نظر حسن معارفی پور محمد قراگوزلو گناه کبیره ای مرتکب شده است که ، منصور حکمت را” نقد کرده است” . تا جایی که من  نوشته های محمد قراگوزلو را خوانده ام، او در یکی از نوشته های خود از “اسطور بورژوازی ملی” که به نظر هواداران زنده یاد منصور حکمت  توسط او نوشته شده است ، نام برده و نوشته اند که بحث بورژوازی “ملی و مترقی ” را که الان دیگر  وجود خارجی ندارد را نه منصور حکمت ، بلکه  اولین بار رفقایی همچون زنده یاد مسعود احمد زاده و صفایی فراهانی مطرح کرده اند ، البته در جای دیگری در مدارک و مکتو بات نوشته شده است که بحث ” تردید در وجود داشتن ” بورژوازی ملی” در واقع به دوران اولین حزب کمونیست ایران بر می گردد و سلطانزاده این بحث را برای اولین بار مطرح کرده است ( که بورژوازی ملی وجود ندارد، در جامعه ایران) . در واقع این تنها بحثی بود که محمد قراگوزلودر این رابطه  مطرح کرده بودند.

 به نظر می رسد که این نظرِمحمد قراگوزلو ، بیشتر از همه  باعث خروشیدن و سر ریز شدن  خشم حسن معارفی پور گردیده  است.  تازه چرا محمد قراگوزلو حق نداشته باشند که زنده یاد منصور حکمت را نقد کند؟ ما که نباید با انسانها  به مثابه پیامبرانی که هرگز اشتباه نمی کنند برخورد کنیم! حسن معارفی پور  در نهایت محمد قراگوزلو را تبدیل به  ” خرده بورژوای چپ “عقب نشینی کرده از مواضع گذشته اشان ” معرفی می کنند.  و همچنین اضافه می کند که   محمد قراگوزلو” یک متوهم از اینجا رانده و از انجا مانده بود که تحت این شرایط و کشمکش های اجتماعی منطقه و ایران به مباحث مارکسیستی روی اورد” از طرفی حسن این را در “نفس خود قابل دفاع می داند” و از طرف دیگر او را ” به مواضع قبلی اش، عقب نشینی کرده” می نامد.این نیز تناقضی آشکار را با خود حمل می کند. کوتاه کنم که نوشته حسن معارفی پور مملو از اتهامات، تناقضات و برخوردهای نادرست و غیر رفیقانه و غیر کمونیستی و بر اساس حس و انگیزه غلطی نوشته شده است. جا دارد که او  با نوشته ای از این برخورد نادرست خود انتقاد کند و برخوردی که شایسته یک فرد مدعی مارکسیست را انجام دهد، یعنی انتقاد از خود با پوزش از محمد قراگوزلو. کمونیست بودن ادعا نیست . آگاهی و عمل انقلابی است ، که اگر در زندگی عملی و شخصی و مبارزاتی به پراتیک تبدیل نگردد، فقط به امری ذهنی و شعاری و در نهایت به لیبرالیسم تبدیل می گردد.

در خاتمه ، باید که گل های زنده نقد را بچینیم!

شخصا به خواندن این  نوشته حسن معارفی پور علاقه ای نداشته و علاوه بر آن این گونه نوشتها که  هیچ گیرایی برایم نداشته و ندارند،  و نه تنها گیرایی  نداشته ، بلکه با اکراه و بی علاقه گی وبا  دچارشدن به یک   حس نا مطلوب آنرا خواندم. علت خواندن نوشته او و نقد برخورد ایشان در این  نوشته فقط و فقط ، به دلیل احساس مسئولیت عمیق و بزرگی که در قبال  نویسنده  و محقق مردمی و توانا  وانسان شریف و کم نظیری همچون محمد قراگوزلو داشته و دارم می باشد.  و احترام و ارزش گزاری فراوانی که در برابر این  نویسنده مردمی  احساس می کنم می باشد. . زیرا که با وجود این که شخصا ایشان را نمی شناسم، ولی او را  ازهمچون مرواریدی گرانبها و درزمره  انسان های بسیار  با ارزش جامعه امان ارزیابی می کنم،  که باید قدر دانسته شوند. تلاش های پی گیر این انسان رئوف و مردمی را در جهت و راستای بهتر و انسانی شدن دنیایی که در آن زندگی می کنیم  می دانم و نقش و مسئولیت  با ارزش وبزرگ و  انکار نکردنی که ایشان در این رابطه به دوش گرفته اند را ارج می نهم. . از طرف دیگر او  با گسست تاریخی خویش از آن دید گاهی که در گذشته داشتند گامی بزرگ دررشد و  مناعت و انسانیت بیشتر  بر داشتند. این گسست  تاریخی خود گواه روشنی از کاراکترقوی و مردمی  و احساس بزرگ انسانی  ایشان و هوش و درایت و دانایی و بالاتر از هر چیز نظرات زیبا و انسانی و رو به آینده وآینده گان و پو یند ه گان و سازند ه گان  دنیای زیبای آینده او را نشان دارد و نما یان می سازد . من این مروارید گرانبها را ارج می نهم ووجود نازنینش را  که در کنار مردم است صمیمانه دوست دارم. وا ز اینکه اواین   مسئولیت خطیر خویش را با شایستگی انجام می دهند و تلاش های ایشان را  که  رو به سوی ترقی و پو یایی و انسانیتی عمیق دارند را بینهایت ارزش گذاری می کنم. از طرفی هدفم در رابطه با نوشتن این نوشتار خطاب به   رفقایی است که اگر  صادقانه بخواهند نظری را نقد کنند ، می تواند با متدولوژی و برخوردی صادقانه و رفیقانه هم به این کار دست بزنند و این کار پر ارزش را با صداقت و بدون کینه ورزی وافتادن به دام  برخوردهای غیر اصولی  انجام دهند، تا هم برای خود و هم برای آینده گان و رفقای کنونی امان  دارای درس آموزی هایی باشد. به باور من برخوردهای مخربانه، نه تنها  هیچ کمکی به روند مبارزۀ طبقاتی پویا  نمی کند ، بلکه هیچ نزدیکی با نقد مارکسیستی ندارد و در نهایت به ضد خود تبدیل گردیده و مانع و سد کننده مبارزه انقلابی سو سیالیستی و مبارزان در گیر در این راه می شود.

بنفشه کمالی

 ۲۵- ۱۱- ۲۰۱۲

سوسیالیسم قرن بیست و یکم یا ارتجاع پوپولیستی بولیوارستی!